نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی آخرین دختر - جنا کراجسکی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
م مسعودی
۱۴۰۱/۰۷/۱۰
تشکر می‌کنم از کتابراه برای این انتخاب متفاوت🙏
خدا قوت به خانم عارفه لک که با حوصله اجرا کردند👏
و اما بعد
ذهنم این روزها به قدری آزرده بود از بی‌عدالتی که آخرین چبزی که لازم داشتم شنیدن یک داستان سراسر رنج و عذاب و استبداد کور از گروهی شیطان‌صفت بود ولی همین که نویسنده از تجربیات خودش می‌نوشت یعنی در نومیدی بسی امید است و همین مرا ترغیب به شروع و سپس ادامه کرد
زندگی در جمع خانواده با همان گذران تلخ و شیرین اما دوست‌داشتنی و ناگهان...... آوار مصیبت در دنیایی که ادعای دموکراسی و تمدن هست اما متاسفانه جهان سوم همیشه درگیر مشکلات خودساخته از روی جهل که یا به دلیل تعصبات قومی و یا با تحریک قدرت‌های فرصت‌طلب برای مشغول کردن آن‌ها به خودشان و بهتر استثمار کردنشان پیش می‌آید و چه صبر و اعتقاد قوی می‌خواهد تحمل و گذر از این مرحله و ایستادگی بر اعتقادو آرمان درست که یقینا تحت تاثیر ستم و نیز برآوردن احتیاجات اولیه زندگی برای زنده بودن و..... تشخیص سره از ناسره بسیار دشوار است.
و نیز مظلومیت سربازان مدافع حرم وگذشت و ایثارشان برای نجات جهانی از ظلم و پاک کردن نام اسلام از آفت و لکه ننگ داعش و همه وهمه در کنار بیان تلخی‌هایی که خانواده‌های درگیر متحمل شدند
به امید روزی که واقعا آخرین دختر باشد که این‌گونه اسیر ظلم می‌شود و آخرین خانواده‌هایی که امنیت و آرامش زندگیشان در مسیر شیطان‌صفتی و قدرت‌طلبی دستخوش طوفان می‌شود و اتحاد و همدلی سدی باشد علیه زیاده‌طلبی و استبداد خودکامگان داخلی و خارجی.
الهی آمین🤲🤲🤲🤲
محمدعلی کلوندی
۱۴۰۱/۰۸/۰۳
ایزدی‌ها یک اقلیت مذهبی درعراق هستندکه هنگام ظهور یکی ازبزرگترین گروه‌های تروریستی دنیاتوسط داعش کافر شناخته می‌شوند ومردهایشان کشته می‌شوندو
زن هایشان برای بردگی جنسی اسیر می‌شوند. مسئله مهمی که به نظرمن خوب به آن اشاره شده است بیشرفی خانواده بارزانی است که وقتی داعش ظهور می‌کند پیشمرگه‌های بارزانی فرار می‌کنند وحتی اسلحه هایشان را به ایزدی هابرای دفاع ازخودباقی نمی‌گذارند وسازمان اطلاعات اقیلم از نادیا بازجویی می‌کنندوقول می‌دهندکه متن بازجویی فاش نشود امازیر قولشان می‌زنندومسئله بعدی این است که درست است که اقلیت کوچکی از
اهل سنت عراق از داعش استقبال می‌کنند اما نادیا وچندتن دیگر توسط همین اهل سنت نجات پیدا می‌کنند
ولی متن کتاب به نفرت پراکنی علیه اهل سنت می‌پردازدومسئله آخر هم نابودی داعش است وهیچ اشاره‌ای به چگونگی نابود شدن داعش نمی‌کند وبا اشاره به اندک بمباران آمریکا سعی می‌کند ایالات متحده را منجی نشان بدهدودر یک سانسور بزرگ هیچ اشاره‌ای به تلاش‌های ایران درنابودی نمی‌کند وآخرین چیزی باید اشاره کنم این است که اجرای راوی خوب بود ونقص خاصی در اجرا نبود
melika baradaran
۱۴۰۱/۰۷/۲۳
(خطر اسپویل)
با خودم فکر میکنم اگر پیش مرگه‌ها فرار نکرده بودن اگر به اعضای روشتای نادیا گفته بودن که چه اتفاقی قراره بیفته و یا بهشون سلاح هاشون رو داده بودن چقدر همه چیز متفاوت بود.
خیلی عصبانی شدم وقتی توی کتاب درمورد دخترها و سعی اشون برای عمل جراحی بازگشت به باکرگی صحبت شد چون فکر میکردند در صورتی که باکره نباشند آینده‌ای ندارن. چرا باید جوری توی جامعه جا بیفته که قربانی با اونهمه آسیبی که دیده بازهم احساس گناه و درموندگی بکنه؟ چرا نباید بتونه درمورد عذابی که کشیده صحبت کنه چون میترسه که طرد بشه؟
حرفی که نادیا درمورد چند تیکه بودن عراق زد خیلی جالب توجه بود این که داعش چطور از عدم اتحادشون بر علیه خودشون استفاده کرد.
حکومت‌ها و گروهک‌هایی مثل داعش با سوء استفاده از دین مردم رو تحت سلطه‌ی خودشون قرار میدن و از زنا به عنوان کالا استفاده میکنن. نادیا حرف خیلی درستی زد وقتی که گفت خیلی از مردها به خاطر قدرتی که داعش بهشون میده جذب این گروه میشن. امیدوارم ریشه‌ی اینطور سازمان‌ها و دولت‌ها بسوزه و تا ابد از بین بره.
MoonRiver
۱۴۰۱/۱۰/۱۴
تلخه خیلی تلخه
زمانی که بدنیا میایم، عزیز یه خانواده‌ای میشیم، فارغ از جنسیت، نژاد، قوم و مذهبی که غیرارادی بدست میاریم، افرادی هستن که بدون قید و شرط دوست‌مون دارن، سوالی که همیشه همراهمه اینه که چی باعث میشه فردی، گروهی، یا جامعه‌ای خودش رو به سبب داشتن ویژگی‌هایی که به هیچ نحوی تو انتخاب‌ش دخیل نبوده، برتر از بقیه بدونه؟ و بدتر از اون اینکه خودش رو محق بدونه که میتونه هر گونه استفاده یا رفتاری با افراد مخالف نظر خودش داشته باشه! اما بدترین اینکه افرادی بطور کامل از این قضایا اطلاع دارن، نه تنها عملی در جهت سرکوب‌شون نمیکنن، بلکه خواهان گسترش بیشتر و بیشترش هم هستن!!! مگر من، بعنوان یه نفر عادی، به اینکه عزیزانم کوچک‌ترین عذابی رو متحمل شن راضی میشم که با آگاهی کامل سبب تحمیل رنجی به عزیز دیگری رو بشم یا به نحوی تسهیل‌ش کنم؟
یه بیمار از نظر روان میتونه سبب مشکلات روانی برای خیلیا بشه، سکوت کردن شاید شرایط الآن زندگی‌مون رو آرام و دور از تلاطم نگه داره ولی ضامن آرامش همیشگی اون نخواهد بود...
