نقد، بررسی و نظرات کتاب مادرخوانده - فریدا مک فادن
4.3
59 رای
مرتبسازی: پیشفرض
رها rafiei
۱۴۰۳/۱۲/۱۵
00
داستان درباره روت و همسرش است که پس از تلاشهای ناموفق برای بچهدار شدن، تصمیم میگیرند از یک مادر جایگزین به نام آنا کمک بگیرند. در ابتدا، آنا کاندیدای ایدهآلی به نظر میرسد و با تمایل و اشتیاق خود به زوج کمک میکند، اما با گذشت زمان و پیشرفت بارداری، اتفاقات مرموز و نگرانکنندهای شروع میشود که شک و تردیدهایی را در دل روت ایجاد میکند. او متوجه تغییرات غیرمنتظرهای در رفتار آنا میشود و به تدریج به گذشته مرموز او پی میبرد. رویای والدین شدن آنها کمکم به کابوسی پر از اضطراب و دلهره تبدیل میشود، و روت را به سمت تحقیق در مورد نیتهای واقعی آنا و انگیزههای پنهان او سوق میدهد. همانطور که روت بیشتر در پسزمینه آنا کنکاش میکند، به رازهایی دست مییابد که او را دچار هراس میکند و اراده و اعتمادش را به چالش میکشد. داستان با افشاگریهای تکاندهنده و تغییرات ناگهانی خواننده را از یک بحران روانی به بحران بعدی میبرد، و این سوال را مطرح میکند که آیا در تلاش برای رسیدن به رویاها، افراد ممکن است با خطراتی نابخشودنی روبرو شوند. مک فادن با پرداختن به موضوعات اعتماد، دستکاری و میل شدید به والدین شدن، ابعاد روانی و اخلاقی مسئلهی مادر جانشین را به تصویر میکشد. مادر جانشین در این داستان، فراتر از یک شخصیت، نمادی از اعتماد، آسیبپذیری و وابستگی است که ممکن است در شرایطی بحرانی، به تهدیدی غیرقابل پیشبینی بدل شود. سبک نوشتاری مک فادن به شکلی موجز و پرکشش، با فضاسازیهای دلهرهآور و جزئیات دقیق، خواننده را در تجربه روانشناختی و استرس روانی روت شریک میکند.
به نظرم کتاب خوبی هست در مقایسه با کتابهای دیگر این نویسنده کمی روند داستان قابل حدسه اینطوره که اَبی همه چیز در زندگی دارد. در خانوادهای ثروتمند متولد شده، شغل خوبی در حوزه تبلیغات دارد و همسری دوست داشتنی به نام سم، که معلم ریاضی است. تنها نداشتن یک چیز او را اذیت میکند. او همیشه بیشتر از هر چیزی دلش یک بچه میخواسته. پس از سالها تلاش، به نظر میرسد که اَبی شانسی برای مادر شدن ندارد. تا اینکه دستیار شخصی او، مونیکا، یک پیشنهاد سخاوتمندانه ارائه میکند که تمام رویاهای ابی بالاخره میتواند به حقیقت بپیوندد.
پس از بررسیهای بسیار، اَبی و سم میپذیرند تا مونیکا را به عنوان جانشین و مادرخوانده فرزندشان انتخاب کنند. با این شرط که تمام مخارج او را پرداخت میکنند. از هزینهی تحصیلات و اجارهخانه گرفته تا هزینهی شغلی که اکنون مجبور است رهایش کند. تمام اینها یک موقعیت عالی و بُرد بُرد برای هر دو طرف بهشمار میرود، اما چه چیزی ممکن است اشتباه پیش برود؟ آیا ممکن است که مونیکا فکری شیطانی در سر داشته باشد؟
پس از بررسیهای بسیار، اَبی و سم میپذیرند تا مونیکا را به عنوان جانشین و مادرخوانده فرزندشان انتخاب کنند. با این شرط که تمام مخارج او را پرداخت میکنند. از هزینهی تحصیلات و اجارهخانه گرفته تا هزینهی شغلی که اکنون مجبور است رهایش کند. تمام اینها یک موقعیت عالی و بُرد بُرد برای هر دو طرف بهشمار میرود، اما چه چیزی ممکن است اشتباه پیش برود؟ آیا ممکن است که مونیکا فکری شیطانی در سر داشته باشد؟
مثل تمام آثار مک فادن جذاب و پرکشش👏اول داستان با تریلر شروع میشه و درباره زنی به نام ابیگل هست که تو شرکت تبلیغاتی پوشک بچه کودلز کار میکنه وبه جرم قتل قرار بازداشت بشه!! این اولین شوک وهیجان هست و چند سطر بعد میخونیم قزار سه هفته بعد بچه دار بشه و مشغول جشن سیمونی هستش در حالیکه باردار نیست!!! این دومین شوک در همان اول داستان.. فکرمیکردم تمام داستان رو فهمیدم و نقش منفی رو پیدا کردم و اخر داستان رو میدونم چی میشه، ولی ذهن خلاق وقلم جادویی مک فادن منو غافلگیر کرد نه یه بار که چند بار،، از ویژگی های رمان های فریدا اینکه اونحایی که میگی ذیگه تموم و فهمیدم کی مقصر و داستان اخرش چیه، دچار شوک و غافلگیری میشید. باید بخونید وببینید شما میتونید از رازهای زندگی ابیگل وهمسرش سم، دستیارابیگل و دوستش و بقیه سر دربیارید یا با حدس های غلط پی در پی مواجه میشید.
