معرفی و دانلود کتاب بزرگ‌ترین فروشنده جهان - جلد اول

معرفی کتاب بزرگ‌ترین فروشنده جهان - جلد اول

آیا تصمیم دارید به موفق‌ترین فروشنده‌ای که می‌شناسید تبدیل شوید؟ پس با اگ ماندینو در کتاب بزرگ‌ترین فروشنده جهان - جلد اول همراه شوید! این اثر رازهایی نگفته از دنیای تجارت را به شما هدیه می‌دهد و با کمک یک داستان جذاب،‌ قوانین حیاتی فروش را در ذهنتان ثبت می‌کند.

درباره کتاب بزرگ‌ترین فروشنده جهان - جلد اول

پاتروس بازرگان، بزرگ‌ترین تاجری بود که اورشلیم تا آن زمان به خود دیده. در سراسر امپراطوری کسی نبود که اسم این مرد زیرک را نشنیده و از آوازه‌ی ثروتش بی‌خبر باشد، اما کتاب بزرگ‌ترین فروشنده جهان - جلد اول (The greatest salesman in the world) درباره پاتروس نیست. اثر پرفروش اُگ ماندینو، روایت سرنوشت حفیض است، شبان پاتروس که از کودکی در کنار او بزرگ شده بود. حفیض روزها گله بازرگان را به چرا می‌برد و شب‌ها وظیفه نگهبانی از آن‌ها را به عهده داشت. در کاروان بزرگ پاتروس که همواره محل دیدار ثروتمندترین مردم بود کسی به پسربچه‌ای با لباس‌های خاکی توجه نمی‌کرد و حفیض، از این غفلت اطرافیان بهترین استفاده را می‌برد.

شاید حفیض برای تاجر شدن آموزش ندیده بود اما او در خانه موفق‌ترین تاجر کشور زندگی می‌کرد و به لطف فروتنی ذاتی‌اش دنیا را نه محلی ناخوشایند بلکه مدرسه‌ای بزرگ برای آموختن می‌دید. درس‌هایی که حفیض در دوران خدمت به پاتروس یاد گرفت، او را به تاجری حتی ثروتمندتر از ارباب سابقش تبدیل کرد و حالا او در آخرین سال‌های زندگی راز این موفقیت عظیم را برای خدمتکار وفادارش فاش می‌کند...

کتاب بزرگ‌ترین فروشنده جهان - جلد اول یکی از معروف‌ترین نوشته‌های اگ ماندینو است. او در دل داستان حفیض، درس‌هایی مهم برای تبدیل شدن به یک فروشنده موفق را به شما آموزش می‌دهد که در هشت طومار گنجانده شده‌اند. هر کدام از این طومارها دارای درسی مهم درباره‌ی ثروت و تجارت هستند که با کنار زدن باورهای اشتباه، ماهیت واقعی یک فروشنده موفق را به شما نشان می‌دهند.

نکوداشت‌های کتاب بزرگ‌ترین فروشنده جهان - جلد اول

- بزرگ‌ترین فروشنده جهان یکی از انگیزشی‌ترین، تعالی‌بخش‌ترین، مشوق‌ترین کتاب‌هایی است که تا به حال خوانده‌ام. به خوبی می‌توانم دریابم که چرا دارای مقبولیتی برجسته بوده است. (نورمن وینسنت پیل)

- هر مدیری باید بزرگ‌ترین فروشنده جهان را بخواند. این بی‌شک‌ بهترین و تأثیرگذارترین داستانی است که تاکنون خوانده‌ام. آنقدر خوب است که من به دو مورد تأکید می‌کم: اول، شما نباید تا به پایان رساندنش، آن را زمین بگذارید، هر فردی که چیزی را می‌فروشد، که شامل همه ما می‌شود، باید آن را بخواند. (رابرت بی هنزلری)

- اگ ماندینو هم‌زمان با اینکه ماهرانه داستانش را نقل می‌کند، به شدت توجه‌تان را برانگیخته و به شیفتگی تبدیل می‌کند (ری گاری)

- افراد کمی دارای استعداد نویسندگی هستند که اگ ماندینو یکی از آنان است. اندیشه‌های درون این کتاب اهمیت تجارت را به کل جهان هستی تمثیل می‌کند. (سل پلک)

- داستان را دوست دارم... سبک داستان را دوست دارم... کتاب را دوست دارم. هر فروشنده‌ای و اعضای خانواده‌اش باید آن را بخواند. (لوییز بینستاک)

