نقد، بررسی و نظرات کتاب انجمن ارواح غمگین - لیز مدینگز

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
Fatemeh .R
۱۴۰۱/۱۲/۰۸
وایییی عالی بود😂من اصلا انتظارشو نداشتم اینجوری باشه فک میکردم متنیه وقتی دیدم خیلی برام بامزه بود کیف کردم. نمیدونم چجوری توصیفش کنم که شایسته تر باشه ولی انگار نویسنده خیلییی باهوش بوده و داستان و خیلی زیبا جلو برد مثلا اولش که شروع میشد تو یه تصویر فقط صدای قار قار کلاغ نوشته شده بود انگار که هیچ چیز جز کلاغ تو ذهن روح غمگین داستان نیست. سیاه سفید بودن تصاویر، اینکه ادمهای تنها و غمگینو به شکل روح نشون داده بود کتاب رو جذاب تر کرده بود این کتاب رو نهایت میتونین تو ۲۰ دقیقه تموم کنید ولی تو همین ۲۰ دقیقه خیلییی نکته یاد میگیرید گاهی برای درک خیلی چیزها نیاز به خوندن مطلب بلند بالا نیست. تصاویر کتاب با متناش و کلمه هاش خیلی خوب باهم چفت میشدن. به نظرم این کتاب برای اونایی که تنها و غمگینن خیلی میتونه هیجان انگیز باشه انگار نویسنده هم واقعا یک روح غمگین بوده که شما با خوندن این کتاب مصور باهاش دوست میشین. من خودم تک تک کلمه‌ها و حرفای اس جی و جورابو با عمق وجودم با تک تک سلولام تجربه کردم انگار که خود خود من بودم 😢روح‌های غمگین کتابراهیی تنها نیستید🥲
کتاب بامزه‌ای بود هم تلخ هم شیرین... گاهی کتاب چاره است❤
راسی من که نتونسم ایراد بگیرم به این کتاب شما هم نتونید😂چون واقعا هوشمندانه نگارش شده
mahdi solhjo
۱۴۰۱/۱۱/۲۰
داستان درباره دو تا انسان منزوی و اینکه چطوری از حال انزوا بیرون آمدند که البته بهتر بگم که از حالت انزوا بیرون نیامدند بلکه افراد شبیه به خودشون رو پیداکردند حس می کنم که اس جی درون داستان در واقع خود نویسنده بود به هر حال روح های بامزه ای بودند و داستان شخصیت های کمی داشت و خیلی خلوت بود که با توجه به سیاه و سفید بودن داستان و اینکه درباره دو روح غمگین بود سر جمع می شود گفت که ویژگی های داستان باهم هماهنگ بودن من تا حالا کمیک نخوانده بودم این اولین کمیکی بود که خواندم و در چیزی حدود چهل دقیقه خواندم و جالب بود و خوش ام آمد در مورد شروع داستان هم باید بگم که خوب بود با یه نمایه دور و صدای قارقار کلاغ شروع کرد که متفاوت بود چون تا حالا چندین داستان و فیلم مختلف دیدم که همشون با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار می شوند و بعد داستان شروع می شود اما این یکی با صدای کلاغ بود روح های بامزه ای بودندجالب بود که روح گوشی داشتند کلمه هوف و هوووم داخله داستان خیلی تکرار شده بود با تشکر از کتابراه
فروغ
۱۴۰۲/۰۹/۲۵
نمی دونم چی بگم واقعا، هم خوب بود هم نبود؛
یعنی من باشم پول بالای نسخه‌ی چاپی این کتاب نمی‌دم. مضمون اصلی کتاب یه جورایی تکرار مکرراته، که البته شاید تمام کتابای دنیا همین باشن، ولی سعی کرده این حرفهای تکراری رو با روش و شکل جدیدی بزنه:
اینکه آدمای غمگین یا آدمایی که مشکلات روحی یا ارتباطی دارن تنها نیستن و به جای اینکه توی کنج تنهایی خودشون بمونن و توی افکار ناراحت کننده غرق بشن می‌تونن همدیگه رو پیدا کنن و با هم از تجربیات مشترکشون حرف بزنن مضمون اصلی کتابه؛ اینکه این آدم‌ها رو شبیه یک روح تنها به تصویر کشیده بود که توی یه مهمونی شلوغ گم شده بود و ناراحت بود از اینکه چرا کسی او رو نمی‌بینه یا نمی‌تونه باهاش ارتباط بگیره خلاقانه و جالب بود.
اینکه به جای غصه خوردن بابت اینکه این همه آدم حرف ما رو نمی‌فهمن باید بگردیم و تک روح‌های تنها مونده توی کنج‌ها و گوشه و کنار‌ها رو پیدا کنیم و همدیگه رو از تنهایی دربیاریم راه حل کتاب برای ارواح غمگین بود‌.
فکر می‌کنم نویسنده خیلی از تجربیات خودش رو مابین مکالمات ارواح منتقل کرده بود، یه جورایی سعی خودش رو کرده بود که در حد خودش تسکین دهنده‌ی آدم‌هایی شبیه خودش باشه، حس دلسوزی و همدردی و محبت از کتاب به آدم منتقل می‌شد، تصویرسازی‌ها هم بانمک و قشنگ بودن.
غزل خلجی
۱۴۰۲/۰۱/۱۳
خب، این کتاب کتابیه که سریع و در عرض ربع ساعت الی بیست دقیقه می‌شه خوندش و سبکش هم کنیم هستش. اما اون چیزی نیست که از کمیک انتظار داریم.
