نقد، بررسی و نظرات کتاب مرغ آمین - سیمین دخت حسینیان
مرتبسازی: پیشفرض
این مجموعه شامل 9 داستان است با نامهای: افسانه، ونوس، مرغ آمین، خوابم میآد، پردهای که انگار زمانی رنگش سفید بود، صدای شصت و سه، سوال بی جواب، طعم تلخ پاستیل، شام عروسی که مشخص نیست ماحصل چند سال و یا چند ماه نویسنده است.
این مجموعه فاقد مقدمه است و خواننده هیچگونه اطلاعاتی از نویسنده و نوع فعالیت وی در گذشته و حال به دست نخواهد آورد. همچنین خواننده نمیداند که این مجموعه چندمین اثر از سیمین دخت حسینیان است و....
مرگ همان موجودی است که در لابه لای تمامی داستانهای این مجموعه پرسه میزند. سایۀ دراز و هول انگیز آن در میان سطرهای سیاه حرکت میکند و سرمای وحشت زیر پوست خواننده جریان مییابد.
مرگ، چیزی غریب و دور از دسترس نیست. مرگ، جفت جدایی ناپذیر زندگی است اما در این مجموعه سرعت مرگ، بیش از حرکتِ کندِ زندگی خود را به خواننده نشان میدهد. شاید به قول زنده یاد سهراب سپهری: «و بدانیم اگر مرگ نبود، دست ما از پی چیزی میگشت...»
حاصل تلاش "سیمیندخت حسینیان" در این مجموعه نشان داد که این بانوی نویسنده، ابزار و امکانات مناسب برای نوشتن آثار ماندگار و تأثیرگذار را با خود دارد. آنچه میتواند وی را در راه رسیدن به آن افق روشن هدایت نماید، رعایت نکاتی خرد و اندک است. چیزهایی مثل بازنویسی و بازخوانی مکرر داستانها، تمرکز بر تولد ایدههای نو، دقت در لو ندادن فرجام داستان در خطوط و سطرهای ابتدایی، تلاش برای گسترش و بسط داستان به گونهای که منجر به دراز نویسی نشود و...
باید، و شایسته است که، برای ایشان و تمام کسانی که هنوز و با وجود تمامی مشکلات کنونی، قادر به نوشتن هستند، آرزوی موفقیت نماییم.
این مجموعه فاقد مقدمه است و خواننده هیچگونه اطلاعاتی از نویسنده و نوع فعالیت وی در گذشته و حال به دست نخواهد آورد. همچنین خواننده نمیداند که این مجموعه چندمین اثر از سیمین دخت حسینیان است و....
مرگ همان موجودی است که در لابه لای تمامی داستانهای این مجموعه پرسه میزند. سایۀ دراز و هول انگیز آن در میان سطرهای سیاه حرکت میکند و سرمای وحشت زیر پوست خواننده جریان مییابد.
مرگ، چیزی غریب و دور از دسترس نیست. مرگ، جفت جدایی ناپذیر زندگی است اما در این مجموعه سرعت مرگ، بیش از حرکتِ کندِ زندگی خود را به خواننده نشان میدهد. شاید به قول زنده یاد سهراب سپهری: «و بدانیم اگر مرگ نبود، دست ما از پی چیزی میگشت...»
حاصل تلاش "سیمیندخت حسینیان" در این مجموعه نشان داد که این بانوی نویسنده، ابزار و امکانات مناسب برای نوشتن آثار ماندگار و تأثیرگذار را با خود دارد. آنچه میتواند وی را در راه رسیدن به آن افق روشن هدایت نماید، رعایت نکاتی خرد و اندک است. چیزهایی مثل بازنویسی و بازخوانی مکرر داستانها، تمرکز بر تولد ایدههای نو، دقت در لو ندادن فرجام داستان در خطوط و سطرهای ابتدایی، تلاش برای گسترش و بسط داستان به گونهای که منجر به دراز نویسی نشود و...
باید، و شایسته است که، برای ایشان و تمام کسانی که هنوز و با وجود تمامی مشکلات کنونی، قادر به نوشتن هستند، آرزوی موفقیت نماییم.
