نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی روی شعله کم اجاق - آزاده جمشیدپور
3.6
166 رای
مرتبسازی: پیشفرض
فائقه
۱۴۰۲/۱۰/۱۳
10
داستان در مورد زنی هست که در دانشگاه زرنگ و پر تلاش بوده و حالا ازدواج کرده و کارش شده پختن و شستن و به درس بچهها رسیدگی کردن و داشت حسرت میخورد و از نظر من میتونست حداقل آخرش یه پندی نصیحتی چیزی اضاف میشد بهتر بود مثلا بهتر بود خانوم بیرون از خونه هم کار نیمه وقت پیدا میکرد یا علاوه بر کارهای خونه به یادگیری موسیقی خیاطی نقاشی عکاسی مشغول میکرد هر چی بود بهتر از حسرت خوردن هست در ضمن دخترای قشنگ کشورم هم یاد بگیرن تمام فکر وذهن خودشون رو فقط به روی درس نزارن در کنارش چیزهای مختلف یاد بگیرن که در صورتی که از درس به موفقیت نرسیدن باز بتونن با روحیه خوب و شاد و هنر عروسک سازی نویسندگی و... ترجمه کتابی.... به زندگیشون ادامه بدن و موفق و شاد باشن و ورزش کنن و به خانوادشون عشق بدن موفق باشید
زنی خانهدار که در گذشته آرزوی این را داشته که از اعضای هیئت علمی دانشگاه بشود و در مسیر رسیدن به این خواسته هم تلاش بسیار میکرده، اما امروز در کنج آشپزخانهای گرفتار شده و به آشپزی مشغول است. ازدواج و بچهداری راه رسیدن به آرزویش را مسدود کرده و تبدیل به زنی کاملا متفاوت با آنچه که آرزو داشته، شده است. ابتدا زن گیاهخوار است، سپس با دیدن دانشجوی رقیب و مقایسهی خودش با او، سعی میکند عادتهای او را تقلید کند و هرچه بیشتر میگذرد، بیشتر شبیه او میشود. سیر تغییرات زن از یک انسان بسیار شسته رفته و عصا قورت داده و تبدیل شدن به یک انسان انعطافپذیرتر عجیب بود و مرا تا حدودی به یاد خودم انداخت. ممنون از زحمات نویسنده عزیز.
کتاب صوتی خوبی بود پیشنهادمیکنم حتماگوش کنید.
بخصوص اقایون و جوانانی که قست ازدواج دارند. لطفا وقتی به خواستگاری یک خانوم میرین فکر نکید دارین نوکر و کلفت برای خودتون میخرین.
اون دخترتموم زندگیشو تلاش کرده و واسه خودش و خانوادهاش ارزوداره و میخواد مثل خودتون و خیلی ها به موفقیت برسن و حداقل تلاشوش بکنه.
خلاصه کتاب
در مورد یک خانومی است که توی درس دانشگاه بسیار موفق و پرتلاش بوده و بزرگترین دغدغه زندگیش شده درس خوندن و رقابت سالم که اونم بازم توی درس خونده بوده.
تا اینکه ازدواج میکنه و در یک لحظه کاخ ارزوهاش تبدیل میشه به شستن پختن و.... کارهای تکراری.
بخصوص اقایون و جوانانی که قست ازدواج دارند. لطفا وقتی به خواستگاری یک خانوم میرین فکر نکید دارین نوکر و کلفت برای خودتون میخرین.
اون دخترتموم زندگیشو تلاش کرده و واسه خودش و خانوادهاش ارزوداره و میخواد مثل خودتون و خیلی ها به موفقیت برسن و حداقل تلاشوش بکنه.
خلاصه کتاب
در مورد یک خانومی است که توی درس دانشگاه بسیار موفق و پرتلاش بوده و بزرگترین دغدغه زندگیش شده درس خوندن و رقابت سالم که اونم بازم توی درس خونده بوده.
تا اینکه ازدواج میکنه و در یک لحظه کاخ ارزوهاش تبدیل میشه به شستن پختن و.... کارهای تکراری.