زینب رمضانی
۱۴۰۳/۰۶/۳۱
خطر اسپویل :
کتاب داستان زندگی دختر فقیری از روستای ایزدی تباردورافتاده در مجاورت عربها و کردهای عراق است. با ظهورداعش درعراق و وخیم شدن اوضاع خواستند روستارا ترک کنند پیش مرگه های کُرد مانع آن ها شدندو اطمینان دادند از آن ها دفاع خواهندکرد ولی به اسم تاکتیک نظامی بدون اطلاع رسانی به مردم برای فرار، عقبنشینی کردند و آن ها در دستان داعش رهاشدند. داعش با تهدید اهالی روستا به قتل عام مانع از فرار آن ها شدو با دروغ به آنها که حق انتخاب دارندتا اگر ایزدی بمانندبه کوهستان بروند؛ همه راجمع کرد و مردان بالغ را کشت و زنان را به اسارت و بردگی برد. پسران نابالغ را باشستشوی مغزی به سرباز داعش تبدیل کردند. نادیا از لحظه های خود میگوید. از امیدش به نان مقدس برای حفاظت از او و خانواده اش، شکستن و درماندگی مادرش (پناه اش)، از دست رفتن ایمانش، بی پناهی و وحشتش، ویران شدن باورهایش، تحقیرشدنها و امیدش به خدا او به عنوان برده فروخته میشود به ظاهر تغییرمذهب میدهد بارها مورد تجاوز واقع میشود و از طرف متجاوزش تهدید میشود. بارها به او گفته میشود که دیگر در خانواده اش جایی ندارد و آن ها هم او را قبول نخواهند کرد. او دو بار فرار میکند. بار دوم موفق میشود از طریق خانواده ای مسلمان در موصل خود را به برادرش حزنی برساند. ویران شدن در جنگ ناخواسته و ترس از طرد شدن توسط خانواده نشان داده شده است. چند تن از دختران دیگر این خانواده با تلاش های حزنی موفق به فرار میشوند. با چند فعال ضدجنگ آشنا و به آلمان میرود وعلیه داعش فعالیت میکند. خانواده های فقیر موصلی علیرغم نفرت از داعش جایی برای رفتن نداشتند و از ترس جان خود و عزیزانشان کار زیادی نمیتوانستند انجام دهند. فقر و جنگ دو عامل نابودی انسانهاست. منفعت طلبی قدرتطلبان ایجادکننده این دو است. با تشکر
بهاره محمدی اسفه
۱۴۰۲/۰۸/۲۴
هشدار: اگر اعصاب ضعیفی دارید، اگر روحیه حساسی دارید کتاب را نشنوید.
ماجرای زندگی نادیا بسیار تکان دهنده است و به عنوان یک زن احساس نزدیکی زیادی با او میکنم.
جالب است که داستان از زندگی روزمره او در کوجو روستای ایزدی نشین شروع شد و مرا به یاد آغاز رمان دا انداخت. و البته این نباید عجیب باشد چراکه این تقریبا داستان همه جنگ هاست که مردم بیگناه دارند زندگی شان را می‌کنند و صاحبان قدرت چیزی را بهانه کرده و آشوب برمی انگیزند و آنچه فنا می‌شود همان زندگی‌های ساده و شرافتمندانه عموم مردم است.
همه ما درباره داعش و جنایاتش شنیده ایم ولی روایت نادیا به عنوان کسی که با گوشت و خون خود همه چیز را درک کرده بسیار گیرا و در عین حال تلخ است.
کتاب از باب آشنایی با مذهب ایزدی هم اثر ارزشمندی است و اگرچه بسیار جانبدارانه است ولی اطلاعات خوبی می‌دهد.
در بخش‌هایی از سرگذشت نادیا شاهد بی انصافی او نسبت به مردم موصل هستیم که چرا کاری نمی‌کنند و لی وقتی به انتهای کتاب میرسیم می‌بینیم نرمال شدن شرایط او به بهبود دیدگاه و قضاوتش کمک می‌کند.
اگر این کتاب را شنیدید و آن را جالب یافتید پیشنهاد میکنم رمان‌های خالد حسینی به خصوص بادبادک باز و هزار خورشید رخشان را هم بخوانید تا بهتر متوجه بشید آبشخور فکری طالبان و داعش یکی است و البته داعش در وحشی گری از طالبان پیشی گرفته و لابد تروریست‌های بعدی گوی سبقت را از داعش می‌ربایند.
روایت بد نبود ولی در بخش‌های صدای تنفس عمیق راوی بسیار آزارنده بود.
به امید آزادی و آرامش برای تمام انسان‌ها از هر نژاد و ملیت و دین.
با سپاس از کتابراه
رها زند
۱۴۰۱/۱۲/۰۴
نادیا دختر ایزدی که در روستایی نزدیک شه‌نگال عراق زندگی میکرد. زندگی سخت و فقیرانه، اما در عین حال باصفا و در کنار خانواده داشت. تا اینکه داعش ظهور میکند و بر عراق و محل زندگی او دست درازی می‌کند. به خاطر امید واهی به پیشمرگان کرد و روستاییان سنی همجوار، روستای او پس از چند روز محاصره، تسخیر میشود، دختران و پسران جوان را زنده نگه داشتند و زنان میانسال و مردان را کشته و در گورهای دسته‌جمعی دفن کردند.
دختران بعنوان صبیه (برده جنسی) و پسرها برای شستشوی مغزی و تربیت نیروی نظامی به مقرهای داعش ارسال میشدند.
سختی زندگی نادیا آغاز شد. یکبار فرار کرد ولی به سختی مجازات شد، ولی باز از فکر فرار، خود را رها نکرد تا زمانی که در فرصتی طلایی توانست فرار کند. فرار وی خود داستانی نفس‌گیر دارد که خواننده این معرفی، میتواند با امانت گرفتن این کتاب، خود به مطالعه باقی سرگذشت این دختر بپردازد.
حقایقی در کتاب وجود دارد، که خواننده را شوکه می‌کند و از سویی دیگر، کتاب جذابیت فراوانی دارد که خواننده را تا پایان با خود همراه میسازد.
