نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مغازه جادویی - جیمز دوتی
4.5
208 رای
مرتبسازی: پیشفرض
nasgian
۱۴۰۳/۰۲/۱۵
111
سلام عزیزان. خوشبختانه من نمونه متنی این کتاب رو قبلا مطالعه کردم و اینک صوتی آنرا تهیه کردم که بشنوم. این کتاب نمونهای واقعی و عیان از قانون ارتعاش و جذب هست و اثبات آن. انسانها قانون جذب را چه باور داشته باشند چه نه، به طور قطع همه در حال جذب هستیم بیشتر به طور ناخوداگاه که البته این گونه جذب کردن تابع افکار متداول و روزانه شخص هست که مکرر به اشکال مختلف روی میدهد و این کتاب و داستان واقعی میآموزد که ابتدا هدفی را مد نظر بگیریم و مرکز توجه قرار دهیم و جهان طبق زمانبندی و سنت دقیق خودش تمامی اسبابها و عوامل را فراهم و راهها را هموار میکند و موانع را بر میدارد و آنگاه تو در مقصد هستی. البته ایمان و باور و انتظار مهمترین ملزومات هستند که چالش بزرگ همهی انسانهاست و ذهن خو گرفته به باورهای اکتسابی قدیمیاش مانع تراشی میکند و ما باید صبورانه و خوش باورانه از آن گذر کنیم. افکار که خوش احوال شود جذب خوشتر میشود و باور به مرور تغییر جهت به سمت خیر و نیکویی میرود. کتابهای استادان بسیار قدرتمند و عزیز در این زمینه، نویل گادارد _ خوزه سیلوا را توصیه میکنم با عشق، دقت و صبورانه مطالعه کنید و کتاب فقط آرزو کن از پیر فرانک و کتابهای ریو شینوهارا برایتان بسیار کمک کننده خواهد بود. برایتان جذب قدرتمند آرزوها را طلب میکنم.
این کتاب در باره جراح مغز و اعصابی می باشد که داستان زندگی خود را تعریف نموده و در طی آن مراحل رشد و نمو خود به لحاظ روحی و پیشرفت های شغلی را با بیانی ساده و شیوا توضیح می دهد. او که در یک خانواده بسیار فقیر با پدری الکلی و مادری افسرده که همیشه بر روی تخت خوابیده و عملاً کاری انجام نمی دهد و برادری که دائماً در خانه نیست بزرگ میشود و خود او نیز شاهد مشاجرات لفظی بین پدر و مادر، بی پولی و فقر به صورت مطلق آن می باشد. به شرح قصه زندگیش می پردازد اوکه بدنبال مأمنی می گردد تا از شر این زندگی خلاص شود به کارهای جادوگری و تردستی بسیار علاقمند می گردد چرا که دوستان و همکلاسی هایش را با این کار به خود جلب می نماید و باعث سرگرمی آن ها می گردد. وقتی که یکی از مهم ترین وسائل سرگرمی خود را که همانا انگشت شست پلاستیکی می باشد گم می کند با تمام رنج و درد به دنبال جایی می گردد که آن را جایگزین نماید ولی پولی نداشته که بتواند آن را بخرد بناچار به مغازه جادویی می رود و در آن جا با زنی که در آنجاست آشنا می شود. آن زن از او می خواهد چنانچه تمایل دارد با رازهای جادوگری آشنا شود هر روز سر ساعت مقرر به آن جا بیاید تا او درس های آن کار را به او بدهد و اگر تاخیر نماید یا حاضر نشود آن ها را یاد نخواهد گرفت. در ابتدا با ترس و دلهره کار را شروع می کند و درس های او را که احتیاج به تمرین و ممارست زیاد داشت را یاد می گیرد و بسیاری از آن ها را در آن سن و سال کم حتی متوجه نمی شود. همانند جادوی مغز، جادوی قلب، جادوی شفقت و مهربانی و غیره. با سپاس از کتابراه و خوانش زیبای جناب محمدیان
بسیار عالی و آموزنده و باورپذیر بود
به نوعی اتوبیوگرافی بود از تغیر نگرش و ساختن رویاها و هدف زندگی نویسنده که چه خوش وقت در نوجوانی برای اون اتفاق افتاده بود و در گیر و دار زندگی سختش در مرکز خانواده متلاطم و فقیر، کلاسی و فرصتی برای امتحان کردن این درسها بود و در این سختیها باور و سپس ایمان به جادوی روث در اون شکل میگیره. برای ورود به آرزو و رویای اصلی خود که پایه رسیدن به بقیه آرزوهای لیست اونه بسیار شجاعانه، جسور و با غروری به وقت و به اندازه به مصاحبه که میدان نبرد برای جیمز بشمار میاد، میره. میدان مبارزه بین رویا و ماندن در زندگی که روزگار برای اون دست و پا کرده.
