نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی تقصیر من نیست - مهدی عبدالله پور

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
نهال
۱۴۰۲/۰۵/۱۹
کتاب صوتی تقصیر من نیست کتاب خیلی جالبی بود با اینکه داستان کوتا و مختصر بود خیلی حرف برای گفتن داشت من این کتاب و خیلی دوست داشتم به این دلیل که ما هم روزی به میانسالی و پیری می‌رسیم. حالا یکی زودتر یکی دیر تر هر کسی در این سن انتظاراتی از اطرافیانش دارد داستان در مورد زن میانسالی بود که برای رد شدن از یک خیابان با آدم‌های متفاوت مواجه می‌شود با برخوردهایی که باهاش میشه چه از روی ترحم و چه رفتارهای بی تفاوت عابرین و مردمی که از کنارش بی تفاوت عبور میکنن کتاب از یک طرف بی تفاوتی و از طرفی دیگه مشکلات مردم و جامعه در حال حاضر میگه. تفاوت زمانه و نسل‌ها و از بین رفتن حرمت‌ها و احترامات متقابل. پیرزن داستان با ته مانده غروری خود صبر می‌کند و کمتر از دیگران کمک می‌گیرد امابه زودی متوجه می‌شود که نیاز به کمک دیگران داردبا تصادفی که در خیابان می‌شود ماشین‌ها و عابران در یک گوشه جمع می‌شوند و پیر زن به راحتی می‌تواند از خیابان عبور کند و به آن سوی خیابان برود در حالی که این اتفاق با کمی توجه متوجه می‌شود که تصادفی که اتفاق افتاده خودش بوده کلاً این دیدگاه رو دوست دارم که مرگ به موقع و به جا یک نعمت است و مرگ هم زندگی دوباره است
Ayda Azimi
۱۴۰۰/۱۰/۳۰
کتاب جالبی بود که داستان نسبتاً ساده اما دلپذیری داشت. ابعاد مثبت آن جملات روان و کوتاه آن بود که مخاطب را گیج و سردرگم نمی‌کرد. داستان با وجود کوتاه بودن پند‌های اخلاقی زیبایی داشت که خواننده را به فکر وادار می‌کرد. پند‌هایی چون کمک به افراد سالمند و ناتوان، بی توجه نبودن به وقایع و آدم‌های اطرافمان و محبت بی منت به دیگران و...
نقطه‌ی اوج داستان هم که مرگ پیرزن بود شوک بزرگی از غم را به مخاطب داستان منتقل می‌کرد و پایان خوش آن که تخیلات زن از مرگش بود این شوک را خنثی کرده و مخاطب را مجدداً خوشحال می‌کرد که من این مراتب را بسیار دوست داشتم.
ابعاد منفی داستان هم شخصیت پردازی‌های ناقص بود. داستان در قسمت‌هایی رئال بودن خود را نقض می‌کرد برای مثال آن جا که همه بی تفاوت بودند غیر واقعی بود چرا که محال است در میان ده‌ها نفر همه بی تفاوت و بی احساس بگذرند.
