نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی در کوره راه کودکی - مجید اوریادی زنجانی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
Sin90
۱۴۰۳/۰۴/۰۲
داستان در کوره راه کودکی داستانی کوتاه از مجموعه داستانی با پاهای کودکی است اشاره دارد به خاطره ای از دوران کودکی کودکی هفت ساله که یک روز با مادربزرگ خود برای ملاقات همسر دوم مادربزرگش به زندان میرود. پدر بزرگ کودک فوت کرده. مادر بزرگ باهمدستی یک جناب سروان و همسرش که در زندان است در کار خرید و فروش و پخش مواد در زندان هستند از نظر من داستان مفهوم خاصی دربر ندارد و یا شاید چون بخشی از یک مجموعه داستانی است گنگ بنظر میرسد. پایان داستان نیز نامفهوم است و شاید به همین دلیل نام داستان کوره راه کودکی انتخاب شده است چون کودک به همراه مادربزرگش قدم در راهی گذاشته که درکی از آن ندارد و احساسات گنگ و تلخی را تجربه میکند و شاید بخاطر ندارد و یا متوجه نشده است که تصمیمی برای مادربزرگش گرفته شده است در کل ممنون از کتابراه بابت کتاب های صوتی کوتاه و رایگان
اعظم منصوری
۱۴۰۲/۰۷/۱۳
داستان در کوره راه کودکی نوشته‌ی مجید اوریادی زنجانی روایتگر خاطرات دوران کودکی فردی بنام مجتبی است که مادربزگش برای اینکه کار نقل و انتقال مواد مخدر را راحت تر انجام دهد، او را همراه خود به این طرف و آن طرف میبرد و روزی در نهایت برای انتقال مواد مخدر به داخل زندان گرفتار میشود. داستان برایم خیلی تازگی داشت و باورش برایم سخت بود که یک پیرزن دست به خرید و فروش مواد مخدر بزند و نوه‌ی کوچک خود را هم درگیر این ماجرا کند. مادر بزرگ همیشه واژه‌ای بوده که با احترام همراه بوده و برقرار کننده‌ی رابطه و دوستی بیشتر بین اعضای خانواده و حتی بین فامیل بعنوان بزرگتر و هنوز هم باورش برایم سخت است که یک مادربزرگ در زمینه خرید و فروش مواد مخدر فعالیت داشته باشد و در ضمن ازدواج پس از مرگ شوهر اول هم درکش برایم سخت بود آن هم یک چنین شوهری.
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۲/۰۱/۲۷
داستان در کوره راه کودکی داستانی کوتاه از مجموعه داستانی با پاهای کودکی است. اشاره دارد به خاطره‌ای از دوران کودکی. کودکی هفت ساله که یک روز با مادر بزرگ خود برای ملاقات همسر دوم مادربزرگش به زندان میرود. پدر بزرگ کودک فوت کرده. مادر بزرگ با همدستی یک جناب سروان و همسرش که در زندان است در کار خرید و فروش و پخش مواد در زندان هستند. از نظر من داستان مفهوم خاصی دربر ندارد و یا شاید چون بخشی از یک مجموعه داستانی است گنگ بنظر میرسد. پایان داستان نیز نامفهوم است و شاید به همین دلیل نام داستان کوره راه کودکی انتخاب شده است! چون کودک به همراه مادربزرگش قدم در راهی گذاشته که درکی از ان ندارد واحساسات گنگ و تلخی را تجربه میکند و شاید بخاطر ندارد و یا متوجه نشده است که تصمیمی برای مادربزرگش گرفته شده است
علیرضا رجبیان
۱۴۰۲/۰۱/۳۰
باز هم اعتیاد، باز هم مواد افیونی، و شاید بتز هم فقر و نداری که مادر بزرگ پیر را نیز به زندان کشاند.
کاش اینجوری داستان تموم نمیشد، کاش ماموران لشتباه کرده بودن، کاش کودک معصوم شاهد این نکبتی‌ها نبود
، دایتان کوتاه بود، کوتاه، انتظار داشتم، مادربزرگ با مراقبت درست از کودک نمیگذاشت نوه‌اش با این الودگی‌ها اشنا بشه
در این داستان باز هم خلا بی توجهی مسوولین بچشم میخوره، انگار کسی به بفکر توده مردم نیست، انگار نه کمیته امدادی است و نه سازمان بهزیستی، چرا نویسنده نتونسته از عناصر مثبت نگر و تعدیل کننده استفاده کنه، چرا در اوج نومیدی، کودک با ترس و لرز رها میشود و از سرنوستش خبری نیست.
فرزانه
۱۴۰۲/۰۴/۲۳
آدم از مادر بزرگ‌های این تیپی، انتظار چادر نماز و نصیحت و نخودچی کشمش داره یا نهایتش توپ و تشر و فضولی تو کار همسایه‌ها و اذیت کردن عروس‌ها. ولی انتظار پخش مواد و شوهری که بچه خبردار نشده باشه رو نداشتم از این نظر غافلگیر شدم و متنفر. آخر داستان که نامعلوم باقی موند اون جمله آخر جناب سروان که گفت دست نگه دار. راوی‌ها یه خلاقیت به خرج دادن یکی دوتا لهجه شهرستانی اجرا کردن که جالب بود ولی در کل نیاز به تمرین دارن.
