معرفی و دانلود کتاب آتروپاتها
برای دانلود قانونی کتاب آتروپاتها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آتروپاتها
بچههای جزیرهی خارگ در حال بازی کردن نقش پدران آتشنشانشان هستند، یک بچهی جدید به نام سیاوش میخواهد به آنها ملحق شود ولی باید از آزمونهایی سخت عبور کند. کتاب آتروپاتها از عقیل جماعتی، نمونهای از نمایشنامه نوجوان است که با طرح داستانی ساده، دغدغههایی عمیق مانند جنگ، نبود پدر و وطندوستی را به تصویر کشیده است.
دربارهی کتاب آتروپاتها
آتش شعلهور شده، علی و عقیل شلنگ آتشنشانی کهنهای در دست دارند و میخواهند آن را خاموش کنند. بچهی زینب ممکن است مثل عبد تمام بدنش بسوزد و جواد دارد صحنه را گزارش میدهد. در این هیاهو، سیاوش با یک لیوان آب به قوطی حلبی آتش نزدیک میشود و با چهرهای متعجب آتش را خاموش میکند. نمایش بچهها تمام میشود اما این تازه آغاز کتاب آتروپاتها به قلم عقیل جماعتی است.
این نمایشنامهی نوجوان در جزیرهی خارگ و در میانهی دوران جنگ تحمیلی میگذرد. پدران بچهها آتشنشانهایی هستند که هر لحظه جانشان در خطر است و آنها دارند خودشان را با غیاب پدرانشان وفق میدهند. یکی از بچهها به نام سیاوش، تازه به اینجا نقل مکان کرده و بقیه برای اینکه او را به گروهشان راه بدهند، برایش آزمونهای سختی طراحی میکنند. عقیل جماعتی در این کتاب فقط به نمایشنامه بسنده نکرده و بخشهای راهنمای زیادی برای آشنایی نوجوانان با تئاتر و ادبیات نمایشی در آن گنجانده است. او با موشکافی کردن لایههای مختلف این نمایش نوجوان، به بچهها یاد میدهد که چطور با یک نمایشنامه ارتباط برقرار کنند و پیوند میان اسطورهها و دغدغههای اجتماعی امروزی را کشف کنند.
نمایشنامهی آتروپاتها ذیل مجموعهی نقش اول نشر قطره منتشر شده است.
کتاب آتروپاتها برای شما مناسب است اگر
- نوجوان هستید و تا به حال نمایشنامه نخواندهاید.
- نمایشنامههایی اجتماعی و انقلابی در بستر جنوب ایران توجهتان را جلب میکند.
- معلم هستید و میخواهید نمایشنامهای همراه با تفسیر و راهنما به شاگردانتان توصیه کنید.
در بخشی از کتاب آتروپاتها میخوانیم
علی: مثلاً یه روز که مو داشتم برای خودم شاد و سرخوش توی سرپلهی خونهمون بازی میکردم، یهو پام لیز خورد و افتادم...
علی، درحالیکه از پلهی فرضی بالا میرود، ناگهان میافتد.
علی: هوی، پام... کمرم... داغون شدم... خیلی درد میکنه... هوی، بوا مُردم...
همه دورش جمع میشوند و با همهمه او را به بیمارستان میبرند.
عبد: (در نقش دکتر) ببین چیکار کرده با این پا... سریع ببرینش اتاقعمل.
علی را روی تخت بیمارستان میگذارند و بهسمت اتاقعمل هُل میدهند... زینب و عقیل، در نقش پدر و مادر علی، اطراف تخت با او راه میروند و گریه میکنند.
علی: منه نبرین اتاقعمل... میترسم آقاجون.
پدر: ترس نداره، باباجون... یه سوزن بهت میزنن تموم میشه.
علی: (جیغ) سوزن...؟ نه، مو از سوزن میترسم.
مادر: زهرمار! آبرومونه بردی... سوزن نمیزنن، پماد میزنن، ننه... (رو به عقیل) چرا بچه رو میترسونی الکی؟
پدر: همهش تقصیر تونه که مثل دخترها بارش آوردی.
مادر: مگه دخترها چهشونه...؟ یادت نیست خواهربزرگهت تا پونزدهسالگیت عین خر کتکت میزد...؟ او دختر نبود؟
پدر: احترامشه داشتم.
مادر: عرضهشه نداشتی.
پدر: اینجا جایای حرفهاست؟
دکتر: دیگه از این جلوتر اتاقعمله. همینجا منتظر بمونین.
مادر: یا میرمحمد... خودت بچهمه بهم برگردون... صدهزار تومن نذرت میکنم.
پدر: چه خبرته عامو...؟! مگه گلولهی توپ بهش خورده صدهزار تومن... دههزار تومن... انشاءالله خودش خوب میشه.
فهرست مطالب کتاب
مقدمهی دبیر مجموعه
سخنی با خوانندهی خاص
یادداشت نویسنده
چند توضیح
آتروپاتها
راهنمای خوانندهی خاص
تاریخچهی اجرای نمایشنامهی آتروپاتها
تحلیلهای فنی
مسابقهی ویژهی مخاطبان جوان
مشخصات کتاب الکترونیک
| نام کتاب | کتاب آتروپاتها |
| نویسنده | عقیل جماعتی |
| ناشر چاپی | نشر قطره |
| سال انتشار | ۱۴۰۴ |
| فرمت کتاب | EPUB |
| تعداد صفحات | 92 |
| زبان | فارسی |
| شابک | 978-622-308-243-6 |
| موضوع کتاب | کتابهای نمایشنامه نوجوان، کتابهای نمایشنامه انقلابی |
