اما به طور کلی داستان خوب است و ارزش جوش کردن دارد. من از گویندگی کتاب هم نسبتاً راضی بودم. خسته نباشید می‌گویم به عوامل کتابراه و کانون فرهنگی چوک
🌹💐❤️🧡
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۱/۰۴/۰۶
داستان پیرزنی که برای عبور از خیابان به کمک نیاز دارد و تصورات و افکار او در حین تلاشش برای گذر از خیابان. داستان ساده و روانی بود ولی خب قدرت قلم و ذهن نویسنده برای خلق این داستان به منظور رسوندن منظورش خیلی ضعیف بود و داستان دلچسب و جذابی نبود. داستان اشاره به این داره که برخی چیزها تقصیر ما نیست و ما نقشی در این اتفاقات نداریم مثل پیری و اسم داستان هم برگرفته شده از همین مفهوم هست. انسان وقتی پیر میشه ناخوداگاه توانایی خودش رو در انجام برخی امور از دست میده که در گذشته میتونسته به راحتی انجامش بده مثل گذشن از خیابون در حالیکه هنوز نیاز داره تا بیرون بره تفریح کنه و... وقتی انسان از اوج قدرتش به ضعیف‌ترین حالت میرسه زود رنج میشه و گاهی غرورش اجازه نمیده که بخواد به سادگی کمک هر کسی رو قبول کنه بنابراین هنگام کمک به یه انسان پیر یا معلول باید حواسمون به لحن و برخوردمون باشه تا باعث احساس حقارت و رنجش در این افراد نشیم. فکر کردن پیرزن به همسر مرحومش باعث دلگرمی اون میشه و این نشون میده که انسان همیشه به یه همراه و همدل نیاز داره و وجود یک همراه همیشه باعث قوت قلب ما میشه. صدا گذاری هم از نظر من قشنگ نبود و قسمت مثبت داستان برای من در بخشی بود که نویسنده ذهن مارو درگیر تصور مرگ پیرزن میکنه ولی با یک پایان خوش روبه رو میشیم.
هدی میرزامحمدی
۱۴۰۳/۰۵/۲۲
خیلی ساده بود همان ابتدا که گفته شد جمعیت به وسط خیابان رفتند می‌دانستم جمله بعدی چیست.
قلم نویسنده خوب نبود
البته یک نکته هست که شاید نوشته من ظالمانه باشد.
ولی واقعا گاهی افراد سالمند یا شخصی که بیماری و معلولیت دارد واقعا باید آموزش ببیند و بداند شاید مردم و افراد خانواده‌اش با علاقه به او کمک می‌کنند. متاسفانه گاهی آن‌ها کمک را قبول نمی‌کنند و خیلی مغرورانه رفتار می‌کنند.
در جامعه ما هم که همه آنقدر مشکلات ریز و درشت دارند کسی حوصله ناز خریدن ندارد. کسی که نیازمند کمک است باید یاد بگیرد کمک بخواهد و کمک را قبول کند و در عوض آن دعای خیر کند اینکه نویسنده نوشته بود مردم با کلمات بد از او می‌خواستند تا بهش کمک کنند را قبول ندارم. مردم جامعه ما 99% با سالمندان مهربان هستند. در اینجا فقط بچه بی ادب نبود. حتی گفت خانم گفته بگذار به پیر زن بدبخت کمک کنم. خیلی احتمالش کمه مردم با یک فرد سالمند برای رو شدن از خیابان اینطور برخورد کنند. کلا من دوست نداشتم. قابل پیش‌بینی بود و قلم نویسنده ضعیف.
اعظم منصوری
۱۴۰۲/۱۰/۱۲
داستان کوتاه تقصیر من نیست داستان زیبا و جالبی است. داستان درباره‌ی پیرزنی است که میخواهد از خیابان پر ترددی رد شود و به خانه برود و به کمک عابرینی که از کنارش رد میشوند اعتنایی نمیکند و قصد دارد خود از خیابان رد شود و صبر میکند تا خیابان خلوت شود ولی هر چه میگذرد خیابان شلوغتر میشود و هرچه از مردمی که از کنارش میگذرند میخواهد که کمکش کنند تا به آن طرف خیابان برود کسی به او توجهی نمیکند و بعد خیال میکند موقعی که میخواسته خودش به آن طرف خیابان برود تصادف کرده و مرده است و کم کم به خودش میاید و میبیند هنوز کنار خیابان است و عابری دستش را میگیرد تا به آن طرف خیابان ببرد. این داستان دیدگاه مثبت و منفی مردم را به کهنسالی نشان میدهد و اینکه بعضی از افراد احترامی برای سالمندان قائل نیستند و به این فکر نمی‌کنند که خودشان هم در این شرایط قرار خواهند گرفت و انسانها همه به هم نیاز دارند و کوچکترها و جوانها باید یاد بگیرند که باید به بزرگترها و سالمندان احترام بگذارند و به آن‌ها کمک کنند و در آخر داستان نشان میدهد انسانها بازهم در مقابل یکدیگر احساس مسئولیت میکنند و برای کمک به هم پیشقدم می‌شوند.
