نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی دختر روی میل پرده - بهناز بدرزاده
3.6
612 رای
مرتبسازی: پیشفرض
داستان در بارهی یه پیر مردی بو. که الزایمر داشت و رنج و سختی افراد سالخورده رو به تصویر کشیده بود داستان یه پیر مردی که عاشق زنش بوده زنش موهای مشکی داشته و بویه خوب میداده
ولی الان پیر شده الزایمر گرفته زنش فوت شده و به اسایشگاه بردنش
پرستار اسایشگاهو به جایه همسرش میگیره و میگه چرا موهاشو بلوند کرده چرا لنز میذاره و میخواد به من قرص بده که دیوونه شم یا بمیرم که بره شوهر کنه
تویه توهماتش یه زن مو خرمایی میبینه باهاش حرف میزنه و کنارش حسش میکنه
و وسطهای داستان یاد کودکیش میوفته که خالش دختری به دنیا میاره و از همون بچگی عاشقش میشه که همون زنشه
افرااد دارایه الزایمر حال و کم کم از جونی نوجونی و بچگی شون خاطراتشون رو فراموش میکنن
واقعا پیری خیلی بده
تازه الزایمرم گرفته باشی
واقعا زندگی چیزه پوچی میشه وقتی عزیزانتو به یاد نیاری خاطراتتو کم و بیش به یاد بیاری
ولی الان پیر شده الزایمر گرفته زنش فوت شده و به اسایشگاه بردنش
پرستار اسایشگاهو به جایه همسرش میگیره و میگه چرا موهاشو بلوند کرده چرا لنز میذاره و میخواد به من قرص بده که دیوونه شم یا بمیرم که بره شوهر کنه
تویه توهماتش یه زن مو خرمایی میبینه باهاش حرف میزنه و کنارش حسش میکنه
و وسطهای داستان یاد کودکیش میوفته که خالش دختری به دنیا میاره و از همون بچگی عاشقش میشه که همون زنشه
افرااد دارایه الزایمر حال و کم کم از جونی نوجونی و بچگی شون خاطراتشون رو فراموش میکنن
واقعا پیری خیلی بده
تازه الزایمرم گرفته باشی
واقعا زندگی چیزه پوچی میشه وقتی عزیزانتو به یاد نیاری خاطراتتو کم و بیش به یاد بیاری
نویسنده زندگی پیرمردی مبتلا به آلزایمر را بیان میکند. وی فوت همسرش را از یاد برده و پرستارش را با او اشتباه میگیرد. از ظاهر او گله میکند یا وحشت این را دارد که توسط او به قتل برسد. حتی فرزندانش هم برای او غریبه هستند. سپس خاطرات دور زمان کودکیش را به یاد می آورد و همسرش را که از قضا دخترخاله اش هم بوده است و انگار تصویر او برایش زنده میشود. البته تا به حال نشنیده بودم که اشخاص مبتلا به آلزایمر توهم داشته باشند، اما در قصه، برای پیرمرد توهم بازیگری که عکس او را دارد، به وجود می آید. در کل نحوه بیان افکار و احساسات بیمار توسط نویسنده بسیار جالب بود و خیلی به دل مینشست. این مسئله باعث باورپذیری هرچه بیشتر قصه و درک وضعیت شخصیتهت میشود. شنیدن این کتاب صوتی را توصیه میکنم. 👌
با سلام. درد و سختی که بیماری آلزایمر در پی دارد فقط خانوادههای آن بیماران درک میکنند. ما از دور فقط نظاره گره این سختی هستیم. نویسنده سعی کرده بود تا فقط چند روز از زندگی یک فردی که دچار آلزایمر شده را آنهم به اختصار به رشتهی تحریر در بیاورد. و تا حدودی هم موفق شده بود. گرچه پابان بندی خوبی نداشت و ناگهان داستان به پایان میرسید. زندگی رو به عقب این بیمارها بیشتر از خود بیمار اطرافیان را آزار میدهد. مخصوصا زمانی که مانند بیمار داستان در آسایشگاه بدور از زن و فرزند و متاسفانه با برخوردهای گاهی بد پرستاران از سر خستگی روبرو باشد، سخت تر هم میشود. کاش نویسنده کمی هم روی خوش و محبت پرستار را هم نشلن میداد.