خیلی دل نویسنده پر بود و ذهنش درگیر یه سری مسائل.
مضمون بیشتر داستانهای این کتاب عشق نافرجام، خودکشی و مرگ بود و حس بدی رو به مخاطب القا میکرد.
جمله بندی و طرز نگارش رو دوست نداشتم، دخترای کتاب به زبون کوچه بازاری یا لاتی حرف میزدن. شایدم به خاطر شرایط زندگیشون بود.
یه مسئله دیگه این بود که کارکترهای بعضی از داستانهای این به شدت آدمای هل و عجولی بودن چه از دخترا گرفته و چه از پسرا مثل داستانهای ونوس، صدای شصت و سه.
به جز داستان افسانه که ماجرای سم پاشی رو وسط کشید ولی سر آخر دلیلش معلوم نشد که چی بود ولی در داستانهای دیگه چه به طور مسقیم یا غیر مستقیم مسئلههایی که مطرح شده بود به سرانجام رسیدن.
یه مسئله دیگه که خاطرم رو مکدر کرد این بود که نویسنده سعی داشت شخصیت دختران و خانمهای این کتاب به شدت ضعیف و بی پناه نشون بده. یه جورایی دیگه داشتن غلو میکردن.
با این وجود به شخصه داستانهای ونوس، مرغ آمین، طعم تلخ پاستیل رو دوست داشتم.
مضمون بیشتر داستانهای این کتاب عشق نافرجام، خودکشی و مرگ بود و حس بدی رو به مخاطب القا میکرد.
جمله بندی و طرز نگارش رو دوست نداشتم، دخترای کتاب به زبون کوچه بازاری یا لاتی حرف میزدن. شایدم به خاطر شرایط زندگیشون بود.
یه مسئله دیگه این بود که کارکترهای بعضی از داستانهای این به شدت آدمای هل و عجولی بودن چه از دخترا گرفته و چه از پسرا مثل داستانهای ونوس، صدای شصت و سه.
به جز داستان افسانه که ماجرای سم پاشی رو وسط کشید ولی سر آخر دلیلش معلوم نشد که چی بود ولی در داستانهای دیگه چه به طور مسقیم یا غیر مستقیم مسئلههایی که مطرح شده بود به سرانجام رسیدن.
یه مسئله دیگه که خاطرم رو مکدر کرد این بود که نویسنده سعی داشت شخصیت دختران و خانمهای این کتاب به شدت ضعیف و بی پناه نشون بده. یه جورایی دیگه داشتن غلو میکردن.
با این وجود به شخصه داستانهای ونوس، مرغ آمین، طعم تلخ پاستیل رو دوست داشتم.
با احترام به نویسنده، متن داستانها مملو از ناامیدی و تاریکیها و ادبیات سیاه بود ولی پایان باز داستانها به نظر خوب و مشوق برای ادامه مطالعه بود که خواننده به دنبال ادامه مطلب باشه ولی با داستان بعدی که ارتباطی با داستان قبل نداره مواجه بشه و این کمک میکنه به اینکه هرکسی با حدس و سلیقه خودش داستان رو به اتمام برسونه. ولی در کل با اینکه قلم نویسنده و سبک پایان باز داستانها رو پسندیدم اما به دلیل غمگین بودن داستانها و ناامیدی که در متنها موج میزد این کتاب رو توصیه نمیکنم، عدهای با مطالعه و خواندن کتاب آرامش میگیرن و حیف که آرامش حاصل از مطالعه از بین بره و ذهن رو درگیر ناامیدی و جنبههای منفی کنه.
قلم نویسنده رو دوست داشتم، اما داستانها بسیار تلخ بودند، خصوصا برای کسی مثل من که صبح زود در مسیر سرکار میخونه میتونه کل روزش رو درگیر کنه تا حدی که سرش درد بگیره، اما کشش داستانهاطوری بود که دوست داشتم ادامه بدم، به نوعی خود آزاری کردم!
من دو داستان ونوس و مرغ آمین رو دوست داشتم.
داستان افسانه به نظرم ابهام داشت و خیلی متوجه نشدم که چی شد!!!
