نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی همسر دوست داشتنی من - سامانتا داونینگ
4.3
159 رای
مرتبسازی: پیشفرض
àßßás ghi
۱۴۰۱/۵/۲۹
20
بسیار جالب بود اما پایان بندی کتاب شبیه سریالهای ایرانی بود اگر خودمون رو جای بچهها بزاریم اگر جای پسر خانواده باشیم و پدرمون رو یه فرد خیانتکار بدونیم یا جای دختر خانواده باشیم و مداوم ترس از یه قاتل داشته باشیم وقتی تمام شهر، پلیسها، مادر و همه کشور میگن پدرمون قاتله ما هم باور میکنیم پدرمون قاتل هستش و بجای اینکه وقتی اونو توی خونه میبینیم ازش دفاع کنیم ازش فرار میکنیم و به سمت مادرمون میریم حتی اگر اسلحه توی دستش باشه بازم حق رو بهش میدیم و از مادرمون دفاع میکنیم ولی ما میبینیم بچهها خیلی سریع به سمت پدرشون میرن و حتی دختر به مادر خودش چاقو هم میزنه و مادرشو میکشه. خود شخصیت اصلی تازه بعد از سالها زندگی با همسرش و یک هفته که شخصیت واقعی همسرشو دونسته تازه وقتی با همسرش حرف میزنه میفهمه که مرگ خواهر همسرش تقصیر همسرش بوده بعد چطور بچهها که از هیچی خبر ندارن به سمت پدرشون میان و مادرشون رو یه قاتل میبینن که بهش چاقو بزنن از طرفی کشتن یه آدم سخت هست چه برسه واسه یه دختر بچه که بخواد مادرشو بکشه که میشه گفت غیر ممکن به نظر میاد. بجز همه اینها خیلی راحت رفع اتهام میشه در حالتی که هزار سند هست که نشون میده گناهکاره در کتاب میگه چون آزمایش دی انای نشون داده تمام عرقها واسه یه زمان هست تبرعه میشه اگر خودمون رو جای پلیس بزاریم یه فردی که تمام تمام شواهد بر علیهاش هست و همسرش رو هم کشته (چون خودش گفت دسته چاقو رو پاک کرده و جای دست خودش رو چاقو بوده)، میگفتیم حتما عرق خودش رو در یک زمان در جایی جمع کرده و اونارو پخش کرده تا همه رو بندازه گردن همسرش و الآنم اونو کشته و نیست که از خودش دفاع کنه. بهتر بود نویسنده با دلایل منطقی و بدون حذف ملیسنت فرد رو تبرعه میکرد.
سلام و درود من منتقد حرفه ای نیستم، اما به نظر بنده در ابتدا باید صدا و کتابخوانی آقای رضوانی و کیفیت کاری ناشر صوتی، ماه آوا را ستود. تشکر ویژه داریم که کار را با بهترین کیفیت و بدون سانسور ارائه می کنند، موفق و سربلند باشید.سامانتا داونینگ کتابی جالب و تقریبا رازآلود و جنایی نگاشته است، این اثر سرگرم کننده است ولی کاملا بی منطق از کار درآمده که امکان همزاد پنداری یا علاقه و حتی امکان ترحم و دلسوزی را هم در مخاطب برنمی انگیزد چرا مخاطب باید با زن و شوهری که بی دلیل آدم می کشند ارتباط عاطفی برقرار کند؟ چرا باید از این همه خباثت در وجود شخصیت های اصلی، مخاطب را جذب کند تا همدردی یا همزادپنداری کند؟ این اثر مثل کتاب خون روی برف یا ناطور دشت و داستان هایی از این قبیل که شخصیت اصلی مشکلات عمیق روان پریشی یا جامعه ستیزی دارند و حتی آدم کش هستند و مخاطب به آن ها احساس علاقه یا ترحم و مهربانی دارند نیست، آن ها از روی لذت به دیگران آسیب نمی زدند و در عین حال شخصیت هایشان جنبه ها و زوایای دوست داشتنی و جذابی داشته که مخاطب را به سمت همدردی و گاهی همزادپنداری می کشیدند که هیچ کدام در این رمان اتفاق نمی افتد مورد بعدی این بی منطقی آشکاریست که در انتهای رمان داستان را بی معنا میکند، زنی که به اصطلاح شخصیت باهوش و تاریک ماجراست، زنی که چندین قتل انجام داده و پلیس کوچکترین سرنخی از او ندارد و با هوش فراوان، همه را فریفته است، خود به دست خود و با نیت و نقشه قبلی کاری می کند که پلیس را متوجه ء خود و خانواده اش بکند، خانواده ای که برایش زحمت کشیده را از هم می پاشد برای انتقامی که می توانست جور دیگری بگیرد. اما کتاب همسر دوست داشتنی من، ابعاد بهتری هم دارد، اثر اعمال ما به ما باز می گردد.
