معرفی و دانلود کتاب شکری، پسر یعقوب
برای دانلود قانونی کتاب شکری، پسر یعقوب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شکری، پسر یعقوب
کتاب شکری، پسر یعقوب، رمانی در حوزهی دفاع مقدس نوشتهی سیامک ایثاری است دربارهی بازگشت چریکی سرخورده به زادگاهش دزفول در میانهی جنگ تحمیلی. شکری، با امیدها و آرزوهایی بازمیگردد. اما شرایط، او را دوباره به دل جنگهای سیاسی گروههای مختلف و از همه بدتر جنگ واقعی در دل شهر پرتاب میکند.
دربارهی کتاب شکری، پسر یعقوب
ادبیات جنگ یکی از ژانرهای بسیار پرطرفدار است که مخاطبان پروپاقرص خود را دارد. خواندن رمانی جنگی، میتواند جهان درونی فرد جنگزده را به مخاطب نشان دهد. حال اگر نویسندهای شخصا تجربهی مواجهه با جنگ را از نزدیک داشته باشد، میتواند این تجربیات گزنده ولی انسانی را بهصورت دسته اول در اختیار خوانندگان رمانش قرار دهد و همین تجربهی بیواسطه، یکی از مهمترین ارزشهای رمان جنگی به حساب میآید. سیامک ایثاری، نویسندهی کتاب شکری، پسر یعقوب، یکی از انسانهایی است که با تمام وجود طعم جنگ را چشیده است و آن را در داستانهایشان با زبانی بسیار قدرتمند به اشتراک گذاشته است.
رمان جنگی شکری، پسر یعقوب، دربارهی چریکی جوان است که در بحبوحهی جنگ، بالاخره به زادگاهش بازگشته تا زندگی را از سر گیرد اما چه بازگشتی و چه زادگاهی؟ دزفول، زیر آتش موشک و خمپاره، شباهتی به شهر کودکیهای شکری ندارد و جهان بر مدار آرزوهای او نمیچرخد. او که از چریکهای گروه فداییان خلق بوده است، حالا، بهکلی، از آرمانهای انقلابی دلسرد است و فقط میخواهد در میان انبوه کتابها و در ارتباطاتش با انسانهای اطرافش، به دنبال اصالت خود، دوستیهای قدیمی و ارزشهای ناب زندگی باشد. اما در موقعیتی که او قرار گرفته است، حتی هوایی که تنفس میکند هم سیاسی است و به ناچار درگیر بحثهای سیاسی آزاردهنده میشود. به علاوه، همه جا جنگ است و او بهعنوان یک چریک نمیتواند از جنگ فرار کند. رمان ایرانی شکری، پسر یعقوب، شرح همین احوال تلخ است.
زبانی که سیامک ایثاری برای نوشتن رمان خود برگزیده است، زبانی قدرتمند و پر از توصیفات ادبی است. صحنههای میخکوبکنندهای که ایثاری از شهر، جنگ، فرهنگ مردمی و حتی خوردنیهای جنوبی ارائه میدهد، شما را به دل اتفاقات گوناگون کتاب میبرد و باعث میشود با تمام وجود آن لحظه را حس و تجربه کنید.
رمان تاریخی سیاسی شکری، پسر یعقوب را نشر برج به چاپ رسانده است.
کتاب شکری، پسر یعقوب برای شما مناسب است اگر
- به رمانهای تاریخی، سیاسی و اجتماعی ایرانی علاقه دارید.
- از رمانهایی با تم جنگ خوشتان میآید.
- دوست دارید داستانی در خطهی جنوب بخوانید.
- مباحث سیاسی مرتبط به انقلاب و جنگ تحمیلی برایتان جالب است.