با تشکر از کتابراه برای تهیه‌ی کتابهای با ارزش رایگان و با آرزوی موفقیتهای بیشتر برای نویسنده‌ی محترم.
سارینا دهدشتی
۱۴۰۱/۰۵/۰۳
سلام
اسم کتاب برگرفته از داستانش هست، که پیری تقصیر خود ما نیست.
خیلی از چیزهای دیگه هم تو دنیا هست که داشتن یا نداشتنش تقصیر خود آدم نیست، مثل چهره و قد و هیکل، خانواده، جامعه‌ای که درآن بدنیا آمدیم. پس بخاطرش نباید مغرور باشیم یا خودمون رو سرزنش کنیم.
گاهی مثل همین داستان، با اینکه دوست داریم خودمان از پس شرایط بربیاییم درنهایت مجبور میشویم دست کمک بسوی دیگران دراز کنیم، وگرنه ممکنه دچار عواقب بدتری بشویم.
بطور کلی هرچه ما انسان‌ها سعی کنیم بهتر باشیم و بدون ترحم و قضاوت برای دیگران کاری درحد توانمان انجام دهیم، شرایط بهتری در جامعه بوجود میاد و مخصوصااا یکسری فرهنگ سازی برای جامعه آینده، که کودکان و نوجوانان امروز آن را میسازند، میشود.
ممنون از شما بابت داستان زیباتون.
Hadis Gholipour
۱۴۰۱/۰۲/۱۰
درود، داستان جالبی بود، داستان تک تک ما انسان‌ها، در نقش پیرزن می‌تواند هر کدام از ما قرار بگیرد. ما هم خیلی از اوقات اتفاقاتی را تصور می‌کنیم که بعد با خود می‌گوییم‌ای کاش این کار را نکرده بودیم. پیرزن با آن تصوراتش باعث شد که بر بدنش فشار بیاید، عرق سرد بر تنش نشست و تنش‌هایی بر آن وارد شد و از همه مهم تر این که دیگر جرئت رد شدن از خیابان را پیدا نکرد. میتوان به راحتی وجه شبه را بین داستان خیلی از ماها و این داستان که نویسنده با عادی انتخاب کردن موضوعش سعی در جلب توجه داشت، پیدا کرد. تنها چیزی که این میان کمی اشتباه بود صدای گوینده‌ها بود. صداهایی بی احساس که اصلا به نقش آن‌ها نمی‌خورد. اما از داستان بسیار لذت بردم. کوتاه، جامع، آموزنده و سرگرم کننده بود. سپاس.
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۸/۲۰
این کتاب صوتی زیبا من را به فکر برد. خصوصا با عنوان جالبی که داشت. واقعا هم پیری و از کار افتادگی تقصیر خود انسان نیست و برای همه ما اتفاق می‌افتد و راه گریزی از آن وجود ندارد. اما پیرزن در این قصه اصرار برای حفظ استقلال و غرور خود داشت، اما پی برد که برای رد شدن از خیابان نیاز به کمک دارد. البته عجیب بود که اول قصه چند نفر میخواستند به او کمک کنند، اما بعد از آن که پیرزن تصمیم گرفت از کسی کمک بگیرد، دیگر هیچکس به او توجهی نکرد. تصادف پیرزن و متوجه نشدن روحش هم جالب بود. کلی آدم دور جسد او جمع شدند، در حالی که کار از کار گذشته بود. اما موقعی که نیاز به کمک داشت، یک نفر از آن جمعیت برای او وقت نگذاشت. کتاب نسبتا خوبی بود. خسته نباشید.
