نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی جوینده - امین فرد
4.6
3676 رای
مرتبسازی: پیشفرض
آقای امین فرد عزیزم سلام
با آرزوی بهترینها برای شما و برادر عزیزتان
وقتی به این فکر میکنم که شما و برادرتان اگر در کشوری جز ایران متولد میشدید در چه درجه و رتبه بالایی در ادبیات ان کشور قرار داشتید و چه سریالهای هالیودی بی نظیری از نوشته هایتان ساخته میشد برای غریبی و گمنامی شما دو عزیز بغض به گلویم چنگ میاندازد درود به پدر و مادری که این چنین فرزندانی تقدیم این مملکت کردهاند لطفا لطفا سلام من رو به آقای معین فرد برسانید و بگویید راجب جلد سوم سقوط مرگ بار خیلی عجولانه قضاوت کردم و بی شک تمامی آثار شما دو عزیز ستودنی و بی نظیر هستند
لطفا لطفا و لطفا برای تمامی طرفداران بی چون و چرای خود یک بیوگرافی کوتاه شرح دهید مطمئنم همه مثل من گوگل را زیر و رو کردند و هیچ اطلاعاتی از شما نیافته اند
فقط این را بگوییم با آثار شما انقدر خو گرفتهام که ارزوی بزرگم دیدار شما و هم کلامی با شما دو بزرگوار است
با ارزوی بهترینها
دوست دار شما❤
با آرزوی بهترینها برای شما و برادر عزیزتان
وقتی به این فکر میکنم که شما و برادرتان اگر در کشوری جز ایران متولد میشدید در چه درجه و رتبه بالایی در ادبیات ان کشور قرار داشتید و چه سریالهای هالیودی بی نظیری از نوشته هایتان ساخته میشد برای غریبی و گمنامی شما دو عزیز بغض به گلویم چنگ میاندازد درود به پدر و مادری که این چنین فرزندانی تقدیم این مملکت کردهاند لطفا لطفا سلام من رو به آقای معین فرد برسانید و بگویید راجب جلد سوم سقوط مرگ بار خیلی عجولانه قضاوت کردم و بی شک تمامی آثار شما دو عزیز ستودنی و بی نظیر هستند
لطفا لطفا و لطفا برای تمامی طرفداران بی چون و چرای خود یک بیوگرافی کوتاه شرح دهید مطمئنم همه مثل من گوگل را زیر و رو کردند و هیچ اطلاعاتی از شما نیافته اند
فقط این را بگوییم با آثار شما انقدر خو گرفتهام که ارزوی بزرگم دیدار شما و هم کلامی با شما دو بزرگوار است
با ارزوی بهترینها
دوست دار شما❤
سلام احترام خدمت کتاب راه ونویسنده
کتاب خوبی بود صدا گویندها عالی بود یک نکته جالب داشت این که همه آدمهای داستان تلاش میکردند زندگی کنند واز داشته هایشان لذت ببرند در لحظه زندگی کنند نه برای آینده دور و هیچ گاه خدا را فریاد نمیزدند و همه چیز را به گردن خدا نمیانداختند پذیرفتند که همه این اتفاقات مقصر ود انسانها بودند ولی آخر داستان خوب نبود مگر شما در داستان نگفتید که گروه گرگ وقتی کاپیتان را از دست دادند نا امید شودند و میخواستن خود کوشی کنند ولی دیدن لارا به آنه انگیزه میداد مگر دیدن لارا به جهش یافته شوق زندگی نمیداد پس چطور با مرگ دختر در آخر داستان که از همهی رازفدا کاری کاپیتان و زجرهای لارا تلاشهای جهش یافته و راز گره گرگها همه با دختر به ته دره رفت ومدفن شد حالا زندگی برای کورو چه معنی خواهد داشت وقتی عشق را از دست داد کور هم به درد و اندوه بتا گاما و بقیه دچار میشد که زنده بودنند ولی آرزوی مرگ میکردند همه آنها میتوانستن یک اسطوره باشند برای مردم که که از زمین رفتند
کتاب خوبی بود صدا گویندها عالی بود یک نکته جالب داشت این که همه آدمهای داستان تلاش میکردند زندگی کنند واز داشته هایشان لذت ببرند در لحظه زندگی کنند نه برای آینده دور و هیچ گاه خدا را فریاد نمیزدند و همه چیز را به گردن خدا نمیانداختند پذیرفتند که همه این اتفاقات مقصر ود انسانها بودند ولی آخر داستان خوب نبود مگر شما در داستان نگفتید که گروه گرگ وقتی کاپیتان را از دست دادند نا امید شودند و میخواستن خود کوشی کنند ولی دیدن لارا به آنه انگیزه میداد مگر دیدن لارا به جهش یافته شوق زندگی نمیداد پس چطور با مرگ دختر در آخر داستان که از همهی رازفدا کاری کاپیتان و زجرهای لارا تلاشهای جهش یافته و راز گره گرگها همه با دختر به ته دره رفت ومدفن شد حالا زندگی برای کورو چه معنی خواهد داشت وقتی عشق را از دست داد کور هم به درد و اندوه بتا گاما و بقیه دچار میشد که زنده بودنند ولی آرزوی مرگ میکردند همه آنها میتوانستن یک اسطوره باشند برای مردم که که از زمین رفتند
سلام آقای امین فرد
من با شنیدن این کتاب کلا ب این ژانر علاقه مند شدم و مشتاقانه منتظر جلد بعدی (جانور) هستم... خیلی خوب میتونستم با کتاب ارتباط برقرار کنم و اصلا خسته نمیشدم داستان مرا دنبال خود میکشید و من کنجکاو با شخصیتهای داستان همراه میشدم... داستان فراز و فرودهای زیادی داشت و اصلا یک نواختی حس نمیشد... در طول داستان آدم درگیر حسهای مختلف میشد... هیجان ترس شادی غم... و گویندگی خیلی خوبی داشت من لحنها و صدا ها. را دوس داشتم.. و صداهای پس زمینه ب اندازهی کافی بود... و با این که این سبک از صوتی. کردن کتابها با چند گوینده بسیار سخت هست
ولی خیلی خیلی خیلی ممنون ک این کار رو کردین خیلی خیلی بهتر و گیرا تر و پر حس تر از تک گویندگی هست و بعد از شنیدن این داستان علاقه مند شدم و رفتم تا سه گانهی برادرتون آقای معین زاده رو هم شروع. کنم... با خسته نباشید و تشکر فراوان❤️
من با شنیدن این کتاب کلا ب این ژانر علاقه مند شدم و مشتاقانه منتظر جلد بعدی (جانور) هستم... خیلی خوب میتونستم با کتاب ارتباط برقرار کنم و اصلا خسته نمیشدم داستان مرا دنبال خود میکشید و من کنجکاو با شخصیتهای داستان همراه میشدم... داستان فراز و فرودهای زیادی داشت و اصلا یک نواختی حس نمیشد... در طول داستان آدم درگیر حسهای مختلف میشد... هیجان ترس شادی غم... و گویندگی خیلی خوبی داشت من لحنها و صدا ها. را دوس داشتم.. و صداهای پس زمینه ب اندازهی کافی بود... و با این که این سبک از صوتی. کردن کتابها با چند گوینده بسیار سخت هست
ولی خیلی خیلی خیلی ممنون ک این کار رو کردین خیلی خیلی بهتر و گیرا تر و پر حس تر از تک گویندگی هست و بعد از شنیدن این داستان علاقه مند شدم و رفتم تا سه گانهی برادرتون آقای معین زاده رو هم شروع. کنم... با خسته نباشید و تشکر فراوان❤️
کتاب خیلی خوبی بود. باورم نمیشد که نویسندش ایرانی باشه. به زیبایی دوتا داستان رو پیش میبرد. البته یه کوچولو هم بعضی جاها انگار سوتی میداد. مثلن اینکه کاپیتان ب توی اون شرایط سخت چجوری و کی وقت کرده که خاطراتش رو بنویسه!
کمی هم پایان داستانش رو دوست نداشتم. کمی تلخ و عجلهای تموم شد. ولی در کل روند داستان خیلی خوب بود و حرفهای بود. با توجه به داستان اخرزمانی که داشت و اینکه فیلمهای خیلی خوب و خارجی زیادی درموردش ساخته شده این داستان جدید بود و میتونست مخاطب رو جذب کنه ک بخاد ادامه بده.
مشکل دیگش مربوط میشه به نحوه صداگزاریها و روایتش در کتاب صوتی. گاهی انقد صدای محیط و پشت صحنه بلند و تند میشد که نمیشد صدای راوی رو شنید و باعث شد چندبار اون قسمت رو گوش کنم ولی فایده نداشت. بعضی از راویها هم کمی خشک و بدون حس بودن انگار فقط دارن از روی متن میخونن. ولی بعضی هاشون بسیار خوب و باتمام احساسشون صدای اون بخش رو اجرا میکردن که جای تحسین داره
تمام مشکلاتی که بنظرم اومد همینا بود ولی خب کلیت کتاب طوری بود که جذاب اومد بنظرم و دوست داشتم ادامه بدم.
کمی هم پایان داستانش رو دوست نداشتم. کمی تلخ و عجلهای تموم شد. ولی در کل روند داستان خیلی خوب بود و حرفهای بود. با توجه به داستان اخرزمانی که داشت و اینکه فیلمهای خیلی خوب و خارجی زیادی درموردش ساخته شده این داستان جدید بود و میتونست مخاطب رو جذب کنه ک بخاد ادامه بده.
مشکل دیگش مربوط میشه به نحوه صداگزاریها و روایتش در کتاب صوتی. گاهی انقد صدای محیط و پشت صحنه بلند و تند میشد که نمیشد صدای راوی رو شنید و باعث شد چندبار اون قسمت رو گوش کنم ولی فایده نداشت. بعضی از راویها هم کمی خشک و بدون حس بودن انگار فقط دارن از روی متن میخونن. ولی بعضی هاشون بسیار خوب و باتمام احساسشون صدای اون بخش رو اجرا میکردن که جای تحسین داره
تمام مشکلاتی که بنظرم اومد همینا بود ولی خب کلیت کتاب طوری بود که جذاب اومد بنظرم و دوست داشتم ادامه بدم.
جناب امین فرد بسیار زحمت کشیدید خوانشها خوب بود مخصوصا خوانش کاپیتان ایشون عالی اجرا کردن. داستان حول محور چند شخصیت قدرتمند میچرخد و به نظرم تمام آن چیزی رو که نویسنده برای بیانش میکوشد همان نوشته نامه بتاست... روایت 4 زن قدرتمند خواهر بتا، کاپیتان لیا، هلگا که همه گی رهبری یک تیم رو بر عهده دارند نقش زن در زندگی رو به تصویر میکشه و 6 مرد قدرتمند مرگاس، آلفا، بتا، گاما، گورو و پدر آیا نشان گر نقش مرد در زندگی به عنوان فردی حمایت گر است این نقش در کاراتر مرگاس بسیار پررنگ تر؛ یک مرد نه چندان دلچسب چه از لحاظ ظاهری و چه از لحاظ جسمی حتی تفاوت در جهش یافته بودن مرگاس و انسان بودن لیا اما در باطن بسیار حمایت گر، تکیه گاه و مامن روزهای سخت و تنهایی...
عشق حس عجیبه من هم برای باارزشترین چیز زندگیم جانم هم فدا میکنم...
جناب امین فرد از دست دادن عزیز و زندگی در تنهایی هیچ لذتی نداره حتی اگر به مقصد و هدف رسیده باشی... به امید موفقیتهای روز افزون شما در تمام عرصهها مخصوصا نویسندگی🌷
عشق حس عجیبه من هم برای باارزشترین چیز زندگیم جانم هم فدا میکنم...
جناب امین فرد از دست دادن عزیز و زندگی در تنهایی هیچ لذتی نداره حتی اگر به مقصد و هدف رسیده باشی... به امید موفقیتهای روز افزون شما در تمام عرصهها مخصوصا نویسندگی🌷
قبل از هرچیز تشکر میکنم از قلم آقای امینفرد و نیز تلاش گروهی اجرا کنندگان این داستان🙏👏👌
سالها قبل وقتی نوجوان بودم از این نوع داستانها خوانده بودم و با حال و هوای آن روزهایم سازگار بود و فکر نمیکردم بعد از گذشت زمان و تغییر سلیقههایی که با گذشت سن ناگزیر است باز هم داستانی اینچنین من را جذب کند.
