نقد، بررسی و نظرات کتاب هر دو در نهایت میمیرند - آدام سیلورا
4.5
336 رای
مرتبسازی: پیشفرض
کتاب خیلی زیبا و روانی بود همین باعث شد خیلی زود تمومش کنم فقط من یه مشکل اساسی با همچین داستانها و کلیشههایی دارم اونم اینه که قضیهی در لحظه زندگی کردن در واقع واسهی همه چی جواب نیست مثلا کسی که در لحظه زندگی میکنه توی حالت نرمال میتونه کسی باشه که همیشه لبخند میزنه و آرومه و غصهی فردا رو نمیخوره و خودشو به کارایی دوست داره مشغول میکنه
ولی در واقع ما تاریخ دقیق مرگمونو نمیدونیم که این میتونه بین یک ثانیه بفد تا دهها سال بعد باشه
و ما حتما باید یه سری برنامه ریزی داشته باشیم مثلا اگه افراطی تو حال زندگی کنیم هیچ کس سختی درس خوندنو واسه آیندهی بهتر به جون نمیخره و هیچ آدمی که بیماریای داره به خاطر اعصاب خوردی و هزینههای زیاد درمان و از همه مهم تر مشکلات روحی دنبال درمان نمیره و سعی میکنه اونو از خاطرش ببره و فقط در لحظه زندگی کنه یا مثلا خوردن همهی غذاهای مضر و دردسرای بعدش
در واقع بعضی آدما هم هستن که همیشه در لحظه زندگی میکنن و چیزایی که لازمش برنامه ریزی برای آیندس آزارشون میده
زندگی مکان تعادل و تعادل لازمهی خوشبختیِ
کتاب زیبایی بود از خوندنش لذت بردم
ولی در واقع ما تاریخ دقیق مرگمونو نمیدونیم که این میتونه بین یک ثانیه بفد تا دهها سال بعد باشه
و ما حتما باید یه سری برنامه ریزی داشته باشیم مثلا اگه افراطی تو حال زندگی کنیم هیچ کس سختی درس خوندنو واسه آیندهی بهتر به جون نمیخره و هیچ آدمی که بیماریای داره به خاطر اعصاب خوردی و هزینههای زیاد درمان و از همه مهم تر مشکلات روحی دنبال درمان نمیره و سعی میکنه اونو از خاطرش ببره و فقط در لحظه زندگی کنه یا مثلا خوردن همهی غذاهای مضر و دردسرای بعدش
در واقع بعضی آدما هم هستن که همیشه در لحظه زندگی میکنن و چیزایی که لازمش برنامه ریزی برای آیندس آزارشون میده
زندگی مکان تعادل و تعادل لازمهی خوشبختیِ
کتاب زیبایی بود از خوندنش لذت بردم
کتاب قشنگیه که درباره دوستی و محبت بین انسانها صحبت میکنه و در واقع حرفش اینه ما اگه باور کنیم که یه روزی میمیریم از عمرمون بهترین استفاده رو میکنیم
ترجمه روان و مناسب بود و از مترجمین تشکر میکنم
اما خود کتاب ایراداتی هم داشت که باعث میشه نشه بهش گفت عالی
(حاوی اسپویل)
1) پایان بندی داستان بنظرم جالب نبود و خیلی قابل پیشبینی بود، اونقدری که من حدس زدم هر دو با انفجار گاز میمیرن اما حداقل برای متیو اینطوری بود و بنظرم نویسنده باید هیجان انگیز ترش میکرد
2) یکسری سوالات در طول داستان برای مخاطب پیش میاد که نویسنده از جواب دادنشون طفره رفته، مثلا اینکه تاریخ مرگ رو از کجا میفهمیدن، یا اصلا عاملین این کار کیا بودن
3) در طول داستان هم مثل انتهای داستان هیجان خاصی مشاهده نمیشه بجز قسمتی که با تفنگ سراغ روفوس میرن و بنظرم کشش داستان خیلی میتونست بیشتر بشه
4) یه سری شخصیتهای فرعی توی داستان بود که باعث میشد حواسمون از داستان اصلی پرت بشه و به داستان اونا توجه کنیم اما ایرادی که داشت این بود که از هر کدوم از داستانهای فرعی یک قسمت کوتاهی توضیح میداد و دوباره بر میگشت سر داستان اصلی که این اصلا جالب نبود بنظرم
(پایان اسپویل)
در کل کتاب خوبی بود ولی عالی نبود اما توصیه میکنم بخونید.