فاطمه عبدالهی
۱۴۰۱/۰۹/۲۱
داستان‌های مختلفی از داعش و جنایات شون شنیده بودم اما این یکی از دردناک‌ترین داستان‌هایی بود که شنیدم و تا چند روز حالم بد بود. واقعا چه جنایت‌هایی بغل گوشمون انجام شده. ما میان اینهمه کشورهای تسخیر شده توسط داعش به سر میبردیم و امنیت داشتیم و این تلاش و فداکاری نیروهای امنیتی مون رو به رخ می‌کشه. یک نقد هم به این کتاب وارده و اون اینه که چرا از نیروی سپاه قدس سخنی نبرده. مسئله‌ی به این واضحی؟؟؟!!! دو دلیل میتونه داشته باشه. اول اینکه ما از لحاظ رسانه‌ای روی این مسائل کار نکردیم. متعجبم از اینکه از آمریکا توقع حمایت و بمباران مناطق داعشی رو داشته، کشوری که خودش داعش رو به وجود آورده! این نشون میده که تبلیغات و رسانه میتونه کشور تروریست پرور رو تطهیر کنه و ما چقدر عقبیم از جهاد رسانه‌ای. دوم اینکه میتونه به خاطر اقامت‌اش در آلمان باشه. بالاخره اون در این کشور تحصیل و کار و زندگی میکنه و مسلما باید بتونه توقعات اونجا رو برآورده کنه. آلمانی که دوشادوش آمریکا و اسرائیل و دیگر کشورها علیه ایران فعالیت میکنند. مسلما در کمرنگ کردن و حتی بیرنگ کردن تلاش ایران و نیروهای حاج قاسم برای از بین بردن تروریسم فعالیت میکنند. در مورد گوینده و موسیقی هم میتونم بگم مناسب بودند. لحن سرد گوینده به فضای سرد و غم انگیز هم خونی داشت.
طیبه سعادتی
۱۴۰۱/۰۸/۲۷
باسلام به کلیه پرسنل کتاب راه
برای اختصار صحبت‌ها را خیلی طبقه بندی ارائه خواهم داد
1_ تقدیر و تشکر ویژه از برنامه فوق العاده عالی کتاب راه و اینکه به منظور ترویج کتابخوانی و علیرغم هزینه بالای تولید کتاب صوتی، گاها کتابها را حتی رایگان در اختیار میگذارد.
۲ _ صدا و تسلط سرکار خانم لک بسیار عالی بود
۳_ درمتن غالبا به ظلم داعش نسبت به زنان ایزدی و با تکیه بر دین آن‌ها اشاره شده درحالیکه عملکرد داعش نسبت به زنان و مردان شیعیان دست کمی از روایت نداشته
۳_ در موضوع مبارزه علیه داعش هیچ نامی از رشادت‌های ایرانیان به میان نیامده و این تعمد بخشودنی نیست
۴_ در پایان کتاب به تاثیر علماء دینی در تعیین ایدیولوژی فرق اسلامی بدرستی اشاره شده و جا دارد واقعا فرق مختلف اسلامی این عقاید انحرافی را از دامن دین بزدایند
۵_ داستان وقایع هولناکی که نویسنده تجربه کرده بسیار مایه تاثر است، امید که ایشان آخرین دختری باشد که این تجربه را از سر میگذراند.
سمیه تاجیک
۱۴۰۱/۰۸/۲۴
ترجمه و صداو لحن راوی عالی است، اما اگه دنبال داستانی رمانتیک یا دلهره آور هستید اصلا اینگونه نیست تنها بخش قابل درک و نوستالژیش برای ما ایرانی‌ها که جنگ‌های ناعادلانه را همیشه تجربه کردن جنایت و دردی است که به خاطر زن بودن بر این افراد رفته در تمام کتاب سعی شده بیشتر تبلیغ دین یزدانی شود و اینکه چه بلایی به خاطر داشتن این دین سر افراد اومده، برای این جنایت و رفتاری که داعش با دختران و زنان عراقی و مخصوصا یزدانی‌ها داشته واقعا متاسفم ولی صدبرابر بدتر این در دوران جنگ ایران و عراق با دختران ایرانی انجام شد داستان‌هایی که هیچ وقت نوشته نشده یا.... تنها تفاوت زنان و مردان ایران این بود اونها تسلیم نشدن و برای شرافتشون جنگیدن یا حداقل تلاش کردن فرار کنن نه اینکه تسلیم بشن و صبر کنن یکی بیاد نجاتشون بده، اونهم چهل سال پیش که نه تلفن همراهی بود نه اینترنتی که زودتر از اومدن دشمن خبردار بشن، ولی این آدمها همش منتظر بودن یکی نجاتشون بده و بهش میگن نسل کشی.... شاید نگاهم متعصبانه است ولی این دختر با این نگاه نه تنها اولین دختری نبوده که اینگونه باهاش رفتار شد بلکه آخرین هم نخواهد بود فقط تنها شانس و تریبونی بهش داده شده که این جنایت رو تعریف کنه... امیدوارم روزی برسد که این اتفاقات برای هیچ انسانی رخ نده...
نسیم افتخار
۱۴۰۱/۰۸/۱۲
باسلام خدمت دوستان کتابخونم
به نظرم یکی از بهترین پادکستهایی بود که گوش کردم ودرعین حال خیلی متاثرکننده.
نویسنده فضای داستان، اتفاقات واحساسات نادیا روبه خوبی روایت کرد وجنایت جنگی روبه بهترین شکل توصیف کرد. همه‌ی ما خوب می‌دونیم که به رغم اسم کتاب، نادیا آخرین دختر و ایزدی‌ها هم آخرین مردمی نیستن که نسل کشی شدن وگفتنش واقعا سخته که اتفاقات بازهم تکرار خواهند شد تازمانی که انسان دست ازطمع و قدرت پرستی برداره و همچنین دست از آزارو اذیت همنوعش بکشه. هیچ موجودی درجهان به اندازه انسان به همنوعش آزار واذیت نرسونده وجالب تراینکه دقیقا همون قدرتهایی که سرطان داعش رو بوجود آوردن به نادیا جایزه صلح دادن.
