نقد، بررسی و نظرات مجله صوتی کتاب شنبه - شماره هفده - الهام نظری
4.3
155 رای
مرتبسازی: پیشفرض
اولش با جملات منفی که علاقه به عنوان کردنشان ندارم شروع میشه.
طبیعت صدای ما را میشنود.
پس مثبت باشیم و با عشق و امید زندگی کنیم تا زندگی هم چهره خوبش را به ما نشان دهد. (فرکانس طبیعت با فرکانس عشق یکی است)
به یاد حضرت عیسی افتادم که در نا زیبایی آن سگ که یارانش میدیدند. دندانهای سفید و زیبایش را دید.
بقیهاش رو گوش نکردم, شاید بقیهاش جالب باشد، نمیدونم!
اگر لیلی به عقیده خیلیها قشنگ نبود در نگاه مجنون بسیار زیبا بود. پس اگر به عقیده خیلیها زندگی زیبا نیست بهتر است مجنون باشیم
طبیعت صدای ما را میشنود.
پس مثبت باشیم و با عشق و امید زندگی کنیم تا زندگی هم چهره خوبش را به ما نشان دهد. (فرکانس طبیعت با فرکانس عشق یکی است)
به یاد حضرت عیسی افتادم که در نا زیبایی آن سگ که یارانش میدیدند. دندانهای سفید و زیبایش را دید.
بقیهاش رو گوش نکردم, شاید بقیهاش جالب باشد، نمیدونم!
اگر لیلی به عقیده خیلیها قشنگ نبود در نگاه مجنون بسیار زیبا بود. پس اگر به عقیده خیلیها زندگی زیبا نیست بهتر است مجنون باشیم
کسی که کتاب می خواند، در طول حیات خود هزاران بار زندگی کرده است، در حالی که کسی که کتاب نمی خواند، فقط یکبار زندگی را تجربه خواهد کرد. “این جمله مشهور از جورج آر. آر. مارتین نویسنده کتاب های بازی تاج و تخت است. یکی از مهمترین فواید مطالعه هم همین است. در واقع مطالعه کردن شما را با قصه ها، سرگذشت ها و از همه مهم تر تجربیاتی آشنا می کند، که در زندگی واقعی باید سال ها زمان صرف رسیدن به آن ها بکنید.
اسم داستایوفسکی را به عنوان نویسنده خوب زیاد شنیده بودم ولی هیچ کدام از آثارش رو نخونده بودم و هیچ شناختی از شخصیتش نداشتم اما با شنیدن این مجله اطلاعات خوبی از شخصیت و بیوگرافی این نویسنده بزرگ بدست آوردم. راویان هم خیلی خوب بودند و داستان زندگی این نویسنده توسط این راویان خیلی خوب روایت شده بود. هم صداها خوب بود و هم نحوه بیان. سپاس از شما به خاطر این مجله.
وقتی برای گزینش معلمی رفتم ازم سوال شد اخرین کتابی که خوندی رو اسم ببرصادقانه گفتم بدادران کارامازوف فکر نمیکنم مصاحبه کننده اسم کتاب و شنیده بود و یا شناختی از نویسنوگان روسی داشته گفت در مورد چیه و کوضیح دادم گزینش رد شدم متاسفانه یکی از دلایلیش همین کتاب بود چون یه کتاب سیاسی هست از دید انها
با سلام این کتاب در واقع همون مجله ایی است که دیدگاه انسان را با چند داستان فشرده و پشت سرهم در مورد مسائل زندگی کردن از جمله سفر کرده و دیدگاهایی از تجربیات از سفر کردن رو در اخایار قرار میدهد و مخصوصا آخر مطلب در مورد مسئولیت که صحبت میشود جالب بود و تاًیر بسزایی داشت
فکرکنم جز مواردی تک، باقی موضوعات مختلف در این کتاب بیشتر از افسردگی، ناراحتی و رنجش سخنی نبوده است.
این بار گویندگان رو روال خوبی بودند اما دستمایه آن برای دورهم بودن، مضمون این صحبت بزرگواری است که گفته است: اگر میخواهید بر مردمی حکومت کنید، آنها را غمگین نگه دارید 😱
هر بهونهای برای رد این مهم میتوانید بیاورید که اینجا اینه و فلان و بهمان!؟ اما قوانین جهان نمیتوانید دور بزنید.