ترجمه روان و مناسب بود و از مترجمین تشکر میکنم
اما خود کتاب ایراداتی هم داشت که باعث میشه نشه بهش گفت عالی
(حاوی اسپویل)
1) پایان بندی داستان بنظرم جالب نبود و خیلی قابل پیشبینی بود، اونقدری که من حدس زدم هر دو با انفجار گاز میمیرن اما حداقل برای متیو اینطوری بود و بنظرم نویسنده باید هیجان انگیز ترش میکرد
2) یکسری سوالات در طول داستان برای مخاطب پیش میاد که نویسنده از جواب دادنشون طفره رفته، مثلا اینکه تاریخ مرگ رو از کجا میفهمیدن، یا اصلا عاملین این کار کیا بودن
3) در طول داستان هم مثل انتهای داستان هیجان خاصی مشاهده نمیشه بجز قسمتی که با تفنگ سراغ روفوس میرن و بنظرم کشش داستان خیلی میتونست بیشتر بشه
4) یه سری شخصیتهای فرعی توی داستان بود که باعث میشد حواسمون از داستان اصلی پرت بشه و به داستان اونا توجه کنیم اما ایرادی که داشت این بود که از هر کدوم از داستانهای فرعی یک قسمت کوتاهی توضیح میداد و دوباره بر میگشت سر داستان اصلی که این اصلا جالب نبود بنظرم
(پایان اسپویل)
در کل کتاب خوبی بود ولی عالی نبود اما توصیه میکنم بخونید.
در این کتاب نویسنده خیلی زیبا روز آخر و لحظات اخر زندگی شخصیتهای داستاتش را نوشته است. وجریان داستان کشش خوبی دارد واز خواندنش لذت بردم. واقعا هر کدام از ما اگر بدانیم فردا روز اخر زندگی ماست چگونه زندگی میکنیم. بازهم به راحتی ناراحت میشویم. کدام کار رو در اولویت انجام دادن قرار میدهیم.
دو جوان مد نطر نویسنده با این که کم سن وسال هم بودند سعی کردند روز آخر عمرشان را دریابند وبه هم کمک کردند وبر ترس هایشان غلبه کردند.
واقعا داشتن دوست خوب در همه زندگی تاثیر گذار است جملهای از کتاب که میگوید در انتخاب خانواده نقشی نداریم ولی در انتخاب دوست میتوانیم به خودمان کمک کنیم وبا داشتن دوست خوب طی مسیرهای سخت راحت تر است.
دریافتن لحظهها است که ساعتها را وسپس روزها را میسازد. اری طوری زندگی کنیم که انگار روز دیگر زنده نیستیم به همین راحتی وبه همین سبکبالی وطوری زندگی کنیم که انگار سالها زنده خواهیم بود با برنامه ریزی وهدفمند نویسنده طوری مسیر یک روزه زندگیها را مینگارد که بی هدفی دران نیست حتی رفتن به مکانهای تفریحی هم هدفمند وبرای تجربه کردن جاهای دیگری از جهان است.
یه نکته جالب دیگه که بود خیلی از کارها رو با احتیاط انجام میدادند چون که روز آخری بودند سوار آسانسور نمیشدن پلهها رو بادقت بالا وپایین میکردن متیو حاضر نبود سوار دوچرخه بشه در صورتیکه در روزهای عادی این احتیاط وحساسیت در کار نبود چه قدر ظریف نویسنده اشاره میکنه به این که درحالات عادی همه این کارها رو انجام میدادن ونگران هم نبودند واین که چه قدر خوبه که لحظه پایان زندگی رو ندونیم ودر عین حال با این نگرش هم اشنا باشیم طوری زندگی کن که انگار فردایی نیست بااین دیدگاه حتما قدر دان داشته هایمان ومهربان تر خواهیم بود.
دو جوان مد نطر نویسنده با این که کم سن وسال هم بودند سعی کردند روز آخر عمرشان را دریابند وبه هم کمک کردند وبر ترس هایشان غلبه کردند.
واقعا داشتن دوست خوب در همه زندگی تاثیر گذار است جملهای از کتاب که میگوید در انتخاب خانواده نقشی نداریم ولی در انتخاب دوست میتوانیم به خودمان کمک کنیم وبا داشتن دوست خوب طی مسیرهای سخت راحت تر است.
دریافتن لحظهها است که ساعتها را وسپس روزها را میسازد. اری طوری زندگی کنیم که انگار روز دیگر زنده نیستیم به همین راحتی وبه همین سبکبالی وطوری زندگی کنیم که انگار سالها زنده خواهیم بود با برنامه ریزی وهدفمند نویسنده طوری مسیر یک روزه زندگیها را مینگارد که بی هدفی دران نیست حتی رفتن به مکانهای تفریحی هم هدفمند وبرای تجربه کردن جاهای دیگری از جهان است.