به امید بهبودی این بیماران عزیز.
به امید بهبودی این بیماران عزیز.
داستان مرد آلزایمر که پسرانش بعداز فوت مادرشون رهایش کردن تو آسایشگاه و دردهایی که مرد از دست خدمه آسایشگاه میکشه خیلی تاسف بار. نویسنده ذهن سیال مرد رو در برهههای کوچکی از زمانهای گذشته به تصویر میشه و خیلی خیلی زیبا و نثر روانی داره. پسربچهای که عاشق دختر خالش میشه و از همون کودکی عاشق و شیفته هستش و بعد با اون ازدواج میکنه. همسری مهربان با موهای مشکی و بوی تنش عطر یاس. پسرهایی که به علت اینکه اصلا از پدرشان سر نمیزنن تو ذهن مرد مردن و هیچی از اونا یادش نیست. و این نشون میده که آدمی حتی در زمان فراموشی و به زوال رفتن عقلش بازهم کسانی رو که دوست داره و عاشقان هست رو نمیتونه فراموش کنه. داستان زیبا و تاثیر گذاری بود.
داستان سبک جدیدی رو ارائه کرده و نویسنده تونسته ذهن سیال پیرمرد بیمار رو به خوبی نشون بده. حتی عدم توالی در خاطرات هم به خوبی نشون داده شده، اما کاش کمی هم به نتیجه فکر میشد.
به نظرم نویسنده فقط روزهای تکراری زندگی پیرمرد رو به تصویر کشیده، البته لابه لای داستان سلسله وقایعی که منجر به حضور پیرمرد در آسایشگاه شده را هم روایت میکنه و مخاطب، داستان رو متوجه میشه. اما هدف نهایی نویسنده مشخص نیست و مثل داستانهای با انتهای باز نوشته شده. در واقع در آخر قصه مخاطب همچنان منتظر باقی میمونه.
به نظرم نویسنده فقط روزهای تکراری زندگی پیرمرد رو به تصویر کشیده، البته لابه لای داستان سلسله وقایعی که منجر به حضور پیرمرد در آسایشگاه شده را هم روایت میکنه و مخاطب، داستان رو متوجه میشه. اما هدف نهایی نویسنده مشخص نیست و مثل داستانهای با انتهای باز نوشته شده. در واقع در آخر قصه مخاطب همچنان منتظر باقی میمونه.
داستان بدی نبود اتفاقا داستان را به نحو جالبی روایت کرده بود.... دوستان زن مو مشکی همسر مرده که فوت کرده زن مو بلند پرستار اسایشگاه و زن مو خرمایی یک سوپر استار است که مرد در ذهنش با او سخن میگوید در حقیقت این داستان میخواد رنج و عذاب سالخوردگان را بیان کند سالخوردگانی که به اسایشگاه سپرده میشوند و اهسته اهسته به فراموشی ولی کن در بعضی جاهای داستان تناقضهایی هم وجود داشت مثلا پیر مردی که دندان ندارد دست پرستار را به نحوی گاز میگیرد که خون میافتد
کتاب معنی خاصی نداشت و جالب نبود، نویسنده میتوانست برای اینکه شنونده، خواننده، بهتر درک کنه گذشته پیرمرد رو واضح نشان بده که این کار نشد به کنار آخر داستان باز بود و معنی جالبی نداشت.
همینطور سوتیهایی هم داده بودند مثلاً اینکه در آخر داستان پسر پیرمرد به دیدارش میاد و او را در آغوش میگیره در حالی که زن او را لخت کرده و با او بد رفتاری میکنه که اگر هرکسه دیگهای این رفتار با پدرش میشد سکوت نمیکرد و با وضع خفت بار پدرش او را از آن جا میبرد
همینطور سوتیهایی هم داده بودند مثلاً اینکه در آخر داستان پسر پیرمرد به دیدارش میاد و او را در آغوش میگیره در حالی که زن او را لخت کرده و با او بد رفتاری میکنه که اگر هرکسه دیگهای این رفتار با پدرش میشد سکوت نمیکرد و با وضع خفت بار پدرش او را از آن جا میبرد
داستانی با نگارش خاص بود
مثل کتاب سمفونی مردگان در یکی از مومانها که صدا و حرفهای ذهن آیدین که توسط برادرش چیز خور شده بود هست.