در بخشی از کتاب شکری، پسر یعقوب میخوانیم
شکری نگاهی به حسن انداخت که طاق لیموترش را میچلاند تو استکان چای. غریب کلهاش داغ بود و حواسش به حرفهاش نبود. موج نشئگی از زنخ پهن و لبهای باریکش عبور میکرد و روی ضربان تند گیجگاه و لای ابروهایش میریخت و تا بالای کاسهی جمجمهی درشتش میرفت و پخش میشد و کف غلیظ و زودگذری پشت سر به جا میگذاشت، سرانجامِ یک زندگی پرماجرا که بهتدریج توی استکان چای و افیون و هیاهوی جنگ ناپدید میشد. موج اولیه که پس نشست، غریب انگار خجالتزده از بیاحتیاطی صحبت را عوض کرد: «بیشتر شبا میخوابیدم توی کولا، پیش گاپونها و قاطرچیا. نصفهشب باد میاومد تو صحرا و هوا خنک میشد، سیخچوله و توره و شبکورک و روباه و کفتار میاومدن بیرون. منم میرفتم بالای تپهای نزدیک زراعتا تا گُل روز میخووندم. سگا زوزه میکشیدن و شغالا لیک میزدن و من آواز میخوندم. ارثیهی تیروطایفهی من دو چیزه مهندس: یکی حنجره و دوم اشکم گشنه. الانم که شصت سالمه هنوز وعدهی بعدی نمیدونم چیزی گیرم میآد بخورم یا سرِ گسنه میذارم زمین. لقمهی نونمو خدا تو صد تا صندوق پنهون کرده. تف تو ئی ارثومیراث.»
حسن استکان چای و لیمو را گذاشت جلو شکری و گفت: «دلت میآد خالو؟حاضرم تا صد سال تریاک مفتی بذارم تو چاییت، تو فقط بخونی.»
غریب حب قندی گذاشت دهانش و خیره شد به صخرههای کنگلومرایی سقف.
- یه شب سروصدایی اومد. نفسنفسی از تو تاریکی، مثل نالیدن. اول بهخیالم گرازی، جکوجونوری، چیزی تو بتهی گندم و جو رفته. کاردمو مشت کردم و رفتم زیر، ولی جای خرس و گراز خوبه چی ببینم؟ یکی از سرتیرا پسر آورده بود پشت تپه، امون ندادمش. جاهل بیعقل آخه چیش به تو؟ همونجور که دولا بود کارد کشیدم جای از خودش نه بدتر. خشک شد، کَبّه افتاد زمین، جم نخورد. پسرهی اُبنه گاله کشید همه رو بیدار کرد. گاوکیا و خرکچیا و قاطرچیا ریختن بیرون و اگه دیاحسین سر نرسیده بود، با چوب و مشت و لقد جونمو بالا میآوردن. دم روز دیاحسین لشمو انداخت کول خر برد کلانتری تحویل داد. تو حیاط کلانتریِ سیاهپوشان یه خشت بین کِفتام گذاشتن و دستامو از پشت با سیم بستن گرد تنهی کُنار. کسوکار درستحسابی هم نداشتم بیاد سراغم.
فهرست مطالب کتاب
فصل اول: سوزن جُل دوز سنگ نمک
فصل دوم: مرغ از قفس پرید...
فصل سوم: آسیاب های آبی
فصل چهارم: سن و سال بنده هفتاد است و شغلم روضه خوان
فصل پنجم: دکتر بهمن
فصل ششم: گوزن
فصل هفتم: میترا
فصل هشتم: زنگوله
فصل نهم: رعنا
فصل دهم: آنتون رگنر
فصل یازدهم: دشت عباس
فصل دوازدهم: شب در کنار رود دز و چهارده مَهی... یا داداش چپق من کو؟
فصل سیزدهم: یخچال
فصل چهاردهم: پل رومی
فصل پانزدهم: چگونه فولاد آبدیده شد؟
فصل شانزدهم: بُمبره تُورو
فصل هفدهم: مارچوبه
فصل هجدهم: کفترپرقیچی
فصل نوزدهم: چراغ جادو
فصل بیستم: رفیق شکری
واژه نامه
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب شکری، پسر یعقوب |
نویسنده | سیامک ایثاری |
ناشر چاپی | نشر برج |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 208 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-728023-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان دفاع مقدس، کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی، کتابهای داستان و رمان تاریخی ایرانی، کتابهای داستان و رمان سیاسی ایرانی |