یک ستاره بخاطر پایان داستان کم کردم. این داستان همه چیزش بجز پایان بندی عالیه از همون شروع داستان کاملا جذب میشید و مثل خیلی از داستانها لازم نیس چند فصل بره جلو تا کمکم جذبتون کنه. داستان یه خانواده به ظاهر خوشبخت و به شدت منظم و مقرراتی رو شاهدیم ولی در باطن پر از رمز و راز و جنایت. ساختار داستان و ایده کلی خیلی خوبه چه از لحاظ روانشناسی و چه از لحاظ جنایی و معمایی ولی یه سری چیزا سطح داستان رو آوردن پایین مثلا زنی که تا این حد مشکل روانی داره که ترغیبش میکنه تا این حد دست ب جنایت بزنه چطور میتونه ۱۷ سال یه زندکی همراه با بچه رو با بهترین شکل در ظاهر اداره کنه و نشون نده چطور میشه براحتی اینهمه بگیر و ببند و ملاقات قبل از قتل داشت و هیچ دوربین یا شاهدی متوجه نشه از این قبیل مسائل در داستان زیاد هست که به همین دومورد اکتفا میکنم و اما پایان که به نظرم خیلی سطحی به سرانجام رسید شوهر قاتله و در چندتا از قتلهای همسرش شریک جرم بوده چرا باید در پایان تبرعه بشه همون قدر که زن مقصر بوده شوهرش هم بوده از مجموع داستان لذت بردم بجز پایانش و بخاطر همین تو ذهنم پایان دلخواه خودمو نوشتم که تو این پایان بعد از آخرین دیدار میلیسن و شوهرش بچهها همهی حرفای پدر و مادرشون رو از پشت در میشنون و بعد از ورودشون ب اتاق شاهد درگیری پدر و مادرشون میشن که تو اون درگیری پدر و مادرشون همدیگه رو میکشن و بعد از مرگشون وقایع بصورت کامل برای عموم فاش میشه. گویندگی آقای رضوانی هم که مثل همیشه خیلی خوب بود. سپاس
داستان جنایی-روانشناسی جالبی بود، با حوصله و دقت نگارش شده و تمام وقایع مرتب و مرتبط است. داستان از تلاش مردی ظاهرا ناشنوا برای ارتباط برقرارکردن با دختران جوان آغاز میشود و در ادامه ورق کاملا برمیگردد و با مردی آشنا میشویم که با شخصیت ابتدای داستان کاملا متفاوت است. او وخانوادهاش ظاهرا بطور تصادفی درگیر اتفاقات وحشتناک ودلخراشی میشوند که تا انتها ادامه دارد. جدا از سبک معمایی و البته جنایی کتاب بخش روانشناسانه داستان بسیار چشمگیر و قابل تامل است. در هرفصل وقایع عادی و روزمره زندگی این خانواده به نحوی روایت میشود که روابط انسانی و خانوادگی قهرمان داستان با اطرافیانش کاملا آنالیز و قابل درک میشود، هرچند در جای جای داستان قهرمانان داستان رفتارهای عجیب و غیرقابل باوری انجام میدهند که باعث میشود خواننده یا شنونده نتواند بطور عمیق با آنها همذات پنداری کند. تنها نقطه ضعف داستان به عقیده من پایان آن است که گرچه تقریبا قابل قبول وراضی کننده است اما خیلی مختصر ومفید جمع میشود و برخلاف داستان که مفصل و پر از جزئیات روایت میشود پایان آن کوتاه و فاقد نتیجه گیریهای منطقی ست. روی هم رفته برای علاقه مندان به داستانهای جنایی و روانشناسی داستان جذاب و قابل قبولی است. در انتها از گوینده کتاب صوتی که جذابیت و گیرایی داستان با صدای گرم شان صدچندان شده است کمال تشکر را دارم.
کتاب داستانه زن و شوهری است که هردو بخاطر روزمرگیهای زندگی به قتلهای سریالی پناه بردهاند.... اینجوری که مرد داستان به خانمها نزدیک میشود و سپس با همسرش زنها را به قتل میرسانند و اتفاقاتی که بین این زوج پیش مییاد....