راوی پیرزن هم بعد از این همه اجرا خیلی کارش بهتر نشده و فقط تحملش می‌کنم
فرییا جمالی
۱۴۰۲/۰۵/۱۷
داستان در کوره راه کودکی داستان پسربچه‌ای است که همراه مادربزرگ خود برای ملاقات همسر دوم مادربزرگ به زندان میرود. این زن و شوهر در بندش و همچنین یکی از جناب سروانهای زندان در کار پخش مواد مخدر در زندان هستند. از آنجایی که هر دوی آن‌ها دستگیر شده‌اند تنها همین پیرزن با کودکی که همراهش است مانده که یکی از سروانهای زندان می‌فهمد که این زن هم در کار توضیح مواد دخالت دارد تصمیم دارد زن را هم بازداشت کند ولی در انتهای راه با دیدن چشمان معصوم کودک منصرف میشود. ممنون از کتاب راه.
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۸/۲۳
داستان پیرزنی که با همکاری یک مامور پلیس اقدام به خرید و فروش مواد مخدر میکند و برای این که کارش سریعتر انجام بشود، نوه کوچکش را هم با خود همراه میکند. داستان موضوع جدیدی داشت که جای دیگری نشنیده بودم. لهجه داشتن سربازها ضرورتی نداشت، فقط اجرای لهجه ترکی بد نبود. صدای پیرزن بسیار مصنوعی بود. پایان قصه هم که باز بود و ظاهرا به خاطر بچه میخواستند پیرزن را ببخشند که البته به نظرم بیمعنیست.
مجیدناجی
۱۴۰۳/۰۵/۲۹
باسلام و عرض ادب خدمت تمام دوستان و دست اندرکارانه عزیز کتابراه. داستان معضل تلخ مواد مخدر و پخش آن است. توضیع کنندگان مواد انقدر از انسانیت دور شده‌اند که از سوءاستفاده از نزدیکان خود حتی مادر و زن فرزندو.... خم به ابرو نمی‌آورند. دعای خیرمان برای نجات تمام اسیران مواد. امیدبه روزی که در وطن عزیزمان این بلای خانمان سوز ریشه کن شده باشد
فریبا نوروزی
۱۴۰۳/۰۸/۰۸
این داستان کوتاه بود اما درسی از گذشته بود. و خیلی خوب خوانده شده بود. مادربزرگ این قصه بدجور غافلگیر شد. و دستش برای مامور ها رو شد. و ازدواج با اصغر آقا اون رو به دام بلا انداخته بود. و باعث شد گیر پلیس ها بیفته و یه جورایی براش آبروریزی بشه
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۱/۱۰/۱۵
برای سرگرمی این کتاب صوتی بد نیست. نویسنده، مجید اوریادی زنجانی، برای سوژه، موضوع خاصی انتخاب کردند اما فکر می‌کنم پردازش آن کمی نیاز دارد که تجدیدنظر بشود. پایان داستان نیز بیشتر بسط داده شود، نیز، خوب است. ابتدای داستان از پایان قصه بهتر بود. سپاس.
Massi ,Ebi
۱۴۰۱/۱۰/۱۴
ماجرای خوبی بود ولی احساس میکنم هنوز خام بود خیلی بیشتر میشد بهش پرداخت. به نظرم نمیشد در یک داستان کوتاه کل ماجرا رو بیان کرد. لحجه یزدی اون سرباز هم خیلی ضعیف بود. کاش اصلا با لهجه صحبت نمیکرد یه جورایی مسخره به نظر میرسید. ممنون از کتابراه
Negin
۱۴۰۲/۱۰/۲۸
داستان در مورد مادربزرگی که میخواد با کمک همسرش که تو زندانه مواد جا به جا کنه و متاسفانه از پاکی‌ یه کودک استفاده میکنه و اونو پوشش کار خودش قرار میده، اعتیاد و خانمان سوزیش رو این اقشار نمیبینن فقط و فقط به پول فکر میکنن
محمد سعیدی
۱۴۰۲/۰۱/۲۷
بسیار ضعیف بود هم از نظر داستان هم کلیشه‌ای بودن و هم اینکه واقعا بد تمام شد بنظرم میشد این داستان رو بلندتر و بهتر نوشت انگار طرف مجبورش کردنکه داستانش رو حتما و الزاما خراب کنه. تشکر از عوامل گویندگان
شکوفه امیری
۱۴۰۱/۱۱/۰۹
درود، درمورد داستان کوره راه کودکی، ما در زندگیمان تجربه‌های گوناگونی به دست میاوریم، حتی در کودکی و در آینده با خاطرات تلخ وشیرین کودکیمان زندگی میکنیم، هر چند، ما در اوج کودکی همه آن‌ها را شیرین می‌دانیم.