داستان داستانِ یه روحِ (در واقعیت یک انسان منزوی) که زیادی روی مقاله‌ش و درساش تمرکز کرده. حتی به خاطر مقاله‌ش از دورهمی فامیل هم گذشته و گذاشته که پدر و مادرش تنها برن. اما یکدفعه یک پیام براش میاد که خبر از بارگذاری یه مهمونی توسط دوستش داده و اون هم دعوت شده! ناخودآگاه اون هم پیام میده که برای رفتن به مهمونی هیجان‌زده ست و با اضطراب مجبور میشه که بره به مهمونی. وقتی می‌ره اونجا میبینن که هیچکس باهاش حرف نمیزنه و واقعا احساس بدی پیدا میکنه، تا اینکه یه روح تنهای (یه انسان منزوی) دیگه رو میبینه و سعی می‌کنه باهاش ارتباط بگیره و...
به نظرم کتابیه که خیلی خیلی مناسب قشر نوجوانه (مثل خودم) مثلا من از کلی صفحه هاش اسکرین گرفتم تا هر روز بخونمشون.
در کل کتاب رو پیشنهاد می‌کنم
محمد امین پیشدار
۱۴۰۱/۱۲/۲۱
کتاب «باشگاه ارواح غمگین» نوشته‌ی لیز مدینگز، داستانی پراز احساس و ارزش‌های انسانی است که به صورت ساده و روان روایت می‌شود. داستان با شخصیت اصلی یعنی لیز، دختری نوجوان که دچار اضطراب و افسردگی است، آغاز می‌شود. لیز با وجود اینکه دوستان خوبی دارد، اما به دلیل عدم پذیرش در جامعه و یا احساس تنهایی، در شرایطی قرار دارد که دچار افسردگی و اضطراب شده است. اما به کمک دوستانی که مانند خودشان با مشکلاتی مبارزه می‌کنند، تصمیم می‌گیرد تا با تشکیل یک باشگاه مشابه، به یکدیگر کمک کنند و از همدیگر حمایت کنند.
در دنیای مدرن امروز، بسیاری از ما به دلیل فشارهای اجتماعی، کار، تحصیل و یا برخی مسائل شخصی دچار اضطراب و افسردگی می‌شویم. این کتاب با نوشتن داستانی ساده و با مضمون قابل فهم، به ما یادآوری می‌کند که چقدر این احساسات رایج است و کسانی همچون ما در جامعه زیادند. همچنین، با تشریح راه‌حل‌هایی برای مواجهه با این احساسات، این کتاب به ما کمک می‌کند تا بهترین راه برای مواجهه با آن‌ها را پیدا کنیم.
باشگاه ارواح غمگین اثری است که توانسته با روایتی دلنشین و هیجان‌انگیز، به خوانندگانش انگیزه و امید بدهد. سبک نوشتاری نویسنده باعث می‌شود خواننده احساس کند که داستان در حقیقت برایش در حال تعریف شدن است.
نرگس سیف
۱۴۰۱/۱۲/۱۵
کتاب دارای محتوای انسان دوستانه است یعنی زمانی که با صحنه‌های غم انگیزی که برای شخصیت‌های کتاب انفاق می‌افتد مواجه میشید، حتما یاد خودتان یا یکی از اطرافیانتان می‌افتید که شخصیتی شبیه آنان داشته و شما نادیده‌اش گرفتین و یا اونها رو از خودتان راندید. حتی داخل کتاب نویسنده این رو به ما گفته که شاید خودتان هم مثل این روح بانمک غمگین باشید و تاحالا نفهمیده باشید یا کسی را که شبیه خودتان باشد پیدا نکرده اید و این کتاب مناسب کسانی هستند که نمیتواند مانند دیگران داخل جامعه‌ای بزرگ زندگی کنند. زمانی که شروع به خواندن کتاب کردم از اینکه کتاب بصورت تصویر و نوشته چاپ شده بود خیلی خوشم اومد و این باعث شد که بتونم خیلی راحت با منظوری که نویسنده از نوشتن این کتاب داشت رو بفهمم و میتونم بگم که درسته کتاب محتوای کمی دارد ولی مفهوم زیادی دارد که باعث میشه بخوایم حواسمون رو بیشتر به احساس اطرافیانمان دقت و توجه کنیم، چون به شخصه وقتی کتاب رو کامل خواندم متوجه شدم یکی از اطرافیانم که خیلی بهش توجه نمیکردم واقعا مثل یک روح غمگین نه با کسی خوب رابطه برقرار میکرد و نه کسی با او صحبت‌های طولانی میکرد و نه خودم و از این بابت احساس شرمندگی کردم. ممنونم از کتابراه که کتاب‌های مفیدی این چنین رو داخل این برنامه خوب و پر محتوا میزارن:)
Ali Nejad
۱۴۰۱/۱۲/۱۲
داستان در مورد انسان غمگینی بود که نمیتوانست با بقیه ارتباط بگیرد.
فکر به اینکه دیگران در موردش چه فکری میکنند و آیا با بقیه جور میشود یا نه او را آزار میداد.
همیشه دغدغه‌ی این را داشت که در آینده میخواهد چه کاره شود و چه شغلی برای خود انتخاب کند.
اس جی در یک مهمانی با جوراب آشنا میشود و میفهمد که یک "روح غمگین" مانند خودش را یافته است که میتواند در مورد هر چیزی با او صحبت کند و جوراب هم او را درک کند.