یه نکته جالب دیگه که بود خیلی از کارها رو با احتیاط انجام میدادند چون که روز آخری بودند سوار آسانسور نمیشدن پلهها رو بادقت بالا وپایین میکردن متیو حاضر نبود سوار دوچرخه بشه در صورتیکه در روزهای عادی این احتیاط وحساسیت در کار نبود چه قدر ظریف نویسنده اشاره میکنه به این که درحالات عادی همه این کارها رو انجام میدادن ونگران هم نبودند واین که چه قدر خوبه که لحظه پایان زندگی رو ندونیم ودر عین حال با این نگرش هم اشنا باشیم طوری زندگی کن که انگار فردایی نیست بااین دیدگاه حتما قدر دان داشته هایمان ومهربان تر خواهیم بود.
چیزی که آینده این کتاب رو خیلی زود مشخص میکنه اسم کتاب است:)
این کمی مایوس کننده است ولی با خواندن کتاب میفهمید که معنای واقعی، پایان کتاب (اسم کتاب) چیه.
تاحالا رمانهای ماحراجویی زیادی رو دیدم که بیشتر افراد حاضران فداکاری کنن اما داخل این کتاب، شخصیتها به لحظاتی که تجربه کردن فکر میکنن و همچنین چیزهایی که تجربه نکردن.
این داستان با شخصیتهایی که داره، یادگیری از گذشته و افسوس نخوردنه آینده رو پیشنهاد میکنه، که بنظرم نویسنده خیلی تلاش کرد تا این منظور را داخل کتاب بنشونه.
اینکه من توانستم بفهمم این دنیا چقدر مارو با وهمهای خیال انگیزش بازی میده به من کمک کرد تا قدر لحظات زندگیام رو بیشتر بدونم.
باوجود انگیزشی نبودن کتاب نویسنده خیلی عالی منظور وجود ما در این دنیای فانی رو برسونه، از کتابراه تشکر میکنم که همچین کتاب با ارزشی رو برای همه قابل دسترس گذاشته:)
این کمی مایوس کننده است ولی با خواندن کتاب میفهمید که معنای واقعی، پایان کتاب (اسم کتاب) چیه.
تاحالا رمانهای ماحراجویی زیادی رو دیدم که بیشتر افراد حاضران فداکاری کنن اما داخل این کتاب، شخصیتها به لحظاتی که تجربه کردن فکر میکنن و همچنین چیزهایی که تجربه نکردن.
این داستان با شخصیتهایی که داره، یادگیری از گذشته و افسوس نخوردنه آینده رو پیشنهاد میکنه، که بنظرم نویسنده خیلی تلاش کرد تا این منظور را داخل کتاب بنشونه.
اینکه من توانستم بفهمم این دنیا چقدر مارو با وهمهای خیال انگیزش بازی میده به من کمک کرد تا قدر لحظات زندگیام رو بیشتر بدونم.
باوجود انگیزشی نبودن کتاب نویسنده خیلی عالی منظور وجود ما در این دنیای فانی رو برسونه، از کتابراه تشکر میکنم که همچین کتاب با ارزشی رو برای همه قابل دسترس گذاشته:)
این کتاب با تمام غمی که توش بود، با تمام حسهای متفاوتی که در وجود آدمی ایجاد میکرد، پر از درس بود.
اولش فکر میکنی چقدر میتونه وحشتناک باشه که بدونی امروز، آخرین روز زندگیته.
اما واقعا اگه همه مرگو اینقدر به خودمون نزدیک میدیدیم، خیلی از تصمیمهای اشتباهو نمیگرفتیم، از خودخواهی هامون دست برمیداشتیم، لحظات رو زندگی میکردیم، به همه کسایی که دوسشون داریم با همه وجود عشق میورزیدیم، قضاوت و قساوت به خرج نمیدادیم.
این کتاب دریچه تازهای به زندگی باز میکنه، اینکه بدونی کی میمیری، واقعا وحشتناکه اما اینکه بتونی در لحظه زندگی کنی و عشق بورزی، یک مهارته.
ممنون از کتابراه
اولش فکر میکنی چقدر میتونه وحشتناک باشه که بدونی امروز، آخرین روز زندگیته.
اما واقعا اگه همه مرگو اینقدر به خودمون نزدیک میدیدیم، خیلی از تصمیمهای اشتباهو نمیگرفتیم، از خودخواهی هامون دست برمیداشتیم، لحظات رو زندگی میکردیم، به همه کسایی که دوسشون داریم با همه وجود عشق میورزیدیم، قضاوت و قساوت به خرج نمیدادیم.
این کتاب دریچه تازهای به زندگی باز میکنه، اینکه بدونی کی میمیری، واقعا وحشتناکه اما اینکه بتونی در لحظه زندگی کنی و عشق بورزی، یک مهارته.
