قبل از هرچیز تشکر میکنم از قلم آقای امینفرد و نیز تلاش گروهی اجرا کنندگان این داستان🙏👏👌
سالها قبل وقتی نوجوان بودم از این نوع داستانها خوانده بودم و با حال و هوای آن روزهایم سازگار بود و فکر نمیکردم بعد از گذشت زمان و تغییر سلیقههایی که با گذشت سن ناگزیر است باز هم داستانی اینچنین من را جذب کند.
البته که این تغییرات در انسانها و جهان دور از انتظار نیست برای جهانی که نویسندگانی چون ژولورن را به خود دیده است.
برای من این داستان میتواند استعارهای باشد از خوی درندگی انسانها که چه طور با اندکی قدرت و تمول انسانیت را زیر پا میگذارند و شیطانصفت در پی برآورده کردن امیال شیطانی خود هستند و هیچ چیز نمیتواند ذرهای متنبهشان کند تا لحظه مرگ و نیز انسانهایی که همچنان بر آرمانهایشان پایدارند و برداشتی از سگ اصحاب کهف که در مجاورت انسانها همیشه شرمندهام میکند تا برای مثال از بدیها حیوانها را متذکر شوم که گاه از انسانها پیشی میگیرند.
ونیز افسانه ققنوس پرنده افسانهای که همیشه از خاکستر سربر میآورد و جاودانه، نماد روشناییها میماند.
در حفظ ارزشهای انسانی بکوشیم و جهش را در جهت خیر و نیکی داشته باشیم انشاءالله.
باز هم سپاسگزارم 🙏🙏🙏🙏
سالها قبل وقتی نوجوان بودم از این نوع داستانها خوانده بودم و با حال و هوای آن روزهایم سازگار بود و فکر نمیکردم بعد از گذشت زمان و تغییر سلیقههایی که با گذشت سن ناگزیر است باز هم داستانی اینچنین من را جذب کند.
البته که این تغییرات در انسانها و جهان دور از انتظار نیست برای جهانی که نویسندگانی چون ژولورن را به خود دیده است.
برای من این داستان میتواند استعارهای باشد از خوی درندگی انسانها که چه طور با اندکی قدرت و تمول انسانیت را زیر پا میگذارند و شیطانصفت در پی برآورده کردن امیال شیطانی خود هستند و هیچ چیز نمیتواند ذرهای متنبهشان کند تا لحظه مرگ و نیز انسانهایی که همچنان بر آرمانهایشان پایدارند و برداشتی از سگ اصحاب کهف که در مجاورت انسانها همیشه شرمندهام میکند تا برای مثال از بدیها حیوانها را متذکر شوم که گاه از انسانها پیشی میگیرند.
ونیز افسانه ققنوس پرنده افسانهای که همیشه از خاکستر سربر میآورد و جاودانه، نماد روشناییها میماند.
در حفظ ارزشهای انسانی بکوشیم و جهش را در جهت خیر و نیکی داشته باشیم انشاءالله.
باز هم سپاسگزارم 🙏🙏🙏🙏