کمیک به طرز خلاقانه‌ای این مدل افراد گوشه گیر و منزوی را به "روح غمگین" تشبیه کرده و حتی در تصاویر هم مشاهده میشود با بقیه‌ی انسان‌ها تفاوت ظاهری دارند و جدای از آن‌ها هستند.
در متن به حقیقت‌های جالبی اشاره شد، مثلا جوراب میگفت من در برهه‌ای از زندگی خود دچار مشکل شده بودم و نمیتوانستم از تخت بیرون بیایم، پدرم من را مجبور کرد پیش یک مشاور بروم و حالم بعد از مصرف دارو‌ها و مشاوره گرفتن بهتر شد،
وقتی ما خود نمی‌توانیم مشکلی را حل کنیم بهتر است از مشاور و روانشناس کمک بگیریم و این اصلا نکته‌ی منفی و بدی برای انسان به شمار نمیرود.
یا مثلا گفت: وقتی سنت بالاتر که برود میفهمی بعضی چیزها آنقدرها هم که فکرش را میکردی موضوع مهمی نبوده و تو خیلی به خودت سخت میگرفتی.
برای جمع بندی باید گفت که کمیک زیبایی بود و مملو از احساسات انسانی.
** لطفا هر کجا روح غمگینی دیدید به او توجه و محبت نشان دهید و نگذارید در هیاهوی مهمانی‌ها احساس تنهایی بکند. **
A.asgari
۱۴۰۱/۱۱/۲۳
بنظرم کتاب عااااالی بود
کتاب متفاوتی بود
انتظار داشتم داستانی ترسناک باشه و هیجانی
اما کاملا متفاوت بود
دوس داشتم کتابشو
بیشتر دوس داشتم که نقاشی و عکس داشت
ساده و روان نوشته شده بود
داستان در باره‌ی ادم‌های هست که همیشه احساس تنهایی میکنن نمیتونن با بقیه ارتباط بگیرن و هرچی تلاش میکنن نمیشه برا همین اسم کتاب روح بود
یعنی همیشه مخفی میشه از دیده شدن یا برایه کسی مهم‌نیست و مثله روح میمونه
نقاشی‌های کتاب همشون سیاه سفید بود
که نشون میداد روح غمگینه
یه شب تویه مهمونی که از قبل نقشه ریخته بود که بره برقصه دوست پیدا کنه جوک بگه اما این اتفاق نیوفتاده بود وقتی خواست از خونه بیاد بیرون یکی مثل خودشو دید باهاش دوس شد و حرف‌های همدیگرو فهمیدن چون مثله هم بودن و با بقیه متفاوت
خیلی خوشم امد از کتاب ممنون از کتابراه
.
۱۴۰۱/۱۱/۲۳
کتاب خوبی بود. من این کتاب را به دو دلیل انتخاب کردم. اول اینکه نشر انتشارات مورد علاقه‌ام نشر ملیکان بود و دوم اینکه هم نویسنده خوب و موفقی داشت و هم اینکه یک حقیقت بسیار خوب را بیان کرده است. وقتی یک نفر کم حرف میزنه دلیل این نیست که آدم گوشه گیری و کم عقلی است این آدم اتفاقا خیلی شجاع و دانایی است و ترجیح می‌دهد به جای گفتن بشنود. زیرا انسان دو گوش و یک دهان و زبان دارد. از نویسنده محترم لیز مدینگز بسیار تشکر میکنم و به ایشان خسته نباشید میگویم چرا که نویسندگی کار بسیار سختی است و کار هرکسی نیست. همچنین از مترجم این کتاب زیبا خانم نفیسه خسروجردی بسیار متشکرم. و در آخر از انتشارات مورد علاقه‌ام انتشارات میلکان سپاس گزارم و پیشنهاد میدهم همه‌ی کتاب‌های این مجموعه را بخوانید.
تیتانیوم
۱۴۰۱/۱۲/۱۹
داستان روایت دو انسان با روح‌های محزون بود ک در اخر‌ی جورایی هم نوعان خودشون رو پیدا میکردن و درباره باورهاشون صحبت میکردن.
ارواح غمگین روایت شده این داستان درباره مسائل سطحی صحبت کردن و میتونست این غم درون این ارواح از خجالت کشیدن از جمع فراتر بره ینی میتونستند چالش‌های بزرگتری داشته باشن و اینکه تعداد کاراکتر‌های داستان کم بود ینی بین شش یا هفت کاراکتر داستان میچرخید.
و نقص دیگه‌ای که داستان داشت این بود که با اینکه هر دو روح ینی اس جی و جوراب غمگین بودن و تصمیمات ساده رو بزرگ میکردن‌.
یک جورایی نه میتونستن حرفاشون رو راحت به هم بزنن و نه میتونستن همدیگر رو درک کنند اما در هر حال دوستای خوبی برا هم بودن.
به هر حال داستان با نقص‌های ریزی که داشت بسیار شیرین و پر هیجان بود ممنون.
