نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی زیزفون دوم از سمت چپ - ماتئی ویسنی یک
4.2
193 رای
مرتبسازی: پیشفرض
عادل آتشین
۱۴۰۲/۰۴/۰۲
55
من موندم این نویسندهها چرا یکم بیشتر کار کافی نمیکنن و از تاپیک تیترهای بهتر و ترندتر استفاده نمیکنن، از لحاظ فنی این کار کاملا مغالطه و به اصطلاح فاقد صحت امکان هستش، بعد وایسا ببینم این دو نفر مدعی َن که عمل خاصی از جانب خود منجر به رفتاری خاص در فرد مقابله و این مساله ینی تاثیرپذیری چیزی از چیز دیگر مستلزم رعایت نوبت اتفاق افتادنه و اگر ناظر جابجا شود نباید تغییری در ترتیب ارتکاب رفتاری مشخص از جانب طرفین اتفاق بیفتد و تقدم و تاخر بایستی حفظ شود لذا در این اثر با جابجایی ناظر تقدم و تاخر رفتارها جابجا میشود، عمل و عکس العمل نبایستی و اصلا نمیشود که در آن واحد در 2 صورت مجزا صورت بپذیرد و اگر عمل زن عکسالعمل مرد را برمی انگیزد هرگز نمیشود که از دید ناظری دیگر سبب شود که عمل مرد عکسالعمل زن را رقم بزند در حالیکه فقط یک رویداد وجود داشته و از هر طرفی بنگری ترتیب این عمل و عکسالعمل امکان جابجایی ندارد،.
اولش رفتم معنی زیزفون در گوگل دیدم چون نام کتاب گویای متن و نمایشنامه نبود. داستانی از دو جهت و دو طرفه شخصیت داستان، روایتگری میشود. یک بار این طرف داستان، روایت خودش را میگوید و نویسنده بار دیگر و در فصل بعد به بیان نظر کاراکتر مقابل از همان رویداد، داستانش را پیش میبرد. روایتی که ممکن است برای هر ذهن کنجکاو و ماجراجو و هیجان طلبی پیش بیاید و چه بهتر که کشش آن را عشق نغمه زند. در این داستان کوتاه، احساس کردم که نویسنده شما را به این معنا پیش میبرد که قضاوت ممنوع، به قولی، کارت انجام بده و زیاد پیگیر نشو و داستان سرایی نکن!؟ نمایشنامه زیزفون دوم از سمت راست، اثر ماتئی ویسنی یک، با انتخاب زیزفون میخواهد تشابه یا تقابل این زیزفون و خصلت بشری بیان کند و بیشتر خواننده را برای قضاوت آزاد میگذارد و جهت به مخاطب کتابش نمیدهد و این برای احترام به مخاطب امری مقبول است.
کتابی بسیارکوتاه با موضوعی قابل تامل بود. با اتمام شنیدن کتاب، احتمالا شما هم این فکر به ذهنتون میرسه که " آیا من هم طی زمان روالی در زندگیم داشتم یا دارم که فکرمیکنم با انجام دادنش میتونم آدمها رو تحت تاثیرو کنترل خودم قراربدم؟ درحالی که خودم ممکنه متقابلا تحت تاثیر همون آدمها توی یک چرخهی تکراری از عادتها و سبکها افتاده باشم. " در بخشی دیگه با گفتگوی شخصیتهای اصلی داستان با دوستانشون نشون میده که همین تصور کنترل داشتن روی رفتار و عکس العمل دیگران ممکنه باعث بشه بعضی از آدمها بفکر آزار و سوءاستفاده از طرف مقابل بیفتند. کتاب دوقسمت داره که شامل یک سری اتفاقات مشترک هست که در هر قسمت از دیدگاه یکی از شخصیتهای داستان توصیف میشه. این اثر بشکل نمایش رادیویی ضبط شده که بنظرمن جذاب بود.
داستان جالبی بود شاید بتوان گفت توهم گریبانگیر هر انسانی میتواند باشد. داستان کوتاه ولی عمیق نشان از شناخت نویسنده از ماهیت ذهن انسان دارد.
در زندگی خاکی هم احساس میکنیم خیلی آزاد هستیم و اختیار صد در صد داریم ولی خود من بعضا به این نتیجه میرسم ما بازیگر یک سناریوی بسیار قوی هستیم فقط یک عده نقش خود را در نهایت رضایت و عاشقانه بازی میکنند ولی برخی دچار تضادهای زیادی میشوند.