- از نظر من کتاب بزرگ‌ترین فروشنده جهان از اگ ماندینو به‌یادماندنی خواهد شد. من در طی سال‌ها صدها کتاب منتشر کرده‌ام اما پیام تأثیرگذار اگ ماندینو جایگاهش را در اعماق وجودم پیدا کرد. من مفتخرم که ناشر این کتاب هستم. (فردریک وی فل)

کتاب بزرگ‌ترین فروشنده جهان - جلد اول به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

تمام کسانی را که در عرصه فروش و فروشندگی فعالیت می‌کنند و یا می‌خواهند وارد این حوزه شوند، به مطالعه این کتاب دعوت می‌کنیم.

با اگ ماندینو بیشتر آشنا شویم

نام اگ ماندینو (Og Mandino) در میان محبوب‌ترین نویسندگان حوزه خودیاری دنیا قرار دارد. او ریاست مجله Success Unlimited را در کارنامه فعالیت‌های خود داشت و به دلیل آثار ادبی خود، مدال طلای ناپلئون هیل را به دست آورد. ماندینو همچنین سخنرانی جهانی بود و توانست با مهارت خود افتخار عضویت در تالار مشاهیر سخنرانان جهانی را نیز کسب کند.

جالب است بدانید که نویسنده کتاب بزرگترین فروشنده جهان - جلد اول، خود در 32 سالگی تصمیم به تصاحب سمتی در بخش فروش شرکت Combined Insurance گرفت و تلاش‌های او موفقیت‌آمیز بود. اگ ماندینو رکورد فروش این شرکت را جابه‌جا کرد و توانست به جایگاه مدیر فروش ارتقا پیدا کند.

در بخشی از کتاب بزرگ‌ترین فروشنده جهان - جلد اول می‌خوانیم

حفیض با چهارپایش از ورودی شرقی وارد شهر محافظت شده‌ی دمشق شد. حفیض درمیان کوچه‌ای به نام استریت همراه با تریدها، بیم و هراس حرکت کرد و سروصدا و فریاد برخاسته از صدها تجارت‌خانه از هراس او نکاست. رسیدن به شهری بزرگ با کاروانِ تجاری قدرتمند به مانند کاروان پاتروس یک چیز بود؛ و تنها و بی‌پناه بودن چیز دیگری.

فروشندگان درحالی که کالاهایشان را در دست گرفته بودند و هرکدام بلندتر از دیگری فریاد میزد از هرسو به سمت او شتافتند. او از حجره‌ها و بازارهایی که جلوه‌گر مهارت مسگران، سیمگران، زین‌سازان، نساجان و نجاران بود گذر کرد؛ و با هر قدمی که قاطرش برمی‌داشت با دست‌فروشی دیگر با دستان گشوده رو‌به‌رو می‌شد. درست در مقابل او پشت دیواره‌ی غربی شهر، کوه حرمون سر به آسمان کشیده بود. با اینکه تابستان بود اما هنوز قله‌ی آن پوشیده از برف بود و انگار که با مدارا و شکیبایی به همهمه‌ی بازارگاه می‌نگریست.

سرانجام حفیض از آن کوچه‌ی مشهور بیرون پیچید و جویای مسکنی شد که یافتنش در کاروانسرایی به نام مسکا برایش زحمتی نداشت. اتاقش تمیز بود و کرایه یک ماه را از پیش پرداخت کرد که باعث شد جایگاهش در کنار آنتونین، صاحب کاروانسرا، قرار گیرد. سپس چهارپایش را در پشت کاروانسرا بست و در رود بردی حمام کرد و به اتاقش بازگشت.

او صندوق صدری را جلوی پایه‌ی تختش قرار داد و شروع به گشودن بند‌های چرمی آن کرد. سرپوش آن به راحتی باز شد و حفیض به طومار‌های چرمی درون آن خیره گشت. بالاخره دستش را داخل برد و چرم‌ها را لمس کرد. طوری خودشان را به زیر انگشتانش رساندند که گویی که جان داشتند و او شتابزده دستش را پس‌کشید. از جا برخاست و به سمت پنجره‌ی مشبکی رفت که سروصدا‌ی بازارگاه را از فاصله‌ی نیم کیلومتری از خود عبور می‌داد. ترس و تردید بار دیگر هنگامی که به سوی همهمه‌ها نگریست به او بازگشت و متوجه کم‌رنگ شدن حس اعتماد به‌نفسش شد.