من کتاب دوست داشتم... از اون کتابها بود که کلی آدرنالین تو بدنم ترشح کرد البته پایان داستان از وسط هاش قابل حدس بود ولی این از کشش داستان کم نمیکرد. همچنین به نظرم کتاب جدا از ژانر وحشت زمینههای روانشناسی هم داشت از نوع کودکی این دونفر تا اتفاقاتی که اکنون میافته
ادامه صحبت هام شاید شامل اسپویل باشه: مرد داستان در خانوادهای منفعل و سرد بزرگ شده و کل کودکیاش در جست و جو محبت و جلب نظر افرادی است که دوست دارد و پس از رفع نشدن این نیاز در خانواده، پدر و مادر خود را رها و سپس ازدواجی که همچنان در تکاپو جلب نظر همسری را دارد که گویی کنترل کل خانواده در دست او است. زنی که رگههای ضد اجتماعی و سادیسم دارد و هیچ گونه احساس هم دردی در او شکل نگرفته ولی در نقش قربانی مسیر خود را طی میکند
دو شخصیت خطرناک کنار هم باعث به وجود آمدن قتلهایی وحشتناک شده و در نتیجه کتابی به اسم همسر دوست داشتنی من
من کتاب دوست داشتم... از اون کتابها بود که کلی آدرنالین تو بدنم ترشح کرد البته پایان داستان از وسط هاش قابل حدس بود ولی این از کشش داستان کم نمیکرد. همچنین به نظرم کتاب جدا از ژانر وحشت زمینههای روانشناسی هم داشت از نوع کودکی این دونفر تا اتفاقاتی که اکنون میافته
ادامه صحبت هام شاید شامل اسپویل باشه: مرد داستان در خانوادهای منفعل و سرد بزرگ شده و کل کودکیاش در جست و جو محبت و جلب نظر افرادی است که دوست دارد و پس از رفع نشدن این نیاز در خانواده، پدر و مادر خود را رها و سپس ازدواجی که همچنان در تکاپو جلب نظر همسری را دارد که گویی کنترل کل خانواده در دست او است. زنی که رگههای ضد اجتماعی و سادیسم دارد و هیچ گونه احساس هم دردی در او شکل نگرفته ولی در نقش قربانی مسیر خود را طی میکند
دو شخصیت خطرناک کنار هم باعث به وجود آمدن قتلهایی وحشتناک شده و در نتیجه کتابی به اسم همسر دوست داشتنی من
با سلام خدمت کتابراه عزیز و همه دست اندر کاران آن.
من کتاب همسر دوست داشتنی من را دوست نداشتم. به خاطر موضوع بسیار خشن و دردناک آن و اینکه چطور یک انسان میتواند اینقدر قصی القلب باشد در حالیکه مادر هست و زندگی عادی دارد. البته تا آخر گوش کردم و دو سوم آخر کتاب بسیار هیجان انگیز میشد.
ولی توضیحات خیلی اضافه و کسل کننده داشت.
اجرای گوینده را هم برعکس تمام کتابهایی که تا الان گوش کردم و راضی بودم خیلی دوست نداشتم.
آخر خیلی از جملات را با لحن خیلی بی تفاوت و بی حالت بیان میکردند. مثل باشه، آره و.... که لحن جالبی نبود. امیدوارم کتابهای بعدی را بهتر اجرا کنند.
کتاب خشکسالی پرونده هری کبر و بیمار خاموش را توصیه میکنم. خیلی عالی هستند
من کتاب همسر دوست داشتنی من را دوست نداشتم. به خاطر موضوع بسیار خشن و دردناک آن و اینکه چطور یک انسان میتواند اینقدر قصی القلب باشد در حالیکه مادر هست و زندگی عادی دارد. البته تا آخر گوش کردم و دو سوم آخر کتاب بسیار هیجان انگیز میشد.
ولی توضیحات خیلی اضافه و کسل کننده داشت.
اجرای گوینده را هم برعکس تمام کتابهایی که تا الان گوش کردم و راضی بودم خیلی دوست نداشتم.
آخر خیلی از جملات را با لحن خیلی بی تفاوت و بی حالت بیان میکردند. مثل باشه، آره و.... که لحن جالبی نبود. امیدوارم کتابهای بعدی را بهتر اجرا کنند.
کتاب خشکسالی پرونده هری کبر و بیمار خاموش را توصیه میکنم. خیلی عالی هستند
خوانش آقای تایماز رضوانی شنیدن داستان رو چند صد برابر لذت بخش تر میکنه...