البته که این تغییرات در انسانها و جهان دور از انتظار نیست برای جهانی که نویسندگانی چون ژولورن را به خود دیده است.
برای من این داستان میتواند استعارهای باشد از خوی درندگی انسانها که چه طور با اندکی قدرت و تمول انسانیت را زیر پا میگذارند و شیطانصفت در پی برآورده کردن امیال شیطانی خود هستند و هیچ چیز نمیتواند ذرهای متنبهشان کند تا لحظه مرگ و نیز انسانهایی که همچنان بر آرمانهایشان پایدارند و برداشتی از سگ اصحاب کهف که در مجاورت انسانها همیشه شرمندهام میکند تا برای مثال از بدیها حیوانها را متذکر شوم که گاه از انسانها پیشی میگیرند.
ونیز افسانه ققنوس پرنده افسانهای که همیشه از خاکستر سربر میآورد و جاودانه، نماد روشناییها میماند.
در حفظ ارزشهای انسانی بکوشیم و جهش را در جهت خیر و نیکی داشته باشیم انشاءالله.
باز هم سپاسگزارم 🙏🙏🙏🙏
سالها قبل وقتی نوجوان بودم از این نوع داستانها خوانده بودم و با حال و هوای آن روزهایم سازگار بود و فکر نمیکردم بعد از گذشت زمان و تغییر سلیقههایی که با گذشت سن ناگزیر است باز هم داستانی اینچنین من را جذب کند.
البته که این تغییرات در انسانها و جهان دور از انتظار نیست برای جهانی که نویسندگانی چون ژولورن را به خود دیده است.
برای من این داستان میتواند استعارهای باشد از خوی درندگی انسانها که چه طور با اندکی قدرت و تمول انسانیت را زیر پا میگذارند و شیطانصفت در پی برآورده کردن امیال شیطانی خود هستند و هیچ چیز نمیتواند ذرهای متنبهشان کند تا لحظه مرگ و نیز انسانهایی که همچنان بر آرمانهایشان پایدارند و برداشتی از سگ اصحاب کهف که در مجاورت انسانها همیشه شرمندهام میکند تا برای مثال از بدیها حیوانها را متذکر شوم که گاه از انسانها پیشی میگیرند.
ونیز افسانه ققنوس پرنده افسانهای که همیشه از خاکستر سربر میآورد و جاودانه، نماد روشناییها میماند.
در حفظ ارزشهای انسانی بکوشیم و جهش را در جهت خیر و نیکی داشته باشیم انشاءالله.
باز هم سپاسگزارم 🙏🙏🙏🙏
باز هم داستانی بی پروا از آیندهی مبهم زمین
اگر چه جناب معین فرد چند رمان بلند به نگارش در اوردند که هنوز هم ادامه دارد و خواننده را هنوز بین زمین و آسمان معلق نگه داشته است اما جناب امین فرد داستان را آغاز و به پایان میرساند و پایانی باور نکردنی و دور از انتظار
اصلا نمیشد پایان تلخ این داستان را باور کرد
این همه از خود گذشتگی و غرق در حوادث شدن یک سری آدمهای خاص با افکاری خاص و انسان دوستانهى
واقعا پایان داستان این کرهی خاکی چیست
داستان بسیار جسورانه نگارش شده است
رها کردن داستان امکان پذیر نیست
این همه سرنوشت و اتفاقات را یکجا به هم رساندن حاصل تفکری اندیشمندانه و خلاق است
جمع بندی داستان در یک نقطهی خاص از داستان
درست در پایان
واقعا بی نظیر بود
لحظهای نتوانستم رهایش کنم و یا بدان فکر نکنم
واقعا روان و زیبا
تشکر بی نهایت از برادران فرد و تمامی عوامل
و تشکر ویژه از گروه صداگذاری و گویندگان
دوستداران این کتاب حتما کتابهای برادر این نویسندهی عزیز جناب معین فرد بنام سقوط مرگبار در سه جلد که تا کنون منتشر شده است را نیز حتما حتما مطالعه فرمایید
اگر چه جناب معین فرد چند رمان بلند به نگارش در اوردند که هنوز هم ادامه دارد و خواننده را هنوز بین زمین و آسمان معلق نگه داشته است اما جناب امین فرد داستان را آغاز و به پایان میرساند و پایانی باور نکردنی و دور از انتظار
اصلا نمیشد پایان تلخ این داستان را باور کرد
این همه از خود گذشتگی و غرق در حوادث شدن یک سری آدمهای خاص با افکاری خاص و انسان دوستانهى
واقعا پایان داستان این کرهی خاکی چیست
داستان بسیار جسورانه نگارش شده است
رها کردن داستان امکان پذیر نیست
این همه سرنوشت و اتفاقات را یکجا به هم رساندن حاصل تفکری اندیشمندانه و خلاق است
جمع بندی داستان در یک نقطهی خاص از داستان
درست در پایان
واقعا بی نظیر بود
لحظهای نتوانستم رهایش کنم و یا بدان فکر نکنم
واقعا روان و زیبا
تشکر بی نهایت از برادران فرد و تمامی عوامل
و تشکر ویژه از گروه صداگذاری و گویندگان
دوستداران این کتاب حتما کتابهای برادر این نویسندهی عزیز جناب معین فرد بنام سقوط مرگبار در سه جلد که تا کنون منتشر شده است را نیز حتما حتما مطالعه فرمایید
کتاب داستانی اخرالزمانی دارد وبخشهایی ازداستان واقعا من را جذب کرد مانندهمرا شدن کاپیتان با گروه گرگهای بیابان و مرگ اعضای آن ودفاع از پناهگاه اما من نقدجدی به کتاب دارم که خوشحال میشوم نویسنده پاسخ این نقد رابدهد. بخش اول نقد من مربوط به اجرای گروهی کتاب است، این اجرای گروهی دربعضی از موارد که چند راوی با هم صحبت میکنند بیشتر شبیه نمایشنامه است تا کتاب صوتی وسوال من از نویسنده این است چرا از یک راوی حرفهای مانند آرمان سلطان زاده یا سحر بیرانوند ویا سایر گویندگان استفاده نشد؟ البته قصد بی احترامی به گویندگان ویا بی ارزش کردن کار آنها نیست. بخش دوم نحوه اجرا است یعنی دراکثر موارد صدای راوی با متن بالا وپایین
می شد امادربرخی موارد با متن هماهنگ نبود.
بخش سوم شباهت عجیب زنده ماندن کاپیتان بعداز
نابودی شهر شیشهای با کتاب هابیت اثر تالکین است که ضعیف تراز آن کتاب است.
بخش اخر نقد هم به سه شباهت این کتاب با کتاب
مرگبار اثر معین فرد برادر نویسنده است. قسمت اول این شباهتها شباهت اسامی است مانند ورگا در سقوط مرگبارو هلگادر این کتاب است ویکی دومورد دیگر که ذکر نمیکنم تا زیادی طولانی نشود، قسمت سوم این شباهتها مربوط به فرار فرافرگشتها در سقوط مرگبارو وجود سفینه برای فرار انسانها در این کتاب است وقسمت سوم شباهت رفتاری جهشهای هردو کتاب است و وجود یک زن ومردکه به هم علاقه دارندوبخشی از داستان وحتی پایان داستان را به خود اختصاص دادهاند. در اخر اگر زبان نقد تند ویا صریح است وباعث سؤبرداشت میشود عذرخواهی میکنم،
می شد امادربرخی موارد با متن هماهنگ نبود.
بخش سوم شباهت عجیب زنده ماندن کاپیتان بعداز
نابودی شهر شیشهای با کتاب هابیت اثر تالکین است که ضعیف تراز آن کتاب است.
بخش اخر نقد هم به سه شباهت این کتاب با کتاب
مرگبار اثر معین فرد برادر نویسنده است. قسمت اول این شباهتها شباهت اسامی است مانند ورگا در سقوط مرگبارو هلگادر این کتاب است ویکی دومورد دیگر که ذکر نمیکنم تا زیادی طولانی نشود، قسمت سوم این شباهتها مربوط به فرار فرافرگشتها در سقوط مرگبارو وجود سفینه برای فرار انسانها در این کتاب است وقسمت سوم شباهت رفتاری جهشهای هردو کتاب است و وجود یک زن ومردکه به هم علاقه دارندوبخشی از داستان وحتی پایان داستان را به خود اختصاص دادهاند. در اخر اگر زبان نقد تند ویا صریح است وباعث سؤبرداشت میشود عذرخواهی میکنم،
سلام و عرض ادب و احترام به اقای امین فرد اقای امین فرد من 14 سالم هستش و وقتی برنامه کتابراه رو نصب کردم اصلا اشتیاقی نداشتم برای اینکه مثلا از کتابی خوشم بیاد یا بخوام گوشش بدم یا بخونم اما وقتی کتاب جوینده شمارو دیدم و وقتی فهمیدم که این کتاب رو به صورت رایگان در اختیار ماها گذاشتین بسیار بسیار این کتاب نظرمو جلب کرد وقتی شروع به گوش دادن فصل اول کتاب کردم و تقریبا ژانر کتاب رو به صورت کلی فهمیدم خیلی خیلی خوشم اومد و وقتی هم که فصل شانزدهم (مغاک) رو که همین دو دقیقه پیش تموم کردم بسیار بسیار اشک ریختم برای کاپیتان چون تو تمام این مدت سختیهایی رو کشیده که فکر کردن بهش هم سخته و البته اشکهای برای لیای یه بیچاره و کورو ریختم که این دو عاشق در اخر داستان نتونستن در ارامش باهم زندگی کنن! درکل واقعا واقعا واقعا واقعا کتاب بسیار حالبی بود و از شما بسیار ممنونم که من رو با این رمان جذابتون تشویق کردین برای کتاب خوندن اقای امین فرد بازم نمیدونم چطوری تشکر کنم و بگم که اولین و شک ندارم بهتریییییین کتابی بود که گوش دادم/خوندمبا تشکر از شما و تمام گویندگان مخصوصا از سرکار خانوم ملیکا میرزایی و سرکار خانون پرستو سرانجام و اقای حسین گودرزوند چگینی
جوینده: در کل کتاب فانتزی و تخیلی است و یک رمان خیالی است که در آن به دلیل آزمایشات دانشمندان روی انسانها و نتایج فاجعه بارش، یک آخرالزمان رخ داده است. این فاجعه باعث ایجاد و رشد انسانهای جهش یافتهای شد که به دلیل کینهای که از سایر انسانها داشتند، باعث نابودی زمین شدهاند. داستان این رمان تخیلی، 85 سال پس از نابودی را روایت میکند. در این زمان انسانها برای حفاظت خود در مقابل جهش یافتهها، یک گنبد شیشهای میسازند و نام شهر درون آن را ناریا میگذارند و درون آن زندگی میکنند. این شهر گنجایش زیادی نداشت و به همین دلیل فقط افراد مرفه توانسته بودند برای زندگی به این شهر بروند. سایر انسانهای بازمانده در شهرها و بیابانهای اطراف آن زندگی میکردند. اما زمانی که این گنبد شیشهای از بین میرود، انسانها از ترس جهش یافتهها، مجبور به کوچ به نقطه دیگری میشوند و....