داستان پردهای که انگار زمانی رنگش سفید بود واقعا متوجه نشدم چرا باید منیژه در اون شرایط دست به خودکشی بزنه، شاید ذهن کمی تاریک نویسنده در اون زمان اینطور بیشتر میپسندیده وگرنه کاش حالا که میخواست شخصیت مادر رو بکشه با تصادف میکشتش!!!
صدای شصت و سه به نظرم کمی غیرواقعی بود، آخه مشاور تلفنی چرا باید نحوه پاسخگوییش اونطور باشه!!! رفتار جفتشون مثل بچه راهنماییها بود!!!
من دو داستان ونوس و مرغ آمین رو دوست داشتم.
داستان افسانه به نظرم ابهام داشت و خیلی متوجه نشدم که چی شد!!!
داستان پردهای که انگار زمانی رنگش سفید بود واقعا متوجه نشدم چرا باید منیژه در اون شرایط دست به خودکشی بزنه، شاید ذهن کمی تاریک نویسنده در اون زمان اینطور بیشتر میپسندیده وگرنه کاش حالا که میخواست شخصیت مادر رو بکشه با تصادف میکشتش!!!
صدای شصت و سه به نظرم کمی غیرواقعی بود، آخه مشاور تلفنی چرا باید نحوه پاسخگوییش اونطور باشه!!! رفتار جفتشون مثل بچه راهنماییها بود!!!
نقد کتاب:
این کتاب مناسب کسانی هست که داستانهای کوتاه کوتاه دوست دارند است زیرا این کتاب 9 داستان کوتاه دارد و به کسانی که رمان یا داستان بلند و طولانی دوست دارن پیشنهاد نمکنم.
یکی از چیزهای که باش شد من به این کتاب کم ستاره بدم این بود که فضای کتاب خیلی افسرده بود و وقتی من این کتاب را میخوانم حالم بد میشود.
یکی دیگر از دلیل هام این بود که کتاب فقط درباره یک موضوع صحبت کرده بود و نباید آنجور میشود باید یکمی تنوع داشت.
و آخرین نقطه ضعف آن این بود که موضوعهای آن درباره خودکشی و خیانت و موارد قبیل اینها بود.
داستانی که من دوست داشتم مرغ آمین بود. از نویسنده محترم تشکر میکنم و خسته نباشید میگویم به ایشان.
از انتشارات آقاپور نیز سپاس گزارم و بی نهایت هم از کتابراه عزیز ممنونم
این کتاب مناسب کسانی هست که داستانهای کوتاه کوتاه دوست دارند است زیرا این کتاب 9 داستان کوتاه دارد و به کسانی که رمان یا داستان بلند و طولانی دوست دارن پیشنهاد نمکنم.
یکی از چیزهای که باش شد من به این کتاب کم ستاره بدم این بود که فضای کتاب خیلی افسرده بود و وقتی من این کتاب را میخوانم حالم بد میشود.
یکی دیگر از دلیل هام این بود که کتاب فقط درباره یک موضوع صحبت کرده بود و نباید آنجور میشود باید یکمی تنوع داشت.
و آخرین نقطه ضعف آن این بود که موضوعهای آن درباره خودکشی و خیانت و موارد قبیل اینها بود.
داستانی که من دوست داشتم مرغ آمین بود. از نویسنده محترم تشکر میکنم و خسته نباشید میگویم به ایشان.
از انتشارات آقاپور نیز سپاس گزارم و بی نهایت هم از کتابراه عزیز ممنونم
کتاب مرغ آمین از چند داستان کوچک تشکیل شده است که در این داستانها حکایت ساده اوحی افراد و بدون فکر کار کردن و از سر احساسات تصمیم گرفتن و یا اعتمادهایی که جوابی جز بدبختی و پشیمانی نداشت و دروغهایی که شیرین بود و آخر و عاقبتی بسیار غمگین و بد داشت. درست است که داستانهای این کتابی مقدار به ظاهر بوی نا امیدی و بد بینی میدهد اما در باطن به ما یا آوری میکنه که همه ما انسانیم و ممکن است که دچاری مسئلهای شبیه این مسائل بشویم پس برای اینکهی مقدار با واقعیت تلخ زندگی در جامعه امروز، علارقم شیرین بودن خود زندگی به تنهایی رو به رو بشویم ما حتما نباید چیزی را تجربه کنیم بلکه باید از تجربیات دیگران استفاده کنیم. کتاب آموزندهای است برای اون که بفهمد. سپاسگزارم از کتابراه
از نظر من بیشتر داستانهای این کتاب ناتمام بود و تنها داستانی که واقعا خوب بود، مرغ آمین بود.