فرزانه دانشپور
۱۴۰۳/۰۱/۰۷
به کتاب‌هایی که داستان‌های مصور دارند در اصطلاح کمیک می‌گویند و در زبان ژاپنی مانگا، این یک کتاب مصور هست که بنطرم بیانگر زندگی روزمره هر کدام از انسان‌ها میتونه باشه ولی در کل یک مفهوم و درس داره که اولا همه آدمها مثل هم نیستند و باید این تفاوت‌ها رو درک کنیم و ما نمیتونیم مثل هم باشیم اما آدمهایی هم هستن که شبیه ما هستند و میتونیم با افرادی شبیه خودمون ارتباط بگیریم از اینکه مثل بقیه نیستیم نباید ناراحت باشیم هر کس ویژگی‌های خاص خودش رو داره و میتونه با همون ویژگی‌ها از زندگی لذت ببره، در کل بد نبود نمیگم کتاب خیلی خاصی هست ولی برای افرادی که دچار چالش‌های زندگی میشن و با افراد مختلف بر سر عقیده‌ها و سلیقه‌ها دچار چالش میشن میتونه این کتاب راهنمای خوبی باشه.
MoonRiver
۱۴۰۱/۱۲/۱۶
بزرگترین بیماری روحی روانی قرن بیستم، افسردگی و بزرگترین بیماری قرن بیست و یکم، اضطراب گزارش شده. از بچگی مدرسه رفتیم، کلی درس خوندیم و امتحان دادیم و همچنان این پروسه واسه خیلی هامون ادامه داره، ولی به ما یاد داده نشده چطور مواظب روح و روان مون باشیم، درسته درس خوندن واسه آینده شغلی مهمه ولی تصور کنین به جایگاه خوبی در کوتاه ترین زمان ممکن رسیدین اما با یه روان مریض، چطور میشه از ثمره ی سال ها تلاش مون بهره ببریم؟! وقتی یکی از اطرافیان مون به کرونا یا هر بیماری جسمی دیگه مبتلا میشد، ارتباط مون رو باهاش بیشتر میکردیم، بیشتر هواش رو داشتیم اما بیماری روحی روانی تحت عنوان، لوس شدن، تظاهر کردن، تنبلی کردن،... قضاوت میشه.
هانا
۱۴۰۳/۰۶/۰۱
این کتاب از نظر من باعث میشه که شما دیدگاهتون به تنهایی و کلاً افسردگی عوض بشه و خوب باعث بشه که امیدوار بشید که خب شما هم مثل شخصیت اصلی این داستان دوست هایی پیدا کنید که بهتون کمک کنن تا از این تنهایی نجات پیدا کنید من حقیقتش این کتاب رو با کد تخفیف گرفتم و از نظر من می ارزید و کتاب خوبی بود و ارزش خوندن رو داره و نکته جالب ترش اینه که نویسنده خیلی دقت داشته به جزئیات این کتاب مثلاً مثل اینکه حال و هوای کتاب رو سیاه و سفید گذاشته بود که خب این اشاره می شه به همون افسردگی و تنهایی تو این کتاب از مشکلاتی مثل اورثینک و اضطراب اجتماعی اشاره شده به هر حال من این کتاب رو به شما پیشنهاد می کنم که بخونید. (کلا کتاب کیوتیه)
roya sh
۱۴۰۱/۱۱/۲۳
کتاب قشنگی بود، راستش خود منم این چیزارو قبلا تجربه کردم و واقعا تمام مکالمه ی"اس جی" و "جوراب"رو کاملا با پوست و گوشت و استخونم درک میکنم. خیلی‌ها که با کسی صحبت نمیکنن، آدم سردی نیستندو اتفاقا خیییلی خونگرم هستن و وقتی باهاشون صحبت میکنی میفهمی. واقعا اگه به هم دیگه و خودمون ارزش بدیم و هوای همدیگه رو داشته باشیم، انسان‌ها و حرفای همدیگه رو مسخره نکنیم، هم آدما احساس تنهایی و پوچی نمیکنن و هم عزت نفس و اعتماد به نفسشون کم کم بالا میره. دنیا هم جای بهتری میشه
حس نویسنده و شخصیت‌های داستان به خوبی ترجمه و نوشته شده🙏🏼
مهناز کیان مهر
۱۴۰۲/۰۲/۳۱
داستان به خوبی تونسته افکار و احساسات یک فرد مضطرب رو هم به تصویر بکشه و هم بیان کنه، به نظرم سیاه و سفید بودن نقاشی‌ها هم علتش اینه که دنیای پر از اضطراب زیبا نیست‌.
اینکه دو شخصیت اصلی هم به صورت روح کشیده شده نه آدم به نظرم می‌خواسته بگه که اضطراب‌ها ناشی از درون آدمه نه ظاهری.
و در آخر اینکه حس می‌کنی تو دنیا تنها نیستی و اینکه آدمهایی مثل تو هستن که می‌تونن درکت کنند واقعا به آدم کمک می‌کنه. منو یاد انجمن افسردگان گمنام انداخت
ترجمه هم خوب بود، بجز جایی گفته میشه هم اینجا پیاده میشم، در صورتی که فرد سواره نبود، جواب طرف مقابل هم نشون نداد که نفر اول طنز گفته باشه
Mobina Sadeghi.Sh
۱۴۰۱/۱۱/۳۰
کتاب خیلی قشنگی بود، در واقع یه جورایی حال دل من بود.. هردیالوگ شو کاملا درک میکردم...
برای آدمایی که احساس تنهایی میکنن و تو دنیای منزوی خودشونن و هم صحبتی پیدا نمیکنن که اونارو درک کنه خیلی کتاب خوبیه..، اینکه با عکس بود و آدم‌های تنها شبیه روح بودن خیلی قشنگ بود، اینکه رفتن مهمونی ولی هیچکسو پیدا نمیکردن که بتونن باهاش هم صحبت بشن خیلی جالب بود، اون تیکشم که میترسید بره تو مهمونی چون ممکنه کسی بهش توجه نکنه و هم صحبت نشه هم تاثیر گذار بود..، درکل کتابی بودکه من باهاش انس گرفتم وپیشنهاد میکنم مطالعه کنین..