در مورد کنترل دیگران هم احساس میکنم توهمی بیش نیست زیرا هر کس کاری را با توجه به شخصیت خود انجام میدهد نه فقط به خاطر فشار یک دیکتاتور بیرونی
در این داستان هم هر دو نفر دچار توهم بودند و به نظر میاد حتی دوست خیالی هم داشتند
در زندگی خاکی هم احساس میکنیم خیلی آزاد هستیم و اختیار صد در صد داریم ولی خود من بعضا به این نتیجه میرسم ما بازیگر یک سناریوی بسیار قوی هستیم فقط یک عده نقش خود را در نهایت رضایت و عاشقانه بازی میکنند ولی برخی دچار تضادهای زیادی میشوند.
در مورد کنترل دیگران هم احساس میکنم توهمی بیش نیست زیرا هر کس کاری را با توجه به شخصیت خود انجام میدهد نه فقط به خاطر فشار یک دیکتاتور بیرونی
در این داستان هم هر دو نفر دچار توهم بودند و به نظر میاد حتی دوست خیالی هم داشتند
داستان جالبی بود، هرچند خیلی کوتاه بود اما پیام نویسنده رو با کمترین جملات بیان میکنه. زیزفون دوم از سمت چپ، داستان کوتاهی در مورد دوتا آدمه که اتفاقات کاملا یکسان رو کاملا متفاوت درک میکنن و اطمینان دارن نگاه و درکشون کاملا درسته، به بیان دیگه، هرکدوم از اونها خودش رو مرکز و علت اتفاقات میبینه و طرف دیگه رو وابسته و دنباله رو خودش. و جالبه عینا این نگاه در اون طرف هم وجود داره. در حقیقت پیام داستان تفاوت دیدگاه ما با همدیگه والبته حقیقته وشاید تلنگری باشه برای اینکه از دیدگاه و نظر خودمون همیشه مطمئن نباشیم. فکرمیکنم بهتر باشه خودتون بشنوید یا بخونید، به نظر من ارزش شنیدن و خواندن رو داره.
شنیدن این کتاب تجربه خیلی جالب و قشنگی بود. برام تداعی گر رابطه بین زن و مرد بود. این که چه طور از دیدگاه طرفین قصه رو تعریف میکنه. این که چه طور هر طرف قضیه فکر میکنه اون هست که کنترل قضیه رو دست گرفته و دنیا حول اون میچرخه در صورتی که در مقابل شخصیتی مشابه داریم. این که اگه فقط به فکر کنترل کردن طرف مقابل باشی، حتی بعد ده سال، تنهایی؛ و از ان عشقی که میشد داشته باشی غافل موندی که چی؟ تو وقتی دستت رو میکنی تو جیبت اون هم پنجره رو ببنده؟ من دوست داشتم این کتاب رو، راوی هم با کمک موسیقی زیر متن، خوب از پس روایت داستان بر اومد. ممنون بابت زحماتی که برای انتشار این کتاب کشیدین
یه داستان کوتاه و تامل برانگیز!
اجراشون رو دوست داشتم، احساس افراد داستان رو به خوبی منتقل کردن.
برام جالب بود از چند نظر، یکی اینکه دید آدمها به یه موضوع چقدر میتونه با هم متفاوت باشه و هر کدوم هم در جای خودش درست و منطقی باشه!
و اینکه ما آدمها فقط کافیه شجاعت یه قدم کوچیک به خودمون بدیم و بریم جلو و با واقعیت رو به رو بشیم، اگه زن و مرد داستان شجاعت اینو داشتن که با هم رو به رو بشن چی میشد، از نظر من قطعا داستان زندگیشون جور دیگهای رقم میخورد، هیجان انگیزتر....
اجراشون رو دوست داشتم، احساس افراد داستان رو به خوبی منتقل کردن.
برام جالب بود از چند نظر، یکی اینکه دید آدمها به یه موضوع چقدر میتونه با هم متفاوت باشه و هر کدوم هم در جای خودش درست و منطقی باشه!
و اینکه ما آدمها فقط کافیه شجاعت یه قدم کوچیک به خودمون بدیم و بریم جلو و با واقعیت رو به رو بشیم، اگه زن و مرد داستان شجاعت اینو داشتن که با هم رو به رو بشن چی میشد، از نظر من قطعا داستان زندگیشون جور دیگهای رقم میخورد، هیجان انگیزتر....