ممنون از کتابراه
کتابیه که آدم میتونه باهاش ارتباط بگیرید و قشنگ درکش کنه و به آدما خیلی کمکم میکنه باعث میشه انسان با حقیقت روبه رو بشه اینکه روزهای زندگیشو به بطالت نگذرونه و هدرش نده شاید امروز روز آخر عمرش باشه. اینکه قدر اطرافیانمون رو بدونیم شاید کسی که الان کناریم و قدرشو نمیدونیم ۱ دقیقه دیگه وجود نداشته باشه و تو حسرتش بمونیم. این کتاب یه درس بزرگیه واسه خودش به کسایی که دنبال یه کتاب خوب میگردن که توش پند و درس داشته باشه وقتی میخونه درکش کنه و احساسات توی متن درک کنه و وارد دنیای داستان بشه مت به شخصه این کتاب رو معرفی میکنم که هم قسمت مناسبی داره و هم اینکه همیشه همراهته و مثل کتاب خراب نمیشه و با توجه به درسی که به آدم میده در زندگی که ممکنه زندگیه یکی با این کتاب عوض بشه ۲۹۵۰۰تومن مبلغ بسیار بسیار بسیار کمی هست در این جامعه....
فکر میکردم که در آخر، درسهایی از زندگی رو گوشزدِ خوانندگان کنه و به نحوی این پیام رو به ما برسونه که از تک تکِ لحظاتتون نهایتِ اسفاده رو ببرید.
جزئیاتِ کتاب به طرزِ خاصی تصویر سازی رو راحت تر میکرد و در بخش هایِ مختلف کتاب احساسِ شادی و شور و تنهایی و غم و احساستِ دیگه رو، با همه یِ وجود میشه حس کرد. در گذرِ زمان متوجه میشید که چقدر خوشحال هستین و شورِ زندگی در روح و قلبتون در جریانه و در لحظه یِ بعد غم رو چقدر عمیق احساس میکنید.
اما در کل کتابی بود که ارزشِ یکبار و حتی چندین بار خوندن رو داره وَ حتی به قولِ متیو: از پوست و گوشت میگذره و به روح و قلب میرسه. قلب و روحی که داره کمرنگ میشه. مثلِ صدایِ جیرجیرک، خفیف و خفیف تر میشه اما هنوز هم وجود داره!
جزئیاتِ کتاب به طرزِ خاصی تصویر سازی رو راحت تر میکرد و در بخش هایِ مختلف کتاب احساسِ شادی و شور و تنهایی و غم و احساستِ دیگه رو، با همه یِ وجود میشه حس کرد. در گذرِ زمان متوجه میشید که چقدر خوشحال هستین و شورِ زندگی در روح و قلبتون در جریانه و در لحظه یِ بعد غم رو چقدر عمیق احساس میکنید.
اما در کل کتابی بود که ارزشِ یکبار و حتی چندین بار خوندن رو داره وَ حتی به قولِ متیو: از پوست و گوشت میگذره و به روح و قلب میرسه. قلب و روحی که داره کمرنگ میشه. مثلِ صدایِ جیرجیرک، خفیف و خفیف تر میشه اما هنوز هم وجود داره!
الان همین طوری داره از چشمام اشک سرازیر میشه. اول که شروعش کردم حس میکردم چقدر روند آرومی داره و حتی گاها حوصلهام سر میرفت ولی الان که تموم شد فهمیدم ارزشش رو داشت. تا به حال با یه رمان به هق هق کردن نیوفتاده بودم... به لطف آدام سیلورا اینم محقق شد.. نمیدونم هدف از کتاب خوندن چیه برای بقیه ولی اگه میخواید احساسات متفاوت رو تجربه کنید و در حقیقت احساساتی رو حس کنید و کتابی عمق وجودتون رو لمس کنه این کتاب رو از خودتون دریغ نکنید و بهش مهلت بدید صد صفحه آخر رو اصلا نمیفهمید چجوری خوندین... من با موسیقی space song فصل آخر رو خوندم یه ترکیب محشر برای گریه کردن و جز به جز دردهای دیالوگها رو حس کردن
داستان خوبی بود. اولش خیلی خسته کننده بود ولی هر چه به اخرش اضافه میشد جالب و جالب تر میشد. من بعضی از صفحاتش اسکرین گرفتم. بعضی جملاتش واقعا تحسین برانگیز بود. ارزش یه بار خوندن رو داره. به ادم میگه تو ممکنه روز اخری باشی، هیچ کس بابت مرگ خبرت نمیکنه پس فکر کن روز اخرته و خودت باش، شجاع باش، از انجام دادن کارهایی که دوست داری نترس، به حرفای مردم اهمیت نده. به معنای واقعی زندگی کن. متاسفانه خیلی از ماها زنده ابم ولی زندگی نمیکنیم. همش میگیم فردا روز خوبیه و بعد ارزو هامو براورده میکنم. ولی هیچ تضمینی نیست بعدا وجود داشته باشه. پس همین الان رو زندگی کن تا وقتت تموم نشده
چقد این کتاب زیبا و روان بود، پیام داستان خیلی روشن و واضح بود "جوری زندگی کن که انگار فردایی وجود نداره" و میتونم بگم من هم تک تک لحظات رو با اونها زندگی کردم.