ممنون از کتابراه عزیز که این کتابو رایگان بهم داد❤️
پردیس عطاران
۱۴۰۲/۰۲/۱۵
موضوع جالبی بود که کمتر به فکر کسی می‌رسه و هم چنین پیام خوبی داشت که به خواننده می‌گفت تنهایی چیز خوبی نیست و هیچ کس نباید تنها باشه و افراد باید شجاع باشن همچنین تصویر‌های بانمک و عجیبی داشت که حس داستان رو منتقل می‌کرد ولی فهمیدن این که کدوم تصویر رو باید اول می‌خوندی و کدوم تصویر رو بعدش باید می‌خوندی یکم سخت بود.
با توجه به سیاه و سفید بودن داستان و این که راجب به دوتا روح تنها بودند تصاویر مناسبی انتخاب شده بودو تعداد کم شخصیت‌ها داستان جالبی رو به وجود اورده بود که به خواننده حس بودن درون داستان رو می‌داد و خیلی داستان فوق العاده‌ای بود
محمد ادریس تائب
۱۴۰۱/۱۱/۲۶
من موقع که ظاهر عکس و اسمش را دیدم فکر کردم داستان ترسناکی است اما بعد که دیدم واقعا خیلی عالیست و زندگی خیلی از ما، بخصوص از من رل روایت می‌کند که فکر می‌کنم زمین برام جا ندارد و خیلی خیلی افسرده‌ام
نکاتی که میشه برداشت کرد این که:
با خودتان صلح کنی (خیلی به هر چی گیر ندین)
اگه وسط حرف زدن با دیگران گیج میشوید ناراحت نباشید چون اصلا اشکالی ندارد
سعی کنید یکی پیدا کنید و باهاش درد دل کنید مشکلات خود تات را بگویید و از او بپرسید و به یاد داشته باشید که این اصلا عیب نیست
جامع باشید و از رویارویی با دیگران نهراسید
دریا
۱۴۰۲/۰۱/۰۳
کتاب تصویری و فوق العاده هست که میگه حرف نزدن و ریختن مشکلات درون خود میتونه باعث افسردگی بشه میتونه این کتاب به ما میگه که نگرانی‌های بی مورد در مورد آینده چقدر می‌تونه به ما اضطراب و استرس بده و نکته‌ی دیگه‌ای که در این کتاب اشاره شده انسان‌های درونگرا خیلی راحت تر می‌توانند با همدیگر ارتباط برقرار کنند و این که انسان حتما نیاز داره که با یه نفر صحبت کنه و برون ریزی انجام بده تا حالش خوب بشه در کل کتاب فوق‌العاده و جذابی هست که پیشنهاد میشه حتما یه نگاهی بهش بندازید دیگه تا تموم بشه نمیتونید بزارید کنار
Zohreh Rakh
۱۴۰۲/۰۲/۰۷
کتاب چون تصویری بود برام جالب بود و خیلی وقت بود کتاب اینجوری نخونده بودم.
وقتی آدمایی که براشون شروع کردن هر کار راحتی مثل کندن کوه میشه، معلومه که به نیرویی احتیاج دارن که باعث بشه حرکت کنن.
این نیرو ممکنه یه فردی مثل خودشون باشه تا حسهای مشترکشون رو به هم بگن و متوجه بشن که دنیا جای بدی نیست و هر چیز بی اهمیتی میتونه مهم باشه.
من حتی به ایمیلی که آخر کتاب اومده به انگلیسی برای کمک به یه روح غمگین پیام دادم
با اینکه آدرسش واقعی نیست، نمیدونم چرا دلم میخواست یکی به ایمیلم جواب بده.
Mohammadi
۱۴۰۱/۱۱/۱۹
انقدری که تو نظرات نوشتین بد نیست،
خب! داستانی درمورد افسردگیه که فکر میکنم خیلیا دچارشن و...؛ وقتی دنیات خاکستری میشه تقریبا همه چیز اهمیتشو از دست میده و دیگه هیچ چیز مهم نیست و همه چی بی معنا و مفهوم میشه...
نذارید دنیاتون خاکستری بشه:))
Haniyeh.hfp
۱۴۰۱/۱۲/۰۴
داستان خیلی ساده اما قشنگی بود، و خیلی زود تموم شد، شاید در اول به نظرتون مسخره بیاد ولی آدمای زیادی تو این کره خاکی مثل اس جی و جوراب وجود دارن، از جمله خودم که یه روح گوگولی مثل اس جی تو ناخودآگاهم.. کنار نیمکت تپه بالایی داره دنبال قورقوری میگرده، این داستان میخواد بگه اگر مثل جوراب یا اس جی هستید هیچ عیبی نداره، چون شما تنها نیستید⁦: ⁠-⁠) ⁩
اگرم مثل اونا نیستید میتونید آدمای اطرافتونو که حتی ذره‌ای دچار اضطراب اجتماعی هستن درک کنید و قضاوتشون نکنید.
•نسرین‌طلا•
۱۴۰۲/۱۰/۱۶
کتاب در مورد اضطراب و افسردگی صحبت می‌کنه. در واقع نویسنده با دو شخصیت این‌ها رو به تصویر کشیده. نویسنده با این کتاب می‌خواد نشون بده افرادی که دچار اضطراب و افسردگی هستن نگران چه چیزهایی‌ هستند یا چه فکری می‌کنن و حتی چه تصمیمی برای آینده‌شون می‌گیرن. به نظرم، برای مقدمه‌ی شناخت این انسان‌ها خوبه این که چطور باهاشون رفتار کنیم.
