معرفی و دانلود کتاب امپراتور شب: کتاب دوم مجموعه عصر اساطیر

معرفی کتاب امپراتور شب: کتاب دوم مجموعه عصر اساطیر

فرمانروایی شب وقتی آغاز می‌شود که دیگر هیچ مشعلی توان روشن کردنش را نداشته باشد و تاریکی راهش را به درون قلب‌ها باز کرده باشد. کتاب امپراتور شب اثر کلی آرمسترانگ، جلد دوم از سه‌گانه‌ی عصر اساطیر، در همان نخستین صفحات ما را به جهانی تاریک‌تر، بی‌رحم‌تر و پرهیاهوتر از گذشته پرتاب می‌کند؛ خواهران دوقلو، موریا و آشین، دیگر نگهبان ارواح نیستند و مأموریت جدیدشان آن‌ها را به سفری خونین و آکنده از دسیسه، توطئه و اسرار مرگ‌بار می‌کشاند.

درباره‌ی کتاب امپراتور شب

جنگل مردگان، مأوای ارواح خشمگین و موجودات اسطوره‌ای، جایی بود که خواهران دوقلو، موریا و آشین، مأمور می‌شدند تا به آنجا بروند و ارواح آشفته‌ی مردگان را آرام کنند. اما آخرین بار، مأموریتشان به کابوسی بی‌پایان بدل می‌شود: گروه همراهانشان نابود می‌شوند، خواهران از یکدیگر جدا می‌افتند و روستای زادگاهشان، اجوود، در حمله‌ای مرموز به خاک و خون کشیده می‌شود. ادامه‌ی این روایت در جلد دوم، کتاب امپراتور شب (Empire of Night) اثر کلی آرمسترانگ (Kelley Armstrong)، آن‌ها را از دل جنگل‌های نفرین‌شده به دربار امپراتوری می‌کشاند؛ جایی که خطر، دیگر از جنس اشباح نیست و واقعی‌تر از هر زمان دیگری پشت زمزمه‌ها، خیانت‌ها و پیمان‌های شکستنی حس می‌شود.

امپراتور آن‌طور که به نظر می‌رسد به دوقلوها اعتماد می‌کند و آن‌ها را به مأموریتی حیاتی می‌فرستد: سفری پرخطر همراه با شاهزاده تایروس و اندک یاران وفادار، برای نجات کودکانی که به دست مارشالی خائن ربوده شده‌اند. اما هیچ‌چیز آن‌طور که به نظر می‌رسد ساده نیست. پشت این مأموریت، نقشه‌ای تیره‌تر در جریان است که می‌تواند گلوی امپراتور را بفشارد و پایه‌های فرمانروایی‌اش را فرو بریزد.

مأموریت نجات در سراشیبی سقوط

راه قهرمانان داستان از دره‌های خفقان‌آور گرفته تا قلعه‌های سنگی سرشار از توطئه ادامه می‌یابد. هر گامی که برمی‌دارند، سایه‌ها بیشتر در جانشان نفوذ می‌کند: ارواحی که آرام نمی‌گیرند، هیولاهایی که از ژرفای اساطیر برخاسته‌اند و انسان‌هایی که عطش قدرت چشم‌هایشان را کور کرده است. موریا با شمشیر و شجاعتش و آشین با ندای روحانی و رازآلود خود، باید با دشمنانی روبه‌رو شوند که جان و ایمانشان به حقیقت و عدالت را نشانه گرفته‌اند. اما درست در لحظه‌ای که به نظر می‌رسد راهی برای رهایی وجود دارد، حقیقتی تکان‌دهنده خود را نشان می‌دهد که خواهران را جایی میان نجات دیگران یا حفظ پیوند خونی‌شان قرار می‌دهد...

این کتاب مانند کابوسی است که در عین هراسناک بودن، نمی‌توانی چشم از آن برداری. ریتم تند، صحنه‌های اکشن پرجزئیات و توصیفات وهم‌آلود، باعث می‌شوند خواننده مدام در اضطراب و شگفتی به سر برد. امپراتور شب اثری است برای دوستداران فانتزی تاریک و کسانی که می‌خواهند در جهان جادو و خیال غرق شوند. این کتاب ما را به قلب شب می‌برد؛ جایی که روشنایی در آن به سختی دوام می‌آورد و تنها شجاعت، وفاداری و ایمان است که می‌تواند راه را از میان سایه‌ها باز کند، حقیقت را از دل فریب بیرون بکشد و انسان را از سقوط در تاریکی نجات دهد.