البته یک ایرادی که داره اینه که نسخه ترجمه شده این کتاب سانسور شده، درواقع رابطه متیو و روفوس تو نسخه اصلی یکم متفاوته (که البته از نوع دوستیشون میشد این حدسو زد) و ناراحتم که چرا نسخه اصلیو نخوندم ولی قطعا خواهم خوند و به شما هم توصیه میکنم حتما نسخه اصلی کتاب رو بخونید.
در آخر از کتابراه ممنونم بابت این بستری که برای علاقمندان به کتاب فراهم کردند.
البته یک ایرادی که داره اینه که نسخه ترجمه شده این کتاب سانسور شده، درواقع رابطه متیو و روفوس تو نسخه اصلی یکم متفاوته (که البته از نوع دوستیشون میشد این حدسو زد) و ناراحتم که چرا نسخه اصلیو نخوندم ولی قطعا خواهم خوند و به شما هم توصیه میکنم حتما نسخه اصلی کتاب رو بخونید.
در آخر از کتابراه ممنونم بابت این بستری که برای علاقمندان به کتاب فراهم کردند.
خیلیی کتاب خوبی بود و حس خیلی خوبی ازش میگرفتم چون وایب قشنگی میداد. به نظرم اینکه یه آدم بتونه فقط یه روز با یه آدم جدید جوری دوست باشه که دونفر چند سال دوستن خیلی چیزارو میرسونه. اینکه توی هرموقعیتی و هرزمانی اگه بخای میشه تغییر کرد و ترس رو کنار گذاشت. به نظرم زندگی متیو شبیه زندگی خیلی از دختر و پسرهاست که فقط نیاز به یه فرد و یا حرفی دارن که بهشون بگه باید به ترسشون غلبه کنن و برای موفقیت تلاش کنن. ایم یعنی باید قدر هر لحظه و ثانیه به ثانیه زندگیمون رو بدونیم و برای درست و خوب گذروندنش تلاش کنیم. این بیشترین چیزیه که این کتاب به ادم یاد میده.
کتاب تاثیر گذاری بود،، دوس دارم دوباره برگردم و از اول بخونمش، یعنی حتما دوباره و دوباره میخونمش ک مبادا یادم بره منم روزی میمیرم و باید از زندگیم لذت ببرم،، زندگی با ارزشه چون کوتاهه و چقد خوبه ک این کتاب این رو بهم یادآوری کرد،، خیلی ب موقع خوندمش و دقیییقا زمانی ک بهش نیاز داشتم..
کاش منم رفیقی مثل متیو یا روفوس پیدا کنم ک آخرین دوستم باشه.. هرچند حتی اگه نباشه بدون شک میخوام از این لحظه ب بعد از تک تک لحظات زندگیم لذت ببرم و هروقت اینو یادم رفت دوباره برمیگردم و این کتاب رو میخونم ک یادم نره،، مرسی از تیم ترجمه و کتابراه.
کاش منم رفیقی مثل متیو یا روفوس پیدا کنم ک آخرین دوستم باشه.. هرچند حتی اگه نباشه بدون شک میخوام از این لحظه ب بعد از تک تک لحظات زندگیم لذت ببرم و هروقت اینو یادم رفت دوباره برمیگردم و این کتاب رو میخونم ک یادم نره،، مرسی از تیم ترجمه و کتابراه.
ای کاش این کتاب صوتی میبود، عالی و لذت بردم، و اینکه دراصل چنان از مرگ میترسیم که اگر زمانش برسد دیگر زندگی برایمان معنی و مفهومی نداره و این کتاب به ما همین را میگوید که به عرض زندگی توجه کنیم نه طول آن، چون درنهایت مرگ در سرنوشت یکایکمان هست پس آنطور زندگی کنیم که دلمان میخواهد که حسرتی برای آنها نباشه، پس دوست بداریم آنهائی را که کنارمان هستند
همه چیز همونجا که شروع میشه تموم میشه و حدفاصل بین این دو زمان در واقع مفهموم زندگی هست... دراین کتاب به روایت روز آخری پرداخته شد که به اندازه یک زندگی ارزشمنده و این نشون دهنده اینکه که ثانیه به ثانیه زندگی باشکوه چون مانمیدونیم ثانیه اخر کی و چه چجوری فرا میرسه پس تک تک لحظههای زندگی رو باید زندگی کرد و به جایی نرسیم که قبل از مردن واقعی، مرگ رو تجربه کنیم. توصیه میکنم حتما بخونید بسیار داستان جذاب و متفاوتی داره....
من قبل از اینکه نظرات دوستان رو بخونم کتابو تموم کردم و به نظرم کتاب قشنگ و تأثیر گذاری اومد و از خوندنش لذت بردم، هرچند یه جاهایی به نظرم کسلکننده میشد..