کتاب جوینده نوشته جناب امین فرد دربرگیرنده داستانی با محتوای اخرالزمانی است که سال هاست از نابودیه زمین میگذرد و تعداد کمی از انسانها باقی ماندهاند منابع طبیعی رو به اتمام و نابودی است و از طرفی دیگر جهش یافتههایی که مغز نیمه انسانی دارند و شب خیزها انسان هارا تحدید میکنند. هیچ کس دلیل نابودی زمین را نمیداند انسانهای کمی هستند که پیش از نابودی زنده بودهاند و جهش یافتهها در ابتدا توسط انسانها و سپس توسط یک جهش یافته به نام هلگا به وجود امدهاند. داستان در این جلد کتاب هول محور شخصیت اصلی یعنی کاپیتان و دختر پیش خدمت کاپیتان لیا و حوادث داخل و خارج پناه گاه میگذرد. نام کتاب از افراد داخل داستان که جویندههای پناه گاه هستند گرفته شده. من به شخصه این کتاب رو دوست داشتم چون شخص احساسی هستم و بنظر من تو این جلد کتاب حوادث بیشتر احساسی بودن تا تخیلی. چون من قبلا کتابهای جناب معین فرد برادر جناب امین فرد رو گوش دادم توقعم از ذهن خلاق نویسنده بیشتر بود که چرا داستان تا حدود زیادی نزدیک به کتاب معین فرد هستش. جناب معین فرد با دقت هر اتفاق رو در کتابشون خلق کردن و با ظرافت خاصی به تمام جزئیات پرداختن و اگه جای سوالی بود در دو جلد بعدی یا فصلهای بعدی به زیبایی بهشون اشاره کردن. ولی نکته منفی کتاب جناب امین فرد از نظر من همینه. ذهن خواننده رو اماده نمیکنن توضیحات کاملی در مورد وقایع ندارن و ظاهرا گاهی بعضی نکات فراموششون میشه. اگر من اشتباه نکرده باشم وقتی جهش یافتهای که عاشق کاپیتان بود زیر اوار موند کاپیتان با دست خودش پنجههای جهش یافته رو گرفت و رو گونش گذاشت و حتی گرمای اونارو احساس کرد ولی تب سرخ نگرفت! درحالیکه اشاره نشده بود صورتش پوشیده شده که اگه شده بود چطور گرمارو احساس
باسلام خدمت دوستان کتابخوان و مجموعه توانمند کتابراه
راستش اول مردد بودم درمورد این کتاب
اما بعداز دیدن شوق و اشتیاق دوستان کتابخوان درقسمت نظرات مصمم و کنجکاو شدم که تهیهاش کنم
داستان فوق العادهای هست با محتوای تلاش آخرین انسانها برای بقا که با جزییات هوشمندانه محتوای داستان بسیار لذتبخش و هیجان انگیز شده است گویندگی عالی و صداهای مربوط به اتفاقات انقدر مرتبط هست که گاهی فکر میکنی واقعا داخل صحنههای داستان حضور داری و یا فیلم تماشا میکنی
نکتهای که دراین داستان بیشتر توجهم را جلب کرد
این بود که با وجود تمام مشکلات وقایع و سختیهایی که هریک از نقشهای داستان برای بقا متحمل میشوند اما نشانی از گلایه شکایت پرخاشگری و یادرپی مقصر بودن نیست
وحتی با وجود اینکه هیچ کدام از سرنوشت خود حتی در دقیقه بعدی مطلع نیستند با این حال در اولین فرصت برای خوشحال بودن آمادهاند.
داستان ظاهرا پر از چالش و سختی است اما پیامی از امید و استقامت و تسلیم ناپذیری و البته پذیرش میدهد. و جالبتر از اینکه مجموعهای از شخصیتها (قوی، درونگرا، مهربان، فداکار، خائن، حریص، ظالم،
خودخواهو...) را درخود دارد که درآن شرایط حیاتی دست به اعمالی میزنند که در دنیای واقعی هم همان رفتارها را برای نیازهای عادی خودشان اما در درجه کم و زیاد از خودشان بروز میدهند.
بسیار داستان جذاب و گیرایی بودکه وقتی درگیرآن میشی متوجه گذر زمان نمیشوی
به دوستان کتابخوان داستانهای تخیلی و انگیره بخش پیشنهاد میکنم که حتما تهیهاش کنن
و سپاس مجدد از مجموعه کتابراه❤
راستش اول مردد بودم درمورد این کتاب
اما بعداز دیدن شوق و اشتیاق دوستان کتابخوان درقسمت نظرات مصمم و کنجکاو شدم که تهیهاش کنم
داستان فوق العادهای هست با محتوای تلاش آخرین انسانها برای بقا که با جزییات هوشمندانه محتوای داستان بسیار لذتبخش و هیجان انگیز شده است گویندگی عالی و صداهای مربوط به اتفاقات انقدر مرتبط هست که گاهی فکر میکنی واقعا داخل صحنههای داستان حضور داری و یا فیلم تماشا میکنی
نکتهای که دراین داستان بیشتر توجهم را جلب کرد
این بود که با وجود تمام مشکلات وقایع و سختیهایی که هریک از نقشهای داستان برای بقا متحمل میشوند اما نشانی از گلایه شکایت پرخاشگری و یادرپی مقصر بودن نیست
وحتی با وجود اینکه هیچ کدام از سرنوشت خود حتی در دقیقه بعدی مطلع نیستند با این حال در اولین فرصت برای خوشحال بودن آمادهاند.
داستان ظاهرا پر از چالش و سختی است اما پیامی از امید و استقامت و تسلیم ناپذیری و البته پذیرش میدهد. و جالبتر از اینکه مجموعهای از شخصیتها (قوی، درونگرا، مهربان، فداکار، خائن، حریص، ظالم،
خودخواهو...) را درخود دارد که درآن شرایط حیاتی دست به اعمالی میزنند که در دنیای واقعی هم همان رفتارها را برای نیازهای عادی خودشان اما در درجه کم و زیاد از خودشان بروز میدهند.
بسیار داستان جذاب و گیرایی بودکه وقتی درگیرآن میشی متوجه گذر زمان نمیشوی
به دوستان کتابخوان داستانهای تخیلی و انگیره بخش پیشنهاد میکنم که حتما تهیهاش کنن
و سپاس مجدد از مجموعه کتابراه❤
با توجه به نظرات دوستان انتظار یه کتاب صوتی فوق جذاب رو داشتم اما متأسفانه در طول داستان نکات منفی وجود داشت که بدجور توی ذوق میزد.. بعنوان مثال اسامی کاراکترها که بشدت ناملموس بود بطوریکه انگار نویسنده محترم تنها برای رفع تکلیف چند حرف بی معنی رو با گذاشتن یک حرف (واو) در انتها تبدیل به اسم کردن. مثل رودور روسو گورو روتون کایو. نکته منفی بعدی صدای زمینه بود که بخاطر لود بالا باعث میشد خیلی اوقات دیالوگ کاراکترها به وضوح شنیده نشه.
نکته بعدی اینکه متأسفانه گوینده محترم کاراکتر لیا بخوبی توانایی بیان اکتهای احساسی مثل ترس خشم نفرت و تعجب رو بوسیله صدا و لحنشون نداشتن درحالیکه برخلاف ایشون گوینده کاراکتر کاپیتان احساسات آدمی رو بقدری زیبا و واقعگرایانه با لحن گفتاری زیباشون بیان میکردن که میشد براحتی اون لحظه رو در ذهن تجسم و همزاد پنداری کرد.. و در آخر متاسفانه فصل آخر کتاب نکات غیر منطقی و بشدت غیرواقعی یا بقولی هندی سازی داشت که ذهن رو آزار میداد..
اما خب جدا از تمام نکات منفی میشد فهمید نویسنده از ذهن فعال و هوش نگارشی بالایی برخوردار هستن. بشخصه امیدوارم نویسنده محترم در آثار آینده بهترین خودشون رو ارائه بدن.
نکته بعدی اینکه متأسفانه گوینده محترم کاراکتر لیا بخوبی توانایی بیان اکتهای احساسی مثل ترس خشم نفرت و تعجب رو بوسیله صدا و لحنشون نداشتن درحالیکه برخلاف ایشون گوینده کاراکتر کاپیتان احساسات آدمی رو بقدری زیبا و واقعگرایانه با لحن گفتاری زیباشون بیان میکردن که میشد براحتی اون لحظه رو در ذهن تجسم و همزاد پنداری کرد.. و در آخر متاسفانه فصل آخر کتاب نکات غیر منطقی و بشدت غیرواقعی یا بقولی هندی سازی داشت که ذهن رو آزار میداد..
اما خب جدا از تمام نکات منفی میشد فهمید نویسنده از ذهن فعال و هوش نگارشی بالایی برخوردار هستن. بشخصه امیدوارم نویسنده محترم در آثار آینده بهترین خودشون رو ارائه بدن.
کتاب جوینده از آن دسته کتابهایی است به خوبی توانسته است حس ترس را به مخاطب خود القا کند متنی قوی و درگیر کننده این داستان مخاطب را برای خواندن بیشتر در گیر میکند به گونهای که خواننده متوجه نمیشود که کی به پایان کتاب رسیده است داستان این کتاب بسیار لذت بخش است و با فضا سازیها و شخصیت پردازی قویای که دارد مخاطب را درگیر میکند قدرت قلم نویسنده در همان ابتدای داستان به مخاطب میفهماند که کتابی که میخواند یک شاهکار بی نظیر است احساسات کاراکترها در داستان لحظه به لحظه به خوبی به مخاطب القا میشود و با چاشنی ترسی که دارد آن را بسیار تاثیرگذار کرده است همچنین با تلاشهای گوینده گرامی و تیم صدا برداری فضاسازی ترس بسیار تاثیرگذار تر شده است خواننده در همان ابتدای داستان میتواند خود را در تک تک لحظات داستان به جای شخصیت اصلی بگذارد از نویسنده گرامی و گوینده گرامی و همچنین مجموعه کتاب راه تشکر میکنم
این ژانر، مورد علاقه من نیست اما به دلیل کامنتهای زیاد و تعریفهای فراوان تصمیم گرفتم گوش کنم. تا نیمه داستان رو به اکراه گوش دادم ولی نیمه دوم اون به شدت جذاب و غیر قابل پیش بینی شده بود. ممنونم از نویسنده عزیز و گویندگان محترم مخصوصا گوینده نقش کاپیتان.
با احترام، چندتا نقد هم داشتم:
۱- افکتها و صداهای پس زمینه گاهی اونقدر بلند بود که صدای گویندگان به سختی شنیده میشد و ضمنا چندجا ایراد در تلفظ کلمات به گوشم خورد که حیفه واقعا اصلاح نشه.
۲-بخش خاطرات کاپیتان بیش از حد با جزییات همراه بود و کمی حوصله سر بر میشد گاهی.
۳-کاش پایانش کمی شیرین تر بود. با اون همه تلاش و امید و زحمت، حقشون این نبود. البته که در دنیای واقعی همیشه پایان شیرین نیست اما خب از اونجایی که داستان تخیلی بود توقع داشتم راضی کننده تر تموم بشه.
در آخر باز هم از همه دست اندرکاران تشکر میکنم. کتاب تاثیرگذاری بود👌🏼
با احترام، چندتا نقد هم داشتم:
۱- افکتها و صداهای پس زمینه گاهی اونقدر بلند بود که صدای گویندگان به سختی شنیده میشد و ضمنا چندجا ایراد در تلفظ کلمات به گوشم خورد که حیفه واقعا اصلاح نشه.
۲-بخش خاطرات کاپیتان بیش از حد با جزییات همراه بود و کمی حوصله سر بر میشد گاهی.
۳-کاش پایانش کمی شیرین تر بود. با اون همه تلاش و امید و زحمت، حقشون این نبود. البته که در دنیای واقعی همیشه پایان شیرین نیست اما خب از اونجایی که داستان تخیلی بود توقع داشتم راضی کننده تر تموم بشه.