جمله آخر داستان واقعا آدم رو شوکه میکنه و به فکر فرو میبره.... شاید میخواسته شخصیت جدیدی برای خودش درست کنه در حالی که تو این شخصیت بخشی از ملیسنت هم باشه...
شاید به این کار عادت کرده؛ اما دلم نمیخواد این رو باور کنم چون به نظرم در حالی که یک زندگی جدید در جایی جدید و زیر نظر روانکاو شروع کردن رو نمیشه راحت خراب کرد... هر چند که این احتمال رو میشه داد که نویسنده میخواهد این رو بفهمونه که زندگی در کنار یک فرد روانی، روان آدم رو واقعا از بین میبره......
جمله آخر داستان واقعا آدم رو شوکه میکنه و به فکر فرو میبره.... شاید میخواسته شخصیت جدیدی برای خودش درست کنه در حالی که تو این شخصیت بخشی از ملیسنت هم باشه...
شاید به این کار عادت کرده؛ اما دلم نمیخواد این رو باور کنم چون به نظرم در حالی که یک زندگی جدید در جایی جدید و زیر نظر روانکاو شروع کردن رو نمیشه راحت خراب کرد... هر چند که این احتمال رو میشه داد که نویسنده میخواهد این رو بفهمونه که زندگی در کنار یک فرد روانی، روان آدم رو واقعا از بین میبره......
داستان در مورد جنایات زن و شوهری بود که درظاهر عاشق همدیگر بودند و فرزندانی که نمیدانستند چه پدرو مادر خطرناکی دارند. پدر و مادری که اختلالات روانی شدید داشتند و از شکنجه آدمها لذت میبردند در صورتی که بهترین پدر و مادر برای فرزندانشان بود یا حداقل این گونه وانمود میکردند. انسانها همیشه درگیر اتفاقات بدی هستند که در کودکی رخ میدهد و آنها را در بزرگسالی دچار بیماریهای روانی میکند و مانند زن و شوهری که در این داستان روانی هستند و جنایت میکنند و خود را مستحق میدانند. راوی کتاب صوتی همسر دوست داشتنی من صدای گرم و زیباییداشتند. تشکر میکنم.
ابتدا باید عرض کنم که سیر تکاملی داستان بسیار موزون و البته در سر مرز بود چون یک جوری پیش میرفت که تا میومدی احساس خستگی کنی ناگهان یک اتفاق خواننده رو از جا بلند میکرد و دنبال داستان میکشوندعلاوه بر اینکه داستانی کاملا جنایی و رازآلود بود درون خودش نکات آموزشی بسیاری رو خیلی ریز بهت گوشزد میکرد حتی در مورد تربیت کودکانو در پایان اینکه خوانش بسیار حرفهای و زیبای جناب رضوانی خودش تأثیر بسیاری در جذب خواننده و کشش داستان داشت با تشکر از کتابراه
کتاب از هر نظر یک کتاب متوسط بود. گوش دادن بهش حس خوبی به من میداد ولی مطمئنا کتابی نیست که دو سال بعد حتی یاد بیاید که خوانده ام. من این کتاب رو برای مواقعی که تمرکز کافی ندارید و دنبال چیزی برای گوش کردن میگردید، توصیه میکنم. خوانش کتاب هم بد نبود ولی یه جاهایی انگار روایتگر برداشت شخصیش رو به لحن شخصیتها اضافه میکرد که اصلا به نظرم جالب نبود.
با سلام و خدا قوت به تیم عالی کتابراه.. با تشکر از استاد رضوانی برای خوانش و اجرای قوی و گیراشون.. کتاب جذاب و هیجان انگیزیه.. واقن به قول بقیه دوستان جمله آخر یه شوک محسوب میشه.. فضای داستان یجوریه که آدم دوس داره بقیه داستان رو بخونه.. کسانی که به داستانهای جنایی علاقه دارن میتونن رو این داستان حساب کنن.. در نهایت منم این کتاب رو پیشنهاد میکنم
کتاب تا حدود کمی جنایی معمایی هست تا فصل ۵۳ واقعا یکنواخت و کسل کننده بود اما از فصل ۵۳ به بعد داستان خیلی جالب میشه و پایانش یکم عجیب غریبه اگه در طول روز همراه با کارهای روزمره بخواید چیزی گوش بدید ابن کتاب خوبه اما کتابی نیست که بعنوان داستان جنایی جذبتون کنه و با تمرکز گوش کنید