آناهیتا کی منش
۱۳۹۹/۱۰/۱۰
بیشتر کتاب‌های رایگان سطح بالایی ندارن.... باعث تاسفه ما قبل کرونا کتابخانه کلی کتاب در اختیار داشتیم بخونین که تعطیل شد انهم با پول کم عضویت سالانه.. حالا با این کتاب‌های رایگان تون ناامید از کتاب خوندن شدیم.... بخام هزینه کنم میرم کتاب فیزیکی میخرم که یه عمر برام بمونه نه اینکه تو گوشی ممکنه از بین بره
A.asgari
۱۴۰۱/۱۱/۲۷
داستان ساده اما پر‌معنی بود
تقصیر من نیست
پیری نقصیر هیچکس نیست
رنگ چشم قد خانواده اسم قیافه و..
هیچکدوم تقصیر ما نیست
تقدیر ماست
هیچوقت هیچ کس و بخاطر لین چیزایی که تقصیریش نیست مسخره یا مقصر ندونید
داستان در باره‌ی پیر زنی بود که میخواست از خیابون به اون طرف بره
و حتی یه زن ک میخواست کمکش کنه و اونا ببره اون طرف خیابون به کسی که پشت خط گوشیش داشت باهاش حرف میزد گف بذار این پیرزن بیچاره وببرم اون طرف
با منت
به سالمندان احترام بذاریم و با انها با مهربانی رفتار کنیم
Mobina
۱۴۰۱/۰۲/۲۷
نمیدونم چرا هیچکدوم از داستان‌های صوتی رایگانی که از کانون فرهنگی چوک هست، پایان و جمعبندی خوبی نداره؟ خیلی خوب میشه اگر که نکته و هدف پنهانی هم در داستان وجود داشته باشه. کل داستان حول محور اینکه پیرزن تنها و ناتوان هست و نمیتونه از خیابون عبور کنه گذشت. یک قسمتی هم خیلی غیرواقعی بود. ابتدای داستان مردم رسماً منت میکردن که از خیابون ردش کنن اما خودش قبول نمیکرد! یکم که گذشت پیرزن منت میکرد مردم بی توجه بودن؟ والله که مردم هیچوقت انقدر سنگدل نیستن!
اصلاً خوشم نیومد👎
مریم معز
۱۴۰۳/۰۵/۳۱
داستان آموزنده‌ای بود. انسان‌ها باید به همدیگر کمک کنند. مخصوصا به بزرگترهای خود، حتی اگر غریبه باشد. ضرب المثل معروف که میگه از هر دستی بِدی از همان دست پس میگیری. پس چه بهتر که به افراد سالمند کمک کنیم. بالاخره یک روز برای خودمان هم پیش می‌آید که سالمند شویم.
و در پایان داستان آخرت را توصیف کرد، روح از بدن خارج می‌شود و خودش هنوز نمی‌داند مرده است. هرچه می‌گوید من زنده‌ام کسی به حرفش گوش نمیکند.
این یعنی زندگی پس از زندگی، یعنی واقعیتی که نمی‌شود منکر آن شد.
هادی آران پور
۱۴۰۰/۱۲/۰۶
ارزش یک بار خوندن را داشت ولی قطعاً اگر رایگان نبود هزینه کردن برای خواندن همچین کتابی عقلانی نیست به نظر من این نوع داستان‌ها باید به شکل مجموعه در اختیار خوانندگان قرار بگیرند البته اصلاً منظور نادیده گرفتن زحمت صوتی کردن همچین کتابی نیست ولی کتاب‌های وزین دیگری هستند که بیشتر شایسته صوتی شدن هستند مخصوصا برای در اختیار قرار دادن قشر کم بینا و نابینایان عزیز تا این طیف هم از مطالعه کتاب‌های خوب و ارزشمند جهان محروم نباشند
پونه
۱۴۰۱/۰۶/۰۲
خیلی قشنگ و خلاقانه‌ست؛ به نظرم با وسواس خاصی نوشته شده
ساده و گیرا و روونه، گویندگان عالی ایفای نقش کردن، داستان خیلی خوب پیش رفت
کاملا حسش کردم و توش غرق شدم، توصیفات و توضیحات خیلی خوب و به اندازه انجام شدن، نه کمه که تصویر سازی رو مشکل کنه و نه زیاده که خسته کننده باشه، داستان کوتاه فوق‌العاده زیبا و جالبیه، جداً دوست داشتم، ممنونم که رایگانه، خیلی زیباست.