در آخر باز هم از همه دست اندرکاران تشکر میکنم. کتاب تاثیرگذاری بود👌🏼
این کتاب از آیندهای میگوید که ما هنوز به چشم ندیده ایم از تغییرات ژنتیکی که باعث به وجود آمدن موجودات وحشتناکی میشوند، این کتاب به خوبی بیان شده بود، صداها و حالات افراد و صحنهها همه به خوبی توصیف شده بود که من فکر میکردم دارم یک فیلم رو تماشا میکنم درصورتی که این یک کتاب است که به صورت صوتی بیان شده، بسیار بسیار بسیار عالی بیان شده بود و من احساس ترس و وحشت را به خوبی حس میکردم و صدا گذاری در طول متن بسیار زیبادبود واقعاواثر جالبی بود، به خودی خود من وقتی این کتاب را گوش میدادم کمی دلهره پیدا میکردم و با خود میگفتم اگر واقعا در زمان آینده یک چنین موجوداتی وجود داشته باشند واقعا برای خود من سخت است تحمل و مقابله با این موجودات امیدوارم علم طوری پیشرفت کند که به نفع انسانها باشد و ضربه زننده نباشد چه بسیار انسانهایی که در حال حاضر در حال تحقیق و اکتشاف در مورد علم ژنتیک هستند تا بتوانند برای راحتی بیشتر بشر کارهای خوبی انحام دهند و بسیاری از بیماریها را با علم ژنتیک درمان کنندوامیدوارم دانشمندان و محققان سرزمین من ایران موفق شوند
بد نبود راستش شروع خیلی خوبی داشت خیلی مشتاق بودم داستان و دنبال کنم. هیجان داشتم ولی پایان بیمزهای بود. اصلا انتظارش و نداشتم و نفهمیدم چرا. موضوع جالبی بود ولی خاطره در خاطره تعریف کردن آن جالب نبود. بهتر بود اصل داستان با محوریت لیا باشد ولی از زبان او نباشد.
گرچه لیا با این که شخصیت اصلی به شمار میامد اما عملا اغلب اوقات این گوشه و آن گوشه بود و خاطرات میخواند حتی در بحبوحه جنگ با جهش یافته ها!
قسمتهایی از داستان قابل پذیرش برای خواننده نیست، نویسنده هرجا کم آورده در اصول خودش دستکاری کرده، جهش یافتهها گذشته خودشون و یادشون بود اعم از زارگون، مرگاس یا حتی هلگا. همگی میدانستند قبل از جهش یافتن که بودند الاّ آلفا!؟
از طرفی چه مقدار دارو بوده که حدود
۸۰ سال هلگا توانسته از آن برای تغییر هزاران انسانها به جهش یافتهها استفاده کند و تمام نشود!
خیلی جاها جملهها تکرار میشد انگار گوینده جمله را اشتباه میخواند و اصلاح میکرد و یا با لحنی متفاوت میخواند
بسیاری از گویندگان اصلا احساس لازم درون صدایشان شنیده نمیشد مخصوصا گوینده شخصیت "لیا" که یکی از گویندگان اصلی داستان به شمار میاد. اصلا تفاوتی بین لحن صدایی که داستان را تعریف میکند با زمانی که فریاد میزند، با عصبانیت حرف میزند، میترسد یا... وحود ندارد و حسی که لازم است از شنیدن داستان به شنونده منتقل نمیشود. فکر کنم اگر نسخه متنی این داستان را خوانده بودم، بیشتر فضای داستان را احساس میکردم تا گوش کردن نسخه صوتی.
افکتهای صدا در داستان خوب بود ولی صدایشان بیش از حد بلند بود و گاهی اغراق آمیز خصوصا صدای نفسها، و این باعث میشد گاهی صدای گوینده به راحتی شنیده نشود. به نوعی بلند تر از صدای گوینده بود
گرچه لیا با این که شخصیت اصلی به شمار میامد اما عملا اغلب اوقات این گوشه و آن گوشه بود و خاطرات میخواند حتی در بحبوحه جنگ با جهش یافته ها!
قسمتهایی از داستان قابل پذیرش برای خواننده نیست، نویسنده هرجا کم آورده در اصول خودش دستکاری کرده، جهش یافتهها گذشته خودشون و یادشون بود اعم از زارگون، مرگاس یا حتی هلگا. همگی میدانستند قبل از جهش یافتن که بودند الاّ آلفا!؟
از طرفی چه مقدار دارو بوده که حدود
۸۰ سال هلگا توانسته از آن برای تغییر هزاران انسانها به جهش یافتهها استفاده کند و تمام نشود!
خیلی جاها جملهها تکرار میشد انگار گوینده جمله را اشتباه میخواند و اصلاح میکرد و یا با لحنی متفاوت میخواند
بسیاری از گویندگان اصلا احساس لازم درون صدایشان شنیده نمیشد مخصوصا گوینده شخصیت "لیا" که یکی از گویندگان اصلی داستان به شمار میاد. اصلا تفاوتی بین لحن صدایی که داستان را تعریف میکند با زمانی که فریاد میزند، با عصبانیت حرف میزند، میترسد یا... وحود ندارد و حسی که لازم است از شنیدن داستان به شنونده منتقل نمیشود. فکر کنم اگر نسخه متنی این داستان را خوانده بودم، بیشتر فضای داستان را احساس میکردم تا گوش کردن نسخه صوتی.
افکتهای صدا در داستان خوب بود ولی صدایشان بیش از حد بلند بود و گاهی اغراق آمیز خصوصا صدای نفسها، و این باعث میشد گاهی صدای گوینده به راحتی شنیده نشود. به نوعی بلند تر از صدای گوینده بود
سلام با آرزوی بهترین ها برای شما و برادر عزیز تان وقتی به این فکر میکنم که شما و برادرتان اگر در کشوری جز ایران متولد می شدید در چه درجه و رتبه بالایی در ادبیات ان کشور قرار داشتید و چه سریال های هالیودی بی نظیری از نوشته هایتان ساخته میشد برای غریبی و گمنامی شما دو عزیز بغض و به گلویم چنگ می اندازد درود به پدر مادری که این چنین فرزندانی تقدیم این مملکت کرده اند لطفا لطفا سلام من رو به آقای معین فرد برسانید و بگویید راجب جلد سوم سقوط مرگ بار خیلی عجولانه قضاوت کردم و بی شک تمامی آثار شما دو عزیز ستودنی و بی نظیر هستندلطفا لطفا و لطفا برای تمامی طرفداران بی چون و چرای خود یک بیوگرافی کوتاه شرح دهید مطمئنم همه مثل من گوگل را زیر و رو کردند و هیچ اطلاعاتی از شما نیافته اندفقط این را بگوییم با آثار شما انقدر خو گرفته ام که ارزوی بزرگم دیدار شما و هم کلامی با شما دو بزرگوار است با ارزوی بهترین ها
با آرزوی بهترینها برای شما و برادر عزیزتان وقتی به این فکر میکنم که شما و برادرتان اگر در کشوری جز ایران متولد میشدید در چه درجه و رتبه بالایی در ادبیات ان کشور قرارداشتید و چه سریالهای هالیودی بی نظیری از نوشته هایتان ساخته میشد برای غریبی و گمنامی شما دو عزیز بغض و به گلویم چنگ می اندازد درود به پدر مادری که این چنین فرزندانی تقدیم این مملکت کرده اند لطفا لطفا سلام من رو به آقای معین فرد برسانید و بگویید راجب جلد سوم سقوط مرگ بار خیلی عجولانه قضاوت کردم و بی شک تمامی آثار شما دو عزیز ستودنی و بی نظیر هستند لطفا لطفا و لطفا برای تمامی طرفداران بی چون و چرای خود یک بیوگرافی کوتاه شرح دهید مطمئنم همه مثل من گوگل را زیر و روکردند و هیچ اطلاعاتی از شما نیافته اند فقط این را بگوییم با آثار شما انقدر خو گرفته ام که ارزوی بزرگم دیدار شما و هم کلامی با شما دو بزرگوار است با ارزوی بهترینها
فعلا فقط فصل اول را گوش دادم باید بگم که صحبت های فرماندار خیلی کلمه سرباز را دقیقا بعد از هر جمله گفته می شد. مثلا میگفت کجایی سرباز؟ برو به اون بگو سرباز؟ چرا اینجا ایستادی سرباز؟ داری چیکار میکنی سرباز؟ البته که داستان کپی شده از یک فیلم خارجی است بنام (عشق و هیولا 2020 محصول کشور آمریکا و کانادا است. با تغییرات خیلی کم نوشته شده) از تن صدای گوینده آن قسمت که داشت یادآوری می کرد که شبی که آن مرد او را نجات داد پشت به پشت هم خوابیدند این مشکلی نبود یعنی نوشته مشکلی نداشت صدای گوینده و نفس نفس زدن هایش چیز دیگری را متصور میشد. باید گوش بدهید تا متوجه بشوید. شاید من سخت گیر هستم. و ایراد مهمتر از همه دوباره آن ترویج سیگار که دقیقا قید شد فرمانده با صلابت و قدرت دود سیگار را بیرون میداد و تجسمی از قدرت و اقتدار نمایان بود. چرا؟ خواهشا چرا؟ چرا سیگار نماد قدرت در یک زن است؟؟؟ چرا نباید فرمانده وقتی نمایش قدرت می دهد شنا برود و بنویسد با یک دست شنا میرفت. یا از میله های ساختمان آویزان شده بود و عضلاتش نمایان بود. با نوشته هایمان جامعه آینده را نابود میکنیم. بقیه فصل ها گوش بدهم نظر را بروز رسانی خواهم کرد. ممنونم از اپلیکیشن کتابراه. و عاشق این اپلیکیشن هستم و آن را با چند داستان قضاوت نمیکنم. نعمتی است این اپلیکیشن برای کسانی که دسترسی به خرید حضوری ندارند.
سلام. کتاب جذاب و گیرایی بود. صداهای پس زمینه واقعا گاهی زیادی بلند بود و باعث میشد متن داستان به خوبی شنیده نشود. بعضی جاها صداهای گوینده زیادی آروم بودن و باید خشونت و احساس بیشتری در لحن و صداها میبودند. ولی در کل کتاب خوب تصویرسازی شده بود و از شنیدنش لذت بردم. کتاب داستان دختری در پناهگاه است که توسط کورو نجات یافته و او اکنون در دل خطر بیرون از پناهگاه است. در ناآرامی این دوره از زندگیاش دفتر خاطرات کاپیتان را که کاپیتان سعی داشت بسوزاند مییابد و دو داستان کنار هم پیش میرود. زندگی کاپیتان در رفاه شهر شیشهای آغاز شد و به دلیل شباهتش با دختری که کاپیتان و سرجوینده گروهی بود با گرگهای بیابان آشنا و همراهشان شد تا داستان او را متوجه میشود. اینکه جهش یافتهای او را دوست داشت و به خاطر گروهش مرگ را انتخاب کرد و همین روند برای او پیش میآید. مرگاس (جهش یافته) که قبلا کاپیتان را از دست داده بود با دیدن سلیا یا همان کاپیتان دورادور مراقب اوست تا از عشقش بهره مند شود و در نهایت مرگ مرگاس و گروه گرگهای بیابان از اوکاپیتانی سختگیر میسازد که برای نجات گروه خودش سالهاست در تلاش است. لیا نیز در پناهگاه اوست و کورو که او را نجات داده جویندهای است دلباخته او. با خیانت رودور و روسو و همدستی با جهش یافتهها تلاش کاپیتان برای نجات گروهاش به مرگ خود خواسته او منجر میشود و لیا که داستان او را خوانده نیز برای نجات کورو به رودررویی با رودور مجبور و از سفینه جا میماند. اما خوشحال است که کورو نجات یافته. با تشکر
خطر اسپویل:
سلام وقتتون بخیر. پیش از هرچیزی به آقای امین فرد و گروه صداگذاری خسته نباشید میگم، کتاب فوق العادهای بود، و از اینکه این کتاب رو رایگان در اختیار ما قرار دادید ممنونم. جدا از نقدهایی که دوستان اشاره کردند به نظرم بزرگترین مشکل پایان تلخ و غمگین کتاب بود. بنده هیچ ادعایی ندارم و فقط به عنوان کسی که کتاب صوتی جوینده رو شنیده نظرم رو عرض میکنم. من به عنوان یه شنونده که از ابتدای کتاب با تک تک شخصیتها همدردی میکردم و در حال و هوای آنها غرق میشدم در پایان یک حس پوچی به من دست داد! کتاب از زبان لیا و کاپیتان روایت میشد که در آخر هر دو مردند! یعنی دقیقاً همونایی که در طول کتاب خودم رو همراه و همسفرشون تصور میکردم! مرگ کاپیتان رو میشد پیش بینی کرد ولی مرگ لیا بعد از مرگ آلفا، بتا، گاما، رک، شاگ، افجل، کاپیتان و... آخرین تیر بود که منو خیلی ناراحت کرد. منظور و پیام مرگ لیا، کاپیتان و... رو فهمیدم ولی بازم میگم مرگ لیا اون اندک شیرینی رو هم از بین برد، تنها نجات اهالی میتونست خوشحال کننده باشه، که اگر اونها هم نجات پیدا نمیکردن هم مرگ کاپیتان بی معنی میشد هم کل ماجراها و اتفاقاتی که هدف از پشت سر گذاشتن آنها نجات پیدا کردن بود. البته نظرات جوینده۲ رو خوندم و متوجه شدم جلد دو هم پایان غمگینی داره: ((آقای امین فرد لطفاً برای جلد۳ یه پایان شاد بزارید که تلخی دو جلد قبلش جبران بشه🙏
سلام وقتتون بخیر. پیش از هرچیزی به آقای امین فرد و گروه صداگذاری خسته نباشید میگم، کتاب فوق العادهای بود، و از اینکه این کتاب رو رایگان در اختیار ما قرار دادید ممنونم. جدا از نقدهایی که دوستان اشاره کردند به نظرم بزرگترین مشکل پایان تلخ و غمگین کتاب بود. بنده هیچ ادعایی ندارم و فقط به عنوان کسی که کتاب صوتی جوینده رو شنیده نظرم رو عرض میکنم. من به عنوان یه شنونده که از ابتدای کتاب با تک تک شخصیتها همدردی میکردم و در حال و هوای آنها غرق میشدم در پایان یک حس پوچی به من دست داد! کتاب از زبان لیا و کاپیتان روایت میشد که در آخر هر دو مردند! یعنی دقیقاً همونایی که در طول کتاب خودم رو همراه و همسفرشون تصور میکردم! مرگ کاپیتان رو میشد پیش بینی کرد ولی مرگ لیا بعد از مرگ آلفا، بتا، گاما، رک، شاگ، افجل، کاپیتان و... آخرین تیر بود که منو خیلی ناراحت کرد. منظور و پیام مرگ لیا، کاپیتان و... رو فهمیدم ولی بازم میگم مرگ لیا اون اندک شیرینی رو هم از بین برد، تنها نجات اهالی میتونست خوشحال کننده باشه، که اگر اونها هم نجات پیدا نمیکردن هم مرگ کاپیتان بی معنی میشد هم کل ماجراها و اتفاقاتی که هدف از پشت سر گذاشتن آنها نجات پیدا کردن بود. البته نظرات جوینده۲ رو خوندم و متوجه شدم جلد دو هم پایان غمگینی داره: ((آقای امین فرد لطفاً برای جلد۳ یه پایان شاد بزارید که تلخی دو جلد قبلش جبران بشه🙏
درود و عرض ادب خسته نباشید عرض میکنم خدمت گویندگان و نویسنده عزیز. فوق العاده ماهرانه نوشته شده بود و موضوعاتش کلیشهای نبود؛ درتمام طول مدت داستان امکان نداشت بتونی حرکت بعدی رو پیش بینی کنی که این نشانه از قوی بودن قلم نویسنده داره.
