آدم از مادر بزرگهای این تیپی، انتظار چادر نماز و نصیحت و نخودچی کشمش داره یا نهایتش توپ و تشر و فضولی تو کار همسایهها و اذیت کردن عروسها. ولی انتظار پخش مواد و شوهری که بچه خبردار نشده باشه رو نداشتم از این نظر غافلگیر شدم و متنفر. آخر داستان که نامعلوم باقی موند اون جمله آخر جناب سروان که گفت دست نگه دار. راویها یه خلاقیت به خرج دادن یکی دوتا لهجه شهرستانی اجرا کردن که جالب بود ولی در کل نیاز به تمرین دارن.
راوی پیرزن هم بعد از این همه اجرا خیلی کارش بهتر نشده و فقط تحملش میکنم
راوی پیرزن هم بعد از این همه اجرا خیلی کارش بهتر نشده و فقط تحملش میکنم