ناهید
۱۴۰۳/۰۱/۰۲
انگار داستان تازه شروع شده بود که تمام شد
اینکه یک نفر هم جای سرباز بود و هم جای نگهبان و هم سروان، بنظر درست نمی‌امد اما خوبه با دو لهجه ترکی و یزدی درهم شده بود.
پارساکوکبی
۱۴۰۳/۰۲/۰۳
داستان‌های کوتاه رو دوست دارم چون زودتر میشه به پایان داستان رسید و دوست دارم با گذاشتن این کتاب برای پسرم علاقه او به داستانها بیشتر بشه
زهرا موسوی
۱۴۰۱/۱۲/۰۴
راستش داستان اصلا سر و تهی نداشت در واقع با توجه به نامی که برای کتاب انتخاب شده و شروعی که داشت واقعا انتظار خیلی بیشتری میرفت
منیژه پورمحمدی
۱۴۰۱/۱۱/۲۵
داستان خوب و جالبی بود. گوینده‌ها هم نسبتا خوب بودند. فقط آخر داستان زیاد واقعی نبود. با یه جناب سروان رحم کن از گناه کسی می‌گذرند؟
حسین رحیمی
۱۴۰۱/۱۰/۱۳
سلام ضمن تشکر و خسته نباشید خیلی پراحساس نبود ولی ازچندگوینده استفاده شده بود جالب بود، اگه صداهای محیط اطراف داستان بیشتر بشه جذابتر میشه
زهرا شاکر
۱۴۰۱/۱۰/۱۲
صدا گذاری متن و چند گوینده بودن بر جذابیت داستان اضافه میکرد.
داستان کوتاه جالبی بود ولی خارق العاده نبود.
ممنون از تیم خوب کتابراه
اکبری
۱۴۰۳/۰۸/۲۶
داستان خوبی بود و روایات قدیمی رو تعریف میکند داستان کودکی که مادربزرگ آن را دستگیر میکنند بعلت حمل مواد در زندان
Mozhgan
۱۴۰۲/۱۰/۱۲
کتاب در کوره راه کودکی. از نام این کتاب مشخص است که داستان در مورد وقایع دوران کودکی و روبرو شدن با آن است.
شیرین هاشمی
۱۴۰۲/۰۲/۱۱
بهتره که داستان‌های کودکان فضای شاد داشته باشه
لازم نیست برای تربیت اونا از قصه‌های تاریک استفاده کنیم
مرتضی ظهیری
۱۴۰۳/۰۷/۱۵
واقعا که برای من زیبا و شنیدنی بود. خیلی از خاطرات کودکی زنده میشوند
ممنون از کتابراه
Leila Behzadi
۱۴۰۲/۰۵/۱۵
با تشکر از کتابراه، کسایی به داستان‌ها و فیلم‌های با پایان باز علاقه مند هستند توصیه میشود.
سمیه شفیعی
۱۴۰۲/۰۴/۰۳
کتاب در کوره راه کودکی روایت یه خاطره هست جزییات انچنان بیان نشده.
عبدالکامل عبادی
۱۴۰۱/۱۱/۱۰
باسلام! داستانک خوبی بود و منتظر داستانهای پر بارتر جناب زنجانی هستیم.
فائزه
۱۴۰۳/۰۲/۱۵
معمولی. خیلی سریع شروع شد و سریع هم تموم شد
معصومه اکرمی
۱۴۰۳/۰۱/۲۳
خوب بود مشکلات قسمتی از مشکلات جامعه به صورت خیلی ساده
فرشاد فصیحی
۱۴۰۲/۰۸/۱۳
ساده و کوتاه ولی دل ادم برای ان کودک می‌سوزد
مهدی عزتی
۱۴۰۲/۰۶/۲۷
جالب بود هرچند مفهوم گنگی داشت ممنون از تمام عزیزان
۱۳۵۸.
۱۴۰۲/۰۱/۲۵
بد نبود گوش کردنش ضرر نداره وقت زیادی نمیبره
فرزاد مقدم
۱۴۰۱/۱۰/۲۱
لحن گوینده اصلا جذاب نبود و نتونستم ارتباط بگیرم.
زهرا زهراوی
۱۴۰۱/۱۰/۱۸
چی بگم خوب که نبود اما خالی از لطف هم نیست
صغری منجزی
۱۴۰۳/۰۴/۲۳
داستان کوتاه باپایان باز، بدنبود
نرگس قهرمانی
۱۴۰۳/۰۱/۲۲
ارزش امتحان کردن داره
Talieh Ramezannezhad
۱۴۰۲/۱۱/۱۱
چه دوران زیبایی. نوستالژی و احساسی
افسون
۱۴۰۲/۰۱/۰۸
سلام بد نبود می‌شه وقت براش گذاشت
امیرحسین نجفی
۱۴۰۱/۱۲/۱۳
بسیار مفید و آموزنده با زمانی کوتاه
جواد
۱۴۰۱/۱۰/۲۸
صدای گوینده خیلی ضعیفه