واقعا لذت بردم از خواندنش و بی صبرانه منتظرجلد۳هستم...
اما یه سوالی برام ایجاد شد! یجایی کاپیتان برگشت گفت الفا یادش نیس که کی بوده و واسه همین اینجوری شده!
درصورتی که الفا مدام بهش زل میده یعنی میشناخته کاپیتان رو...
بعد تواین ۱۵سال اصلا نزدیک کاپیتان نشده بود یا کاپیتان نزدیک الفا؟!
بعد مرگاس کاملایادش بود که چجوری جهش یافته شده، پس چجوری الفا وقتی تبدیل میشه یادش میره؟! یکم همخوانی نداره باهم
کاش کاپیتان و الفا یجور دیگه تموم میشدن یا ادامه پیدامیکرد چون یجورایی انگاری داستان باجزییات پیش رفت و پیش رفت و اخرش ماسمالی شد و سریع جمعش کردید و یه موضوع دیگ اینکه تواوایل فصل کاپیتان گفت به لیا که شب بیا تا بهت یه چیزایی بگم که اگه واس من اتفاقی افتاد یکی خبرداشته باشه از نقشه ولی وقتی وارد فصل بعدی شد کلا نویسنده یادش رفت که کاپیتان قصد داشت به لیا نقشه رو بگه و نگفته... حالا این اوکیه ولی کاپیتان و الفا خیلی سوال توذهن ادم ایجادمیکنه و سوالات همشون بی جواب میمونن...! ممنون میشم اقای امین فرد بهم بگن این دوموضوع رو
واقعا لذت بردم از خواندنش و بی صبرانه منتظرجلد۳هستم...
اما یه سوالی برام ایجاد شد! یجایی کاپیتان برگشت گفت الفا یادش نیس که کی بوده و واسه همین اینجوری شده!
درصورتی که الفا مدام بهش زل میده یعنی میشناخته کاپیتان رو...
بعد تواین ۱۵سال اصلا نزدیک کاپیتان نشده بود یا کاپیتان نزدیک الفا؟!
بعد مرگاس کاملایادش بود که چجوری جهش یافته شده، پس چجوری الفا وقتی تبدیل میشه یادش میره؟! یکم همخوانی نداره باهم
کاش کاپیتان و الفا یجور دیگه تموم میشدن یا ادامه پیدامیکرد چون یجورایی انگاری داستان باجزییات پیش رفت و پیش رفت و اخرش ماسمالی شد و سریع جمعش کردید و یه موضوع دیگ اینکه تواوایل فصل کاپیتان گفت به لیا که شب بیا تا بهت یه چیزایی بگم که اگه واس من اتفاقی افتاد یکی خبرداشته باشه از نقشه ولی وقتی وارد فصل بعدی شد کلا نویسنده یادش رفت که کاپیتان قصد داشت به لیا نقشه رو بگه و نگفته... حالا این اوکیه ولی کاپیتان و الفا خیلی سوال توذهن ادم ایجادمیکنه و سوالات همشون بی جواب میمونن...! ممنون میشم اقای امین فرد بهم بگن این دوموضوع رو
موضوع: رمان جوینده در دنیایی پس از یک فاجعه جهانی اتفاق می افتد که دانشمندان با انجام آزمایش هایی بر روی انسان ها، موجب جهش یافتن آن ها و ایجاد موجوداتی به نام "شبگرد" و "جهش یافته" شده اند. داستان حول محور گروهی از انسان ها به نام "جویندگان" می چرخد که به دنبال پناهگاهی امن می گردند و در مسیر خود با خطرات و چالش های زیادی روبه رو می شوند. نقاط قوت: جهان سازی: امین فرد به خوبی توانسته فضای دنیای پسا آخرالزمانی داستان را به تصویر بکشد. شرح جزئیات محیط و شرایط زندگی شخصیت ها به خواننده در تجسم بهتر داستان کمک می کند. شخصیت پردازی: شخصیت های داستان به خوبی پرورش یافته و دارای ابعاد گوناگونی هستند. خواننده می تواند با آن ها همذات پنداری کند و احساسات و انگیزه های آن ها را درک کند. محتوا: رمان جوینده به موضوعات مهمی مانند بقا، امید، ایثار و معنای زندگی می پردازد. این موضوعات با ظرافت در داستان بافته شده اند و خواننده را به تفکر وامی دارند. هیجان: داستان رمان پر فراز و نشیب و هیجان انگیز است. خواننده تا آخر داستان با شخصیت ها همراه می شود و برای سرنوشت آن ها نگران می شود. نقاط ضعف: سرعت: در برخی قسمت های داستان سرعت پیشرفت داستان کمی کند می شود و ممکن است خواننده را خسته کند. قابل پیش بینی بودن: برخی از اتفاقات داستان قابل پیش بینی هستند و ممکن است برای خوانندگان جذاب نباشند. در برخی موارد نویسنده به جای نشان دادن احساسات و تجربیات شخصیت ها به شرح آن ها می پردازد که می تواند تا حدی از قدرت تاثیرگذاری داستان بکاهد. جمع بندی: کتاب جوینده یک رمان علمی تخیلی جذاب و خواندنی است که می تواند برای علاقه مندان به این ژانر سرگرم کننده باشد. این رمان دارای نقاط قوت زیادی مانند جهان
کتاب تخیلی و آخرالزمانی هولناک که با چنان نثر دقیق و روانی نوشته شده و چنان واقعگرایانه که لحظه لحظهاش و. میشه زندگی کرد و با جدیت لمس کرد. با هر تپش قلب کاراکترها از ترس قلبم به تپش میفتاد و اصلا نمیشد ماجراهای بعدی رو حدس زد. از کمتر نویسنده ایرانی این نوع رمانهایی رو دیدم. طوری که هر لحظه برمیگشتم تا مطمئن شم نویسنده خلاق ایرانی است یا یک خارجی با تخلیل آزاد و رها. گویندگان و صداگزاریها به هیجان مطالب و داستان میافزاید. در کل به کتاب دوستانی که علاقه مند هستند ادرنالین خوشنشان بالا برود پیشنهاد میشه. هرچند تصور چنین دنیایی که به دست انسانها ساخته شده که درواقع نابودیه بشر هست و از بین رفتن عواطف لطیف انسانی و دنیایی سراسر دلهره و ترس و خشم و وحشت جدا هولناک و غم انگیز خواهد بود. با تشکر از آقای امین فرد بزرگوار و صدا پیشگان عزیز.
موفق و موید باشید 🙌🏻👏🏻🌹
موفق و موید باشید 🙌🏻👏🏻🌹
با عرض سلام به دوستان و تشکر از کتابراه و خداقوت به نویسنده محترم؛
از دیدگاه قصه؛ داستان جدید و بروزی بود که نه تنها جای این موضوعات در کتابها و نمایشنامههای امروزی ما بلکه شاید در سینما هم کم و گم هست.
ولی با نهایت احترام از نظر محتوایی اصلا کتاب جالبی نبود...
اگر میخوایین ۱۶-۱۷ ساعت وقتتون رو تلف کنید، حتما این کتاب رو بخونید.
از کتابراه خواهشمندیم که محتواهای کتابها را با دقت بیشتری رصد کنند! 🙏🙏
نمونهای از تضاد و تناقض در قصه 👇
جایی در کتاب گفته میشه: هدف نجات انسانهایی است که لیاقت و ارزش دارند.
در روند داستان نویسنده القا میکنه که با ارزشترین انسانها کسانی هستند که ویژگی کمک به هم نوع و فداکاری دارند...
در انتهای قصه، تمام افراد دارای این ویژگی کشته میشوند و یکی از شخصیتهای منفی که در حال تبدیل شدن به جهش یافته است همراه با انسانها فرار میکند در حالی که تمام شخصیتهای مثبت داستان کشته شده اند!
افزودن ویژگیهای با ارزش انسانی در این دست موضوعات به شدت سخت هست چون شالوده اصلی این موضوعات با ویژگیهای ذاتی انسانها در تضاد و بعضا در تعارض هست، با این حال به نویسنده خداقوت و خسته نباشید میگم.
لطفا با این دیدگاه نگاه نکنید که قصهای بخوانیم و صرفا سرگرم بشیم، اگر آدم هارو تشویق به مطالعه میکنیم، باید در سادهترین کتابها هم حرفهای زیاد برای گفتن داشته باشیم...
با سپاس فراوان 🙏🌼
از دیدگاه قصه؛ داستان جدید و بروزی بود که نه تنها جای این موضوعات در کتابها و نمایشنامههای امروزی ما بلکه شاید در سینما هم کم و گم هست.
ولی با نهایت احترام از نظر محتوایی اصلا کتاب جالبی نبود...
اگر میخوایین ۱۶-۱۷ ساعت وقتتون رو تلف کنید، حتما این کتاب رو بخونید.
از کتابراه خواهشمندیم که محتواهای کتابها را با دقت بیشتری رصد کنند! 🙏🙏
نمونهای از تضاد و تناقض در قصه 👇
جایی در کتاب گفته میشه: هدف نجات انسانهایی است که لیاقت و ارزش دارند.
در روند داستان نویسنده القا میکنه که با ارزشترین انسانها کسانی هستند که ویژگی کمک به هم نوع و فداکاری دارند...
