دید جالبی نسبت به مفهوم مرگ و زندگی به انسان میده و خوندنش خالی از لطف نیست. کتاب دارای دو بخش هست. بخش اول دارای انسجام کامل هست و کاملا خواننده رو به خودش جذب میکنه. ولی بخش دوم بنظرم گاها دچار گسستگی میشه. البته از اونجایی که این اثر بعد از مرگ کامو چاپ شده، میشه این موضوع رو درک کرد؛ شاید بخش دوم، نسخه نهایی مد نظر نویسنده نبوده. مطمئنا این موضوع چیزی از ارزش کتاب و بینشی که بهتون میده کم نمیکنه. پیشنهاد میکنم اگر دنبال کتابی اینچنینی هستید که دید شما رو نسبت به زندگی و بخصوص مرگ و تجربه افراد نزدیک به مرگ عوض کنه، بعد از این کتاب حتما کتاب مرگ ایوان ایلیچ رو با صدای آقای محسن زرآبادی پور گوش بدید.
روایت داستان فوق العاده حرفهای و لذت بخش انجام شده بود.
متن ترجمه شاید گاها خواننده رو دچار چالش در درک معانی کنه. برای شنوندهای که در کنار گوش دادن یادداشت برداری میکنه، بهتره که خودش هم متن رو یک بازنگری کنه و به نحوی بنویسه که بتونه در مطالعات بعدی درکش کنه. برای شنوندهای که یادداشت برداری نمیکنه، شاید ترجمه و ویراستاری آنچنان اذیت کننده نباشه، و شاید حتی مشهود نباشه. نهایتا یک بخش زیبا از کتاب رو هم براتون میذارم، شاید دید یک نفر رو نسبت به مقولهی مرگ و زندگی تغییر داد:
ترس از مردن، دلبستگی بی پایان نسبت به چیزیست که در آدم زنده است. همه کسانی که تصمیم گیریهای قاطعانه برای متعالی شدن و بالا بردن سطح زندگیشان انجام نداده اند، همهی آنهایی که میترسیدند و از خود ضعف نشان میدادند، همگی بخاطر مجازاتی که برای در نیامیختن با زندگیای که برایشان در نظر گرفته شده بود از مرگ میترسیدند. چون هرگز از زندگی چیزی نفهمیده بودند، پس به اندازه کافی زندگی نکرده بودند.
کال دیدگاههای اگزیستانسیالیسمی کامو در این کتاب کاملا هویداست. ومسائل وجودی در این رمان. کتاب در مورد مرد فلجی هست که از کسی میخواهد زندگیاش را خاتمه دهد
مرگی که با انتخاب خود شخصیت داستان شکل میگیره اگر در بیشتر زوایا و بعدهای زندگی یک بن بست رسیده باشه بهترین مرگه. اگه شجاعت پایان دادن به اون رو داشته باشه
روایت داستان فوق العاده حرفهای و لذت بخش انجام شده بود.
متن ترجمه شاید گاها خواننده رو دچار چالش در درک معانی کنه. برای شنوندهای که در کنار گوش دادن یادداشت برداری میکنه، بهتره که خودش هم متن رو یک بازنگری کنه و به نحوی بنویسه که بتونه در مطالعات بعدی درکش کنه. برای شنوندهای که یادداشت برداری نمیکنه، شاید ترجمه و ویراستاری آنچنان اذیت کننده نباشه، و شاید حتی مشهود نباشه. نهایتا یک بخش زیبا از کتاب رو هم براتون میذارم، شاید دید یک نفر رو نسبت به مقولهی مرگ و زندگی تغییر داد:
ترس از مردن، دلبستگی بی پایان نسبت به چیزیست که در آدم زنده است. همه کسانی که تصمیم گیریهای قاطعانه برای متعالی شدن و بالا بردن سطح زندگیشان انجام نداده اند، همهی آنهایی که میترسیدند و از خود ضعف نشان میدادند، همگی بخاطر مجازاتی که برای در نیامیختن با زندگیای که برایشان در نظر گرفته شده بود از مرگ میترسیدند. چون هرگز از زندگی چیزی نفهمیده بودند، پس به اندازه کافی زندگی نکرده بودند.