داستان در مورد زنی هست که حسرت گذشته رو میخوره و اینکه با ازدواج نتوانسته پیشرفت کنه. البته اینکه این موضوع رو به غذا خوردن ربط داده بی معنی هست، اینکه هر چه به سمت گوشتخواری رفته بیشتر دچار رکود شده. در صورتی که آیا هیچ کدوم از همون دانشجویانی که کله پاچه میخوردن پیشرفت نکرده بودن یا اینکه خودش (حرفی از اجبار زده نشده) کسی رو به عنوان همسر انتخاب میکنه که معیار راوی رو نداره. یا آیا هیچ زن متاهلی پیشرفت نکرده؟ اشکال این داستان اینه که حق انتخاب انسانها رو نادیده گرفته. به نظرم برای راوی از صدای زن میانسال به جای زن جوان استفاده میشد بهتر بود. در کل داستان بدی نیست.
نویسنده با استفاده از قالب داستانی مینی مالیستی یا داستان کوتاه روش مناسبی برای ورودی ملایم به هزارتوی شخصیت یک زن درونگرا انتخاب کرده. به این روش که ابتدا برشی از زندگی کنونی زن را که شبیه زندگی نورم مردم روزگار است ارائه می دهد و سپس با طراحی یکی دو اتفاق ساده باعث فراخوانده شدن حافظه میان مدت زن و باز شدن سفره خاطرات تلخ و شیرین و ناکامی ها و کامیابی های دوران گذشته وی می گردد. نویسنده با اتخاذ این شیوه نرم، خواننده را با خود به اعماق انباری خاطرات زن برده و او را وامی دارد تا خود درباره آنچه می بیند قضاوت کند...
داستان زنی که قسمتی از خاطرات خودش رو مرور میکنه و آرزوهای از دست رفته خودش رو مرور میکنه حسرت گذشته رو خوردن... متاسفانه چیزی که خیلی از اطرافیانم درگیر اون هستن مجردها از اینکه چرا ازدواج نکردم متاهلها برعکس کاش مسیر داستان تغییر خاصی داشت چیزی که یاد آور بشه نقش روی بوم زندگی ما از چرخش قلمویی ساخته شده که ما چرخوندیم صدا گذاری عالی و استان جالب ممنون از کتابراه
من به این کتاب ۲ ستاره میدم چون صرف روایت داستان زنی که عاشق تحصیل بوده و حالا خانه داری او را اذیت میکنه کافی نیست. خیلی خوب بود ک نویسنده به این موضوع اشاره میکردند که قبل ازدواج ما ارزشهای خودمون رو بشناسیم و طبق اونها زندگی کنیم خانمی که تحصیل جزو ارزشهای اصلی زندگیش هست حتما لازم در کنار ازدواج ب تحصیل هم بپردازه نا احساس خوشبختی کنه
کتاب خوبی بود، ممنون از خانم آزاد جمشید پور، ممنون از کتابراه، متاسفانه زندگی خیلی از زنان هیچ نتیجه آیی بجز زندگی روزمره نداره، امیدوارم حتی در چنین زندگی روزنه نور امیدی برای همون پیدا بشه.
داستان
زنی که قصد داشت هیئت عملی بشود.
مرسی چوکه همیشه همراه،
مرسی کتابراه همیشه همراه
نمیدونم میخونین یا نه، ولی تنها همدم لحظات من شمایید کتابراه عزیزم ❤️🫂.
داستان
زنی که قصد داشت هیئت عملی بشود.
مرسی چوکه همیشه همراه،
مرسی کتابراه همیشه همراه
نمیدونم میخونین یا نه، ولی تنها همدم لحظات من شمایید کتابراه عزیزم ❤️🫂.
کتابی ساده و رَوان، کتابی تلخ که من تلخی اون رو بخوبی حس کردم. تفاوتِ میانِ آنچه در نوجوانی میخوای و آرزوت هست و چیزی که در نهایت، در آینده نصیب آدم میشه با اینکه داستان خیلی ساده بود ولی چون این حس رو تجربه کردم خیلی خوب با کارکتر اصلی ارتباط برقرار کردم ممنونم از نویسنده و راوی ممنونم از کتابراه
کتاب دربارهی زنی بود که با دیدن کله پاچه یاد خاطرات مجردیش افتاد که چقدر درس میخونده و چقدر دوست داشته که کله پاچه میخوردن و اینکه چقدر دوست داشته پیشرفت کنه ولی شوهر میکنه و هیچ پیشرفتی تویه زندگیش نمیبینه متاسفانه در مملکت ما ایندهی بیشتر زنها اینگونه میشه شوهر که میکنن خودشون را فراموش میکنن