در انتهای قصه، تمام افراد دارای این ویژگی کشته میشوند و یکی از شخصیتهای منفی که در حال تبدیل شدن به جهش یافته است همراه با انسانها فرار میکند در حالی که تمام شخصیتهای مثبت داستان کشته شده اند!
افزودن ویژگیهای با ارزش انسانی در این دست موضوعات به شدت سخت هست چون شالوده اصلی این موضوعات با ویژگیهای ذاتی انسانها در تضاد و بعضا در تعارض هست، با این حال به نویسنده خداقوت و خسته نباشید میگم.
لطفا با این دیدگاه نگاه نکنید که قصهای بخوانیم و صرفا سرگرم بشیم، اگر آدم هارو تشویق به مطالعه میکنیم، باید در سادهترین کتابها هم حرفهای زیاد برای گفتن داشته باشیم...
با سپاس فراوان 🙏🌼
خیلی ضعیف بود! نقاط ضعف زیاد، داستان بدون هیجان و با نقص، و سوتی زیاد باعث خراب شدن پتانسیل قصه شدن!!! مجالی نیست که بخوام تموم نواقص کتاب رو بگم و فقط به اشاره چند مورد بسنده میکنم: برخلاف سقوط مرگبار در کتاب جوینده هیچ اشاره ایی به علّت نابودی دنیا نمیشه. اصلاً اونا چطور و از کجا میدونستن که سفینه کی قراره پرواز کنه که اینقدر با زمانبندی دقیق بهش رسیدن!؟ یکجا میگه آلفا کلاه سبزش رو سَر کاپیتان میکنه و لحظه بعداز افتادن آلفا به درّه میگه کلاه بدست هلگا فیوفته! شخصیت لیا عملاً تا لحظات آخره داستان بجزء روایت هیچکاره خاصی نمیکنه. بخش مربوط به دفترچه خاطرات کاپیتان در موقعیتهای حساس عملاً هیجانش رو از دست میده چون مخاطب میدونه خاطرات کاپیتان هست و کاپیتان هم در زمان حال قصه صحیح و سالمه. اون شخصیت انسان سایبورگ کاملاً در داستان فراموش میشه! اُفتادنه شخصیتها تو درّه چندبار تکرار میشه (گویا نویسنده هیچ ایده دیگه ایی برای حذف شخصیتها نداره). اسامی شبیه بهم (رودو، روسو، روتوم) که باعث میشه مخاطب گاهاً شخصیتها رو باهم قاطی کنه و...
نسخه صوتی هم چندان خوب نیست! صداپیشگی بَد شخصیت لیا که خیلی آروم و آهسته حرف میزنه، حتی در موقعیتهای پُر اضطراب. بلندی زیاده افکتهایی مثل صدای شلیک که مانع از شنیدنه دیالوگها میشه. جا افتادن برخی از قسمتها، مثلاً میگه: از کاپیتان میپرسم...... سکوت....... درحالیکه در نسخه متنی نوشته: از کاپیتان میپرسم اون جهش یافته ایی که دور ایستاده و گرگ داره کیه؟ دوبار تکرار شدن برخی از جملات. خلاصه که بیش از 2 امتیاز از 5 نمیتونم بهش بدم.
نسخه صوتی هم چندان خوب نیست! صداپیشگی بَد شخصیت لیا که خیلی آروم و آهسته حرف میزنه، حتی در موقعیتهای پُر اضطراب. بلندی زیاده افکتهایی مثل صدای شلیک که مانع از شنیدنه دیالوگها میشه. جا افتادن برخی از قسمتها، مثلاً میگه: از کاپیتان میپرسم...... سکوت....... درحالیکه در نسخه متنی نوشته: از کاپیتان میپرسم اون جهش یافته ایی که دور ایستاده و گرگ داره کیه؟ دوبار تکرار شدن برخی از جملات. خلاصه که بیش از 2 امتیاز از 5 نمیتونم بهش بدم.
من هنوز کتاب رو تموم نکردم ولی تا جاییکه کتاب رو شنیدم بنظرم رسید که شاید میتونست فیلم سینمایی قشنگی باشه ولی نحوهی خوانش کتاب ذوق منو برای شنیدنش کم کرده. نقش اول (راوی) یا به اصطلاحِ کاپیتان (سرباز) که بارها و بارها اینو میگه (زیاده از حد) خیلی مبتدی گویندگی کردن و تو سخن باقی گویندهها میان و نمیذارن جملاتشون تموم بشه. وقتی به قسمتهای هیجانی داستان میرسه ایشون همون لحن خنثی خودشون رو ادامه میدن. صدای محیط هم باید بیشتر روش کار بشه مخصوصا صدای باد که بشدت غیر طبیعی بود. احتمال زیاد این اولین کار این گروه هست و نمیشه انتظار بالایی داشت فقط خواستم اینارو گوشزد کنم برای تولیدات بعدی مد نظرتون باشه. باقی گویندگان بنظرم عالی بودن. فضای داستان هم گاهی طنز میشه که در اون فضای تاریک غالب بر داستان انتخاب به جاییه. ممنون از آقای فرد برای نوشتن این کتاب و همچنین مجموعه کتابراه و گروه گویندگان
سلام آقای امین فرد نمیدونید که چقدر از منتشر شدن کتاب صوتی جوینده خوشحالم چون بی صبرانه منتظرش بودم و باید این رو بگم که شما بینظیر بودید و هستید و انتخاب گروه گویندگان گسترده تون رو تحسین میکنم چون اینطوری اصلا آدم گیج نمیشه و خیلی راحت میتونه شخصیتهای داستان رو از همدیگه تشخیص بده و این رو هم باید اضافه کنم که هنورم باور نمیکنم که کتابی ایرانی و نویسندهای ایرانی بتونه انقدر عالی باشه و تخیل بالایی داشته باشه و من واقعا قلم طلایی و تخیل عالی و قوی شما و برادرتون رو تحسین میکنم و ازتون بابت نوشتن این کتاب بینظیر تشکر میکنم فقط چندتا سوال داشتم اونم اینه که داستان بعدی هم قراره ادامه داستان لیا باشه؟ و این کتاب در مجموع چند جلد هستش؟
من کمتر به کتابی "عالی بود" امتیاز میدم، اما این کتاب رو از امتیاز ۵ و کامل فراتر میدونم، چرا که فردی که داستانهای تخیلی و ترسناک! 😉و شاید غیرواقعی رو نمیپسندد، رو مجذوب کاراکترهایی کردید که کاملا گویا و قابل تصور بیان کردید. دست مریزاد بزرگوار🧠💪
فکرکنم که همزمان دو کتاب معین فرد و امین فرد را با هم دارم گوش میدهم و در نظرات متوجه شدم که برادرند؛ برادرهایی که سبکشان برای من جالب و گیرا است و البته منحصربهفرد 👏👏👏است.
کتابهایی که قابل تصویرسازی و تجسم هستند و در ادبیات این سبک رده خاص و پیگیریهای ویژه دارند.
خلاقیت و آفرینش در خلق کاراکترها و شخصیت پردازی ستودنیه🤩
فکرکنم که همزمان دو کتاب معین فرد و امین فرد را با هم دارم گوش میدهم و در نظرات متوجه شدم که برادرند؛ برادرهایی که سبکشان برای من جالب و گیرا است و البته منحصربهفرد 👏👏👏است.
کتابهایی که قابل تصویرسازی و تجسم هستند و در ادبیات این سبک رده خاص و پیگیریهای ویژه دارند.
خلاقیت و آفرینش در خلق کاراکترها و شخصیت پردازی ستودنیه🤩
اولین بار بود کتاب آخرالزمانی میخوندم باید اقرارکنم وقتی زندگی پر از رفاه و نعمت، امنیت و زندگی شهری و اجتماعی در زیر سایهی اتحاد و باهم بودن، مدنیت،.. خودمون رو بازندگی انسانهای آخرالزمان مقایسه کردم هر لحظه خداروشاکر بودم بخاطر امنیت و سلامت و وجود بستگان و.. خیلی چیزای دیگه. این کتاب به انسان نوعی امروز یادآور میکنه باهمین فرمون بریم جلو بالاخره زمین زیبا و تو تک نعمتهایی که قدرشو نمیدونیم از دست میدیم و زندگی درآخرالزمان برای انسانهای راحت طلب و ناز پروده این زمان سخت که چه عرض کنم غیر ممکنه! قوه تخیل و همزاد پنداری، پرداختن به شخصیتهای نویسنده بدنبود ولی تو تصویرسازی و توضیح شرایط هرموقعیت بهتر و بیشتر میتونستن بنویسن به هرحال کتاب جالب و باورپذیر و موضوع نو، و هیجان انگیزی بود برای منکهی بافندهام و وقت نمیکنم کتاب دستم بگیرم کتاب صوتی گزینهی خوبیه
سلام به دوستان و همچنین برادران نویسنده و با استعداد فرد، من قبلا سه جلد کتابهای آقای معین فرد رو گوش دادم و برخلاف نظر قبلم که مایل به خواندن کتابهای ایرانی نبودم از شنیدن کتابهای ایشون لذت بردم، نقدی هم داشتم به موضوع اصلی کتابهای ایشون که توی همون بخش نوشتم، اما در مورد این کتاب بسیار قشنگ تونستن سیر داستان رو پیش ببرن و شخصیتهای داستان رو از زندگیهای مختلف به یک جا برسونن، جالب بود، فقط پایان خیلی غم انگیز و در عین حال انگیزه بخش داشت، ممنون از خلاقیتتون آقایون فرد و اینکه برای ذهن شنوندهها و خواننده هاتون ارزش قائل میشین، و در مورد گروه گویندگان با وجود اینکه بعضی از گویندگان بسیار با احساس خواندن کتاب رو انجام میدن، بعضی واقعا خالی از احساس و خشک هستن و این کیفیت کل کار رو کم میکنه ولی از کیفیت داستان چیزی کسر نمیکنه
با سلام و عرض ادب خدمت آقای امین فرد و برادر گرامی ایشان آقای معین فرد.
بنده هم نسخه صوتی رو گوش دادم و هم نسخه متنی که از نظر من در نسخه صوتی داستان عالی جلوه شده، ولی نکاتی رعایت نشده است مانند حس صدای برخی گویندگان، هر چند واقعاً نمیتواند حتی اندازه یک اتم از جذابیت و زیبایی این داستان شگفت انگیز کم کند.
افسوس میخورم که شما و برادرتان در ایران پا به عرصه نویسندگی گذاشتید ولی اینچنین اثری از آثار شما در کتابهای برتر و یا حتی سر موضوع فیلمها نیست.
حسرت، زیرا تصور اینکه این کتاب فیلم شود مانند عقدهای در ذهنم میماند و هر لحظه خفت و خاری و ناتوانی سینمای ایران را در ساخت فیلم این کتاب را در فکرم تداعی میکند.
آرزو میکنم شما را در والاترین درجات و مشهوریت ببینم.
با حسرت دیدار، دوستدار شما محمد طاها ناظمی.
بنده هم نسخه صوتی رو گوش دادم و هم نسخه متنی که از نظر من در نسخه صوتی داستان عالی جلوه شده، ولی نکاتی رعایت نشده است مانند حس صدای برخی گویندگان، هر چند واقعاً نمیتواند حتی اندازه یک اتم از جذابیت و زیبایی این داستان شگفت انگیز کم کند.
افسوس میخورم که شما و برادرتان در ایران پا به عرصه نویسندگی گذاشتید ولی اینچنین اثری از آثار شما در کتابهای برتر و یا حتی سر موضوع فیلمها نیست.
حسرت، زیرا تصور اینکه این کتاب فیلم شود مانند عقدهای در ذهنم میماند و هر لحظه خفت و خاری و ناتوانی سینمای ایران را در ساخت فیلم این کتاب را در فکرم تداعی میکند.
آرزو میکنم شما را در والاترین درجات و مشهوریت ببینم.
با حسرت دیدار، دوستدار شما محمد طاها ناظمی.
