معرفی و دانلود کتاب در کنار تو

معرفی کتاب در کنار تو

عاشقانه‌ای که در یک کتابخانه شکل بگیرد، مگر می‌شود جذاب نباشد؟ کتاب در کنار تو در سال 2017 نامزد دریافت جایزه‌ی داستان محبوب خوانندگان شد. کیسی وست، نویسنده‌ی این رمان احساسی، با شخصیت‌پردازی دقیق و فضای گرم نوجوان‌پسندش، توانسته دل بسیاری از مخاطبان جوان را به دست آورد. آتمن، دختری اجتماعی و پرشور، هرگز تصور نمی‌کرد یک آخر هفته‌ی کامل را با پسری مرموز پشت درهای بسته‌ی کتابخانه سپری کند. اما دست سرنوشت، ماجرایی پیچیده و غیرمنتظره را برای او رقم زده بود.

درباره‌ی کتاب در کنار تو

آتمن ترسیده و مضطرب بود. این دختر نوجوان قرار بود با دوستانش به اردوگاه برود؛ اما ناخواسته پشت درهای بسته‌ی کتابخانه زندانی شد. ظاهراً مصرف بیش از حد نوشابه‌ی دکتر پپر، کار دستش داده و مجبور شده بود جف، پسر مورد علاقه‌اش، و سایر دوستانش را تنها بگذارد و به سرویس بهداشتی کتابخانه برود. کیسی وست (Kasie West) در رمان عاشقانه‌ی در کنار تو (By Your Side)، به خوبی فضای مختص نوجوانان را با چالش‌ها و دغدغه‌های دختران و پسران در این سنین ترسیم کرده است.

آتمن هنگام برگشت از سرویس بهداشتی، با درهای بسته مواجه شد. ابتدا فکر کرد تنهاست و در تلاش بود تا راهی به بیرون پیدا کند. اما بعد ناگهان متوجه حضور دکس شد؛ پسری مرموز با گذشته‌ای پیچیده که کسی نمی‌خواست با او ارتباطی داشته باشد. کیسی وست در رمان نوجوانانه‌ی در کنار تو، فضایی ملموس را می‌سازد که لمس کردنش با واژگان، کار سختی نیست. سکوت میان آتمن و دکس سنگین بود. نه سلامی، نه توضیحی. فقط نگاه‌هایی محتاط بین آن‌ها ردوبدل می‌شد. دنیای آن‌ها به کل با هم متفاوت بود. آتمن که همیشه در جمع دوستانش راحت و پرحرف بود، حالا نمی‌دانست چه باید بگوید. در این میان دکس با بی‌تفاوتی مشغول خواندن کتاب بود.

در کنار تو؛ عاشقانه‌ای در میان کتاب‌ها

اما چطور می‌توانند سه روز تمام را در کنار هم دوام بیاورند؟ آن‌ها چاره‌ای ندارند جز این‌که با هم حرف بزنند. آتمن می‌فهمد که دکس نه تنها باهوش است، بلکه نگاه متفاوتی به دنیا دارد. پشت آن چهره‌ی سرد، پسری است که زخم‌هایی کهنه را با خود حمل می‌کند. زخم‌های زندگی خانوادگی بی‌ثبات و اعتیاد مادرش به الکل، او را به انزوا کشانده بود و آتمن برخلاف انتظار خودش، جذب این پیچیدگی می‌شود. کیسی وست چه خوب توانسته است روحیات دو نوجوان را تا این حد واقعی به تصویر بکشد. از این نظر می‌توانیم بگوییم که داستان در کنار تو، یک عاشقانه‌ی واقع‌گرا است.

در آن تعطیلات، میان قفسه‌های کتاب و نور کمرنگ چراغ‌های اضطراری، چیزی بین آتمن و دکس شکل گرفت که هیچ کدام انتظارش را نداشتند. اما آیا این ارتباط می‌تواند از دیوارهای کتابخانه فراتر برود؟ اما جف، یار دیرین آتمن، چه می‌شود؟ داستان عاشقانه‌ی در کنار تو را با ترجمه‌ی روان مریم رفیعی بخوانید و با روایت دلنشین و جذاب کیسی وست همراه شوید. این کتاب به همت نشر ایران‌بان منتشر شده و در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.

