معرفی و دانلود کتاب خاطره، سوگ، خار 1: مسند استخوان اژدها

معرفی کتاب خاطره، سوگ، خار 1: مسند استخوان اژدها

کتاب خاطره، سوگ، خار 1: مسند استخوان اژدها نوشته‌ی تاد ویلیامز، رمانی است فانتزی راجع‌به نوجوانی به نام سایمن که وارد یک ماجراجویی حماسی می‌شود. سایمن، خدمتکاری دون‌پایه در قلعه‌ی هیهولت، گرفتار جنگی باستانی می‌شود؛ جنگی که نیروهای اهریمنی در آن هستند و قلمروی اوستن آرد را تهدید می‌کنند. سایمون که راهی سفری ماجراجویانه می‌شود، از حقایقی پرده برمی‌دارد و در میان آشفتگی‌های سیاسی و سحر و جادو، با سرنوشت خود مواجه می‌شود.

درباره‌ی کتاب خاطره، سوگ، خار 1: مسند استخوان اژدها

تاد ویلیامز (Tad Williams) در کتاب خاطره، سوگ، خار 1: مسند استخوان اژدها (The Dragonbone Chair) جهانی فانتزی به نام اوستن آرد خلق کرده است. همچنین نوجوانی به نام سایمن که از شرایط زندگی‌اش خسته شده و بی‌تابی می‌کند. سایمون که در قلعه خدمتکار است، وقتی شاگرد جادوگرِ ساکنِ قلعه می‌شود، زندگی‌اش رنگ دیگری به خود می‌گیرد و هیجان‌انگیز می‌شود. سایمن که زیر نظر دکتر مورگنس خواندن و نوشتن یاد می‌گرفت، نیروهایی قدرتمندتر از آنچه تصورش را می‌کرد، در او جمع می‌شوند؛ نیروهایی که قرار است زندگی و دنیای سایمن را برای همیشه تغییر دهند. در ادامه‌ی کتاب خاطره، سوگ، خار 1: مسند استخوان اژدها می‌خوانیم، زمانی که پادشاه جان می‌میرد، پسرانش برای تصاحب مسند استخوان اژدها، تخت پادشاهی کشور و نماد قدرت، با یکدیگر می‌جنگند و ازاین‌رو، جنگ داخلی روی می‌دهد. با اتفاقات پیش آمده، سایمن مجبور می‌شود از خانه‌اش متواری شود و به سفری رود و چیزهایی را تجربه کند که در خوفناک‌ترین کابوس‌هایش هم نمی‌دید.

تاد ویلیامز در کتاب خاطره، سوگ، خار 1: مسند استخوان اژدها، نیروهای اهریمنی نیز خلق کرده است و نیروها اکنون برای پادشاهی تهدید خطرناکی به شمار می‌آیند. حال، چنان‌که پیش‌تر گفتیم، سایمن از نیروهای جادویی قدرتمندی برخوردار می‌شود که فکرشان را هم نمی‌کرد و وقتی اینلوکی، پادشاه طوفان، این نیروی اهریمنی باستانی برمی‌خیزد، سایمن ناخواسته در شرایطی قرار می‌گیرد که باید برای قدرت و بقا بجنگد. او در این راه پرمخاطره با شاهدخت میهریوملِ دلیر، بینامیک، ترول مرموز و اژدهایی به نام راشل دیدار می‌کند. سایمن در این سفر ماجراجویانه‌اش چیزهایی درباره‌ی شمشیرهای افسانه‌ای، خاطره و سوگ و خار، می‌آموزد؛ شمشیرهایی که برای نبرد با تاریکی حیاتی هستند.

این کتاب اکنون با ترجمه‌ی سمر میرزاخانی که با همت انتشارات کتابسرای تندیس چاپ و منتشر شده، در اختیار شما علاقه‌مندان به این ژانر قرار گرفته است.

نکوداشت‌های کتاب خاطره، سوگ، خار 1: مسند استخوان اژدها

• بنده به‌ندرت اسیر و گرفتار رمانی می‌شوم. تاد ویلیامز، تالکین زمانه‌ی ماست. (مجله‌ی Fear)
• یک رمان فانتزی حماسی که نه ساعت‌ها بلکه روزها می‌توانید در آن غرق شوید. (مجله‌ی Locus)
• تاد ویلیامز ثابت کرد به همان اندازه که در داستان‌های علمی - تخیلی مهارت دارد، در نوشتن فانتزی هم ماهر است. بااین‌حال، مهم‌تر از هرچیزی شخصیت‌های کتاب هستند که می‌توان با آن‌ها همدردی کرد. (Publishers Weekly)
• تاد ویلیامز را باید یکی از موفق‌ترین نویسندگان در ژانر فانتزی معاصر قلمداد کرد. (مجله‌ی Xignals)
• این مجموعه الهام‌بخش من برای نوشتن سه‌گانه‌ی هفت‌جلدی بود. یکی از مجموعه آثار فانتزی موردعلاقه‌ام. (جورج آر. آر. مارتین، نویسنده)

کتاب خاطره، سوگ، خار 1: مسند استخوان اژدها برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب را به آن دسته از افرادی توصیه می‌کنیم که به ژانر حماسی و فانتزی علاقه دارند، خصوصاً آن‌هایی که از طرف‌داران پروپاقرص مجموعه رمان‌های نغمه‌ی یخ و آتش هستند.

