معرفی و دانلود کتاب دفترچه خاطرات جانی آتیش پاره

معرفی کتاب دفترچه خاطرات جانی آتیش پاره

کتاب دفترچه خاطرات جانی آتیش پاره اثری پرفروش، مشهور و از جذاب‌ترین داستان‌های کودک در ادبیات ایتالیا به قلم لوئیجی برتلی است که ماجراهای پسر بازیگوشی را به نام جانی ستوپانی به تصویر می‌کشد. او دفترچه خاطراتی هدیه می‌گیرد و شروع به نوشتن اتفاقات و دردسرهای روزمره‌اش می‌کند که همین موضوع سرنوشتش را تغییر می‌دهد.

موضوع کتاب دفترچه خاطرات جانی آتیش پاره چیست؟

جانی ستوپانی پسربچه‌ا‌‌ی 9 ساله‌، بازیگوش و دردسرساز است؛ به همین دلیل او را با لقب آتیش پاره می‌شناسند. جانی سه خواهر بزرگ‌تر از خودش دارد که دنیای کاملا متفاوتی با او دارند و او هیچ هم‌بازی در خانه ندارد. خانه برای او محیطی کسل‌کننده و یکنواخت است. او تصمیم می‌گیرد تا خودش برای خودش سرگرمی بسازد، پس شروع به شیطنت و خرابکاری‌های مختلف می‌کند. جانی دفترچه خاطراتی از مادرش هدیه می‌گیرد و شروع به نوشتن اتفاقات و خاطرات روزمره‌اش می‌کند و گاهی هم طرحی برای آن‌ها می‌کشد. کم‌کم دفترچه‌ی او پر می‌شود از گزارش کارهای او که بعضی از آن‌ها ممکن است عواقب خطرناکی برای دیگران و خودش داشته باشد.

او به دلیل همین شیطنت‌هایش به یک مدرسه‌ی شبانه‌روزی فرستاده می‌شود که سرنوشتش را دگرگون می‌کند. جانی پا به دنیای خارج از خانواده می‌گذارد که برای اولین بار با آن مواجه شده و با افق‌ها و ساختارهای اجتماعی جدیدی رو‌به‌رو می‌شود که پیش از این تجربه نکرده بود. اوج داستان هم ورود جانی به مدرسه است که با مسائل مختلفی مانند فشار از طبقه بالا، دروغ، فساد مدیران مدرسه، تهمت و ... روبه‌رو می‌شود که تمام این ماجراها را از سوراخی بر دیوار می‌بیند و برای دوستانش تعریف می‌کند.

چالش‌هایی که جانی با آن‌ها مواجه می‌شود مختص به زمانه‌ی خودش نیست بلکه برای کودکان و نوجوانان در هر دوره‌ای ملموس و قابل تصور است. حتی کارهایی که جانی با نیت خوب انجام می‌دهد با دردسرها‌ و مشکلاتی عجیب و غریب همراه می‌شود و همین امر چاشنی طنز این کتاب شگفت‌انگیز است. کتاب دفترچه خاطرات جانی آتیش پاره یک طنز اجتماعی است که با اتکا بر رئالیسم، لایه‌های مختلف اجتماع را با به شکلی طنزآمیز به تصویر می‌کشد.

درباره‌ی کتاب دفترچه خاطرات جانی آتیش پاره:

این داستان به همراه «پینوکیو» و «بچه‌های مدرسه آلپ» از مطرح‌ترین کتاب‌های کودک و نوجوان در کل ادبیات ایتالیا است که می‌توان گفت کمتر کسی در دنیا وجود دارد که اسم این سه داستان‌ به گوشش نخورده باشد و یا اقتباس‌های مختلف از آن‌ها را ندیده باشد. کتاب دفترچه خاطرات جانی آتیش پاره اولین بار با قلم لوئیجی برتلی (Luigi Bertelli) در یک مجله در سال 1907 تا 1908 به صورت پاورقی در ایتالیا منتشر و در سال 1912 در قالب کتاب به چاپ رسید که خیلی زود با استقبال چشمگیر کودکان و نوجوانان مواجه شد.