جادویی که جیمز از مغازه جادویی و زندگی خودش برای ما روایت میکنه از یک طرف و شجاعت و جسارتی که از اعتماد و ایمانش به همان جادو نشأت میگیره از طرف دیگه مانند دو بال برای پرواز به هدف و زندگی که تصور میکنیم میمونه و نکته حیاتی تو تصور کردن که متاسفانه اکثرا تصور مشخص و واضحی نداریم چون اهداف خاصی نداریم
آموزههای روث: مراقبه، هماهنگ کردن قلب و ذهن، آگاهی به هوشمندی قلب، لیست کردن خواستهها و آرزوها، تصور خود با داشتن آن آرزوها که دیگر به آنها رسیدهایم، خدمت و انتقال این جادو به دیگری یا دیگران
با تشکر از تیم دوست داشتنی کتابراه و همچنین راوی خوش صدا و دلنشین جناب محمدمهدی محمدیان 🙏❤️
به نوعی اتوبیوگرافی بود از تغیر نگرش و ساختن رویاها و هدف زندگی نویسنده که چه خوش وقت در نوجوانی برای اون اتفاق افتاده بود و در گیر و دار زندگی سختش در مرکز خانواده متلاطم و فقیر، کلاسی و فرصتی برای امتحان کردن این درسها بود و در این سختیها باور و سپس ایمان به جادوی روث در اون شکل میگیره. برای ورود به آرزو و رویای اصلی خود که پایه رسیدن به بقیه آرزوهای لیست اونه بسیار شجاعانه، جسور و با غروری به وقت و به اندازه به مصاحبه که میدان نبرد برای جیمز بشمار میاد، میره. میدان مبارزه بین رویا و ماندن در زندگی که روزگار برای اون دست و پا کرده.
جادویی که جیمز از مغازه جادویی و زندگی خودش برای ما روایت میکنه از یک طرف و شجاعت و جسارتی که از اعتماد و ایمانش به همان جادو نشأت میگیره از طرف دیگه مانند دو بال برای پرواز به هدف و زندگی که تصور میکنیم میمونه و نکته حیاتی تو تصور کردن که متاسفانه اکثرا تصور مشخص و واضحی نداریم چون اهداف خاصی نداریم
آموزههای روث: مراقبه، هماهنگ کردن قلب و ذهن، آگاهی به هوشمندی قلب، لیست کردن خواستهها و آرزوها، تصور خود با داشتن آن آرزوها که دیگر به آنها رسیدهایم، خدمت و انتقال این جادو به دیگری یا دیگران
با تشکر از تیم دوست داشتنی کتابراه و همچنین راوی خوش صدا و دلنشین جناب محمدمهدی محمدیان 🙏❤️
کتاب مغازهی جادویی روایتگر داستان زندگی یک جراح مغزواعصاب و درواقع داستان زندگی خود نویسنده هست. کتاب با مقدمهای نفسگیر از توصیف یک چالش در زمان جراحی یک کودک دچار تومورمغزی شروع میشه که با اشارهای به موضوع کتاب همراه هست. در فصلهای بعدی داستان با روایت دوران کودکی نویسنده ادامه پیدامیکنه؛ با توصیفی بر ساختار خانوادهی فقیری که این فرد عضوی از اون بوده و مشکلات و مصائب یک پدرالکی و یک مادر افسرده. درطی داستان، نویسنده با ورود به یک مغازه که اون رو مغازهی جادویی نامگذاری میکنه و آشنایی با خانمی که اونجا هست و پسرش، وارد دنیای متفاوتی از دیدگاهها و زندگی میشه و با قانون جذب آشنا میشه.
روند داستان نشوندهندهی تحول زندگی نویسنده بعد از آشنایی بااین افراد هست، جسارتی که برای رسیدن به خواستههاش پیدامیکنه و صدای اون خانم که مثل قطبنما اون رو در لحظههای سخت زندگیش هدایت میکنه. این داستان روایتگر استفاده از قانون جذب بشکل کاملا متفاوت هست. نویسنده از قشرضعیف جامعه هست و با چالشهای یک انسان کاملا معمولی روبرو میشه و درنهایت بعد از فرازو نشیبهای زیاد متوجه بسیاری از مفاهیمی میشه که بعنوان قانون جذب یادگرفته بوده. از نظر نویسنده نوشتن این کتاب، رسالت ایشون درگسترش این آموزهها هست. خوانش کتاب بسیار زیبا بود و ارزش شنیدن داره.