ولی وقتی بعدش نظرات رو خوندم فهمیدم که کلی سانسور شده و رابطهی متیو و روفوس هم کاملاً متفاوت بوده از چیزی که توی داستان بود و احساس کردم یکم سرم کلاه رفته..
ولی خب در کل این نکته که باید قدر ثانیه به ثانیهی لحظات زندگی رو دونست خیلی خوب منتقل شده بود و تأثیر گذاری خوبی داشت
با تشکر
ولی وقتی بعدش نظرات رو خوندم فهمیدم که کلی سانسور شده و رابطهی متیو و روفوس هم کاملاً متفاوت بوده از چیزی که توی داستان بود و احساس کردم یکم سرم کلاه رفته..
ولی خب در کل این نکته که باید قدر ثانیه به ثانیهی لحظات زندگی رو دونست خیلی خوب منتقل شده بود و تأثیر گذاری خوبی داشت
با تشکر
قلم زیبایی داشت و خوب روایت شده بود و درکنارش خوب هم ترجمه شده بود و این باعث میشد که داستان جذابیت بیشتری به خودش بگیره
کتابی هست که نکات خوبی داره و به این اشاره میکنه که یه دوست چقدر میتونه تو زندگیت تاثیر بذاره و باعث انتقال یه ویژگی خوب یا بد بهت بشه
و اینکه باعث میشه این سوال رو از خودت بپرسی که واقعا اگه چند روز مونده باشه به مرگمون چه روشی رو برای زندگی انتخاب میکنیم و چه چیزایی رو انجام میدیم؟
کتابی هست که نکات خوبی داره و به این اشاره میکنه که یه دوست چقدر میتونه تو زندگیت تاثیر بذاره و باعث انتقال یه ویژگی خوب یا بد بهت بشه
و اینکه باعث میشه این سوال رو از خودت بپرسی که واقعا اگه چند روز مونده باشه به مرگمون چه روشی رو برای زندگی انتخاب میکنیم و چه چیزایی رو انجام میدیم؟
معمولا از این کتاب ها با این ژانر نمیخونم ولی این کتاب واقعا عالی بود جدی میگم خیلی قشنگ بود داستان خیلی جالب و مفهوم قشنگی داشت خیلی به من کمک کرد. در دو روز تمومش کردم و از اخرش واقعا تعجب کردم خیلی غم انگیز بود. ولی به نظرم اخرش خیلی یک دفعه تموم شد و انگار نویسنده برای تموم کردنش خیلی عجله داشت و کلا نفهمیدم چی به چی شد و در شوک موندم و این که وسط های داستان در مورد شخصیتهای فرعی حرف میزد روی اعصاب بود
خیلی کتاب خوب و قابل تاملی بود، بعضی دوستان نوشتن کسل کننده بوده اصلا اینطور نبود ومن چند روزه تمومش کردم چون برام جذاب بود با اینکه ناراحت کننده است حتی یه جورایی دیوانه کننده که امروز روز آخر زندگیت باشه اما این واقعیت زندگی هر کسی هست که یک روزی بیخبر میمیرد پس چه بهتر بدونه تا حداقل یه روز رو بتونیم درست زندگی کنیم. چون اکثر ماها با خیال اینکه حالا حالاها هستیم زندگی رو زندگی نمیکنیم فقط میگذرونیم 😔
محوریت اصلی داستان، مرگ است و نحوه برخورد آنها با مرگ متفاوت با سایر داستان هاست. داستان به مرگ به عنوان موضوع غم انگیز نگاه نمیکند، بلکه آن را فرصتی معرفی میکند که باید به بهترین نحو از آن استفاده شود، چرا که مرگ به هر حال سر میرسد. مهم نیست آدم کی میمیرد، مهم این است که وقتی میمیرد در حال چه کاری بوده است... (نقل از کتاب ظرافت جوجه تیغی-موریل باربری)
لذت بخش بود واسم این کتاب
کاراکترهای این کتاب شخصیت پردازی بسیار خوبی داشتن و هرکدوم به نوع خودش شجاع و جذاب بودن
پایان بندی خوبی داشت و قسمت آموزندهاش در این بود که ممکنه هر روزی که توش قرار داریم اخرین روز زندگی ما باشه پس بهتره از لحظه لحظهاش لذت ببریم و اون رو جوری که میخوایم سپری کنیم
کاراکترهای این کتاب شخصیت پردازی بسیار خوبی داشتن و هرکدوم به نوع خودش شجاع و جذاب بودن
پایان بندی خوبی داشت و قسمت آموزندهاش در این بود که ممکنه هر روزی که توش قرار داریم اخرین روز زندگی ما باشه پس بهتره از لحظه لحظهاش لذت ببریم و اون رو جوری که میخوایم سپری کنیم
شما در صورتی میتوانید این کتاب را بخوانید که به سلیقتون بخوره و باید بگم روند داستان تا حدودی ساده و یکنواخت است و قابل پیش بینی هست اما باز هم آدمهایی هستند که ازش لذت ببرند اگر قدرت تصویر سازی تون زیاد باشه راحت میتونید بخونید و لذت ببرید نویسنده نیز ان طور که ما دوست داریم داستان رو پیش نمیبره و در پایان با خودت میگه چه زود تمام شد و بعدش برایت کلیشهای میشه
این کتاب واقعا زیبا بود و به ما نشون داد صمیمیت رفاقت به مدت زمانش نیست و بعضی از آدما میتونن با وجود اینکه تازه باهاشون آشنا شدی ولی بهت حس امنیت و آرامش بدن
همچنین نشون داد که باید از نقطه امن مان بیاییم بیرون و گاهی ریسک کردن میتونه تو زندگی جالب باشه.