کتاب رو میخوندم به این مومان که رسیدم نتونستم بخونم ولی وقتی کتاب تموم شد مجددا بازگشتم و این مومان را خواندم متوجه شدم اگر من هم محتویات ذهن پریشانم را بنویسم چنین متنی خواهد شد ذهنی که هر لحظه به موضوعی میپردازد بدون هدفی خاص و ذهن پیرمرد هم چنین حالتی دارد هم گذشته هست هم حال و شاید آینده نیز
مثل کتاب سمفونی مردگان در یکی از مومانها که صدا و حرفهای ذهن آیدین که توسط برادرش چیز خور شده بود هست.
کتاب رو میخوندم به این مومان که رسیدم نتونستم بخونم ولی وقتی کتاب تموم شد مجددا بازگشتم و این مومان را خواندم متوجه شدم اگر من هم محتویات ذهن پریشانم را بنویسم چنین متنی خواهد شد ذهنی که هر لحظه به موضوعی میپردازد بدون هدفی خاص و ذهن پیرمرد هم چنین حالتی دارد هم گذشته هست هم حال و شاید آینده نیز
داستان به سبک جریان سیال ذهن یا همون stream of consciousness نوشته شده و میشه گفت به سبک داستانهای اروپایی نزدیک بود. استفاده از بعضی از الفاظ و صحنهها، بهره گیری از موسیقی انگلیسی و بکاربردن جریان سیال ذهن که در قرن نوزدهم توسط خانم ویرجینیا وولف ابداع شد گواهی بر این موضوع هستند. به علت اجرای ضعیف و تکراری راویان، به این قطعه پنج ستاره کامل رو ندادم.
داستان من رو یاد دو سه تا از اقواممون انداخت که متاسفانه دچار آلزایمر شده بودن و خاطرات یکی یکی و به امروز زمان از آینده به گذشته محو میشدن انسانهایی که به غایت شریف و مهربان بودن ولی دیگه کسان و خانواده خودشون رو نمیشناختن واین باعث رنج و عذاب روحی نزدیکان میشه ولی در عین حال فرد آلزایمری با خاطرات گذشته زندگی میکنه در واقع طرفین هر دو عذاب میکشن چون در دو دنیای متفاوت هستن
کتاب جالبی بود ممنون ازنویسنده.. که مارو آگاه میکنه درون ذهن یک بیمار آلزایمری چه افکاروتوهمهایی ممکنه بگذره.. ما دنیارو ازدیدگاه خودمون میبینیم.. وهیجوقت نمیدونستم یک فردی که دجار ا لزایمر هست چطور دنیارو میبینه.. تلخ بود وا موزنده.. که باعث درک بهتر این افراد ومراقبت بهتر میشه.. ممنون ازتیم کتابراه.. وصدای این گوینده درهرکتابی که شنیدم را دوست نداشتم
داستان روایت روزگار سالخوردگی و بیماری الزایمر است. توهمات و بد بینی که اینگونه بیماران دارند بسیار جالب و خوب توصیف شده بود. امیدوارم همه ما قدردان سالخوردگان باشیم و در رابطه با اینگونه افراد صبر و تحمل و بردباری پیشه کنیم که سالخوردگان امروز گنج های بی بدیل خانوادها هستند احترام ایشان واجب است. ممنونم از عزیزان کتابراه
واقعا غم انگیزه و قشنگه یه روزی ممکنه واس هممون پیش بیاد و متاسفم واسه اون پرستاره
درسته که نگهداری از یه آدم پیر که آلزایمر داره سخته ولی نباید اونجوری باهاش رفتار کرد اگه نمیتونیم مراقبش باشیم و از عهدش بر بیایم چه خوبه که بزاریم کسی که میتونه از عهدش بر میاد انجامش بده
کلا کتاب خوبیه ممنون از کتابراه واسه قرار دادن این کتاب زیبا