روند داستان نشوندهندهی تحول زندگی نویسنده بعد از آشنایی بااین افراد هست، جسارتی که برای رسیدن به خواستههاش پیدامیکنه و صدای اون خانم که مثل قطبنما اون رو در لحظههای سخت زندگیش هدایت میکنه. این داستان روایتگر استفاده از قانون جذب بشکل کاملا متفاوت هست. نویسنده از قشرضعیف جامعه هست و با چالشهای یک انسان کاملا معمولی روبرو میشه و درنهایت بعد از فرازو نشیبهای زیاد متوجه بسیاری از مفاهیمی میشه که بعنوان قانون جذب یادگرفته بوده. از نظر نویسنده نوشتن این کتاب، رسالت ایشون درگسترش این آموزهها هست. خوانش کتاب بسیار زیبا بود و ارزش شنیدن داره.
کتاب "مغازه ی جادویی" از جیمز دوتی یه داستان جالب و خودمونی درباره ی زندگی خود نویسنده است. جیمز توی دوران کودکی اش با یه خانم مهربون به اسم روت آشنا می شه که صاحب یه مغازه ی اسباب بازی متفاوت و جادویی است. روت به جیمز یاد می ده چطوری از طریق مدیتیشن و تمرکز به آرامش برسه و چطور با قلبش به زندگی نگاه کنه. این داستان پر از لحظه هاییه که نشون می ده جیمز چطوری با این تمرین ها تونسته از پس سختی ها و مشکلات زندگیش بربیاد و تبدیل به یه جراح مغز موفق بشه. چیزی که این کتاب رو انقدر دوست داشتنی می کنه، اینه که جیمز به زبون ساده و دلنشین تجربه هاش رو تعریف می کنه و بهمون میگه که با تغییر دیدگاهمون، می تونیم زندگیمون رو کلی بهتر کنیم. یه جورایی این کتاب مثل یه راهنمای دوستانه است که بهمون نشون می ده چطور می تونیم با قدرت افکارمون دنیای بهتری بسازیم و توی مسیر رشد و پیشرفت بیفتیم. برای کسایی که دنبال انگیزه و یه تلنگر مثبت توی زندگی شون هستن، "مغازه ی جادویی" یه انتخاب عالیه.
قطعا خوندن کتابهای زندکی نامه میتونه تاثیر بیشتری داشته باشه. چون بر اساس واقیعیت زندگی شدست
این کتاب خیلی راهنمای خوبیه اما برای کس که از قبل با دنیای جذب و مدیتیشن و جادوی درون (آگاهی) آشنا نیست یا تازه واردش شده به سادهترین زبان و با مثال زنده قابل لمس تاثیر خیلی خوبی میتونه بزاره چرا که ما آدما چیزی رو کسی قبلا تجربه کرده رو بهتر میپذیریم و اتفاقا برای امتحان کردنش بیشتر وسوسه میشیم
اما راستش برای من فقط حکم یه تکرار تجربه از دنیای آگاهی داشت انگار یه سند زنده بر آموزههای ۸سال اخیرم بود
اما به طور کل اگه دنبال به سبک جدیدی از باور و منتظر یه روزنه تی این کتاب از اوناست که تکونت میده
این کتاب خیلی راهنمای خوبیه اما برای کس که از قبل با دنیای جذب و مدیتیشن و جادوی درون (آگاهی) آشنا نیست یا تازه واردش شده به سادهترین زبان و با مثال زنده قابل لمس تاثیر خیلی خوبی میتونه بزاره چرا که ما آدما چیزی رو کسی قبلا تجربه کرده رو بهتر میپذیریم و اتفاقا برای امتحان کردنش بیشتر وسوسه میشیم
اما راستش برای من فقط حکم یه تکرار تجربه از دنیای آگاهی داشت انگار یه سند زنده بر آموزههای ۸سال اخیرم بود
اما به طور کل اگه دنبال به سبک جدیدی از باور و منتظر یه روزنه تی این کتاب از اوناست که تکونت میده
با تشکر از پدیدآورندگان و کتابراه عزیز کتاب شنیداری «مغازه جادویی " نوشته پروفسور جیمز رابرت داتی، استاد دانشگاه استنفورد کتاب بسیار خوبی است با تشکر از آقای گوینده خوش صدا که مطالعه کتاب را آسان کردند. سال انتشار میلادی کتاب ۲۰۱۶ است و در آمریکا اتفاق میافتد با آشنایی نویسنده در روزهای سخت نوجوانیاش در ۱۹۶۸ با زنی که به او آرام کردن ذهن از افکار، ارتباط با قلب بعنوان قطب نمایی برای بدن و مدیتیشن را یاد میدهد، آغاز میشود و با آموزههای او به ما پایان مییابد.
