نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی اتاق شماره 6 - آنتون چخوف
4.5
53 رای
مرتبسازی: پیشفرض
سوزان مکبر
۱۴۰۳/۰۵/۲۴
50
من حس بسیار نزدیکی به نویسنده های روسی دارم چون بسیار در آنالیز احساسات کاراکتر های داستان متبحر هستن و دغدغه های انسانی دارند از نظر من این داستان فراز و فرود چندانی نداشت و شخصیت های محدودی داشت که بیشتر تک بعدی به اونها نگاه شده بود بیشترین غافلگیری داستان قسمتی بود که رئیس بیمارستان به عنوان بیمار بستری شد اینجاست که ضرب المثل تا با کفش کسی راه نرفتی نمیدونی چه خبر پیش میاد از دور درد رنج رو نمیشه حس کرد و وقتی خودت مبتلا شدی واقعیت مطلب رو میفهمی چون آسانی روسی برای گوش من بیگانه هستن تکرار اون همه اسم گیج می کرد من رو. در این داستان زنی وجود نداشت و به نظر من دغدغه نویسنده اساسا مرگ و دنیای پس از مرگ بود و پوچی و بیهودگی روزمرگی که در تک دیالوگ های دکتر کاملا مشخص بود محیط اطراف ابدا تصویر نشده بود بیشتر چند آدم با طرز تفکر های فلسفی به تصویر کشیده شده بودن و پایان زندگی دکتر به عنوان مرگ موضوعی بود که خود کتاب با آن سروکار داشت و انگار تاریخ کتاب هم تمام شد و دیگر بقیه افراد زندگی هم نداشتند در مجموع به عنوان یک داستان ارزش یک بار گوش کردن داره ولی تک بعدی بود و بدون هیچ پیچ و خم و پردازشی تلخ و پر از ابهام دقیقا مثل خود واژه مرگ دنیا گویی همان بیمارستان روانی است و اجبار ها کادری بودن که آن جا حضور داشتن و هر کس در جامعه از الگوهای متعارف سهیم نباشد جایگاهش در آن منزوی بودن و قضاوت های جامعه قرار می گیرد انگ دیوانگی زده می شود اصولا همیشه ته ذهنم با بیمارستان روانی و تشخیص روانی بودن هر فرد مشکل داشته ام ما آدمیان یک خطکش برداشته ایم و هر آنکسی که شبیه ما نیست قضاوت میکنیم و کارزار در یک معیار بودن و شبیه هم رفتار کردن راه انداخته ایم و روزبه روز شبیه تریم.
مدتی تصمیم گرفتم از فضای روسیه و ادبیات روس دوری کنم، این اثر رو چون کوتاه بود گوش دادم و هرچقدر هم تو دنیای ادبیات جهان پرسه بزنم بازم بیش از پیش به این نتیجه میرسم که ادبیات روسیه یهچیز دیگهست. درجه یک، صریح، دقیق، لذتبخش، نو و…
«فرشته مطرود فقط میخواست تنها باشه، فرشتهها عادت به تنهایی ندارند»
آقای رضوانی بینظیر هستند، لذت اینجور کتابها رو واقعا چندین برابر میکنند. ممنون
«فرشته مطرود فقط میخواست تنها باشه، فرشتهها عادت به تنهایی ندارند»
آقای رضوانی بینظیر هستند، لذت اینجور کتابها رو واقعا چندین برابر میکنند. ممنون
بنظر من داستان کوتاه، محتصر و مفیدی بود تصویری از واقعیت جهان مادی و اطرافیانی که تجربه ندارند ولی نسخه یکسری افراد دیگر رو میچند بتصویر میکشه. بقول بعضی دوستان نیاز هست که بعنوان کتاب درسی تدریس شود و تمثیل با کفش بقیه راه رفتن رو تجربه کردن رو بخوبی نمایش میده، من لذت بردم و لازم میدونم خواننده برای درک بهتر دو سه بار اونو بخونه. با تشکر از کتابراه
دورود فراوان و خسته نباشیدمخصوصن استاد آقاق تایماز رضوانی با صدای بسیار گرم خود شندین این اثر را دو چندان کردن کتاب زیبای بود مخصوصا مکالمه های بین بیمار و دکتر که درباره ما انسان هاست. که هم میتونیم بی رحم باشیم هم مهربان باشیم و آخر کتاب مثل رمان های دیگر آقای آنتون چه جوق به زیبای تمام شد با سپاس فراوان....