از انتقادهای وارد به این اثر، انتخاب نامناسب، نامتعارف و مغلق اسامی در اوایل و اواسط داستان است. گویی نویسنده حروفی را انتخاب و دوتا واو اضافه کرده مثل رودور، روتو، روسو، کورو، گومو و... که همین، ارتباط و بخاطر سپردن کاراکترهای داستان را مشکل میساخت. کتاب و رمان در سبک اخرزمان (apocalypse) به وفور موجود و نویسندگان از نسخههای معروف اقتباس ادبی میکنند اما بنظرم دو برادر امین و معین فرد نهایت سعی و نبوغ خود را بکار بردهاند که رمانهایی مبتکرانه و منحصر به فرد در این سبک به اثر بگذارند. با تمام فراز و نشیب هایش، خواندنی و متفاوت است. صدای زیاد فضای پس زمینه بر صدای گویندگان غالب بود و خوب اکولایز نشده بود. مکررا بالاجبار عقب میزدم و دوباره گوش میدادم. تعداد گویندگان بر کیفیت و تنوع نسخه صوتی کتاب افزوده بود. خسته نباشید.
واقعاً عالی بود. خیلی بهم چسبید. خیلی حال کردم با داستان. دم نویسنده گرم. ایول خیلی مشتاق شدم آثار دیگشون رو هم بخونم یا بشنوم.
همه چیز در مورد این کتاب صوتی خوب بود به جز چند مورد:
۱) گویند نقش اصلی (لیا) خیلی ضعیف عمل کردند.
۲) یه جاهایی افکتهای صوتی یا صداهای گویندهها روی هم میاومد و نا مفهوم میشد.
۳) در داستان هیچ اشارهای به خداوند نشده بود درحالی که فطرت انسانها خدا طلبه و انسانها در سختیها بی اراده خدایی رو صدا میزنند و ازش کمک میخواند.
ولی کیفیت بالای داستان، تمام این ایرادات رو پوشونده بود.
فقط آخرش نفهمیدیم چرا زمین نابود شد؟
همگی خسته نباشید.
دوستان اگر کتاب دیگری در این ژانر (فانتزی یا علمی تخیلی) و با کیفیت بالا میشناسید، خیلی خوشحال میشم بهم معرفی کنید. 🙏🏻
همه چیز در مورد این کتاب صوتی خوب بود به جز چند مورد:
۱) گویند نقش اصلی (لیا) خیلی ضعیف عمل کردند.
۲) یه جاهایی افکتهای صوتی یا صداهای گویندهها روی هم میاومد و نا مفهوم میشد.
۳) در داستان هیچ اشارهای به خداوند نشده بود درحالی که فطرت انسانها خدا طلبه و انسانها در سختیها بی اراده خدایی رو صدا میزنند و ازش کمک میخواند.
ولی کیفیت بالای داستان، تمام این ایرادات رو پوشونده بود.
فقط آخرش نفهمیدیم چرا زمین نابود شد؟
همگی خسته نباشید.
دوستان اگر کتاب دیگری در این ژانر (فانتزی یا علمی تخیلی) و با کیفیت بالا میشناسید، خیلی خوشحال میشم بهم معرفی کنید. 🙏🏻
خوبه واقعا خوبه کیف هم کردم. فقط گاهی مواقع که داستان بجای حساس و هیجانی میرسه خیلی توضیح داده میشه یعنی بیش از حد... اینطوری از حس خارج میشی بعد باقی ماجرا. انگار داری فیلم میبینی بعد یکی مکس رو بزنه و برات روضه بخونه. دقیقا فرقش با کتابهای هیجان انگیز خارجی عین فیلمهای اکشن ایرونی و خارجی میمونه. تو فیلمای هالیوود یه هتل لوکس منفجر میکنن کلا ۳۰ ثانیه نشونش نمیدن تازه از ۳ یا ۴ دوربین و زاویه نشونت میدن و گذرا. آدم کیف میکنه ولی تو فیلمای اکشن ایرونی یه ۴۰۵ اوراقی رو جای واقعی چپ میکنن و ۵ دقیقه از وقتت رو تلف میکنن. تنها نقدم به این اثر همین بود. خوشحال میشم ایشون که این همه زحمت کشیده از زیاده گویی اجتناب کنه. گرچه خیلی خیلی تو این زمینه تبهر داره اما شنونده رو کلافه میکنه. داستانش عالیه...
نسخهی متنی این کتاب رو قبلا مطالعه کرده بودم باید بگم که بانهایت احترام جناب فرد اصلا تخصصی دراین باره ندارن خلق ژانرتخیلی مستلزم قوهی تخیل بسیار قوی و مهارت و صحنه سازی فوق العادهای هست که متاسفانه با مطالعهی چندجلد ازکتابهای ایشون باید بگم که فاقدتمام این موارد هستن. من تخصصی ندارم اما خیلی ازکتابهای خارجی و داخلی باژانرتخیلی مطالعه کردم و باید بگم اونچه که باید توجهم رو جلب کنه درکتابهای اقای فرد پیدا نکردم. اقای صالحی باخلق سری رمانهای میدگاری جورایی تونستن چنتا پله رو دراین ژانرطی کنن و به عنوان نویسندهی ایرانی خیلی خوش درخشیدن که حتی با این وجود باز اگرکتابهای ایشون هم نقدو بررسی شن جای سوال و اما و اگرزیاد دارن اما به نسب خیلی بهتر عمل کردن.. دررابطه با پایان این کتاب باید بگم خیلی بی معنی تموم شد و میتونست خیلی بهترباشه بنظرم نویسنده میخواست بای پایان غمگین و تاثیرگذارشنونده رو تحت تاثیر قراربده که متاسفانه بنظر من اصلا این طور نبوده. باتشکر
سلام و احترام دارم خدمت آقای امین فرد نویسنده خوش ذوق و توانمند، از گوش دادن به این داستان جذاب لذت بردم و اثری است در سطح بالا، کتابی در ژانر آخرالزمانی، بسیار چشم نواز و دلنشین که تمامی آنچه که یک علاقهمند به این ژانر طلب میکند را به خوبی براورده کرده است. ناگفته نماند اجرای زیبای گروه خوانش نیز کیفیت اثر را دوچندان کرده است. با کسب اجازه دو نکته را جهت بهبود کیفیت داستانهای دیگر و اجرا پیشنهاد میدهم، اول اینکه به نظر من رسمی بودن نوشتاری در کل داستان بخصوص در زمان گفتگوی شخصیتها، به غنای بیشتر داستان کمک میکند و دیگر اینکه صدای افکتها در هنگام خوانش یا بهتر بگویم نمایش در جاهایی بیش از حد بلند بود. صمیمانه از گروه محترم کتابراه جهت ترویج کتاب و کتابخوانی قدردانی مینمایم.
واقعا کتاب عجیب و جالبی بود
برای کسی که کتاب صوتی رو با صدای آقای سلطان زاده و آقای رضوانی شنیده باشه کمی گویندگی این کتاب ضعیف بود البته این موضوع رو در اوایل کتاب خیلی احساس میکردم ولی رفته رفته واقعا درجه گویندگی بالا رفت و انتقال احساسات واقعا عینی شد
کتاب خیلی قشنگی بود واقعا میشه داخل لحظه لحظه کتاب زندگی کرد برای منی که هیچ علاقهای به کتابهای تخیلی ندارم واقعا عجیب بود که انقدرررر این کتاب قشنگ بود.
به آقای امین فرد خسته نباشید میگم واقعا قسمتهایی از کتاب فراموش میکردم که زمان چجوری میگذره انقدر که محو داستان میشدم و هرلحظه فقط میخواستم بفهمم ادامه کتاب چی میشه و حتی بعضی اوقات فراموش میکردم که یک کتاب ایرانی رو گوش میکنم.
به نظرم اگر فیلم این کتاب رو بسازن یکی از بهترین فیلمهای سینما میشه.
برای کسی که کتاب صوتی رو با صدای آقای سلطان زاده و آقای رضوانی شنیده باشه کمی گویندگی این کتاب ضعیف بود البته این موضوع رو در اوایل کتاب خیلی احساس میکردم ولی رفته رفته واقعا درجه گویندگی بالا رفت و انتقال احساسات واقعا عینی شد
کتاب خیلی قشنگی بود واقعا میشه داخل لحظه لحظه کتاب زندگی کرد برای منی که هیچ علاقهای به کتابهای تخیلی ندارم واقعا عجیب بود که انقدرررر این کتاب قشنگ بود.
به آقای امین فرد خسته نباشید میگم واقعا قسمتهایی از کتاب فراموش میکردم که زمان چجوری میگذره انقدر که محو داستان میشدم و هرلحظه فقط میخواستم بفهمم ادامه کتاب چی میشه و حتی بعضی اوقات فراموش میکردم که یک کتاب ایرانی رو گوش میکنم.
به نظرم اگر فیلم این کتاب رو بسازن یکی از بهترین فیلمهای سینما میشه.
درود
این کتاب در مقایسه با ۳ جلد کتاب دیگر برادر آقای فرد، باران سیاه ۱ تا ۳، بنظرم زیباتر، احساسی تر و نزدیکتر به دنیای آینده بود.. داستان بسیار گیرا، راویها بسیار عالی و گویندکی و صداگذاری بسیار خوب بود... البته در بعضی جاهای داستان باگ هم داشت (اَشفِل که داخل کوله آلفا بود و آلفا هم که پرت شد داخل دره) چطور پس زنده بود و برگشت پیش کاپیتان و یا نحوه نجات خود آلفا.. چون دره بسیار عمیق و بی انتها بود... بقیه مردم پناهگاه پس چی شدن، مگه یک اتوبوس چقدر گنجایش داره؟ و چند مورد دیگه...
ولی در کل داستان بسیار عالی و جالبی بود..
همیشه گفتم... برادران فرد یا از گذشته برگشتند و یا از آینده... چون بنظر خودم و طبق مطالعاتم، دنیای پیش روی ما همینطور خواهد بود...
ولی در کل
این کتاب در مقایسه با ۳ جلد کتاب دیگر برادر آقای فرد، باران سیاه ۱ تا ۳، بنظرم زیباتر، احساسی تر و نزدیکتر به دنیای آینده بود.. داستان بسیار گیرا، راویها بسیار عالی و گویندکی و صداگذاری بسیار خوب بود... البته در بعضی جاهای داستان باگ هم داشت (اَشفِل که داخل کوله آلفا بود و آلفا هم که پرت شد داخل دره) چطور پس زنده بود و برگشت پیش کاپیتان و یا نحوه نجات خود آلفا.. چون دره بسیار عمیق و بی انتها بود... بقیه مردم پناهگاه پس چی شدن، مگه یک اتوبوس چقدر گنجایش داره؟ و چند مورد دیگه...
ولی در کل داستان بسیار عالی و جالبی بود..
همیشه گفتم... برادران فرد یا از گذشته برگشتند و یا از آینده... چون بنظر خودم و طبق مطالعاتم، دنیای پیش روی ما همینطور خواهد بود...
ولی در کل
داستان به شدت هیجان انگیز برای من بود من واقعا مچکرم از قلم عالی نویسنده که اینقدر عالی داستان رو نوشتند من در بسیاری از صحنه واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم به خصوص تحت تاثیر ۳ شخصیت کاپیتان آلفا و بتا و باید بگم که داستان به حدی خیلی کمی قابل پیش بینی بود و واقعا از عقل و هوش داشتن جهش یافتهها به شدت خوشم اومدو سرنوشت پایانی داستان که به حدی غم انگیز بود که با با مرگهای بسیاری تمام شد به شخصه از سرنوشت که برای مرگاس و آلفا اتفاق اوفتاده بود جا خوردم سرنوشت زنی به نام سادیا که به کاپیتان معروف شد و همه مانند چشم هایشان به او اعتماد داشتن و تا پایان جان برای مردمش ماند و حتی از جان خودش هم گذشت تا دیگران زنده بمانند و خودش را تسلیم اتفاقات گذشتهاش نکرد و با شجاعت با ان روبه رو شد
کتابی فوق العاده جذاب که قوه تخیل شمارو بیدار میکنه، از شجاعتهای زنان صحنههای بی نظیری خلق شده. دیالوگها و جملات به یاد موندنی زیادی هم در بینش پیدا میشه. کتاب در دو زمان متفاوت پیش میره و هر دو به قدری جذاب هستند که نمیتونین هیچ کدوم رو رها کنین و نه میتونین برای بعدی صبر کنین. شخصیت کاپیتان که یک شخصیت شکست ناپذیر و مستحکم بود در برههی زمانی دیگه نشون داده شد که چطور به اونجا رسیده و همه چیز از اول به یک صورت ساخته نمیشه. غافلگیری و معمایی بودنش هم به اندازهی کافی عالی بود. به قدری دقیق به جزئیات پرداخته شده بود که میتونستین کاملا خودتون رو تو اون شرایط تصور کنین اما به هیچ عنوان زیاده روی نشده بود و خسته کننده نبود. کامل و جامع و متفاوت. ممنون از کتابراه و نویسندهی گرامی.