سازمان ملل فقط اظهارتاسف می‌کنه درحالیکه مردم درهرنقطه جهان به دلایل خیلی پیش پاافتاده نسل کشی میشن ومورد تجاوز وآزار قرار می‌گیرن. امیدوارم مردم به درجه‌ای از آگاهی برسن که هیچ کس روبه خاطر رنگ پوست، ملیت و مذهب قضاوت نکنن وبه درجه‌ای از عشق برسن که هرانسانی رومثل خانواده خودشون دوست داشته باشن
ممنون از کتابراه عزیز و سرکارخانم لک🌺🌺
سمانه فیاضی
۱۴۰۱/۰۸/۱۱
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
سلام و احترام
این کتاب عمیقاً روح و قلب مرا متاثر کرد، از آن جا که من هم یک زن هستم و می‌توانم گوشه‌ای از عمق تلخی‌های این ماجرا را اندکی درک کنم. هر چند تنها کسی که در قلب این معرکه‌ی تلخ ایستاده است می‌داند چه بر او گذشته است. از مهم‌ترین دلایل تاثیر گذاری روایت، واقعی بودن، سادگی و روانی جملات آن است. در عصر تکنولوژی و دهکده‌ی جهانی باور وقوع این اتفاقات واقعاً سخت و تلخ است. اما چیزی که اکنون پس از اتمام کتاب در ذهنم تبلور می‌کند، تولد ققنوسی است از دل آتش... با قامتی راست ایستادن پس از این سختی‌ها و دفاع از شرافت انسانی ستودنی است. نادیا از خدا می‌خواهم که واقعاً تو آخرین دختر باشی. ‌..
روایت‌های واقعی را در کتاب‌های صوتی بسیار دوست دارم. امیدوارم از دست بیشتر بتوانم در کتاب راه بشنوم.
سپاسگزارم
جلیل آهنگرنژاد
۱۴۰۱/۰۹/۱۸
آنهایی که با کار گزارش نویسی در رسانه آشنایی دارند، می‌دانند که این کتاب، لبالب از لحظاتی گزارش گونه از تلخ‌ترین روزها و شبهای یک زندگی وحشت بار است. وحشتی که آتش آن را افراطیگری مذهبی به جان هزاران انسان بی گناه انداخته است. در این کتاب، هیچ یک از پارامترهای یک اثر قوی ادبی که نشان از نبوغ نویسنده داشته باشد، وجود ندارد. اما روایت آنچنان واقعی، عینی و تکان دهنده بیان می‌شود که مخاطب، ناخودآگاه تا پایان کتاب، بی وقفه پیگیر همه‌ی اتفاقات است. به گونه‌ای که ممکن است کم نباشند شنوندگانی که مثل من یک شب تا صبح بیدار بمانند و کتاب را به آخرین جمله‌اش برسانند و در طول مسیر این گزارش‌های زنجیره ای، در اندوه بزرگ گزارشگر و همدردانش شریک شوند. سعی نویسنده در شناساندن گوشه‌هایی از آیین ایزدی، از وجوه مثبت کتاب است اما مخاطب پیگیر را اقناع نکرده است.
یاسمین خلفی
۱۴۰۱/۰۹/۰۳
به لحاظ روحی خیلی بر عواطف من تاثیر زیادی گذاشت اما خب بنظرم صرفا جنبه یک زندگی نامه شخصی مملو از احساسات و عواطف زنانه و دخترانه است و بسدیگر به باقی مسائل و تحولات عراق و داعش نپرداخته و بنظرم جای پرداختن به چنین چیزی کاملا خالی است انگار از اول تا اخر داستان زندگی خانمی را می‌شنویم که در طول دوران اسارتش و بعد از آن را میشنوین و بس دیگر خبری از سیاست و باقی چیزها نیستوهرچند من در این کتاب با اییک ایزدی آشنا شدم و برایم خیلی جالب است و بنظرم نقطه اشتراکات زیادی با اسلام دارد و متوجه شدم یک سری رفتارهای مردسالارانه مشترک بین ما و آن‌ها لزوما ربطی به عقاید مذهبی ندارد بلکه این رفتارها در اثر جبر جغرافیایی پدید آمده است مانند شکل تعامل زن و مرد نقش زن در جامعه و همچنین تعصباتی دیگر از این قبیل... که راوی داستان خیلی عادی و جامعه پذیرشده از آن‌ها سخن می‌گفت
Alireza Asadi
۱۴۰۳/۰۲/۰۸
* خطر اسپویل
در پانزدهم آگوست سال 2014، زندگی نادیای بیست و یک ساله برای همیشه تغییر کرد. نیروهای داعش، مردم روستای محل زندگی نادیا را به خاک و خون کشیدند: مردان اعدام شدند و زنان را به عنوان برده‌های جنسی به اسارت گرفتند. شش برادر نادیا و اندکی بعد، مادرش نیز کشته شدند و اجسادشان، در گورهایی دسته جمعی انداخته شد. نادیا به موصل آورده شد و به همراه هزاران دختر ایزدی، در تجارت برده فروشی داعش قرار گرفت. نادیا و سایر دختران، در این جهنم روی زمین، هر روز مورد تجاوز و ضرب و شتم قرار می‌گرفتند. نادیا درنهایت موفق شد که از دست اسیرکنندگان خود بگریزد و به خانه‌ی خانواده‌ای مسلمان پناه آورد. فرزند ارشد این خانواده، جان خود را به خطر انداخت تا نادیا را به شکلی مخفیانه به جایی امن برساند.