اما اگه می‌خواهیم شناخت عمیق تری داشته باشیم مسلما باید کتاب‌های بیشتری در موردشون بخونیم.
طاهره امیدوار
۱۴۰۱/۱۱/۲۲
من هم یک روح تنها هستم و فکر میکنم تنها روح‌هایی که تنها هستند این کتاب رو درک میکنند جاهایی از کتاب واقعا از عمق وجودم احساسات کاراکتر هارو حس کردم و به نظرم نویسنده با هوشمندی خیلی زیادی افسردگی و درون گرایی و اختلال اضطراب رو به تصویر کشیده و تونسته بفهونه همه‌ی آدم‌های تنها و منزوی علی رغم ویژگی‌های مشترکی که دارند طرز تفکر و زندگی‌های متفاوتی ازهم دارند ولی صرف حرف زدن با کسی یا درک شدن احساس بهتری برای ادامه زندگی خواهند داشت.
Amir ALI
۱۴۰۲/۰۳/۳۰
عالی بود داستان در مورد دوتا آدم بود که بسیار غمگین و ناراحت و افسرده شدن شخصیت اصلی
اس جی به مهمونی دعوت میشه بعد تو مهمونی به میخاد با‌ی اکیپی دوست شه کسی باهاش دوست نمیشن بعد میخاد بره بیرون میبینه ینفر هم مثله خودشه تنها کسی نیست باهاش حرف بزنه افسرده بعد باهاش حرف میزنه بعد میرن بیرون باهم حرف میزنن از خودشون میگن و... بعد از افسرده گی در میان‌ی یادداشت میزراه هرکی مثله خودش افسرده س بیاد باهاش حرف بزنه
الهه رحیمی
۱۴۰۳/۰۲/۱۲
بسیار عالی و مفید و آموزنده و مناسب هر رده سنی هست. این کتاب با داشتن متن‌های کوتاه و تصویرهای جالب خیلی بهتر و مفیدتر از بعضی کتابهای حجیم و طولانی روانشناسی عمل میکند. اینکه در لحظه زندگی کنیم و ازش لذت ببریم و هیچ چیزی رو در زندگی خیلی جدی نگیریم و از اشتباه کردن نترسیم و به دنبال بی عیب و نقص عمل کردن نباشیم و با دوست و مشاور صحبت کنیم. از خواندن کتاب بسیار لذت بردم.
Mis yousefi
۱۴۰۳/۰۱/۰۳
کتاب جالبی بود تاحالا همچین کتابی که با عکس باشه نخونده بودم و برام جذاب بود، در مورد دوتا آدمی هستش که فکر میکنند همیشه تنهان، و کافی نیستن و یا حتی خودسرزنشگر، یکم از بیرون.. درونمونو به تصویر می کشید که جالب بود، در کل برای یکبار خوندن ارزش داشت هرچند که شاید برای بعضی ها مسخره باشه این کتاب اما برای یک سری مثل امثال من که خودشونو شبیه اون روح دیدن می تونه جالب باشه
افسون خ
۱۴۰۲/۰۱/۰۸
کتاب میخواهد به کسانیکه دچار افسردگی، انزوا و اجتماع گریزی هستند کمک کند و آن‌ها بدانند که در این دنیا تنها نیستند و با کمی دقت و توجه میتوانند کسان دیگری را که مانند خودشان هستند پیدا کنند و در شرایط بحرانی آنان (دسته اول) حتی میتوانند به انها (دسته دوم) کمک هم بکنند در حالیکه این کار میتواند به خود آنها (دسته اول) هم کمک کرده و از این وضعیت بغرنج نجات دهد.
ملیکا صدر
۱۴۰۱/۱۱/۲۷
سلام روح غمگین منم مثل تو یه روح‌غمگینم فقط بزرگ تر شدم و درد هام بیشتر شد وقتی بزرگ تر شدم تنها تر شدم و غمگین تر یاد گرفتم بازی کنم و بگم حالم خوبه ولی بابت همه چی پشیمونم و خستم کاش میشد گاهی همه چی مثل خواب باشه شیرین و بدون درد و‌تموم بشه روح غمگین‌ ممنون که منو بردی به کمی قبل اما حالا حس می‌کنم دیگه هیچ وقت حالم خوب نمیشه.
آری گاهی همین کتاب چاره است. 😇
leili Khosh
۱۴۰۳/۰۳/۰۲
کتاب عجیبی بود برام، هم دوستش داشتم، هم دوستش نداشتم، نمیتونم تصمیم بگیرم. کتاب ساده و بانمکی که همراه با تصویر بود.
بیشتر نشون میداد که برای کارهای کوچیک و ساده نیاز نیست که خیلی فکر کنیم، گاهی فقط باید حرکت کنیم. و اگه تنها هستیم شاید دوست مورد نظر خودمون رو که به روحیات ما بخوره پیدا نکردیم.
بانمکه و بیشتر از یک ربع خوندنش وقت نمی‌گیره.
اسما
۱۴۰۲/۰۵/۱۳
کتاب با مزه، کوتاه و جالبی بود😄 جلد و عنوان کتاب آدم رو برای خواندن یک رمان متنی طولانی و شاید کمی ترسناک بامزه آماده میکنه ولی کاملا برعکس و غافل گیر میشی!