نکوداشت‌های کتاب در کنار تو

• فضای رمانتیک رمان در کنار تو، آرام‌آرام شکل می‌گیرد. کیسی وست در این رمان احساسی، به مسائل مربوط به سلامت روان و انتخاب‌های دشوار در سنین نوجوانی، معنا و وزن می‌بخشد. (Kirkus Reviews)
• داستان در کنار تو، واقعاً دوست‌داشتنی بود. انتظار یک رمان عاشقانه‌ی سرگرم‌کننده و خوش‌خوان را داشتم که کاملاً چنین بود، اما فقط این نبود؛ گفتگوهای مهمی درباره‌ی اضطراب و مراقبت از خود هم در کتاب وجود داشت. رابطه‌ی عاشقانه‌ی شکل‌گرفته بین شخصیت‌ها، بسیار شیرین بود. سریع‌ترین راه برای این‌که من عاشق یک زوج داستانی شوم، این است که آن‌ها را با هم در یک کتابخانه گیر بیندازند! (کاربر گودریدز)

کتاب در کنار تو برای شما مناسب است اگر

• به داستان‌های عاشقانه علاقه‌مند هستید.
• به دنبال یک داستان رمانتیک برای نوجوانان می‌گردید که در آن به مضامینی مانند سلامت روان و دوست داشتن خود، پرداخته شده باشد.
• پس از خواندن چند کتاب سنگین، حالا می‌خواهید یک رمان عاشقانه‌ی ساده و خوش‌خوان را در دست بگیرید.

در بخشی از کتاب در کنار تو می‌خوانیم

با انگشت‌هایم موهایم را شانه کردم. گلویم به‌خاطر زاویه‌ی بد خوابیدنم گرفته بود و اگر امروز غذا گیر نمی‌آوردم، معده‌ام بدجوری از دستم ناراحت می‌شد. به‌خاطر اینکه شب قبل خوابم برده بود و به نقشه‌ی تلفن دکس را پیدا کن عمل نکرده بودم، از دست خودم عصبانی بودم. چرا این‌قدر کار را سخت می‌کرد؟ اصلا چرا برایش مهم بود که مردم نفهمند ما اینجاییم؟ آیا کار خلاف قانونی کرده بود... دوباره؟ این‌دفعه چه‌کار کرده بود؟ حتی مطمئن نبودم دفعه‌ی اول چه‌کار کرده. شایعات مبنی بر این بود که پسری را کتک زده بود. اگر شایعات درست بودند، تعجبی نمی‌کردم.

دوباره لرزیدم. دیروز حسابی از لباسی که به تن داشتم خوشحال بودم؛ تی‌شرت گشاد سبزآبی، یک ژاکت دست‌دوز بانمک و شلوار جین. ولی وقتی مشغول کارکردن بودیم، فضای کتابخانه گرم بود. حتی داغ. برای صدمین بار آرزو کردم کاش ژاکتم را درنیاورده و در کیفم نگذاشته بودم. آرزو کردم کاش کیفم را در صندوق‌عقب جف نگذاشته بودم. کیفم. اگر همراهم بود، کل ماجرا تمام می‌شد. حتی بدون تلفن هم همه‌ی چیزهایی را که برای گذراندن آخر هفته نیاز داشتم، داشتم.

اینجا حتما یک غذایی پیدا می‌شد. متصدی‌های کتابخانه هم ناهار می‌خوردند. شاید اتاق استراحت داشتند؟ آن را در طبقه‌ی سوم پیدا کردم... یک آشپزخانه. نه فقط یک یخچال، بلکه دو دستگاه خرید خودکار داشت... یکی برای نوشابه و دیگری برای اسنک. خیلی بی‌رحمانه بود، غذاهایی که به نمایش درآمده بودند و منی که راهی برای دسترسی به آن‌ها نداشتم. در حال عبور از کنار دستگاه نوشابه‌فروشی لگدی به آن زدم، به این فکر کردم که دستم را از شکاف بزرگ پایینی داخل ببرم و سعی کنم یکی از نوشابه‌ها را کش بروم، ولی بلافاصله منصرف شدم. یک بار داستانی اینترنتی درباره‌ی مردی خوانده بودم که دستش در دستگاه خرید گیر کرد و آتش‌نشانی نجاتش داد.