پابان کتاب غم انگیز بود همه چیز توصیف شده بود و میتونین با شخصیتها ارتباط بگیرین
پیشنهاد میکنم بخونین
همچنین نشون داد که باید از نقطه امن مان بیاییم بیرون و گاهی ریسک کردن میتونه تو زندگی جالب باشه.
پابان کتاب غم انگیز بود همه چیز توصیف شده بود و میتونین با شخصیتها ارتباط بگیرین
پیشنهاد میکنم بخونین
این اولین کتابی بود که با خوندنش گریه کردم... کتاب برام اولش اصلا جذاب نبود حتی چندین ماه وقفه انداختم برای خوندنش ولی از یه جایی تازه داستان برام جالب شد آخرش خیلی غمگین بود و هر لحظه منتظر بودم داستان طور دیگهای تموم بشه. .. این کتاب رو باید با دقت بخونید و احساسش کنید... ترجمه خوب بود اما متاسفانه بدی که داشت داستان شخصیتهای فرعی بود که برای من جالب نبود
کتاب رو بخونید و از دیدهای مختلف بهش نگاه کنید؛ به این فکر کنید امروز آخرین روز زندگیمونه کی میدونه یه لحظه دیگه چه اتفاقی میافته بیاید با خودتون روراست باشید و هر لحظه رو طوری زندگی کنید که انگار لحظه بعدی نیست با تمام وجود تمام احساساتتون رو لمس کنید و بیشتر از همه عشق بدید:) همه ما در نهایت میمیرم از تک تک لحظه با کوچیکترین چیز هاهم لذت ببرید ✌🏻🌱
کلا موضوع غم انگیزی داشت و آدمو واقعا متاثر میکرد. اما بنظرم خیلی خوب تونست بهمون یادآوری کنه که از فرصت با هم بودنمون در کنار عزیزانمون نهایت استفاده رو بکنیم و جوری زندگی کنیم که امروز انگار آخرین روز زندگیمونه... چقدر فرصتهای خوب تو زندگی هست که خیلی راحت از دست میدهیم علی رغم اینکه از یک دقیقه بعد خودمون هم خبر نداریم... در کل کتاب جالبی بود
کتاب خیلی پر مفهوم و زیبایی هست و به ما یادآوری میکنه که چرا باید از لحظه به لحظهی زندگیمون استفاده کنیم. واقعا اگر تمام روز هامون رو طوری زندگی کنیم که انگار پایان روز قراره بمیریم، شاید خیلی از اشتباهاتمون رو مرتکب نشیم و یا خیلی از فرصتهایی که از دستشون دادیم رو غنیمت بشمریم. اگر این کتاب رو نخوندین، به شدت پیشنهاد میشه.
واقعیتش موضوع و محوریت داستان جالب بود ولی در کل خیلی ضعیف بود نمیدونم شاید برای منی که خیلی اثرات کلاسیک میخونه این نوع متن خسته کننده ست انگار نویسنده میخواسته خیلی پر معناش کنه و دیالوگای قوی بگه ولی نتونسته البته چند تا دیالوگ خوبم گفته بود بلاخره اما بیشتر از اینا انتظار میرفت خیلی دیر به اوج داستان رسید مدام توی سردرگمی میچرخید
این کتاب خیلی عالی بود و در آخر غم انگیز
حسهای مختلف شادی، غم، حسرت، امید رو خیلی خوب به تصویر کشیده بود.
یه دوستی دو طرفه کوتاه
یه روز زندگی که به اندازه چندین سال ارزشمند بود
بعد از خوندن این کتاب میفهمید که وقتتون، عزیزانتون، ادمایی که دوسشون دارین و حتی ادمایی که نمیشناسینشون
....
ارژشمندترین دارایی زندگیتون هستن...
حسهای مختلف شادی، غم، حسرت، امید رو خیلی خوب به تصویر کشیده بود.
یه دوستی دو طرفه کوتاه
یه روز زندگی که به اندازه چندین سال ارزشمند بود
بعد از خوندن این کتاب میفهمید که وقتتون، عزیزانتون، ادمایی که دوسشون دارین و حتی ادمایی که نمیشناسینشون
....