ستاره قادری
۱۴۰۱/۰۸/۲۷
متاسفم که در قرن ۲۱هنوز هم کشورهای جهان سوم عقاید مذهبی سراسر خرافه را پذیرفته و ازون تا پای جان دفاع میکنن. اینکه ایزدیا حاضر نشدن حتی بصورت ظاهری بگن اسلام رو پذیرفتن تا از اینهمه جنایت جلوگیری بشه برام عجیب بود.. این که با وجود وضع مالی افتضاح طلاهای فرد متوفی رو باهاش توی قبر میزارن نهایت جهل بود.. کلا اعتقادم اینه توی قرن تمدن و پیشرفت مذهب بشدت باعث عقب ماندگیه.. تاریخ نشان داده سیاست مدارها از مذهب برای استثمار نوع بشر استفاده کردن.. و نکته جالب دیگه وابستگی نادیا به خانواده مخصوصا مادرش بود که اینم علامت دیگه‌ی جهان سومی بودنه.. جاهای مختلف کتاب اشاره میکنه که بارها به مادرش قول داده هرگز ازش جدا نشه.. البته اینا نظر شخصی بندس. سپاس
نرمین صوفی
۱۴۰۱/۰۷/۱۴
خیلی دردناکه که زندگی ادما به این راحتی دچارچنین تحولات وحشتناک و تکان دهنده‌ای بشه حالا چه مسلمان. مسیحی. یهودی یا ایزدی. بلایی که یک ادم میتونه سره همنوعش بیاره واقعا غیرقابل باوروشوکه کننده س. حتی برای یک لحظه نمیتونم تصورکنم که به جای نادیا و بقیه‌ی ادمای باشم که داعش نابودشون کرد. اما باگوش دادن به دردو رنجی که کشیدن وعذاب‌های که متحمل شدن میتونم به طور قطع بگم که لحظه به لحظه‌ی اون لحظات وحشتناک رو تجربه کردم وبااین عزیزان همدردی کردم. هرچندهیچ چیزی تودنیا نمیتونه باعث تسکین و تسلی خاطر این عزیزان بشه اما با نوشتن این نظر دلم میخواد همدردی خودمو ابرازکنم امیدوارم اتفاقاتی که افتاده براشون هیچ وقت وبرای هیچ کس نیوفته ممنون
حسین دیلم
۱۴۰۲/۰۱/۱۱
همه ما ممکن بود جای نادیا باشیم. ممکن بود یه روز بیدار بشیم و ببینیم شهرمون به اشغال داعش درامده. همه مردامون رو قتل عام میکردن و بچه‌ها و مادرا رو از هم جدا میکردن و دخترا رو به بردگی میبردن و ای‌کاش فقط یه بردگی ساده بود. هیچ‌وقت نادیاها رو درک نخواهیم کرد چون هیچ وقت پرچم داعش روی مدارس شهرمون به اهتزار درنیومد و هیچوقت دیگه هم این اتفاق نمی‌افته. ای‌کاش قدر حافظان امنیتمون رو میدونستیم دقیقا همون آدمایی که دخترای ایزدی نداشتنشون. ناصر قهرمان زندگی نادیا بود، اما ناصرهای زیادی از جونشون گذشتن و برای همیشه گمنام موندن تا ما سرگذشت نادیا رو تجربه نکنیم. روح قهرمانای زندگیمون شاد
Nastaran rezvany
۱۴۰۱/۱۱/۰۷
کتاب خوبی بود اما یک انتقاد دارم ک یک تذکر مهم در کتاب وجود نداشت
باید این کتاب برای سنین خاصی در نظر گرفته میشد فکر کنید چقدر از وحشت و چیز‌هایی ک نباید نوجوانان بخوانند و روحیه شان را کاملا نابود میسازد در این کتاب وجود داشت اصلن این کتاب برای نوجوانان سازگار نیست!
من نوجوانم و این روزها خیلی پریشان بودم و حالت روحی‌ام به کلی خراب بود با وجود طالبها و اینکه یک دختر افغانم این‌ها چیزی نبود ک میخواستم بخوانم و بفهمم بعد از نیمه بخش دو دیگر قادر به شنیدن بقیه داستان نبودم و گوش ندادم چون فهمیدم این کتاب اصلن برایم خوب نیست امیدوارم کتابراه به این جزئیات توجه خاصی داشته باشد تشکر
ma pa
۱۴۰۱/۱۰/۲۳
با اینکه اصلا تمایل نداشتم (و حقیقتا هنوز هم ندارم) که کتاب‌هایی از این دست (خاطرات شخصی از جنگ و بازمانده ها) رو بخونم؛ ولی بدلیل صوتی بودنش و حداقل یکبار امتحان کردن این ژانر، گوشش کردم و هنوز هم به دوستان و اطرافیانم شاید توصیه‌اش نکنم ولی فکر می‌کنم برای کسانیکه این نوع کتاب رو میخونن خوب باشه. نثر ساده با روایتی واضح، خوانش خوب و البته غمی نهان در سراسر کتاب که نمیدونم عمدی هستش و یا بخاطر خوانش. از اونجایی که داستان خود شخص نویسنده هست، درمورد محتوا نظری نمیدم و در انتها امیدوارم همچین آدم‌هایی احساس تنهایی نکنند و برای نجات دلسرد نشوند.
"تا شقایق هست زندگی باید کرد"
معصومه درجزی دولق
۱۴۰۱/۰۸/۲۵
با خواندن این کتاب من با مذهب ایزدیان آشنا شدم. کتاب دارای فراز و نشیب است همراه با دلهره، ترس، از دست دادن، بی خبری و نامیدی. جهان امروز دارای انسانهای پست، حیوان صفت، بی رحم و بی دین (گروهی، قسمتی از دینهای اصیل را به میل خود برگزیده و تغییر هم داده‌اند و خود را مجری و مدافع دین ارائه شده شان میدانند) هست و در مقابل انسانهای شریف، مهربان و مدافع حق هم کم نیستند. امیدوارم هیچ انسانی در موقعییت نادیا و نادیاها قرار نگیرد. از خواننده کتاب خانم لک بسیار سپاسگزارم. هنگام شنیدن بارها نفرت شدید، غم و گریه به من دست داد و اینکه نجات پیدا کرد خیلی خوشحال شدم.
الهه عباسی
۱۴۰۱/۰۸/۱۴
داستان دختری از سرزمین عراق نادیا مراد
من خودم اعتقاد به جدایی دین از سیاست (به خاطر همین تند روی‌ها چه شیعه چه سنی وحتی ادیان دیگه) دارم. ادیان برای رشد و تعالی انسانیت ورسیدن به آرامش درونی هستند نه برای آزار دیگران اگر انسان‌ها یاد بگیرند به وجود دیگران جدای نژاد، قوم، ثروت، خانواده، جنسیت، محل زندگی، بویژه عقاید دینی احترام بزارند یعنی هدف از خلقت رو فهمیدن. بعضی از معتقدین به دین چنان غرق درفرعیات وجزئیات دین هستند که اصول رو فراموش کردن
کتاب خوبی بود که زندگی یک زن با اقلیت دینی رو به تصویر کشیده بود حقیقتی تلخ از حمله داعش به یک روستا!