داستان جالب و خیره کنندهای داشت و البته اخرش کمی ناراحت کننده و غم انگیز من اولش فکر نمیکردم داستان جالبی داشته باشه اما به مرور که این کتاب صوتی را از اولش تا وسطای داستان گوش دادم به آن علاقه مند شدم همینطور چیزای جالب و مهمی در مفهوم این داستان وجود داشت اینکه هر چیزی تو زندگیت به ویژه نزدیکات یا اعضای خانواده یا دوستانت برات مهم و ارزشمند هستن و ممکنه در چشم بهم زدنی هر چیزی را که داری از دست بدی یا اینکه این دنیا خیلی بی رحمه و هر چیز ارزشمندی را تو زندگیت ازت میگیره و همینطور اینکه دنیا جای اشخاص ضعیف نیست و گاهی اوقات برای دفاع از خودت باید کمی بی رحم باشی تا دیگران ازت حساب ببرن و احترامتا نگه دارن همینطور صدا گذاری آن جالب بود منتظر آثار دیگر این نویسنده جناب آقای امین فرد هستم
درود برشما
والا چی بگم⁉️
رسیدم به فصل پانزدهم
با تمام احترام به نویسده عزیز
در حد نقد کردن نیستم
اما خب شنونده، هم حق داره هم توقع داره کاری که به اشتراک گذاشتید حداقل استاندارد کافی رو داشته باشه.
بنظرم کتاب باید چندین بار دیگه بازنویسی بشه، ایراداتش برطرف شه.
حداقل به اندازه شخصیتهای اصلی داستان، گوینده داشته باشید که یک نفر صدای ۱۰ شخصیت رو در نیاره.
دفترچه خاطرات کاپیتان نگو، بگو کتاب زندگی نامه کاپیتان.
افکت گذاری صوتی کتاب بسیار ضعیف.
در داستان نویسی بیشترین تلاشی که شده توصیفهای اضافیِ. فکر کردن شاهکار نوشتن که بیشتر داستان فقط میخواستن کلمات جدید بکار ببرن، اگر ساده تر پیش میرفتید سنگین تر بودید.
کسانی که الان این نظر رو میخونن و هنوز کتاب را گوش ندادن بهتره وقتشون رو هدر ندن.
تعجب میکنم بین این همه نظر فقط بَه بَه چَه چَهها ثبت شده!!
واقعیت اگر این باشه باید به حال مخاطبان گریست که چنین سلیقهای دارند.
بنده هم بخاطر وقتی که طَلَف کردم گوش میدم تا داستان تموم شه، چون عادت ندارم نیمه کاره ول کنم برم.
و در آخر به راویهای داستان باید خسته نباشید گفت که از جونشون مایع گذاشتن و داستان رو تحمل کردن.
خلاصه: کارتون بوتیک نبود مثل کارای بازاری بزن بره پی کارش.
والا چی بگم⁉️
رسیدم به فصل پانزدهم
با تمام احترام به نویسده عزیز
در حد نقد کردن نیستم
اما خب شنونده، هم حق داره هم توقع داره کاری که به اشتراک گذاشتید حداقل استاندارد کافی رو داشته باشه.
بنظرم کتاب باید چندین بار دیگه بازنویسی بشه، ایراداتش برطرف شه.
حداقل به اندازه شخصیتهای اصلی داستان، گوینده داشته باشید که یک نفر صدای ۱۰ شخصیت رو در نیاره.
دفترچه خاطرات کاپیتان نگو، بگو کتاب زندگی نامه کاپیتان.
افکت گذاری صوتی کتاب بسیار ضعیف.
در داستان نویسی بیشترین تلاشی که شده توصیفهای اضافیِ. فکر کردن شاهکار نوشتن که بیشتر داستان فقط میخواستن کلمات جدید بکار ببرن، اگر ساده تر پیش میرفتید سنگین تر بودید.
کسانی که الان این نظر رو میخونن و هنوز کتاب را گوش ندادن بهتره وقتشون رو هدر ندن.
تعجب میکنم بین این همه نظر فقط بَه بَه چَه چَهها ثبت شده!!
واقعیت اگر این باشه باید به حال مخاطبان گریست که چنین سلیقهای دارند.
بنده هم بخاطر وقتی که طَلَف کردم گوش میدم تا داستان تموم شه، چون عادت ندارم نیمه کاره ول کنم برم.
و در آخر به راویهای داستان باید خسته نباشید گفت که از جونشون مایع گذاشتن و داستان رو تحمل کردن.
خلاصه: کارتون بوتیک نبود مثل کارای بازاری بزن بره پی کارش.
به رمانهای علمی تخیلی علاقه زیادی ندارم این کتاب رو گرفتم تا برای مدت زمانی کوتاه سر خودم رو گرم کنم اما متن کتاب اونقدر جذاب و گیرا بود که ظرف چند روزی که این کتاب رو گوش میکردم همیشه دنبال پیدا کردن زمان خالی برای گوش کردن ادامه کتاب بودم گویندگان به خوبی و با هماهنگی زیاد اجرای این کتاب رو انجام داده بودن مخصوصا شخصی که خاطرات کاپیتان رو اجرا میکرد داستان گروهی از انسانها که هشتاد و پنج سال بعد از نابودی زمین همراه با احساسات مثبت مثل عشق دوست داشتن فداکاری برای زنده ماندن تلاش میکنند و گروهی انسانهای جهش یافته که با خشم و نفرت از گروه اول سعی در بین بردن اونها دارن و اتفاقاتی که در این میان رخ میدن اما پایان کتاب رو زیاد دوست نداشتم
خیلی داستان جذابیه حتما پیشنهادش میکنم اما از نظر اجرا مشکل زیاد داره مثلا صدای پس زمینه خیلی جاها اذیت کننده هست و اعصاب خورد کن یا اونقدر ایراد گفتاری دارن گویندهها که فکر میکنی حتی یک بار هم قبلش کتاب رو برای خودشون نخوندن و ای کاش روی انتخاب گوینده دقت بیشتری بشه مثلا صدای خانم کاپتان خیلی خوبه و آدمو جذب داستان میکنه اما صدای خانم راوی اصلی اصلا جالب نیست و یک جورایی نفس گیره و خیلی جاها هم اشتباه میخونه صدا خیلی مهمه همین جوری هرکسی رو نباید برای خوندن کتاب گذاشت تقاضا دارم با وسواس بیشتری گویندهها انتخاب بشن مخصوصا خانمها که در چند داستان صدا مشخص بود برای کسی است که بینی عمل کرده و صدا تو دماغی بود و من نتونستم اون داستان رو تا انتها گوش بدم و رها کردم
همان طور که در توضیحات کتاب گفته شد این کتاب در مورد آخر الزمان میباشد.
ودر قسمتی به نابودی زمین اشاره شده است. البته زمین ما الان با کارهایی که ما انجام میدهیم در حال نابود شدن است و میتوانیم بگوییم که الان آخر الزمان شده است.
من این کتاب را به خاطر این دوست داشتم که میخواهد انسان هارا آگاه کند. همه انسانها باید این کتاب را بخوانند و کمی آگاه تر شوند چون با خواندن یک نفر چیزی درست نمود پس برای مراقبت از زمین مان این کتاب را به افراد دوربرتان نشان دهید و پیشنهاد دهید که حتما بخوانند.
از نویسنده محترم اقای امین فرد بسیار تشکر میکنم و به ایشان خسته نباشید میگویم چرا که نویسندگی کار بسیار سختی است و کار هرکسی نیست.
از کتابهای عزیز نیز بینهایت به خاطر این کتاب ممنونم.
ودر قسمتی به نابودی زمین اشاره شده است. البته زمین ما الان با کارهایی که ما انجام میدهیم در حال نابود شدن است و میتوانیم بگوییم که الان آخر الزمان شده است.
من این کتاب را به خاطر این دوست داشتم که میخواهد انسان هارا آگاه کند. همه انسانها باید این کتاب را بخوانند و کمی آگاه تر شوند چون با خواندن یک نفر چیزی درست نمود پس برای مراقبت از زمین مان این کتاب را به افراد دوربرتان نشان دهید و پیشنهاد دهید که حتما بخوانند.
از نویسنده محترم اقای امین فرد بسیار تشکر میکنم و به ایشان خسته نباشید میگویم چرا که نویسندگی کار بسیار سختی است و کار هرکسی نیست.
از کتابهای عزیز نیز بینهایت به خاطر این کتاب ممنونم.
توصیه میکنم این کتاب را بخوانید یا بشنوید. در اوایل داستان بیشتر انتخاب موضوع داستان برایم جذاب بود. گاهی در ذهنم به بعضی از گویندهها ایراد میگرفتم. اما الان که فکر میکنم سخت گیرانه بود. و هرچه در داستان جلو تر رفتیم خطاهای ادای کلمات کمتر و کمتر شد.
خود داستان هم روند جذابی پیدا کرد به طوری که خواننده (شنونده) دلبند داستان میشد… داستان، آیتمهای یک داستان ترسناک را دارد اما بیشتر از اینکه آدم را بترساند به فکر وا میدارد. من مدام داستان را که در مورد آینده است با امروز خودمان مقایسه میکردم.
خلاصه اینکه در یک چهارم آخر داستان نمیتوانستم شنیدن را متوقف کنم و بسیار مشتاق شنیدن ادامهی داستان بودم.
به نظرم داستان پیام زیبایی داشت…
خود داستان هم روند جذابی پیدا کرد به طوری که خواننده (شنونده) دلبند داستان میشد… داستان، آیتمهای یک داستان ترسناک را دارد اما بیشتر از اینکه آدم را بترساند به فکر وا میدارد. من مدام داستان را که در مورد آینده است با امروز خودمان مقایسه میکردم.
خلاصه اینکه در یک چهارم آخر داستان نمیتوانستم شنیدن را متوقف کنم و بسیار مشتاق شنیدن ادامهی داستان بودم.
به نظرم داستان پیام زیبایی داشت…
کتاب فوق العاده قشنگی بود، وقتی شروع کردم به گوش کردن توهرفرصتی میرفتم سراغش تاتمومش کنم، همینکه ایرانی همچین داستان پرهیجان وتخیلی نوشته بالای سربنده جاداره، اول اخرشوبگم که بدتموم شد، کاش هردوحداقل زنده میموندن، حیف شد، بعدش چراجهش یافته اومدداخله پناه گاه ودم مردن اون زنه روزخمی کرد، بقیه مریض نشدن، اگه لیناشبیه خواهربتابودچراتو شیشهای میخواستن بکشنش، اسمهاخوب نبود، بجز الفا، بتا، گاما، دلیل این انتخاب اسم معلوم نشد، صحنههای غم انگیز، عالی به تصویرکشیده شده بود، صحنههای جنگ خوب بود، صحنههای جهش یافته هاعالی نبود، بعضی جاهاالکی کش داده شده بود، خصوصاتوتونل چرابایه کبریت پارچه اتیش نمیزد، ممنون که هستی وبازم بنویس
سرانجام بعد از چندیدن ماه سختی، نسخه صوتی کتاب منتشر شد.
با همهی تلاشها، میدونم که بالاخره کم و کاستیهایی توی کتاب وجود داره؛ اما تلاش کردم که در بهترین کیفیت و کمترین اشتباهات ممکن باشه. امیدوارم از گوش دادن به آن لذت ببرین.
همچنین تشکر از کتابراه که در این راه حمایت کرد.
سپاس فراوان
امین فرد