ارژشمندترین دارایی زندگیتون هستن...
خیلی کتاب خوبی بود و این بهترین کتابی بود که خونده تا حالا خونده بودم و وقتی کتاب تموم شد خیلی تو حس کتاب بودم و داستانش من رو به خودش جذب کرده بود و من انگار بخشی از داستان بودم
وقتی متن رو میخوندم حس میکردم منم با جریاناتی در پیش داشتن همراه بودم و این از لفظ زیبا نویسنده و مترجم هست خیلی ازتون متشکرم ❤️❤️
وقتی متن رو میخوندم حس میکردم منم با جریاناتی در پیش داشتن همراه بودم و این از لفظ زیبا نویسنده و مترجم هست خیلی ازتون متشکرم ❤️❤️
بهترین کتابی بود که خوندم. واقعا عالی بود. حرف نداشت. واقعا ممنون از نویسنده اش. پیامش هم خوب بود. باید از فرصت هامون استفاده کنیم. نباید وقت رو تلف کنیم و باید تا می تونیم، زندگی کنیم. هم ممنون از آدام سیلورا و هم ممنون از کتابراه که از طریق اون با این کتاب آشنا شدم. واقعا ارزش خوندن رو داشت.
یکی از احساسیترین رمانهایی که خوندم، این رمان رو انقدر دوست داشتم که در کمتر از یک روز زمان برد، فارغ از همهی درسهایی که توی این کتاب بود به نظرم جالبترین درسش این بود که همه چی اونجوری که ما میخوایم پیش نمیره، ما باید یادبگیرم با چیزهایی که از دست میدم باز هم به زندگی ادامه بدیم.
این کتاب باعث یادآوری خیلی چیزها میشه. یادآور چیزهایی که هرکدوم از ما هرروز باهاشون سروکار داریم اما فراموششون میکنیم. این کتاب میتونه کمک بزرگی باشه که دوباره به زندگی مون نگاه کنیم و در اون تغییراتی ایجاد کنیم. از خوندنش لذت بردم و خوشحالم انتخابش کردم. امیدوارم نفرات بیشتر اون رو بخونند.
یکی از قشنگترین داستانهای کوتاه که هم باهاش میخندید و هم گریه میکنید، فضاها خیلی خوب تصویر شده، به راحتی میشه همذات پنداری کرد، احساسات به بهترین نحوی به شما انتقال داده میشه، حتی یک کلمه از این کتاب رو نمیشه کم یا زیاد کرد و پایانی شوک آور که توی ذهنتون خطوطش برای همیشه حک میشه.
داستان خیلی آموزنده بود حرفش این بود از زندگی لذت ببرید رمان تعلیق داشت و چند تا شخصیتها رو اضافه آورد تو داستان که برای من جالب نبود و اینکه خیلی دلم برای متیو سوخت و اینکه در. آخرم تو خونه مرد (کاش همه یاد بگیریم در لحظه زندگی کنیم آنقدر حرص آینده رو نخوریم) فرحناز گلناری
کتابی که احساسات مختلفی رو در خواننده ایجاد میکنه. میگه نترس، شجاع باش. از تجربه کردن چیزهای جدید هراس نداشته باش. به خاطر دیگران و حرفهایی که ممکنه پشت سرت بزنن خوشی هاتو خراب نکن. از تغییر کردن نترس، از مخفی گاهت بیا بیرون،
برای شروع روابط جدید منفی بافی نکن و از همه مهمتر قدر لحظه هاتو بدون، و به معنای واقعی زندگی کن!
اما به نظرم تکان دهندهترین بخش داستان پایانِ متیو بود. از زمانی که قاصد مرگ با متیو تماس گرفت متیو از بیرون رفتن وحشت داشت که مبادا از مخفی گاهِ امن خود بیرون برود و خیلی زود برایش اتفاقی بیفتد. و فکر میکرد اگر در خانه بماند شاید معجزهای رخ دهد؛ اما چه شد؟ پایانش در چه مکانی بود؟:)
امّا میخوام یه نکتهای بگم. من فکر میکنم اکثر نویسندههایی که چنین داستانهایی و با اینگونه موضوعات مینویسن، یک مسئله رو در نظر نمیگیرن نمیدونم شایدم در نظر بگیرن. این مسئله که تمام این حرف ها (شجاعت، تجربههای جدید، روابط،
ساختن مسیر زندگی آنطور که میخواهی و...) یک چیز میطلبد و آن "آزادی" است. اگر کمی بیشتر توجه کنیم میبینیم که همه چنین آزادی عملی ندارند.
البته تفکرات یک نویسنده ممکن است با محیطی که در آن زندگی میکند تطبیق بیشتری داشته باشد.
(با تشکر از تیم خوب کتابراه♡_♡)