نوشتههای مک فادن جالب و در بخشهای اوج داستان میخکوب کننده هستن اما ایرادی ک میشه براش در نظر داشت این ک اصولا همیشه پایان داستان روی جورایی باز رها میکنه.ای کاش کمی بیشتر ادامه میداد ک بدونیم ک فرزندخوانده ب مادر روانیش شباهت داره و مشکلات اعصاب و روان داره یا نه و اگه داره سم و ابی چطور با این مشکل برخورد میکنن. یا اینکه محتوای اصلی اونهمه پیامک بازی مونیکا و سم چی بود و سر چی اونهمه چت میکردنو صحبت. یا در پایان سم گفت پاکت بازکن رو ب توصیهی مونیکا برای سالگرد ازدواجمون گرفتماما دقیقا همون شب سالگرد ازدواجشون وقتی تو خیابون با مونیکا رو ب رو میشن سم با حالت معذب و خجالتی فاصله میگیره و ب دور دست خیره شده، طبق متن. عجیب و ضد و نقیضه. چرا سم نگفت من مونیکارو از قبل میشناسم 3 ساله ک دانشجوی منه؟؟؟
من کارهای فریدا مک فادن رو خیلی دوست دارم، اما هنوز هیچ رمانی به اندازه ی بخش دی نتونسته من رو جذب خودش کنه. البته این رمان هم بسیار زیبا و شوکه کننده بود. اما به نظرم برخلاف سایر کارهایی که من از این نویسنده مطالعه کردم، پایان ضعیفی داشت. ابندای رمان تا تقریبا اواسطش هم متاسفانه خیلی یکنواخت پیش میره اما بعد از اون دیگه نمیشه کتاب رو کنار گذاشت. هی با خودتون میگید یکم دیگه و وقتی به خودتون میاید، دیگه دارید تمومش میکنید خیلی خیلی اعصابم به هم ریخته بود موقع مطالعه و گاهی به سختی نفس میکشیدم. باور کنید انگار داره برای خودتون اتفاق میفته و عصبیتون میکنه و این همه از جادوی قلم نویسنده هست.
یه شباهتهایی تو آثار مک فادن هست چون خودش پزشک اعصاب و روان هست اکثر شخصیتهای داستانش مشکل اعصاب و روان دارن یا دچار اختلالات روانی هستن که این داستان هم از این قضیه مستثنی نبود ولی بازم کتاب خوبی از مک فادن بود چندین و چند قافلگیری جذاب داشت که هیجان کتاب رو برای من بشدت بالا برد حدس هام اکثر مواقع اشتباه از آب دراومد و نتیجه داستان هم اشتباه حدس زدم که همین برام جالب ترش کرد من در نظر هام سعی میکنم راجع به اصل داستان توضیحی ندم که کسایی که میخوان بخونن براشون جذابیت داشته باشه فقط میگم برای من خیلی جذاب بود و همهی آثار مک فادن رو دوس داشتم
میشه گفت داستان تکراری داشت اینکه یک زن برای بدست آوردن زندگی زنی دیگر با زیرکی نقشه ای طولانی مدت می کشد و زن مورد نظر متوجه ی هیچ چیز نمی شود فقط آخر داستان متفاوت بود چون همسر زن در طراحی و اجرای نقشه ها هیچ نقشی نداشته و کاملا پاک و مبرا ست البته به نظر بنده در این داستان نویسنده کاملا به تکراری بودن داستان آگاه است و با عافلگیر کردن خواننده بابت سفید بودن شوهر سعی در متفاوت نشان دادن داستانش دارد که کاملا اشتباه است فقط قلم نویسنده باعث می شود که خوندن داستان را تا انتها و بدون وقفه ادامه بدی
من تمام آثار مک فادن رو خوندم چنان کششی داشت این داستان که یک روزه تمامش کردم. حرص میخوردم در کل زمان داستان و حسرت میخوردم با شخصیت نفر اول. نمیدونید چقددددر حرص خوردم و هم ذات پنداری کردم. هنر میخواد که با نوشتن بتونی اینقدر کسی رو تحت تاثیر قرار بدی. به نظرم از کتاب بخش دی هم خیلی بهتر بود و همین طور از بقیهی کتابهای دیگش. و الان هم میرم سراغ کتاب اخر خانوم فادن به نام اسیب مغزی. امیدوارم اون هم به قشنگی این باشه
با سلام کتاب خوبی بود و مثل همه کتابهای دیگر این نویسنده در برگیرنده فجایع اخلاقی رایج در غرب بود. خودخواهی، خیانت، چشم طمع به زندگی دیگران، و همه چیز رو برای خود خواستن تا جایی که منجر به قتل و از بین بردن افراد جامعه میشود. مهر مادری و فداکاری مادرانه برای ما طور دیگری تعریف شده و متاسفانه برای آنها به شکل مزخرف و غیر قابل قبولی. البته در بعضی قسمتها شبهههایی هم وجود داشت ولی در کل کتاب خوبی بود.
خطر اسپویل: مثل بقیه کتابهای این نویسنده نبود. غافلگیری همیشگی رو نداشت و تقریبا از اواسط داستان پایانش قابل حدس بود حتی اینکه مامان مونیکا منشی قبلی ابی بوده. فقط من پیامکهایی که ابی تو گوشی سم خوند رو متوجه نشدم اونجا حرف از یه نقشه زده شده بود که من تا آخر داستان منتظر بودم به یه جایی مربوط بشه.
در کل برای یک بار خوندن خوب بود.
در کل برای یک بار خوندن خوب بود.
من دوسش داشتم بچه ها به پای بخش دی نمی رسید ولی واقعا باهاش همراه میشد هیجان داره و نمیشه زمین گذاشتش.. من خودم یه روزه خوندمش نمیشه گفت عالیهههه ولی خوب و قابل قبوله و کلی باهاش سرگرم میشید و حرص میخورید. پایان قابل قبولی داشت نسبتا بهتون توصیه میکنم برای یک بار ارزش خواندن رو داره جدی