کتاب جالبی بود. اول باید ببینین دقیقا چی میخواین تا بعدا بتونید بهش برسید. خیلی از ماها تصور میکنیم این مساله رو میدونیم اما فقط یه دید کلی ازش داریم. در حال حاضر دوتا یادگاری از این کتاب دارم یکیش این بود که فقط زمانی رویاها قابل دستیابی میشن که به هدف تبدیلشون کنیم و زمانی تبدیل به هدف میشن که به جزئیاتشون فکر کرده و اونها رو دقیقا مشخص کنیم. و مورد دیگه اینکه الزاما چیزی که بهش علاقه مندید براتون مفید و خوب نخواهد بود!
اگر توی مرحله ای هستی که دچار سردرگمی شدی و انتخاب کردن واست مشکل شده بدون شک این کتاب بهترین هدایت گر شما خواهد بود آموزه های این کتاب به راحتی قابل درک و قابل اجراست . توضیح واضحی از چگونگی مدیتیشن و تمرکز داره و از لحاظ علمی تأثیر عشق و مهربانی رو روی خودت و دیگران توضیح میده و برای کسانی که مقاومت زیادی در برابر مهربان بودن دارن شدیدا توصیه میشه من عاشق تمرینات راحت و بیان گیرای این کتاب شدم و برای کسانی که آماده هستن قلبشون رو باز کنن پیشنهاد میکنم.
او با زبانی ساده و لحنی صمیمی و گاه شعرگونه سعی دارد مخاطب را به احساس درونی خود گره بزند و در این مسیر جادویی هم قدم خود کند. نویسنده ضمن آسیب شناسی و سرخوردگی ناشی از محیط و خانواده در دوران کودکی، مهم ترین راه حل هر مسئله را در هر سن و در هر مرحله از زندگی، شناخت و پذیرش آن مسئله و پس از آن، خودمراقبتی می داند. او همچنین درد را، تجربه ای هرچند رنج آور در جهت رشد معرفی می کند که وجود آن باعث اتفاقات جادوگونه در زندگی خواهد بود.
کتاب زندگی نامهی آقای جیمز دوتی به صورت جالب و خلاقانهای نوشته شده بود و خوندن اون ملال آور نبود، خیلی قابل فهم مدیتیش و قدرت تصویر سازی برای رسیدن به اهداف رو در قالب داستان آموزش میداد.
اگر با مدیتیشن آشنایی ندارین کتاب برای شما لذت بخش تر و مفید تره.
و چه خوبه این مدل کتابها رو به نوجوانها پیشنهاد بدین که از سن کم با این مفاهیم آشنا بشن و قدرت خودشون رو در ساختن آینده شون درک کنن.
اگر با مدیتیشن آشنایی ندارین کتاب برای شما لذت بخش تر و مفید تره.
و چه خوبه این مدل کتابها رو به نوجوانها پیشنهاد بدین که از سن کم با این مفاهیم آشنا بشن و قدرت خودشون رو در ساختن آینده شون درک کنن.
با درود و سپاس فراوان خدمت شما یاران فرهیخته و دوست داشتنی کتابراه که مایهی یادگیری و مطالعه و کتابخوانی برا مردم ایران شده اید، این کتاب بی نظیر است و به شکل جادویی ترجمه و ارائه شده است، یک کتابخوان حرفهای که جزبه جز صحنهها را قابل رویت برای شنونده میسازد، هر چه از خوبی شما بگم کمه، دوستتان داریم🤍🤍🤍🤍❤❤❤❤🙏🙏🙏🙏
سلام ودرود
من این کتاب رو به هوای اینکه مثل کتابخانه نیمه شب باشه گوشش دادم ولی اونقدرخسته کننده بود که چند فصل آخرش رو فقط میزدم جلو که تموم بشه. وقتی اسمش رومیبینی تصورت این هست که همهی اتفاقات توی همون مغازه پیش میره ولی این فقط شایدیکی دوفصلش اولش باشه اونم نه دراون حدی که فکرشو میکنی این کتاب بیشترخاطرات انگارنشسته خاطرات روزانه رونوشته
من این کتاب رو به هوای اینکه مثل کتابخانه نیمه شب باشه گوشش دادم ولی اونقدرخسته کننده بود که چند فصل آخرش رو فقط میزدم جلو که تموم بشه. وقتی اسمش رومیبینی تصورت این هست که همهی اتفاقات توی همون مغازه پیش میره ولی این فقط شایدیکی دوفصلش اولش باشه اونم نه دراون حدی که فکرشو میکنی این کتاب بیشترخاطرات انگارنشسته خاطرات روزانه رونوشته
اولا" این کتاب در دسته اتوبیوگرافی قرار نمیگیرد؛ چون کتاب اتوبیوگرافی به یک برش خاص از زندگی آن نویسنده معطوف میشود و نویسنده حرفی تجربهای برای مخاطبش دارد نه از ۱۰ سالگی تا ۶۰ سالگی فردی که اصلا در کشور خودش هم شاید خیلی چهرهی آشنایی نباشد!؟!؟
ثانیا" مولف سرگذشت خودش را به هر طریقی میخواهد به قانون جذب ارتباط دهد و این یک سو نگری را خیلی دوست نداشتم.
