نقد، بررسی و نظرات کتاب مواظبت هستم - تریسا دریسکل

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
خاطره
۱۴۰۳/۰۹/۰۴
اول داستان با هیجان زیاد شروع میشه ولی بعد در خلسه ای کند و نامفهوم فرو میره. ساراو انا دو دوست هستند که از دوره دبستان باهم دوست بودند در قطار برای دیدن نمایشنامه بینوایان به لندن می رفتند با ورود دو پسربه قطار که تازه از زندان آزاد شده بودند و به ساراوآنا میپیوندن وشروع صحبت میکنند و بعد آنا ناپدید میشود و سارا سکوت میکنه ورازی رو مخفی میکنه وبه هیچ عنوان حاضر به همکاری با پلیس نیست. پدر آنا، هنری، هم رازی بزرگ دارد و از زنش ودیگران مخفی میکند وتقریبا در تمام فصلهای پدر این جمله رو میبینیم که هنری به یاد میاورد آنا به او میگفته تو از من متنفری. ولی چرا؟ بین سارا وآنا در لندن چه گذشته و سر آنا چه آمده؟ این وسط زنی به نام الادر قطار در نزدیکی ساراوآنا بوده که سخنان اون دو پسر و با آنا وسارا دیده وشنیده و متوجه عمل وقیحانه سارا با یکی از پسرها در دستشویی قطار شده و الا میخواست به پدر ومادر دخترها هشداربده. ولی چرا الا به پدر ومادر دخترها خبر نداد؟ هر صفحه داستان کمی از زندگی گذشته شخصیت ها و کمی از یه راز تزریق شده که باعث شده داستان سراسر تعلیق و پراز راز باشه و خواننده برای کشف راز ناپدید شدن آنا و رازهای شخصیت های دیگه با اشتیاق داستان رو بخونه