مطالعه این کتاب حس خوبی رو القا میکنه و در عین سادگی یکی از داستان‌هایی هست که برای بیشتر افراد رخ داده و خیلی از افراد هم در شروع این رخداد هستن و شاید این کتاب بهشون کمک کنه و حس بهتری بده✨️
ali mahroghi
۱۴۰۲/۰۱/۱۰
این کتاب بر خلاف اسم جذابش به هیچ عنوان توان جذب من رو نداشت. یه کتاب پوچ که بی هدف و بدون جذابیت پیش می‌ره. بیشتر از متن عکس داره و حتی همون تصاویر هم هیچ جذابیت بصری‌ای ندارن. تو مطب یه دکتر از شدت بیکاری خوندمش و فقط می‌تونم بگم وقتم رو به صورت کامل به بطالت گذروند. این کتاب رو رایگان دانلود کرده بودم و واقعا‌ واسه افرادی که بابت خرید این کتاب پول دادن دلم می‌سوزه. کتاب بسیار ضعیف بود.
ابوالفضل واعظی
۱۴۰۱/۱۱/۲۱
اولش یکم گیج کننده شروع شد و معلوم نبود اصلا داستان از چه قراره اما بعد از رفتن به مهمونی و دیدن جوراب داستان یه دفعه قوت گرفت و جذاب شد... گاهی مشکل فقط نبوده یه دوست خوب و صمیمیه ولی وقتی پیداش بشه می‌تونه مارو تغییر بده و باعث تحول و پیشرفت ما بشه یه دوست خوب واقعا باارزشه.
ممنون از کتابراه و نویسنده بابت این کتاب جالب
امین کلانتری
۱۴۰۲/۰۹/۰۱
کمیکی جذاب و گیرایی بود و فضای صمیمی و انسان دوستانه‌ای داشت با وصف این معضل که افراد درونگرا و گوشه گیر در جامعه‌ی امروزی کم نیستند. ولی چیزی که شاید خوانندگان انتظار داشتند که اخر داستان ببینند، بیشتر این بود که شخصیت اصلی داستان از انزوا و گوشه گیری رها شود نه اینکه شخصیتی مکمل یا به قولی شبیه به خود داشته پیدا کند.
مبینا برغمدی
۱۴۰۱/۱۲/۰۳
کتاب مصور خیلی بامزه‌ای هست به خصوص برای نوجوانان ۱۳ تا ۱۶ سال.
احساسات دوران بلوغ و تنهایی و انزوا رو باشدت ولی به خوبی به تصویر کشیده و افسردگی یا فرو رفتگی درون خود رو نشون میده.
همزمان که جالب و قابل درکه به من احساس این رو داد که حرف‌هایی که چند سال پیش نگفتم و حتی فراموش کردم که بگم و درونم حل شد بیرون کشیده و به تصویر دراومد.
مهسا امینی
۱۴۰۱/۱۱/۲۳
کتاب خیلی جالب و درعین حال بامزه‌ای بود که آدم رو پاش نگه میداشت تا غرق بشی توی تصاویر و حس و حال عجیبی که به آدم منتقل میکرد.
این کتاب احتمالا باعث میشه آدم‌هایی که غمگین هستن و یا حس تنهایی و عدم توجه اطرافیان به خودشون رو دارن، حس همزاد پنداری با اس جی کنن و احساسات درونشون رو از زبون نویسنده‌ی کتاب به جهان اطراف خالی کنن...
افسون
۱۴۰۱/۱۱/۲۰
سلام
در این کتاب با نقاشی و پیام‌های کوتاه در قالب داستانی کوتاه در مورد افراد افسرده و منزوی که در تنهایی خودشون می‌مونن و حوصله کسی رو ندارن و دائما فکر می‌کن دیگران در موردشون جه قضاوتی می‌کنن و چطور از این پیله‌ای که دور خود تنیده‌اند خارج بشن بعضی روزها شاید این اتفاق برای تک تک آدم‌ها پیش میاد که حوصله‌ی هیچ کس و هیچ چیزی رو ندارن
Mhdsh
۱۴۰۳/۰۲/۰۶
ی کتاب خیلی کوتاه که‌ی مقدار حس بهتری به آدمهای متفاوت و درون گرا و تنها و منزوی و دارای اِنگزایتی میده، خلاصه کتاب در یک جمله اینه ک تو تنها کسی نیستی که اینجور حس‌ها رو داره و سخت نگیر و اینا، کتاب کم محتواییه، میشد راهکار‌های بهتری رو جاسازی کنه تو داستان یا حتی ادامه ش بده یا پایان بهتری داشته باشه
زهرا موسوی
۱۴۰۱/۱۲/۱۲
کتابی بسیار زیبا و مفید درباره افسردگی بود
افسردگی‌ای خیلیا برداشت اشتباهی ازش کردن و فکر میکنن به معنای دایم گریه کردن و شکایت کردنه در حالی که در واقع باعث ایجاد دنیایی کاملا خاکستری، بدون هیچ انگیزه و بدون هیچ احساساتی برای افراد مبتلا میشه
حواستون به رفتاراتون باشه که دنیای عزیزانتون رو خاکستری نکنید =)
رویا کریمی
۱۴۰۱/۱۲/۱۱
موضوع بسیار جالبی داشت و نویسنده سعی داشت با تصاویر زیبا مفهومی که مدنظرش را بود نشان دهد. این کتاب به نظرم نشان دهنده‌ی احساسات و رفتار دسته‌ای از انسان هاست که تنهایی را ترجیح میدهند یا حداقل از دور اینطور نشان میدهند ولی افراد تنها هم مثل شخصیت اول داستان، دوستان نزدیکی که باهاشون احساس راحتی کنند را دارند.