در چند تا از داستانهای این کتاب خیانت و در یک داستان که نشان میداد که یک پسر به خاطر صدای یک دختر عاشق شده را از نظر من اصلا درست و طبق قوانین اسلامی نبود؛ البته برخی جملات آن. به نظرم نویسنده همش دوست داشت از بدبختیهای انسانها صحبت کنه 😕
اما داستان مرغ آمین بسیار خوب بود، اینکه نشان میداد همهی ما حتی اگر در این دنیا واقعا بدبخت هم باشیم و هر روز آرزوی مرگ کنیم، وقتی به خود مرگ میرسیم و میمیریم دلمان میخواهد دوباره برگردیم و در کنار عزیزان مان مانند (فرزند خویش) باشیم. تنها دلیل این دو ستاره من به خاطر این داستان و یک داستان خوب دیگری که داشت است.
در چند تا از داستانهای این کتاب خیانت و در یک داستان که نشان میداد که یک پسر به خاطر صدای یک دختر عاشق شده را از نظر من اصلا درست و طبق قوانین اسلامی نبود؛ البته برخی جملات آن. به نظرم نویسنده همش دوست داشت از بدبختیهای انسانها صحبت کنه 😕
اما داستان مرغ آمین بسیار خوب بود، اینکه نشان میداد همهی ما حتی اگر در این دنیا واقعا بدبخت هم باشیم و هر روز آرزوی مرگ کنیم، وقتی به خود مرگ میرسیم و میمیریم دلمان میخواهد دوباره برگردیم و در کنار عزیزان مان مانند (فرزند خویش) باشیم. تنها دلیل این دو ستاره من به خاطر این داستان و یک داستان خوب دیگری که داشت است.
نویسندہ قلم روان و شیوایی داشت ھر کدوم از این چندتا قصہ پتانسیل این و داشت کہ ھر کدوم رمان اجتماعی جذابی بشہ کہ مخاطب و با خودش ھمراہ میکرد ھر چند این نوع از نگارش کہ ھر داستان بہ شکل بیان خاطرہ گفتہ میشد ھم جالب بود و خودش میتونست یک سبک باشہ تنھا دلیلی کہ یہ ستارہ کم کردم این بود کہ توی یکی از این داستانھا اون زنی کہ شوھرش کتکش میزد و میخواست برہ خونہ باباش ولی میترسید و وقتی برگشت شوھرہ مردہ بود، خیلی دلم میخواست ببینم قاتل اون مرد کیہ ولی شما سرسری ازش گذشتین بہ ھر حال خستہ نباشید امیدوارم بعد از این کتاب یہ رمان اجتماعی با قلم جذابتون بنویسید
خیلی خوبه واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم
زنها دخترها خیلی حرفای نگفته دارن
واقعا قلبم درد گرفت خیلی اذیت شدم وقتی داستانو خوندم
نویسنده به معنی واقعی کلمه بلده (با کلمات بازی کنه)
احساسات رو خیلی خوب میرسونه
درجه یکه
ای کاش این جور کتابا تو مدرسهها تدریس میشد
به جای کلی کتاب مزخرف دیگه
تا بچهها بفمن و جنس مخالفشونو درک کنن
من خودم تا این چند تا کتاب اخیر رو نخوندم به معنا واقعی درکشون نکردم
فقط باید بخونین تا بفهمین چی میگم
شب و روزگار خوش
یا حق
خدانگهدار
زنها دخترها خیلی حرفای نگفته دارن
واقعا قلبم درد گرفت خیلی اذیت شدم وقتی داستانو خوندم
نویسنده به معنی واقعی کلمه بلده (با کلمات بازی کنه)
احساسات رو خیلی خوب میرسونه
درجه یکه
ای کاش این جور کتابا تو مدرسهها تدریس میشد
به جای کلی کتاب مزخرف دیگه
تا بچهها بفمن و جنس مخالفشونو درک کنن