این اثر به قدری در دنیا شناخته شده و مطرح است که تاکنون اقتباس‌های فراوانی از آن به صورت فیلم و سریال ساخته شده است. کتاب دفترچه خاطرات جانی آتیش پاره توسط وامبا بازنویسی و تکمیل شده تا به دنیای کودکان امروز نزدیک‌تر باشد. این کتاب اثری مهیج، خنده‌دار، آموزنده و فوق‌العاده دوست‌داشتنی برای تمام کودکان و نوجوانان دنیا است که محدود به هیچ دوره و زمانه‌ای نیست.

کتاب دفترچه خاطرات جانی آتیش پاره دیدگاهی می‌دهد که یک پسربچه‌ی 9 ساله دنیا را به چه شکل می‌بیند. کارهای جانی ستوپانی شخصیت اصلی داستان، به سرعت به دردسر ختم می‌شود و او را تبدیل به پسری بی‌نظم با بازیگوشی‌های عجیب و غریب می‌کند که مشکلات و شوخی‌ها را با هم ترکیب می‌کند. جانی، استقلال و اصالت فکر و عقیده دارد. او بدون پیروی از توصیه‌های اخلاقی و عملی که بزرگ‌ترها به او می‌دهند به شیوه خود بازی می‌کند و با جهان روبرو می‌شود. او با ترکیب کردن لحظات مفرح‌ و مشکلات غیرقابل تصور، تصویری از دنیایی را می‌دهد که پسری 9 ساله با آن مواجه است. در تمام لحظات شما خود را در کنار جانی تصور و با او همذات‌پنداری می‌کنید. تفاوتی که در زاویه نگاه کودکان و بزرگسالان وجود دارد مبحثی مهم در روانشناسی و فرزندپروری است که در خاطراتی که جانی آتیش ‌پاره می‌نویسد این موضوع به خوبی ملموس و مشهود است.

کتاب دفترچه خاطرات جانی آتیش پاره مناسب چه کسانی است؟

این داستان به خوبی با دنیای کودکان و نوجوانان ارتباط برقرار می‌کند و برای آن‌ها اثری فوق العاده دوست‌داشتنی و به یاد ماندنی خواهد بود. کتاب دفترچه خاطرات جانی آتیش پاره جنبه‌های روانشناسی فراوانی دارد که برای کودکان، نوجوانان، بزرگ‌ترها و آموزگارانی که با دانش‌آموزان در ارتباطند، نکاتی مفید و آموزنده دارد.

در بخشی از کتاب دفترچه خاطرات جانی آتیش پاره می‌خوانیم:

بله! دوباره توی خونه‌ی خودمون، توی اتاق خودمم. چقدر دلم برای خونه تنگ شده بود و از دیدنش خوشحال شدم. واقعا که ضرب المثل درستیه که می‌گه: نان اینجا و آب اینجا، کجا روم به از اینجا. حالا دیگه وقتشه بقیه‌ی ماجرای دیروز رو، از جایی که نصفه مونده بود، تعریف کنم. عجب روز پرماجرایی بود!

دیروز همین که نوشتن رو تموم کردم، بابا از راه رسید. عمه بتینا هم شروع کرد به قول خودش از شاهکارهای من تعریف کردن. معلومه که همه چیز رو هم گنده می‌کرد و بهشون یه جلوه‌ی بدی می‌داد (البته در برابر یه پسربچه‌ی بیچاره که صداش به هیچ جا نمی‌رسه، از کاه کوه ساختن که کاری نداره!)، اما من هم بیکار ننشستم و شروع کردم به در مشت و لگد زدن و از ته گلوم فریاد می‌زدم: «باز کنید، می‌خوام بابام رو ببینم...» عمه بثینا در رو به سرعت باز کرد و من که صورتم رو با دست‌هام پوشونده بودم، خودم رو انداختم توی بغل بابام، آخه اون لحظه واقعا احساساتی شده بودم. بابا بهم گفت: «پسر بد، اصلا می‌تونی تصور کنی چقدر همه رو زجر دادی؟» عمه بتینا پرید وسط و گفت: «عجب بچه‌ی تخسیه. نگاه کنین سفیدک طفلی من رو به چه روزی انداخته.»