معرفی و دانلود رایگان رمان طلسم شده
برای دانلود قانونی رمان طلسم شده و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی رمان طلسم شده
داستان درباره ی دختری به اسم نگینه که دختری تنها و بی خانمانه به خاطر زندگی سختی که داشته مجبور میشه توی پارک زندگی کنه که خیلی اتفاقی به تارا برمیخوره. زنی که وقتی متوجه میشه نگین خونه و خانواده ای نداره. اون رو به خونش دعوت میکنه. اما نگین از اعتمادکردن به یک غریبه هراس داره بلاخره قبول میکنه و با تارا همراه میشه و پیشنهادش رو از سرناچاری برای همخونه شدن با اون قبول میکنه و...
از متن کتاب:
-میتونیم باهم آشنا شیم؟
بودمش، سکوتم را که دید به خود جرأت داد و نزدیکتر شد از روی نیمکت بلند شدم و راه افتادم اما به کجا؟
خسته شده بودم، مگر یک دختر 17 ساله چقدر تحمل داشت؟ باید تصمیمی میگرفتم یک تصمیم جدی! اصلا بلد بودم تصمیم بگیرم؟
صدای قار و قورشکمم باعث شد از افکار پریشانم دست بکشم، او هم حق داشت، پس از خوردن ساندویچ دیشب که زنی با شنیدن خبری از گوشیش آن را روی نیمکت رها کرد و رفت دیگر هیچ چیز نخورده بودم. خوب بود که پارک ها آب سرد کن داشتند، یک دور پارک را بیهوده قدم زدم در دبیرستان رو بروی پارک باز شد و دخترهای هم سن و سالم از آن بیرون آمدند، بیشتر دخترها داخل پارک می شدند حالا یا مسیرشان از پارک بود یا بخاطر جوانک های الافی بود که درپارک می چرخیدند، در حالی که قهقه میزدند و خاطره روزشان رابرای دوستشان تعریف میکردند از کنارم می گذشتند، با دیدن سرمستی شان غم دنیا بر دلم ریخت از مقایسه حال خودم با آنها قلبم فشرده می شد آن موقع تمام فکر و ذکرشان این بود که (اگه برم خونه مامان عصرونه درست نکرده باشه چی؟)
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | رمان طلسم شده |
نویسنده | روشنک قاسمی |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 193 |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |
کتاب از این غم انگیز تر و واقعی تر و تراژدیک تر و رئال تر نمیتونستید بنویسید؟؟؟!!!!!
3 ماه از خوندن این کتاب میگذره و من هنوز هم به یادش میوفتم گریم میگیره و حرصم در میاد! '
اگه همون موقع که کتابو خوندم نظر میدادم الان هیچی ازتون نمونده بود انقدر که عصبانی بودم اینطوری تموم شد😅😅.
تو شخصیتا غرق شده بودم و وقتی سروش مرد احساس کردم تیکهای از زندگیم کم شده و بهت زده شده بودم.....
روز و شب میخوندمش و نمیتونستم کتابو زمین بزارم
و وقتی تموم شد احساس کردم زندگیمو هدر کردم چون احساس نا امیدی میکردم. (چرا انقدر این زندگی بی انصاف و نامردههههه😭😭😭) دیالوگ روزام بود. 😓
الان میخوام دوباره شروع به خوندنش بکنم شاید بیشتر ازش فهمیدم 🙌🙄
حالا با این همههههههههه احساسات و جریحات ازتون تشکر
میکنم و در آخر هنوزم نمیتونم بگم عالی بود این کتاب یا افتضاح
چون نمیدونم عالی بود یا افتضاح😂😉😑
حتما خوشحالین به خاطر این همه تاثیر گذاری
میتونم اعتراف کنم نویسندهی عالیای هستین
بیشنر از عالی
عالی تر از عالی❤❤❤
مائده زنگنه 14 ساله