و ممنون از کانون فرهنگی چوک بابت زحمات فراوان و انتشار رایگان کتاب.
🌸Zahra Habibi🌸
۱۴۰۱/۰۶/۱۲
داستان بدی نبود ولی کاش دقیقه ده تموم میشد آخر داستان خیلی آبکی شد البته انتخاب این موضوع برای یک داستان کوتاه خوب بود منتهی این پیرزن باید این نکته رو در نظر میگرفت که بااین اوضاع چشم و گوشش نباید تنها بیاد بیرون خصوصا جای شلوغی مثل شهر چون مردم وظیفه شون نیست که بهش کمک کنند واسه من چندباری پیش اومده و با لبخند و روی باز کمک کردم اما واقعا خیلی خطرناکه وقتی میان بیرون کسیو ندارند اما همین که یه بلایی سرشون میاد صدنفر پیدا میشه
مهدی عباسی
۱۴۰۰/۰۲/۲۱
از نظر من هر کتابی به نسبت خودش ارزش حداقل یک بار خوندن رو داره.
برای هر کتابی صدها نفر زمان صرف کردن و با توجه به این که چیزی ارزشمندتر از زمان برای هر انسانی وجود نداره، هیچ کتابی هم بی‌ارزش نیست.
فارغ از این که این داستان هم از این قضیه مستثنا نیست باید بگم که داستان بسیار تامل برانگیز بود ولی به نظرم اگر بیان بهتری داشت، قطعا قدرت و توان بیشتری در جذب مخاطب داشت.
مرضیه
۱۴۰۲/۱۱/۱۲
داستان کوتاه و توصیفی بود. داستان درباره‌ی پیرزنی که قصد دارد از خیابانی عبور کند، است، اما پیرزن به دلیل سنش نمی‌تواند به راحتی از خیابان رد شود از سوی دیگری سخنان مردم آزارش می‌دهد و نمی‌خواهد از مردم کمک بگیرد و لحظه‌ای که فکر می‌کنیم پیرزن از دنیا رفته است ولی پایان خوبی داشت و پیرزن با کمک مردم از خیابان عبور کرد. یکی از مزایای این کتاب صوتی بودن‌اش است و اسم کتاب کاملا با موضوع و مفهوم کتاب مرتبط است.
