خطر اسپویل :
کتاب داستان زندگی دختر فقیری از روستای ایزدی تباردورافتاده در مجاورت عربها و کردهای عراق است. با ظهورداعش درعراق و وخیم شدن اوضاع خواستند روستارا ترک کنند پیش مرگه های کُرد مانع آن ها شدندو اطمینان دادند از آن ها دفاع خواهندکرد ولی به اسم تاکتیک نظامی بدون اطلاع رسانی به مردم برای فرار، عقبنشینی کردند و آن ها در دستان داعش رهاشدند. داعش با تهدید اهالی روستا به قتل عام مانع از فرار آن ها شدو با دروغ به آنها که حق انتخاب دارندتا اگر ایزدی بمانندبه کوهستان بروند؛ همه راجمع کرد و مردان بالغ را کشت و زنان را به اسارت و بردگی برد. پسران نابالغ را باشستشوی مغزی به سرباز داعش تبدیل کردند. نادیا از لحظه های خود میگوید. از امیدش به نان مقدس برای حفاظت از او و خانواده اش، شکستن و درماندگی مادرش (پناه اش)، از دست رفتن ایمانش، بی پناهی و وحشتش، ویران شدن باورهایش، تحقیرشدنها و امیدش به خدا او به عنوان برده فروخته میشود به ظاهر تغییرمذهب میدهد بارها مورد تجاوز واقع میشود و از طرف متجاوزش تهدید میشود. بارها به او گفته میشود که دیگر در خانواده اش جایی ندارد و آن ها هم او را قبول نخواهند کرد. او دو بار فرار میکند. بار دوم موفق میشود از طریق خانواده ای مسلمان در موصل خود را به برادرش حزنی برساند. ویران شدن در جنگ ناخواسته و ترس از طرد شدن توسط خانواده نشان داده شده است. چند تن از دختران دیگر این خانواده با تلاش های حزنی موفق به فرار میشوند. با چند فعال ضدجنگ آشنا و به آلمان میرود وعلیه داعش فعالیت میکند. خانواده های فقیر موصلی علیرغم نفرت از داعش جایی برای رفتن نداشتند و از ترس جان خود و عزیزانشان کار زیادی نمیتوانستند انجام دهند. فقر و جنگ دو عامل نابودی انسانهاست. منفعت طلبی قدرتطلبان ایجادکننده این دو است. با تشکر
کتاب داستان زندگی دختر فقیری از روستای ایزدی تباردورافتاده در مجاورت عربها و کردهای عراق است. با ظهورداعش درعراق و وخیم شدن اوضاع خواستند روستارا ترک کنند پیش مرگه های کُرد مانع آن ها شدندو اطمینان دادند از آن ها دفاع خواهندکرد ولی به اسم تاکتیک نظامی بدون اطلاع رسانی به مردم برای فرار، عقبنشینی کردند و آن ها در دستان داعش رهاشدند. داعش با تهدید اهالی روستا به قتل عام مانع از فرار آن ها شدو با دروغ به آنها که حق انتخاب دارندتا اگر ایزدی بمانندبه کوهستان بروند؛ همه راجمع کرد و مردان بالغ را کشت و زنان را به اسارت و بردگی برد. پسران نابالغ را باشستشوی مغزی به سرباز داعش تبدیل کردند. نادیا از لحظه های خود میگوید. از امیدش به نان مقدس برای حفاظت از او و خانواده اش، شکستن و درماندگی مادرش (پناه اش)، از دست رفتن ایمانش، بی پناهی و وحشتش، ویران شدن باورهایش، تحقیرشدنها و امیدش به خدا او به عنوان برده فروخته میشود به ظاهر تغییرمذهب میدهد بارها مورد تجاوز واقع میشود و از طرف متجاوزش تهدید میشود. بارها به او گفته میشود که دیگر در خانواده اش جایی ندارد و آن ها هم او را قبول نخواهند کرد. او دو بار فرار میکند. بار دوم موفق میشود از طریق خانواده ای مسلمان در موصل خود را به برادرش حزنی برساند. ویران شدن در جنگ ناخواسته و ترس از طرد شدن توسط خانواده نشان داده شده است. چند تن از دختران دیگر این خانواده با تلاش های حزنی موفق به فرار میشوند. با چند فعال ضدجنگ آشنا و به آلمان میرود وعلیه داعش فعالیت میکند. خانواده های فقیر موصلی علیرغم نفرت از داعش جایی برای رفتن نداشتند و از ترس جان خود و عزیزانشان کار زیادی نمیتوانستند انجام دهند. فقر و جنگ دو عامل نابودی انسانهاست. منفعت طلبی قدرتطلبان ایجادکننده این دو است. با تشکر