افسون خ
۱۴۰۲/۰۱/۰۶
یه اتوبیوگرافی فوق العاده که به شدت خواننده رو درگیر میکنه جوری که اصلا نمیشه کنارش گذاشت. علاوه برمتن بسیار زیبا و ساده و روان کتاب صدای دلنشین راوی و مهارتش در خواندن و روایت کتاب بر زیبایی و دلنشین بودن اون اضافه میکنه. کتابی که خیلی زیبا وقایع و رفتار دردناک و سفاکانه داعش رو به تصویر میکشه و زندگی صدها زنی رو که در چنگال این دیوسیرتان اسیر بودن نشون میده و تأثیر عمیق و ماندکاری بر ذهن خواننده میذاره و البته پرده از بسیاری از سیاستها و حرف و حدیثهای همیشه در پرده مانده برمیداره و و خیلی چیزها برای خواننده روشن میشه.
linda moohamadi
۱۴۰۱/۰۸/۲۹
یکی از غم انگیز‌ترین کتابهایی هست که من تابحال خوندم، و از درد و رنج دختری حکایت میکنه که مشکلاتی داشته از زمانیکه به دام داعش گرفتار شده و قتل و عامها و تجاوزهای زیادی رو به چشم خودش دیده و با تمام وجودش لمس کرده، ظلمهایی که داعش به مردم ایزدی عراق روا داشتن به اسم اسلام، و خونهایی که در زیر پرچم اسلام ریختن این گروه تروریستی، بسیار غم انگیز هست، این یک داستان واقعی و یک مقاومت حقیق از یک دختر ایزدی هست که تونست صدای فریادی تعداد زیادی از اسرایی بشه که در دام داعش سفاک گرفتار شده بودن و برای رهایی خودشون تلاش میکردن
آرش اسدالهی
۱۴۰۱/۰۷/۱۱
از راوی و کتابراه ممنونم ک این فرصت رو در اختیارم قرار دادند تا گوشه‌ای از ظلم‌هایی ک در دنیا بر مردم میشه اطلاع پیدا کنیم
متنفر بودم و بیشتر شدم از افرادی ک ب اسم دین کارهایی انجام میدهند ک حتی حیوانها هم از روی غریزه انجام نمیدهند متاسفانه داعش دست نشانده خود امریکایی بود ک جزو تیمی بود ک جایزه صلح رو اهدا میکردن.
و خوشا ب حال همسر نادیا ک همچین فرشته‌ای رو داره
خدا حافظ و نگهدار تمام ایزدی‌ها و عللخصوص خانواده نادیا باشه.
ب امید روزی ک در صلح و آرامش زندگی کنن🥺🥺🥺
فاطمه آفتابی
۱۴۰۱/۱۲/۲۲
اگر همه در زندگی خودتون مشکلاتی دارین که قطعا دارین هیچ وقت این کتاب رو که آدم‌های تنها و بیکس رو شدیداً افسرده می‌کنه گوش نکنید، مدت‌ها بعد از شنیدن این تراژدی وحشتناک هنوز بهش فکر میکنم و شدیداً ناراحتم می‌کنه این‌ها رو میگم که هیچ وقت شرح این جنایت رو که بارها در تاریخ تکرار شده دوره نکنید. تنها در صورتی این کتاب براتون مناسبه که گرایش‌های افراطی داشته باشید و از تاریخ هیچ آگاهی نداشته باشین، اگر عضو اون دسته بودین گوشش بدین و به افراد شبیه به خودتون توصیه‌اش کنین تا چنین وقایعی تکرار نشن‌.
ملیکا
۱۴۰۱/۰۸/۱۲
همیشه بزرگترین ترسم در مورد داعش و جنایت هاش بوده اما اینکه یه دختر با اون سن وارد اون همه وحشی گری بشه خیلی دردناکه
خیلی جاها با راوی گریه کردم، تا حالا هیچ کتابی به این اندازه روم تاثیر نگذاشته بود، این که از یه زندگی آروم و آغوش مادرت جدا بشی و وارد روزهای وحشتناکی بشی که حتی از یک لحظه بعدیت هیچ ترکی نداشته باشه واقعا دردناکه
خیلی خوشحال شدم که این دختران شجاع تونستن خودشون و نجات بدن و بی نهایت برای کاترین ناراحت شدم، خوشحالم که این کتاب و خوندم و با ایزدی‌ها آشنا شدم چون حتی اسمشون هم نشنیده بودم،
سیده بنت الهدی حقایقی
۱۴۰۱/۰۷/۰۸
سلام چرا در توضیحاتتون اینجوری نوشته شده که چون از اقلیت ایزدی بودن مورد تهاجم قرار گرفتن در صورتی که خونخواران داعشی به هیچ وجه به هیچ کس رحم نمیکردن چه ایزدی چه سنی و شیعه و حتی مسیحیان زیادی را قتل عام کردن و هیچ ربطی هم به دین اسلام ندارن و در واقع اگه قدرت نیروهای نظامی کشور عزیزمان ایران نبود همین بلاها به سر ما هم میومد و براشون فرق نمی‌کرد چه دین و مذهبی داشته باشی البته با کینه‌ای که از شیعیان و بخصوص ایران داشتن معلوم نبود چه اتفاقی در انتظار ما بود
نازيلا هادی نژاد
۱۴۰۱/۰۷/۲۵
با خواندن توضیحات کتاب و اینکه این داستان در مورد جنایتهای داعش است، شک کردم که تحمل شنیدنش را داشته باشم
ولی تصمیم گرفتم که گوش کنم سرنوشت ایزدیهای عراق واقعا وحشتناک و دور از تصور است همه در مورد جنایتکار بودن داعش اطلاع دارند ولی وقتی با جزئیات بشنوی به عمق فاجعه بیشتر پی میبری و این فقط گوشه‌ای از جنایات این جنایتکاران است در این مواقع است که می‌گوییم مرگ برای آن‌ها مجازات کمی است و فقط خداوند میتواند از آن‌ها انتقام مظلومان را بگیرد و در عذاب ابدی باشند
شیوا موسوى
۱۴۰۳/۰۷/۱۸
با عرض سلام و خسته نباشید به عوامل کتابراه و خانم لک!
کتاب بسیار زیبا و تاثیر گذار بود!
اما در تعجبم دختری که اینقدر از مذهب آسیب دیده و با چشم خودش این همه جنایت بر علیه بشریت دیده چگونه آرزویش نگهداری مذهب هست، درست است که داعش ایزدی نبودن، اما بازهم خیلی تفکرات متحجرانه و بر علیه زن داشتن مثل همان چند همسری، بالاخره داعش هم بخاطر مذهب به خودش اجازه این همه جنایت داد، به هر حال کاش بعد از این همه سختی آرزوی گوینده نگهداری انسانیت و احترام به حقوق زن بود نه مذهب ایزدی!
hadi jahed
۱۴۰۱/۱۱/۱۳
انسان چقدر موجود عجیب و نا شناخته‌ای می‌باشد که میتواند به همنوع خود اینقدر راحت آسیب بزند.
چقدر دردناک است که این داستان واقعیت که رخ داد و باز هم همچنان رخ می‌دهد ولی ظاهرا پایان ندارد.
ای انسان چقدر می‌توانی پست و خار باشی که وقتی به حال خود رهایت میکنند، آن خوی وحشیگری در تو پدیدار می‌شود.