زینب حسین پور
۱۴۰۰/۱۲/۲۴
بنظر من خیلی قشنگ بود ما انسانها طوری با سالمندان رفتار میکنیم ک انگار خودمون پیر نمی‌شویم و اصلا نیاز به کمک نداریم پس بنابراین باید ما هم به پیران و سالمندان شهرمون کمک کنیم در هر شرایطی
در واقع نویسنده این طور وانمود کرد که ما نیز در مقابل مرگ و زندگی اون پیرزن مسئول هستیم اگر کمکش کرده بودن شاید به زندگیش ادامه می‌داد و حتی ممکن بود خیالات پیرزن واقعی بشه اون موقع کی
جواب گو بود؟
ممنونم خسته نباشید
مجیدناجی
۱۴۰۲/۱۲/۱۲
با عرض سلام خدمت دوستان کتاب دوست و همراهان کتابراه. این داستان کوتاه بود ولی یک شاهنامه حرف درونش نهفته بود. این رو باید همه در خاطر داشته باشند که احترام به افراد پیر یکی از واجب‌ترین کارها است. بزرگترهای فامیل تا هستن باید دلجویی بشن، وقتی که پر کشیدن هزاران افسوس باز کم است. داستان خیلی خوبی بود به همه مخصوصا جوانان توصیه میکنم. راوی داستان عالی بودن از دور دست ایشون رو می بوسم
صدیقه فتحی
۱۴۰۰/۱۲/۰۵
درسته بعضا بی توجهی به انسان‌های اطراف اتفاق میوفته ولی فکر نکنم تو ایران تا این حد شدید باشه
البته من خودم بعضا تو اتوبوس دیدم که خانم‌ها پشت سر پیرزن‌هایی که با عصا وارد میشن غر می‌زنن و میگن چرا با این وضع اومده بیرون ولی من خودم چنین پیرهایی که بر محدودیت ناشی از پیری غلبه می‌کنند و با جسارت بیرون میان رو تحسین می‌کنم
به نظرم صدای پیرزن خیلی جوان بود😀😀😀
جمیله شریف زاده
۱۴۰۰/۱۲/۱۱
وای خدا چقدر داستان مفیدی بود. این داستان تنهایی پیر زنی رو روایت می‌کنه که خیلی هامون هزاران بار در خیابونا میبینیم امثالشو. و واقعا خیلی وقتها با بی اعتنایی از کنارشون رد میشیم. انگار هیچوقت خودمون پیر نمیشیم وبه کسی نیاز پیدا نمی‌کنیم! عالی بود. از تمام دست اندر کاران این داستان ممنونم.... با تقدیم احترام 🌹❤️🌹🌹❤️🌹😘🙏🌹🌹
مبین کریمی
۱۳۹۹/۰۸/۰۷
داستانی کوتاه، نسبتاً جذاب، می‌توان گفت نویسنده تقریباً ذهنی خلاق دارد؛ اما اگر از کلمات مثبت بیشتر استفاده میکرد به نظر من جذاب تر میشد.
توصیه میکنم آن را بخوانید و لذت ببرید 🌹
Negin
۱۴۰۲/۱۲/۰۲
داستان کوتاه و جالبی بود، یک تلنگر برای خواننده است که با محبت بیشتری به میانسالها توجه کنن، یاداوری میکنه که همه ما‌ی روزی پیر میشیم و نباید با میانسالها تند رفتار کنیم، اگه روز نبودشون فکر کنیم قطعا باهاشون بهتر برخورد میکنیم. ممنون از کتابراه برای انتخاب خوبش بابت این داستان کوتاه
خالد بارانی
۱۴۰۲/۰۳/۲۶
نام داستان با خود داستان زیاد همخونی نداشت
ولی در کل خوب بود
پیری انجام خیلی از چیز‌ها رو سخته میکنه
ولی تحمل منت مردم و غروری خود شخص سختره
ولی عاقلانه سنجیدن و تصورت پیر زن باعث میشه درست تصمیم بگیره و از مردم کمک بگیره
بعضی اوقات آنطور که ما در مورد دیگران فکر میکنیم هیچی اونطور نیست
محمد مهدی ندیمی
۱۴۰۱/۰۸/۱۹
سلام
برخی از کتابچه‌های صوتی واقعا از ارزش ادبی و مفهومی بسیار پایینی بهره برده‌اند و به نظرم کتاب راه این‌ها رو باید حذف و در صفحات خود قرار ندهد.
اینکه یک نفر می‌میرد و روحش صحنه مرگ رو میبیند چه قصدی است؟؟؟ مثلا میخان بگن که مرگ چطور؟؟؟ یا ما رو به خودمون بیارن که دنیا هیمه؟؟؟ خوب نبود!!
