نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی ذهن خوانی مگسها - نازنین سلیمانی
3.6
63 رای
مرتبسازی: پیشفرض
hashemi hashemi
۱۴۰۳/۰۹/۱۵
00
کتابی در مورد زندگی در دوران کرونا بود که از زبان یک دختر نوجوان بیان میشد. در این داستان دختر نوجوان کلاس شیمی دارد ولی مادر خانواده فرزندش را به او میسپارد و میگوید که بگو کلاس قطع شد تا به کلاس روانشناسی برود در حالی که دختر میگوید که این فریب ها تکراری شده. همه ما هم با این فریب ها برای کلاس مجازی آشنا هستیم. کنترل کلاس های مجازی سخت بود و دانش آموزان خیلی اوقات توجهی به درس نداشتند و خیلی درسشون ضعیف شده بود. از طرفی باز بودن میکروفون که این هم یکی از مشکلاتی بود که وجود داشت. از مشکلات دیگه میشه به شلوغ بودن خونه و به وجود اومدن دعوا به خاطر این شلوغیا نام برد و حالا توی این داستان این دعواها با باز بودن میکروفون همراه بود. همچنین به چاق شدن در دوران کرونا هم اشاره شده. داستان هیچ ارتباطی به مگس نداشت و فقط یه مگس بود که همیشه مزاحم بود و دختر گفته بود که میخواد وارد رشته حشره شناسی شه و دوست داشت انشایی هم نام با کتاب بنویسد ولی چندان به داستان مرتبط نبود و فقط شاید نویسنده تمایل داشت به شلوغی ذهن اشاره کنه و موضوعات آزاردهنده ای که مثل مگس برای ذهن مزاحمت ایجاد میکنن. با تشکر از کتابراه
داستان زندگی های روز مره های ما در دوران کرونا رو بیان میکرد زمانی که همه ترسیده بودن از کرونا زندگیا بهم ریخته بود اعصاب هاضعیف شده بود دانش اموزا مدرسه نمیرفتن و مجازی بود نرفتار مادر خانواده با همه بد بود. به دخترش میگفت مثله گوسفند های پدر بزرگ شدی چاق شدی کار نمیکنی دختر میگفت از چاق شدن گوسفند های پدرش خوشحاله اما از چاقی من نه و اینکه میگفت دختردایت خوش اندام تره و تو نیستی شخصیت دخترشو خورد میکرد بچه رو میداد دست دخترش که کلاس انلاین شیمی داشت و میگفت طوری نیست بگو اینترنت نداشتم انلاین بشم و خودش میرفت مجازی روانشناسی گوش میکرد ولی چه فایده که به دختر خودش و همسرش اصلا احترام نمیذاشت پشت سر خواهر شوهرش حرف میزد وقتی میکروفن دختر وصل بود همه صدای جر و بحث پدر مادرشو گوش داده بودن و وقتی مدرسه ها حضوری شد همه تویه مدرسه مسخرش میکردن و میگفتن پدر مادرت اشتی کردن و دختر از اینکه گرگ افتاده بود به جون گوسفند های پدر بزرگش خوشحال بود که مادرش دیگه این حرفا رو بهش نمیزد
به نظر من نویسنده بسیار عالی زندگی روزمرهی زمان کرونا را توصیف کرد. به هر حال، آن دوره هم با تمام خوبیها و بدیها دورهای از زندگی ما بود که این نویسندهی خوشذوق آن را دستمایهی کار خود قرار داد. از این که قصه از منظر یک دختر نوجوان روایت میشد و در برخی قسمتها افکار او را بیان میکرد، خیلی لذت بردم. افکار و خوابهایش خیلی جالب بود و مرا به یاد دوران نوجوانی خودم انداخت. عنوان خوبی هم انتخاب شده بود. از شنیدن صدای راوی نوجوان هم بسیار لذت بردم. همهچیز عالی و بی نقص بود و به دلم نشست.
روایتی از دوران کرونا و وضع آشفته کار و آموزش آنلاین به هر حال دوران کرونا هم برا خودش بدیها وبعضا خوبیهایی داشت. یکی از خوبیهاش این بود که فهمیدیم آموزش وکار مجازی هم میشه انجام داد و با این روش در بسیاری از هزینه ها خصوصا هزینه کلاسهای آموزشی صرفه جویی کرد. داستان بدک نبود. جاذبه خاصی هم نداشت.
از نویسنده عزیز برای داستانش با موضوع زندگی در دوران کرونا و نقش پر رنگ گوشیهای هوشمند سپاسگزارم. صدای بانوی روایتگر داستان برای من، نرم و آرام بخش بود. از اصطلاحات طنز گونه قصه لذت بردم. از کتابراه نازنینم تقاضا میکنم تعداد داستانهای کوتاه و رایگانش رو برامون افزایش بده و پایدار و پر قدرت به محبتش ادامه بده.