فکر میکنم مفهومی که نویسنده به دنبال به تصویر کشیدنش بوده با کمی چاشنی تخیل از سمت شنونده، قابل درک شود. در غیر این صورت با دید منطقی، هر دو طرف مدعی هستند که عملی از سمت خودشان باعت بروز عکس العمل از سمت مقابل میشود. بیشتر ما سالیان سال گرفتار توهماتی هستیم که برایمان به باور درست بی چون و چرا تبدبل شده درست مثل داستان که به مدت ده سال باور داشتند چه تاثیر شگفت انگیزی روی طرف مقابل دارند.
داستان ساده و جالبیه. خوانش هم بسیار متناسبه. ترکیبی از توهم اثرگذاری، خیالپردازی، و علتسازی برای وقایع از دیدگاه خود.
برخی دوستان از تناقض در تقدم و تاخر گفتند، ولی نکته ظریف داستان اینه که شخصیتهای داستان تعمدا خودشون رو دقیق باهم هماهنگ کردند و هرجا تغییری ایجاد میشه که با فرضیاتشون متفاوته به سادگی ازش چشمپوشی میکنند.
برخی دوستان از تناقض در تقدم و تاخر گفتند، ولی نکته ظریف داستان اینه که شخصیتهای داستان تعمدا خودشون رو دقیق باهم هماهنگ کردند و هرجا تغییری ایجاد میشه که با فرضیاتشون متفاوته به سادگی ازش چشمپوشی میکنند.
برای تنوع خوب بود، بد نبود... مخصوصا وقتی داری تو وادی جامعه شناسی سیاسی سیر میکنی و کتاب ایران بین دو انقلاب رو گوش میدی ولی چون تو خونه تنهایی دلت تنوع میخواد و یه سری به کتابخونه ات تو کتابراه میزنی و یه کار متفاوت وسوسه ات میکنه گوشش بدی. زندگی کوتاهه. فقط به بار زندگی میکنی تو دنیا... نمایشنامه گوش دادن برای درک زندگی در لحظه خوبه. حال منو که خوب کرد.
جالب بود مرا به فکر واداشت اینکه گاهی اوقات چقدر دلمون میخواد روی دیگران قدرت و اختیار داشته باشیم که حتی یادمون میره قدرت و اختیار خودمون رو از دست دادیم ولی خب از نظری هم انجام این حجم از کارهای تکراری و پشت سر هم و انتایم از طرف انسان غیر واقعی به نظر میاد و یه جورهایی داستان رو ساختگی نشون میده
در پاسخ به آقای عادل آتشین: این نمایش نوشته یکی از نمایشنامه نویسندههای بزرگ دنیاست و هم مطالعاتش از همه ما بیشتره، هم اسمی که میفرمایید قطعا دلیلی داشته انتخابش. دوم که اینکه هر کدوم امری رو مقدمه بر دیگری میدونه و هردو این فکرو میکنند کار دیگری نتیجه کار خودشونه تناقض نیست در حقیقت هم زمانی هست نه بی زمانی.
شاید با شکل و نماد یین یانگ آشنایی داشته باشید.
یینگ یانگ، نمادی چینی است که بیانگر نظم و تعادل در همه چیز است. این نماد از قسمت یین (سیاه) و یانگ (سفید) است، اما در هر قسمت دایرهای با رنگ مخالف آن قسمت وجود دارد.
این پدیده میگه هر چیزی دارای مکملی عه
این داستان منو یاد این نماد انداخت
یینگ یانگ، نمادی چینی است که بیانگر نظم و تعادل در همه چیز است. این نماد از قسمت یین (سیاه) و یانگ (سفید) است، اما در هر قسمت دایرهای با رنگ مخالف آن قسمت وجود دارد.
این پدیده میگه هر چیزی دارای مکملی عه
این داستان منو یاد این نماد انداخت
یه نمایش نامه کوتاه با چند راوی مندوست داشتم صدای راوی خانوم خوب بود وصدای راوی آقا هم خوب بودا ولی نمیدونمچرا یه کوچولوصداش آرومتر وکمتر بود مجبور بودم با دقت گوش کنم ولی بسیار داستان خوب بود خانومه فکر میکرد روی آقا تسلط داره وجاالب اینکه اون آقا هم احساس میکنه روی اون خانوم تسلط داره