من خودم تا این چند تا کتاب اخیر رو نخوندم به معنا واقعی درکشون نکردم
فقط باید بخونین تا بفهمین چی میگم
شب و روزگار خوش
یا حق
خدانگهدار
کتاب جالبی بود هر قسمتو که میخوندم منتظر ادامهاش در قسمت بعدی بودم ولی با قصهی جدیدی در قسمت جدید روبه رو میشدم که هیچ ربطی به داستان قبلی نداشت واین باعث جذابیت داستان میشد واینکه آخر اکثر داستانها معلوم نبود و هرکسی بنا به دیدگاه خودش میتونست قصه رو تموم کنه، بعضی قسمتها هم پایانش معلوم بود که این موضوع در جذابیت داستان بی تاثیر نبود 😊😊😊پیشنهاد میکنم این کتابو بخونید پشیمون نمیشید
با احترام به نویسنده محترم متاسفانه داستانها بسیار ناامید کننده بود، همش غم و نا امنی و خیانت توش بود، داستانها پایان بازی داشت و من منتظر بودم ببینم که خوب تهش چی میشه که میدیدم تمام شد، مثلا داستان شصت و سه چی شد آخرش؟ داستان آخر اصلا چی بود؟ بسیار رمان ضعیفی بود و واقعا ارزش خوندن نداشت.
با عرض سلام و ادب! به نظر من کتاب بسیار زیبا، احساسی و خوبی بود. نویسندهی محترم با مهارت تونسته بود مخاطبینش رو کاملا تحت تأثیر قرار بده. هر چند متاسفانه چون با خوندنش غمگین شده یا احساس ناامیدی بهشون دست داده اینو از ضعفهای کتاب یا نویسنده قلمداد کردن در صورتی که این قدرت قلم و توانایی نویسنده رو میرسونه! بسیار سپاسگزارم از نویسندهی عزیز و کتابراه خوبم!
من به جز غم مرگ ترس استرس وحشت چیز خوشایندی از این کتاب دریافت نکردم با خط به خط این کتاب تپش و اضطراب دریافت میکردم مضنون کتاب بیشتر قتل خودکشی فقر وبدبختی بود چه خوب میشد لااقل یکی یا دوتا از این داستانها یه فرجام خوبی داشت که متاسفانه اینجوری نبود مخصوصا داستان شام عروسی که خیلی ناراحت کننده بود
کتاب مرغ آمین خیلی خوب بود ممنون از نویسنده گرامیش، با خواندن این کتاب به این نتیجه رسیدم که ضمیر ظاهر و باطن انسان هر دو باهم دقیق در ارتباطن و انسان همیشه باید خوبی را از درگاه خداوند بخواد، نفرین خوب نیست نیست بدخوب نیست همیشه و همه جاهم برای خودمون و هم برای دیگران جز خوبی طلب نکنیم
بوی مرگ، خیانت، دو رویی، فریب، دخترهای بیچاره که مردند
خودکشی کردند!
ادم رو از همه چی میترسونه، بدبینی!
به نظرم نویسنده خیلی ناراحت بوده از این قبیل مسائل و
بلاخره اینجوری خودش خالی کرده، قلم روان شیرین و همراهی داشت
به سادگی میشد باهاش همراه شد، داستانها ساده و جذاب بود
مشکل من باهاش اینه که این قبیل مسائل خیلی ذهنم رو درگیر
میکنه واذیتم میکنه، اصلا برای همین دارم مینویسم که شاید
ذهنم کمتر درگیرش بشه، فقط توی داستان ونوس، ونوس چه بلایی
سرش اومد که بعدش خودکشی کرد؟ من نفهمیدم شایدم نخواستم بفهمم
هر چند ترجیح میدم ندونم چون فکر میکنم بیشتر ذهنم درگیر میشه
واذیت میشه، اما واقعا ناراحت کننده وعذاب اور بود، به میزان زیاد!
اما گذشته از موضوع، مهارت نویسنده رو تحسین میکنم.
بعد از چند ساعت بعد از خوندنش کماکان تاثیرش مونده بود!