و چنان می‌تازی و وحشت می‌آفرینی که حد و انتهایی برایش قابل تصور نیست...
از دوستان کتابراه نهایت تشکر را دارم که با این کتاب آشنایم کرد.
همچنین از اجرای واقعا عالی گوینده.
حامد حاجی عباسی
۱۴۰۱/۰۸/۰۱
کتابی بسیار تاثیر گذار و ناراحت کننده
خوشحالم بابت جایزه صلح نوبل خانم نادیا
یاد غزل زیبای حافظ افتادم خانه احزان شود روزی گلستان غم مخور
یاد کورش کبیر افتادم که وقتی بابل را فتح کرد منشور حقوق بشر را به جای گذاشت که به همه ادیان و انسان‌ها می‌بایست احترام گذاشت
سعدی عزیز میگوید تن آدمی شریف است به جان آدمیت
بسیار غمگینم بابت داغ از دست دادن خانواده که دردیست بی پایان تا انتهای عمر از ایزد منان طلب مغفرت میکنم برایشان
از کتاب راه و خانم لک هم سپاسگزارم
مهدیه سادات
۱۴۰۱/۰۷/۱۷
خانم عارفه لک به خوبی این کتاب رو اجرا کرده بودن به گونه‌ای که مخاطب به خوبی میتونست با این کتاب ارتباط برقرار کنه اگر چه در ابتدا و اواسط کتاب نویسنده با قلمی قوی به بازسازی صحنه‌ها پرداخته و به خوبی و تاثیر گذار اتفاقات و حوادث رو به تصویر کشیده بودن اما در پایان کتاب اصلا به نقش نیروهای آمریکایی در حمایت از داعش و نقش نیروهای مدافع حرم در آزاد سازی مناطق تحت اشغال داعش اشاره نشده بود و در کل به نظر من کتاب پایان خوبی نداشت
نازنین شریفی
۱۴۰۳/۰۵/۱۲
چقدر دردناک و متاثر کننده بود چه انسانهای بیگناهی به ویژه زنان و کودکان درطول تاریخ قربانی جنگ شدند و سایه شوم جنگ تا آخر عمر با آنان همراه است ودردناکتر از آن این بود که نادیا و دیگر ایزدیها فکر میکردند که آمریکا آنان را از چنگ داعش نجات میدهد یعنی همان کشوری که داعش را به وجود آورد و به جان مردم منطقه انداخت روح حاج قاسم و شهدای حرم شاد که با ایثار جانشان با این جرثومه فساد جنگیدند و اجازه ندادن پایشان به کشور ما باز شود
احمدرضا صدوق
۱۴۰۲/۰۱/۱۳
باعرض سلام درود
با خواندن این کتاب به عمق جنایت داعش در حق زنان انجام داده پی می‌بریم و اینکه گروه‌های کرد چه خیانتی نسبت به ایزدیها انجام دادن و اگه این خیانت رد انجام نمی‌دادند این همه اتفاق برای ایزدیها رخ نمی‌داد
صدای راوی بسیار عالی و تاثیر گذار هستش
شاید نقطه ضعف این کتاب این باشد که اصلا به حشد و شعبی که عامل اصلی نجات اونها بودند اشاره نشده در صورتیکه برادر خانم نادیا هم جز و حشد شعبی به فرماندهی ابومهدی مهندس بوده
Lunasa
۱۴۰۱/۰۹/۳۰
همیشه خوندن زندگینامه‌ها برام جالب بوده و هست، دیدن تقلا و تلاش یک انسان برای مقابله با سختی‌ها و تغییر دادن زندگی به سمت چیزی که میخوان واقعا به عنوان یک‌ الگو و کاتالیزگر برام محسوب میشن اما این کتاب علیرغم اینکه این دختر واقعا ناامیدی براش معنی نداشت و تمام تلاشش رو برای بهتر شدن میکرد خیلی خیلی برام غمگین کننده بود و درک اینکه این چنین جنایاتی در این وسعت درست کنار کشور خودمون و انقدر نزدیک به ما اتفاق افتاده چیزی بود ورای تصورم...
باران حسینی
۱۴۰۱/۰۸/۱۸
خیلی جالب بود. همیشه دوست داشتم در باره جنایات داعش بخونم ولی راستش تا وقتی داعش نابود نشده بود جرات حتی کتاب خوندن درباره اون وحشی‌ها رو هم نداشتم. توصیه میکنم حتما حتما همه مخصوصا خانوم‌ها بخونن. نحوه روایت و لحن هم خوب بود. چقدر ناصر آدم خوبی بود. و حزنی شخصیت جالبی داشت دلم برای خواهر نادیا که موقع فرار روی مین رفت خیلی سوخت. میشد درک کرد احساس دوگانه نادیا رو نسبت به مردم موصل. ممنون کتابراه عزیز😍
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۱/۰۸/۱۱
این ظلم‌ها برای بشر امروز پذیرفتنی نیست اما اتفاق می‌افتد متاسفانه😱
این کتاب غم انگیز بود؛ اما ادامه دادمش و خواندمش🙄😭🤯🧐نمی‌دانم چراااااا😎🤔😭
از همون ابتدا نویسنده، از مذهب، ایزدیها، کردها، عراق، جنگها و صدام و جنگ ایران و عراق، و امریکاییها، سنگسار و دآا و... به تشریح می‌نویسد.
کتاب واقعا غمگین و پر از بغض و اشک است. 😱😭
بانو عارفه لک، چجوری این کتاب برای ما ضبط کردند و جلوی اشک و بغض شون گرفتند؟!!!