ثانیا" مولف سرگذشت خودش را به هر طریقی میخواهد به قانون جذب ارتباط دهد و این یک سو نگری را خیلی دوست نداشتم.
بسیار خوب بود. مدتی بود که تردید میکردم در شنیدن کتاب. تصور میکردم روالی خسته کننده باید داشته باشد.
اما با توصیهی مجدد شروع به شنیدنش کردم و دقیقا همان چیزی بود که نیاز داشتم. بسیار زیبا و آرام و متصل به روال زندگی. بسیار ملموس. بسیار واقعی. به همه توصیه میکنم در این روزگار عجیب ماجرای این جادو را بشنوند!
ممنونم از ارائهی زیبای این کتاب.
اما با توصیهی مجدد شروع به شنیدنش کردم و دقیقا همان چیزی بود که نیاز داشتم. بسیار زیبا و آرام و متصل به روال زندگی. بسیار ملموس. بسیار واقعی. به همه توصیه میکنم در این روزگار عجیب ماجرای این جادو را بشنوند!
ممنونم از ارائهی زیبای این کتاب.
وقتی با بعضی کتابها مواجه میشم میگم چرا من اینو تو زندگیم زودتر پیدا نکردم و کتاب مغازه جادویی جز این کتاب هاست و البته ماهی رو هروقت از اب بگیری تازه است و برای باقی عمر از درسهای این کتاب میشه استفاده کرد کتابیه که بعد خوندنش دیگه اون ادم قبلی نمیشی توصیه میکنم که کتاب غول درون هم خونده بشه این دو کتاب در کنار هم میتونن مسیر دیگهای به زندگی هامون بدن
باوجود اینکه نویسنده، بی دین هست، بسیار عالی و دقیق به نیروی عظیم جهان میرسه و دلش گرمه به حامی بودن این نیرو، شهودهایی که دریافت میکنه، خودش پزشکه و هیچ برچسب روانشناسی زرد نمیشه بهش داد، صحبت گذشته هایی که کسی ندیده رو نمیکنه، اتفاقاتی رو میگه که زیر ۲۰سال ازش گذشته. معررکه ست.
من با خوندن تقریبا ۳فصل اول اصلا با کتاب ارتباط نگرفتم و به نظرم تکراری و خسته کننده بود حتی نظر منفی دادم اما...
واقعا بعد از اتمام کتاب کاملا نظرم عوض شد شاه کلید خیلی خوبی دریافت کردم که جرقه و نور تازهای در ذهنم روشن شد حتی جمله پایانی کتاب رو با اشک گوش کردم
خیلی لذت بردم عالییییییی
واقعا بعد از اتمام کتاب کاملا نظرم عوض شد شاه کلید خیلی خوبی دریافت کردم که جرقه و نور تازهای در ذهنم روشن شد حتی جمله پایانی کتاب رو با اشک گوش کردم
خیلی لذت بردم عالییییییی
اهمیت داستان های علمی، تخیلی در این است که می تواند مرزهای ذهنی را بردارد و به ناممکن ترین ها در ذهن راه دهند. کودکانی که کتاب های علمی، تخیلی، فانتزی می خوانند، کودکانی کنجکاوتر و خلاق تر هستند. تاثیر داستان های علمی، تخیلی در کودکان را می توان در روش مواجهه آن ها با واقعیت ها نیز دید.
صدای راوی خوبه، تا جایی که پسره وارد مغازه میشه، بعد از اون راوی لحنش جوری تغییر میکنه انگار افرادی که باهم صحبت میکنن دارای عقب ماندگی ذهنی هستند. نمیدونم راوی چه فکری با خودش کرده که اینجوری هیجانات مصنوعی و بی مزه و دستپاچگیهای بی مورد رو با صداش به متن کتاب اضافه کرده.