مهدی ترحمی
۱۴۰۱/۱۲/۱۱
کمیک متناسب با سنین نوجوانی و اولین تجارب اجتماعی از حضور در جمع‌های دوستانه با اضطراب‌های معمول و محافظه کاری‌های یک روح فاقد تجربه است.
جالب تر اینکه فارغ از رده سنی هم شناخت خوبی از افکار درونی افراد ارائه می‌کنه که ماهیت جهان شمولی به رفتار‌های انزوا گرایانه و تلاش برای خروج از این وضعیت می‌ده
خوب بود راضی ام
هما امیدیان
۱۴۰۱/۱۲/۰۵
یکی از جذابترین و شاید بهترین کتابهایی بود که خوندم.
راحت میگم:
عالی بود
سبک و محتوای کتاب رو خیلی پسندیدم، چون این کتاب احساس خوبی بهم داد و راستش شخصیت اس جی که داخل کتاب بود، شباهت کاملا زیادی با من داشت و این باعث شد که از کتاب بیشتر لذت ببرم.
فکر میکنم که نوجوونا خیلی دوسش داشته باشن، جدی قشنگ بود!!!
پریسا
۱۴۰۱/۱۲/۰۱
به نظرم کتاب جالبی بود قصد ندارم که داستان رو اسپویل کنم ولی اگر بخوام یه خلاصه از داستان بگم اینه که این داستان برعکس تصوراتم اصلا ترسناک نبودم بیار ساده نوشته بود و هدف اصلی داستان رو میشه براش گفت به دنبال انسان‌هایی باشین که شبیه شمما هستند (داخل داستان به روح‌هایی مثل روح‌های خودتون اشاره کرده)
امیرحسین قره خانی
۱۴۰۱/۱۱/۲۰
کتاب جمع و جور و خوبی بود اولش شاید یکم اخلاقای جوراب با خلاقای شما جور نباشه و رو عصاب بره ولی یکم که بگذره درکش میکنین و چون زود تموم میشه حتما پیشنهاد میشه بخونید البته این که مجانی هم بود بی تاثیر نبود:) به هر حال هر آدمی به یکی نیاز داره که باهاش احساساتشو درمیون بزاره
ملینا
۱۴۰۳/۰۳/۲۵
کتاب خیلی جالبیه، خوندنش رو بهتون توصیه میکنم، مخصوصا اگه شماهم یه روح مرده و منزوی هستید که به دنبال تغییرید ولی یه ویژگی که اینجور کتاب‌ها دارن اینه که برای بار اول جذابیت زیادی برای خوندن دارن اما شاید نشه چندین بار خوندشون و ازشون لذت برد، در هر حال تو همون یکبارم خیلی چیزای جالبی یاد میگیرید.
marie
۱۴۰۳/۰۱/۲۵
کتاب قشنگی بود کاشکی زودتر میخوندمش ولی مجبور شده بودم خودم به این موضوع فکر کنم اینکه ما فکر میکنیم عجیبیم تنهاییم ولی تو دنیای ما خیلی ها هستن شبیه ما هستن این کتاب رو پیشنهاد میکنم واقعا مخصوصا برای کسانی که فکر میکنن تو این دنیا تنهان بخونین شاید کمکتون کرد به قول همین کتاب: گاهی کتاب چاره است
فرزانه
۱۴۰۲/۰۱/۰۶
جالب بود فکر میکردم سنگین و طولانی باشه ولی تصویر گری بامزه و مثل اسم کتاب غمگین داشت. اهمیت گفتن احساسات حتی اگر اون حس بده و اینکه این حس که میگه تو عجیبی یا فقط تو این شکلی هستی میتونه فقط صدای اضطرابت باشه نه چیزی بیشتر.
Sun
۱۴۰۱/۱۲/۱۰
کتاب جالبی بود برخلاف اسمش که فکر میکردم هیجانی باشه نه بیشتر متفاوت و گوگولی بود😂نویسنده با خلاقیت تمام تصاویر و متن رو باهم ترکیب کرده بود انگار از اولم این تصاویر مخصوص همون نوشته ها بودن. ارتباط خوبی تونستم بگیرم باهاش پیشنهاد میکنم بخونیدش در اصل اصلا وقتیم ازتون نمیگیره:)
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۱/۱۱/۲۳
سبک نگارش کتاب زیبا بود و جذاب. تصویرگری آن و استوری برد آن تک بود. رنگ تصاویر با تنالیته‌های سفید و سیاه و خاکستری هماهنگ با متن بود. لیز مدینگز، در کتاب انجمن ارواح غمگین، نوع خاص و تکی را برای ابراز احساسات و بیان مطالب خودش استفاده کرده است. تصاویر خیلی ساده و روان کشیده شده است.
عبدالباسط حسینی ساعی
۱۴۰۱/۱۱/۲۱
به نظر من این کتاب یه جورایی معناگرا هم هست که نشون میده احساسات خوب و همبستگی‌ها همیشه بر همه احساسات بد غلبه می‌کنند و حتی کسانی که احساس تنهایی می‌کنند هم واقعا تنهای تنها نیستند اگر انسان‌های دارای احساسات مشترک با هم جمع بشن دیگه هیچ کس احساس تنهایی مطلق نمیکنه
1 2 3 4 5 6 >>