درسته که نگهداری از یه آدم پیر که آلزایمر داره سخته ولی نباید اونجوری باهاش رفتار کرد اگه نمیتونیم مراقبش باشیم و از عهدش بر بیایم چه خوبه که بزاریم کسی که میتونه از عهدش بر میاد انجامش بده
کلا کتاب خوبیه ممنون از کتابراه واسه قرار دادن این کتاب زیبا
من نتوانستم با این کتاب ارتباط خوبی برقرارکنم شاید یکسریها حتی باب میلشان باشد اما ازنظر من به داستان که نه، نوشتهای بی سروته پراز ضدونقیض و ایجاد ابهام برای خواننده بود کلا از موضوعی به موضوع دیگر پرش میشدو داستان راپیچیده میکردو برای من به شخصه باعث ابهام و پیچیدگی میشد
ممنونم از کتابراه بابت رایگان قراردادن کتاب😓🙏
ممنونم از کتابراه بابت رایگان قراردادن کتاب😓🙏
درود، موضوع انتخاب شده و فلاش بکهای متعدد به گذشته شخص اول و نحوه پیش برد داستان جالب و خلاقانه بود. اما ایرادی که میتوان برای آن گرفت این است که داستان بی سر و ته بود و یک خط صاف از زندگی یک پیرمرد نسبتا دیوانه و دارای آلزایمر را دنبال میکرد و این یک نواختی باعث میشد حوصله شنونده سر برود. داستان جالب و متنوعای بود برای من، سپاس.
به نظر من مردی که آلزایمر داشت در اصل دنبال چیزه واقعی زندگیش بود و در پی عشق میگشت و کسی رو که در گذشته عاشقش بود در حالت آلزایمر میدید و من واقعا نمیدونم در دنیایه این آدمها چه میگذره با این داستان متوجه شدم چیزایی که در گذشته از دست دادن یا بهش نرسیدنو دنباله آرزوهایه قشنگ هستن که درگذشته خود داشتند و برآورده نشد.
خانم بدرزاده فردی فرهیخته، نوقلم، باسواد و پرکار و فعال هستن که هیچ ادعای خارج از عرفی در زمینهی نویسندگی ندارن و خودشونم میگن گه درحال یادگیری هستن، خب پس چرا شما مخاطبین گل انتظار شنیدن اثر کافکا با اجرای استودیو کانال B هالیوود رو دارید؟ خیلی هم عالی بود، منتظر اثار طنز ایشون هستیم. پاینده و نویسا باشید..
داستان خوبی بود و متشکرم از کتابراه بخاطر تخفیفات و پیشرفت چشمگیر موسسه چوک کتاب جدید تقریبا بی نقص بود و موزیک عالی داشت و گوینده از همیشه بهتر بود واقعا برام ارزشمندبود که از این موسسه بعداز شنیدن کتابهایی که حرفهای نبودن و صدای گوینده حتی در برخی مواقع آزار دهنده بود تا این حد پیشرفت کرده اند
احتمالا نویسنده با چنین افرادی مراوده و ملاقاتهای نزدیک و پیوسته داشته که اینطور دقیق دیدگاه آنها را به رشته تحریر درآورده ولی لازم میدانم بگویم تجربه شخصی من این است که افرادی که در جوانی خوشاخلاق و مثبت اندیش و خانواده دوست هستند اگر به آلزایمر دچار شوند همان جنبه قوی شخصیتشان ظهور و بروز پیدا میکند و برعکس
شتیدن این داستان را برای یکبار هم که شده توصیه میکنم تا درک کنید اخلاق نیکو چهقدر در ناخودآگاه ذهن تاثیر میگذارد و موجب آرامش روانی میشود
کتابها و داستانها را صرفاً برای سرگرمی کوتاهمدت نخواهیم و بکوشیم تا پیام نویسنده را هم بگیریم البته به شرطی که انتخاب درستی برای مطالعه داشته باشیم.