نقد، بررسی و نظرات کتاب شاهدان عروس - دیدیه ون کولارت
4.4
50 رای
مرتبسازی: پیشفرض
هدف اصلی داستان خوب بود این رمان میخواد یه تلنگر بزنه به آدمهایی که زندگیشون رو با تکیه به یه نفر دیگه ساختن، بدون اینکه خودشون واقعاً رشد کرده باشن. وقتی اون آدم (مارک) میمیره، همه چیز بههم میریزه و تازه بقیه باید بفهمن کی هستن، چی میخوان، و چطور باید مستقل زندگی کنن.
اما در مورد شخصیت غریبهای که قراره بیاد و ایجاد تحول کنه، اغراق شده و غیر قابل باور هست، غریبهای ای که در عرض شش ماه، زبان و ادبیات فرانسویش عالی میشه و در مورد موتور ماشینها در حد حرف ایها اطلاعات داره
چهار دوست هم کاملا تحت تاثیر قرار میگیرن، به طوری که دوست مرده براشون بی اهمیت میشه، اما بخش آخر داستان به نظرم هدف اصلی رو زیر سوال میبرند قرار بوده شاهدان از وابستگی به موارد دربیان، اما در این حالت هم وابسته به یون میشن.
در کل داستان بدی نیست اما من دوستش نداشتم.
اما در مورد شخصیت غریبهای که قراره بیاد و ایجاد تحول کنه، اغراق شده و غیر قابل باور هست، غریبهای ای که در عرض شش ماه، زبان و ادبیات فرانسویش عالی میشه و در مورد موتور ماشینها در حد حرف ایها اطلاعات داره
چهار دوست هم کاملا تحت تاثیر قرار میگیرن، به طوری که دوست مرده براشون بی اهمیت میشه، اما بخش آخر داستان به نظرم هدف اصلی رو زیر سوال میبرند قرار بوده شاهدان از وابستگی به موارد دربیان، اما در این حالت هم وابسته به یون میشن.
در کل داستان بدی نیست اما من دوستش نداشتم.
جدا از اشکالاتی که در بعضی جاها از ترجمه اش وجود داشت نویسنده در مورد پنج دوست سخن میگفت که شخصیت محوری که مارک نام داشت همان ابتدا فوت کرد و خواننده قبل اینکه اورا بشناسد از طریق دوستان او به جستجوی شناخت مارک بود دوستان مارک باید خودشان یون را میشناختند که این برای من جای سوال بود که چرا؟ مارک چرا باید دارائی خود را قبل از فوتش مابین دوستانش تقسیم نمیکرد و اگر دلش میخواهد یون جای اورا بگیرد چرا قبلا اورا با دوستانش آشنا نکرد در کل داستان عجیبی بود که فقط شخصیت یون را مورد ستایش قرار میداد و علت اینکه این اینقدر مورد علاقه مارک بود مشخص نبودجزو داستان هایی که چندان مشتاقم نمی کرد برای ادامه دادن. فقط خوندم که تموم کرده باشمفقط سرگرم کننده استخوب بود. دوستش داشتم. قصه غیرتکراری و غیر قابل حدس بود
نظر شخصی من درباره کتاب شاهدان عروس اینه که این کتاب خیلی خوب تونسته رابطههای دوستانه و پیچیدگیهای احساسات زنانه رو به تصویر بکشه. فضای داستان گرم و صمیمی بود و حس واقعی بودن شخصیتها بهم منتقل شد. این کتاب برام یادآور اهمیت حضور کنار هم بودن در سختیها و شادیها بود، و اینکه چطور یک دوست واقعی میتونه امید و قوت قلب باشه. خوندنش حس آرامش و نزدیک بودن به آدمهایی رو بهم داد که شاید تو زندگی واقعی کمتر دیده میشن، اما خیلی مهمن.
داستان عجیبی بود. دوستی که حتی پس از مرگش هم به یاد دوستانش بود و می خواست هر کدام از آن ها به خود باور داشته باشند و پیشرفت کنند. دوست داشت که هر کدام راه درست را انتخاب کرده و بهترین خودشان باشند و اینکه پایانش امید و ایمان تازهای بود برای دوستان مارک و البته نقش یون، نامزد مارک، به عنوان ناجی یا محرک و یا هر اسم دیگری، نقش عجیب و جالبی است گاهی انگار فرشته نجات بود و گاهی شیطانی وسوسه گر و البته هر کس دیدگاهی دارد.
اشکال بد دیگر داستان باورپذیر نبودن اتفاقات و تحولات شخصیتها بود. همه در ابتدا با دختر چینی مخالف بودند اما با چند جمله که من به عنوان خواننده قانع نمیشدم، ناگهان هر شخصیت متحول میشد تغییر نگرش میداد و شیفته دختر چینی میشد. ما پذیرفتیم دختر چینی تغییرات میدهد و فریب میدهد یا تاثیر میگذارد، ون نویسنده میگفت والا خودمان تحولی احساس نمیکردیم. این بود که قصه رفته رفته خسته کننده شد. حوصلم سر رفته بود بزحمت تمام کردم.