معرفی و دانلود کتاب با تو میمانم
برای دانلود قانونی کتاب با تو میمانم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب با تو میمانم
کتاب با تو میمانم، دست رنج بیش از شصت ساعت گفتگو و همنشینی مولف، رضا قلیزاده علیار با سردار جمشید نظمی است که نقل آن، در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس آذربایجان شرقی صورت گرفته است. طرفداران ادبیات پایداری و دفاع مقدس و همچنین خاطرات زیبا و جانگداز رزمندگان جنگ تحمیلی از خواندن این اثر لذت خواهند برد.
جنگ، پیروزی و هشت سال دفاع مقدس، از حوادث مهم و عبرتانگیز این مرز و بوم است. تاریخی که پیرامون آن کتابها، مقالات و خاطرات متعدی نوشته شده، اما کتاب خاطرات دفاع مقدس همچنان صفحات سفید بسیاری دارد.
سالیان سال است که آتش جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه کشورمان فروکش کرده و دیگر از صدای مهیب توپها و تانکها خبری نیست. اکنون آنچه از آن دقایق آفتابی بجامانده، مشتی خاطرات است. یادگارهایی که گهگاه از سینه مردان جنگ سرریز میکند و در قالب کتاب همچون کتاب ارزشمند با تو میمانم، در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد. یکی از این شیرمردان جنگ تحمیلی، سردار«جمشید نظمی ادیب» است.
جمشید نظمی برای رزمندگان لشکر 31 عاشورا نامی آشناست. او به سال 1339 در تبریز به دنیا آمد، در این شهر به تحصیل پرداخت و در سال 1359 دیپلم خود را اخذ کرد. او در کنار تحصیل از فعالیتهای هنری و ورزشی غافل نشد؛ عکاسی رشته مورد علاقهاش بود و در کشتی و شنا پیشرفتهای قابل توجهی بهدست آورد.
جنگ تحمیلی هنوز شروع نشده بود که وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و سپس در روابط عمومی مشغول کار گردید. او در این ایام یک دوره فیلمسازی و عکاسی را در دانشگاه تهران زیر نظر استادان مطرح و شناخته شده کشورمان گذراند و با رتبه عالی قبول شد. با اینحال شوق حضور در جبهه، او را واداشت مسئولان را برای رفتن به جبهه متقاعد کند.
سردار«جمشید نظمی ادیب» در نبردهایی بسیار مهم و سرنوشتسازی چون مطلعالفجر، مسلمبنعقیل، والفجر مقدماتی، والفجرهای 1، 2، 4 و 8، خیبر، بدر، کربلای 4 و 5 و بیتالمقدس 2 شرکت کرد، او حتی در این جنگها بارها زخمی هم شد و به افتخار جانبازی نایل آمد.
در بخشی از کتاب با تو میمانم میخوانیم:
روزی به گردان ما از عقیدتی لشکر روحانی جدیدی معرفی شد. شب اول مهمان چادر خودمان کردیم. نه ما اسمش را پرسیدیم نه او خودش را معرفی کرد. برای تبلیغات آمده بود و حاج آقا میگفتیم. موقع خوابیدن، رختخوابش را جلوی درِ چادر پهن کرد. رضا داروئیان که پیک گردان بود، گفت: «حاج آقا اینجا عقرب و رتیلهای بزرگی دارد، آنجا نخواب. بیا اینطرف، شب اول کار دست خودت میدهی.»
حاج آقا دراز کشیده بود. بلند شد سر جای خود نشست. گفت: «دعایی هست اگر بخوانم دیگر نمیآیند.»
مفاتیحی از کیفش بیرون آورد و دعا را خواند. بعد مفاتیح را مثل اولش گذاشت توی کیف. گفت: «خیالتان راحت، امشب دور و بر این چادر هیچ حیوانی نزدیک نمیشود.»
دعا خواندن حاج آقا، قوت قلبی شد برای ما و شب را راحت خوابیدیم. موردی هم پیش نیامد. صبح رختخوابمان را جمع کردیم. حاج آقا هم داشت پتویش را میتکاند که از پتو رتیل بزرگی پرت شد وسط چادر. حاج آقا تا چشمش به رتیل افتاد، پتو را انداخت و دوید بیرون.
بچهها رتیل را گرفتند و کشتند. بعد به شوخی میگفتند: «حاجیجان! مثل این که دعا را برعکس خواندی. عوض این که بخوانی برو، خواندی بیا!»
حاجی هم میگفت: «دعا اثر کرده که شب نیشمان نزده و گرفته همانجا خوابیده.»
فهرست مطالب کتاب
فصل اول: آشنایی
فصل دوم: آموزش
فصل سوم: روابط عمومی
فصل چهارم: اعزام نخست (سوسنگرد)
فصل پنجم: مطلعالفجر
فصل ششم: فتحالمبین
فصل هفتم: مسلمبن عقیل
فصل هشتم: والفجر مقدماتی
فصل نهم: والفجر یک
فصل دهم: والفجر 2
فصل یازدهم: بَمو
فصل دوازدهم: والفجر 4
فصل سیزدهم: خیبر، ماموریت بیبازگشت
فصل چهاردهم: نیمه پنهان بدر
فصل پانزدهم: بدر
فصل شانزدهم: نبرد در آن سوی دجله
فصل هفدهم: ماموریت در ساحل اروند
فصل هجدهم: منطقه بوعلی
فصل نوزدهم: والفجر 8
فصل بیستم: روزهای آفتابی
فصل بیست و یکم: کربلای 4
فصل بیست و دوم: کربلای 5
فصل بیست و سوّم: سفر به کعبه جانان
فصل بیست و چهارم: بیت المقدس 2
فصل بیست وپ نجم: روزهای پایانی جنگ...
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب با تو میمانم |
نویسنده | رضا قلی زاده علیار |
ناشر چاپی | انتشارات صریر |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 768 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-331-010-0 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات دفاع مقدس |