کتاب امپراتور شب با ترجمه‌ی ندا شادنظر از نشر ایران‌بان منتشر شده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

نکوداشت‌های کتاب امپراتور شب

• دنیای فانتزیِ غوطه‌ور با حال و هوای آسیایی، دسیسه‌های سیاسیِ پیچیده و عاشقانه‌ای پرشور بین موریا و تایروس، خواننده را تا آخرین صفحه با خود همراه می‌کند. (Booklist)
• برای کسانی که از جلد قبل این مجموعه با شخصیت‌ها و دنیای آن آشنا هستند، این عنوان حتی جذاب‌تر است. معرفی شخصیت‌های جدید، عمق، پیچیدگی و حتی طنز بیشتری به این فانتزی عاشقانه می‌بخشد و با اضافه شدن رنگ‌وبوی اساطیر ژاپنی در لایه‌هایی از داستان، استعداد کلی آرمسترانگ به‌خوبی نمایان می‌شود. (Library Journal)
• کلی آرمسترانگ با مهارتی تحسین‌برانگیز از فضای همیشگی داستان‌های ماوراءالطبیعه‌ی مدرن خود به یک ماجراجویی فانتزی سطح بالا گذر می‌کند. شخصیت‌های زن قدرتمند، این آغازگر سه‌گانه را به اثری برجسته تبدیل کرده‌اند. (Kirkus Reviews)
• ما عاشق فضای فانتزی تاریک و عاشقانه‌ی پرشور این داستان درباره‌ی دوقلوهایی با شخصیت‌هایی کاملاً متفاوت شدیم. داستانی قهرمانانه، آکنده از موجودات اسطوره‌ای، شجاعت و فداکاری... طرفداران فانتزی‌های سطح بالا با اشتیاق وارد این روایت پرهیجان و پرحادثه خواهند شد. (Justine Magazine)

کتاب امپراتور شب برای شما مناسب است اگر

• نوجوانی علاقه‌مند به ژانر فانتزی تاریک، تخیلی و اساطیری هستید.
• از داستان‌های هیجان‌انگیز و ماجراجویانه با تم وحشت لذت می‌برید.
• درباره‌ی افسانه‌ و جادو و اتفاقات ماورایی کنجکاوید.

در بخشی از کتاب امپراتور شب: کتاب دوم مجموعه عصر اساطیر می‌خوانیم

من می‌رم بیرون. منتظرم نباش.

فقط همین؛ یادداشتی پنج کلمه‌ای. هرچند انتظار بیش‌تری نداشت. این روزها حتی وقتی موریا کنارش بود، انگار در واقع آنجا حضور نداشت و دست‌کم همان خواهر بی‌پروا و گستاخی نبود که می‌شناخت. اگر پدرشان آنجا بود، بعید بود دیگر موریا را بشناسد. البته اگر پدرشان آنجا بود، شاید موریا آنقدر عجیب و دور از ذهن رفتار نمی‌کرد.

حالا آنها یتیم شده بودند؛ دختران جوان بی‌خانه و خانواده که فقط همدیگر را داشتند و آینده‌ای نامعلوم. زندگی بدون خویش و قوم، اصلاً خوشایند نبود. آشین بهتر از خواهرش این ترس‌ها را به زبان می‌آورد؛ اما موریا وخامت اوضاع را درک کرده بود و آشین نمی‌خواست با بیان ترس‌هایش، بار مسئولیت او را سنگین‌تر کند.

بار مسئولیتی که بسیار بزرگ بود. هرچه آشین بیش‌تر افکارش را مرور می‌کرد، سایه غم و رنج خواهرش وسعت بیش‌تری می‌یافت. هر دوی آنها بعد از آن قتل‌عام وحشتناک، از روستا گریخته بودند و در تمام اتفاق‌های ترسناکی که از سر گذرانده بودند، رنان از آشین حمایت کرده بود. هر دو دختر پدرشان را از دست داده بودند، اما این موریا بود که او را در تسخیر شبح سرگردان یافت و مجبور شد او را بکشد تا جان سالم به در ببرد. هر دو دختر جدا از یکدیگر، از صحرای بزرگ عبور کرده بودند. موریا با شاهین رعدآسا جنگیده بود. آشین چطور؟ او با کرم مرگ‌بار روبه‌رو شده و زهر کرم روی قسمت‌هایی از پوستش پاشیده بود و جراحاتش آنقدر کوچک و جزئی بودند که فردای آن روز کاملاً بهبود یافتند.