در بخشی از کتاب خاطره، سوگ، خار 1: مسند استخوان اژدها می‌خوانیم

در این روز از روزها، در اعماق قلب‌ خفته‌ی هِیهولت، در راهروهای آرام و حیاط‌های پوشیده از عشقه، در اتاقک‌های راهبان و اتاق‌های مرطوب و تاریک، ناآرامی غریبی وجود داشت. مستخدمان و درباریان خیره می‌شدند و با همدیگر نجوا می‌کردند. در آشپزخانه، ظرفشورها از بالای ظرفشویی‌ها نگاه‌های معنادار ردوبدل می‌کردند. به نظر می‌رسید در تمام راهروها و حیاط‌های قلعه‌ی بزرگ، مکالمه‌های محرمانه‌ای انجام می‌شد.

شاید انتظار نفسگیر قلعه، مژده‌ی اولین روز بهار را می‌داد، اما تقویم بزرگی که در اتاق دکتر مورگنس قرار داشت، چیز دیگری را نشان می‌داد: هنوز ماه نواندر بود. پاییز در را نگه‌ داشته بود و زمستان وارد خانه می‌شد.

چیزی که این روز را از روزهای دیگر متفاوت می‌کرد، یک فصل نبود بلکه یک مکان بود؛ تالار تاج‌وتخت هیهولت. برای سه سال طولانی، درهایش به دستور شاه بسته شده و پرده‌های سنگینی پنجره‌های رنگی را پوشانده بودند. حتی کارگران نظافتچی هم اجازه‌ی عبور از آستانه را نداشتند، که این امر تشویشِ سرپرست کنیز‌های خانه‌داری را برانگیخته بود. تالار به مدت سه تابستان و سه زمستان دست‌نخورده باقی مانده بود، اما امروز دیگر خالی نبود و تمام قلعه شایعاتی را زمزمه می‌کردند.

در حقیقت، در قلعه‌ی شلوغ هیهولت، یک نفر بود که توجهش به آن تالارِ خالی از سکنه جلب نشده بود، یک زنبور در کندویی پرجنب‌وجوش، که وزوزهایش با بقیه‌ی گروه هماهنگ نبود. آن شخص در مرکز باغ پرچین، زیر تاقی نشسته بود که وسط سنگ‌های قرمز و ماتِ کلیسای کوچک قرار داشت و به پهلو‌ی مجسمه‌ی شیر پرچین تکیه داده بود. البته کسی هم حواسش به او نبود. تا این‌جا روز آزاردهنده‌ای را پشت سر گذاشته بود زنان همه مشغول کار بودند و زمانی کم برای پاسخگویی به سؤال‌هایش داشتند؛ صبحانه دیر و سرد شده بود. طبق معمول، دستورهای گیج‌کننده‌ای به او داده بودند و کسی وقت اضافی نداشت تا با رسیدگی به مشکلات او تلف کند...

فهرست مطالب کتاب

پیشگفتار مترجم
مقدمه و معرفی
یادداشت نویسنده
هشدار نویسنده
پیشگفتار
بخش اول: سایمنِ سربه‌هوا
1: پادشاه و ملخ
2: یک داستان دو قورباغه‌ای
3: پرنده در کلیسای کوچک
4: قفس جیرجیرک
5: پنجره‌ی برج
6: سنگچین بر صخره‌ها
7: ستاره‌ی فاتح
8: هوای تلخ و شیرین
9: دود بر دست باد
10: شاه هلملوک
11: مهمان ناخوانده
12: شش گنجشک نقره‌ای
13: میان دنیاها
14: آتش روی تپه
بخش دوم: سایمن رهنورد
15: ملاقات در مسافرخانه
16: پیکان سفید
17: بینابیک
18: توری از ستارگان
19: خون سنت هودروند
20: سایه‌ی چرخ
21: دلخوشی‌های جزئی
22: نسیمی از شمال
23: بازگشت به قلب
24: سگ‌های شکاری ارکینلند
25: دریاچه‌ی مخفی
26: در خانه‌ی جولوی
27: برج‌های باریک
28: طبل‌های یخی
29: شکار و شکارچی‌ها
بخش سوم: سایمن برفین‌مو
30: هزاران میخ
31: شورای شاهزاده
32: نویدهایی از شمال
33: از خاکسترهای آسوا
34: شمشیرهای فراموش‌شده
35: کلاغ و دیگ
36: زخم‌های تازه و دلخوری‌های کهنه
37: شکار جیریکی
38: آوازهای بزرگ‌ترها
39: دست راست شاه والا
40: چادر سبز
41: آتش سرد و سنگ کینه‌توز
42: زیر درخت اودون
43: غارت
44: خون و دنیای گردان
ضمیمه