نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی یاران باغ و عهد فراموش شده - شادی سرهرودی
4.3
411 رای
مرتبسازی: پیشفرض
maniya
۱۴۰۳/۱۰/۱۵
00
داستان در مورد پیرمرد مهربانی بود که باغ بزرگ میوهای داشت که در آن هر ساله موقع برداشت محصول قرا و ایتام را خبرداد میکرد و به آنها بخشش میکرد همه فقرا او را دوست داشتند و هر ساله موقع برداشت محصول خوشحال میشدند پیرمرد و خانوادهاش را دعا میکردند روزی یکی از پسران گفت پدر با فقرا و ایتام را لوس کردیم آنها تنبل هستند یکی دیگر گفت ا خود خانوادههایی داریم و نیازهایی دیگر توان بخشش به آنها را نداریم پدر گفت سرانم این باغ و میوهها هدیه خداوند به ماست و برای فقرا و ایتام نیز سهمی در آن قرار داده که ما وظیفه داریم بخشش کنیم سالها گذشت و پیرمرد نزدیک مرگش پسرانش را نصیحت کرد که با هم متحد باشند و هر ساله به فقرا از باغشان بخشش کنند پس از مرگ او پسرها وصیت پدر را فراموش کردند ما خود خانواده داریم گر به این طریق پیشرویم فقیر میشویم ما خود محتاج هستیم یکی از پسرها گفت پس وصیت پدر چه؟ او گفت سهم فقرا در این باغ است دیگری گفت و پدر گفت ما باید با هم متحد باشیم کنه تو میخواهی جدا شوی؟ آنها تصمیم گرفتند زودتر از فقرا و ایتام میوههای باغ را بچینند اما عذاب خدا فرود آمد و باغ سوخت آنها با دیدن باغ به خودشان آمدند و پشیمان شدند و از این کار زشت توبه کردند.
کتاب صوتی یاران باغ و عهد فراموش شده داستانی زیبا و آموزنده است که توسط دکتر شادی سرهرودی نوشته شده است و خانم مهدیه اثنی عشری آن را به زیبایی روایت کرده است. داستان دربارهی این است که تمام آنچه که در زندگی داریم نعمتهایی است که از طرف خداوند به ما داده میشود و ما از آن نعمتها باید به فقرا و نیازمندان هم کمک کنیم و هیچ وقت نباید آنها را فراموش کنیم و اگر از این نعمتها به نیازمندان ندهیم خداوند نعمتهایش را از ما دریغ میکند. بخشش به نیازمندان کار درستی است ولی در جامعه میبینیم که افرادی با کار و تلاش زیاد سهم اندکی از نعمتهای خداوند نصیبشان میشود و نمیتوانند زندگی خود و خانواده شان را اداره کنند و افرادی نیز هستند که بدون کار و تلاش هر روز بر ثروتشان افزوده میشود و هیچ وقت نعمتهایشان نه از بین میرود بلکه هر روز بیشتر هم میشود و....
با تشکر از کتابراه عزیز
با تشکر از کتابراه عزیز
به عنوان یه داستان خوبه شاید حداقل کمک به دیگران رو یاد بگیریم ولی به عنوان داستان قرآنی؟؟؟ نمیدونم!! پس چرا.... بهش عمل نمیکنن تازه ریشه باغشون هم خشک نمیشه؟؟؟؟؟ پدر خانواده این همه خوبی کرد آیا اجباره که بعد از مرگش همچنان اون رسم ورسوم باقی بمونه؟ شاید بچه هاش بخوان تصمیم دیگهای بگیرن؟ با این وجود بهتر بود باغ رو به عنوان ارث تقسیم میکردن بعد هر کی اختیار مال خودش رو داشت واون پسری که دوست داشت خیرات وبخشش کنه حداقل سهم باغ اون سالم میموند این طوری کل باغ خشک شد اصلا هم عادلانه نبود تر و خشک با هم سوختن که!!!! فکر نکنم داستان قرآنی یا واقعی باشه هاااا خدا بسیار مهربانتر وبخشنده تر از این حرفهاست که همه را با هم مجازات کنه
عالی، آموزنده، وگوینده توانا، پندهای قرآن همگی عالی هستن اگر به آن عمل شود، ولی همیشه این سؤال درذهنم است که قربونت برم خدا چرا باید یکی فقیر ودیگری توانا باشد، وچشم فقیر بدست توانا که خیلی کم این روزها بیاد فقرا هستن باشد، گرچه از این چراها زیاد دارم که قرارنیست بدانم وخدا به همه چیز آگاه است
کتاب درباره چند برادر هست که پدرشون قبل از مرگ به اونها میگه طبق رسم قدیمی، سالانه سهمی از محصول باغ رو بین فقرا تقسیم کنند. اما به جز یکی از برادرها، بقیه بعد از مرگ پدر عهدشون رو از یاد میبرند و به جزای این کار، به اراده خدا باغشون کلا نابود میشه. خداوند بارها توصیه کرده باید بخشنده باشیم و بخشی از مال خود رو به فقرا بدیم. مطمئنا چند برابر اون، نزد خدا پاداش خواهیم داشت.
سلام. ممنون از راوی داستانکه با صدای زیبا باعث شدن ما از داستان لذت ببریم. دریافت من از داستان این بود که دعای خیر دیگران در حق ما میتونه باعث پیشرفت در کار و مال و زندگیمون بشه و اینکه ما هر درامدی که داریم چه کم چه زیاد باید مقداری رو واسه کمک به دیگران در نظر بگیریم که این کار باعث برکت مال ما میشه