سحر زحمتکشان
۱۴۰۱/۰۷/۱۳
سلام ممنونم ازکتابراه بابت این کتاب خوب
داستان کتاب خیلی غم انگیز بود اما خب حقیقت‌های تلخ همیشه غم انگیز هستند و اینکه اینقدر سخت به دختران گذشته و این دختران چقدر اذیت شدن حتی. تصور سختی هست
اما بابت اینکه بالاخره موفق شدن به خاک خودشون و روستای کوجو پا بزارند و باز اونجا رو ببینند خوشحال شدم از خداوند میخوام تمام دختران در آزادی و به دور ازاین عذابهای که در این کتاب بود زندگی کنند و همیشه خوش بدرخشند
آزاده رهاورد
۱۴۰۱/۱۲/۲۹
حقیقتی تلخ ورسالتی عجیب وبزرگ برای این دختر که انگار روح بزرگ ونجات دهنده ایی داشته،
اینکه ازدل اونهمه جنایت یک دخترنجات پیداکنه و داستانشو باشجاعت وجثارت هرچه تمام برای همه دنیا بخونه، شاید یکنفر به داد دلشون برسه،
اگه هم کسی نباشه حداقلش اینه که سکوت نکرده،
سکوت درمقابل ظلم هم مظلوم واقع شدنه وهم ظالم پروری، اگر نادیا همصداهایه زیادتری میداشت نوعی تهدید محسوب میشد علیه ازخدابی خبران
م ظ
۱۴۰۱/۰۸/۲۹
خیلی وحشتناک است که ناگهان کل زندگی، فردی و اجتماعی دچار چنین دگرگونی نفرت انگیزی شود، این مسئله بی نهایت وحشتناک است و در کل تاریخ جهان بارها و بارها تکرار شده است و همین نکته درد این مسئله را بیشتر می‌کند. و همیشه دنیا شاهد این چنین فجایعی بوده و تنها زمانی که منافع سیاسی و مالی اقتضا کند حرکتی انجام میشود و هرگز انسانیت و بشر دوستی در جهان به معنای واقعی وجود نداشته است
Ali Mohseni
۱۴۰۱/۰۸/۱۴
این کتاب را خیلی دوست داشتم و گوینده زیبا و دلنشین داستان تلخ زندگی نادیا رو بیان کرده بود و هیجان شنیدن هر فصل باعث میشد دل از کتاب نکنم ولی واقعیت اینه که خیلی از زشتی‌ها بی پرده و عریان بیان شده بود که من و آزار میداد ضمن اینکه نادیا خیلی درمورد حقایق بی انصافی کرده بود و جانبدارانه از دینش و آیینش صحبت کرده بود و حضور نیروهای شیعه برای دفع داعش رو نادیده گرفته بود
صدیقه فتحی
۱۴۰۱/۰۷/۱۴
با توجه به خشم و نفرتی که در وجودم از داعش داشتم هیچ وقت فکر نمی‌کردم کتابی در این مورد مطالعه کنم
خواندن این کتاب دیدگاه جدیدی در مورد اقلیت‌های مذهبی و نحوه رفتار غلط جامعه و حکومت‌ها با ایشان به من داد
باشد که همه موجودات شاد و آگاه باشند
باشد که همه موجودات در صلح و هماهنگی با کائنات باشند
باشد همه موجودان آزاد از حرص و آز، نفرت و بیزاری و جهلو نادانی باشند.
علیرضا رجبی
۱۴۰۱/۰۸/۰۵
این دومین کتابی بود که در مورد جنایتهای دائشی‌ها خواندم. اولین کتاب هم در مورد یک دختر ایزدی بود که به دلیل اینکه نمی‌خواستند مذهبشان را عوض کنند خانواده‌اش قتل عام شدن و خودش به بردگی برده شده بود. به امید روزهایی که دیگر جنگ وجود نداشته باشد و انسانها در هر مذهب و دین و نژاد در کنار همدیگر به خوبی زندگی کنند و بجای کشتن همدیگر به یکدیگر کمک کنند.
آرزو جمالان
۱۴۰۱/۰۷/۱۹
ایزدی‌ها در همه دوران مردمی مظلوم بوده‌اند و هیچ کس حق واقعیشان را به آن‌ها نداد امیدوارم یکروزی در این دنیا آزادی واقعی خودشون رو بدست بیارن امیدوارم تمام زنان در تمام دنیا بتوانند از زیر بار ظلم و ستم به هر نوعش رها شوند هر کس در هر جای دنیا بخواهد به نام دین زنان را به بهشت بفرستد و هرگونه ظلمی را به آن‌ها بکند محکوم است و این منافی آزادی است
Mahboube Amini
۱۴۰۱/۰۷/۱۴
خیلی ممنونم از گتابراه برای این کتاب خوب
واینکه من درست زمانی این کتاب را گوش دادم که خودم خسته تر از همیشه بودم
واژه‌ای نیست بتواند پیامت را برساند زمانی که تنها کاری که میتوانی برای نجاتت انجام دهی یک فریاد باشد ولی وقتی فریادت را هیچ کس نمیشنود نه این که نشنوند خود را به نشنیدن زدن ایا باز هم توان یکبار دیگر فریاد را خواهی داشت...
ایا زنده خواهی ماند...
حسام محمدی
۱۴۰۱/۰۷/۱۴
همیشه و تقریباً در تمام جوامع بشری در جریان تغییر و تحول، اول زنان وپس از آن‌ها به کودکان ظلم مضاعف میشود. به انسانها ایکه به دور از هر ایدئولوژی و تفکر خاصی قربانی افکار عقاید و باورهای غلط دیگران میشوند.
کتاب تکان‌دهنده و بیدار کننده‌ای بود
درود بر نادیا مراد شجاع و برادران و دوستان شجاعش و تشکر از راوی که زیبا و با احساس حق مطلب را ادا کرد👍👍👍
فاطمه
۱۴۰۱/۰۷/۱۰
داستان خیلی جالبی بود و من لحظه‌هایی بغض کردم و لحظه‌ای گریه و لحظاتی خشمگین شدم خیلی تونستم با داستان ارتباط برقرار کنم. ولی تعجبم از اینه که چرا خانم نادیا متوجه نشد که یکی از حامیان داعش آمریکا بود و فکر میکرد که اگر مردم موصل میخواستند آمریکا داعش را بمباران میکند در صورتی که آمریکا خیلی راحت می‌توانست نجاتشان دهد ولی نداد
رژین 😌
۱۴۰۱/۱۲/۱۰
این زندگی نامه سند یک جنایته تا قبل از گوش دادن به این کتاب تصویری که از داعش داشتم فقط یک سری آدم وحشی بودن که آدمارو به بیرحمانه ترین شکل ممکن میکشتن ولی این کتاب باعث شد بفهمم داعشیا اصلا کی بودن، چرا و به چه کسایی حمله کردن و اون افراد چه احساساتی رو تجربه کردن و گویندگی و خوانش عالی این اثر، تاثیرگذاریش رو چند برابر کرد
محمودی
۱۴۰۱/۰۹/۱۲
تاثر برانگیز وناراحت کننده بود،، ولی‌ای کاش میفهمید داعش را آمریکا بوجود آورد و خیلی راحت می‌توانست آنرا از بین ببرد، امادر عوض نیروهای مردمی بارهبری حاج قاسم آنرا در عراق وشام نابود کرد وآمریکا به اسم خودش در دنیا تمام کرد، واما آیا تا بحال درموردشیعیان و رفتار داعش با آنهادر عراق وشام چیزی شنیده آیدویا کتابی خوانده آید؟
1 2 3 4 >>