مریم سادات
۱۴۰۳/۰۱/۱۰
کاش همه‌ی ما حواسمون به اون لحظه باشه... لحظه‌ای که برای همه مون اتفاق میوفته. و کاش همه ما در اون لحظه مثل پیرزن این قصه یک نفر رو داشته باشیم تا دستمونو بگیره و مارو از سرگردانی آن لحظه نجات بده... لحظه یرمرگ. نمایش رادیویی خیلی خوب و داستان تکراری ولی قابل تاملی بود.
Eti Atshani
۱۴۰۲/۰۱/۰۱
این کتاب،، از خانم پیری میگوید که گذر عمر او را ناتوان کرده.، ونگاه دیگران به اینکه او ناتوان شده را نمیخواهد بپذیرد، واین مطلب از دو جهت خطاست، هم نگاه مردم به او که بی اعتنا است و هم نگاه خودش که گمان میکند کمک خواستن نوعی عجز است، کتاب‌ی بود که، خواندنش بد نبود
خاطره
۱۴۰۱/۱۱/۲۳
گویندگی عالی. اینقدر زیبا داستان اجرا شده که هرکس رو جذب میکند. پیرزنی لجباز که این یکدندگی مخصوص بیشترسالمندان است که میخواهد از خیابان عبور کندوداستان درباره برخورد مردم با پیرزن وودلسوزی اکثر مردم نسبت به او و واکنش پیرزن وپایانی شکفت انگیز که اصلا نمیتونید حدس بزنید
نسیم طهماسبی
۱۳۹۹/۱۱/۰۲
داستان ضعیف بود و راوی و گویندگان داستان خیلی ضعیف بودن. حداقل از کسی استفاده کنید که صدایه خوبی داره صدای پیرزن. راوی و بقیه عناصر بسییار ضعیف. من که وسطایه داستان قطعش کردم بسیار بی روح بود
زهرا احمدی
۱۳۹۹/۱۰/۰۹
میتونست بهتر جمعش کنه به نظرم یکم کلیشه‌ای بود بدم بین اون همه آدم یکی پیدا نشد احترام حالیش باشه یکم غیر منطقیه تا حدودی خوب بود ولی میتونست خیلی بهتر باشه و یه چیز دیگه صدای پیر زناتون خیلی بده یکم طبیعی تر لطفا احرا کنید
طاهره
۱۴۰۱/۰۶/۱۰
اول داستان همه میخواستن کمک کنن ولی پیرزن قبول نمیکند ولی بعد برعکس میشودازهرکسی کمک میخواهد کمک نمیکنند اصلا قابل باور نیست، درحالیکه هرکدام ازما بارها کهنسالانی را دیده ایم که سریعا برای رفتن به طرف دیگر خیابان کمک میخواهند ومردم هم باکمال میل کمک میکنند
Ňîłôôfâř Bêhřôôžî
۱۳۹۹/۰۸/۲۴
داستان خوب نبود.
در داستان باید واقعیت وجود داشته باشه. بعد داستان کم بود و شنونده وقتی میخواد اون بشنو درکش نمیکنه چون واقعیت نداره😕
و نویسنده میتونست جور دیگه داستانو بنویسه که افراد شنونده براشون جالب باشه، این مشکل موضوعه خیلی زد تو ذوق کتاب😕
دل آرا احمدی
۱۴۰۳/۰۶/۱۰
از نظر داستانی داستان ساده و روانی داشت و به راحتی میشد با قلم نویسنده ارتباط برقرار کرد. داستان در عین سادگی نکات اخلاقی داشت که آدم را به فکر فرو می‌برد و تنها اشکالی که من بخاطرش 2 ستاره کم کردم گویندگی بسیار ضعیف کتاب بود
Mobina ‌
۱۴۰۲/۰۸/۲۶
روایت ساده‌ای از زندگی کهنسالی و شرح واقعیت‌های دردناک این قشر از جامعه بود که امیدوارم بعد از گوش دادن این داستان به این مسئله توجه داشته باشیم و رفتار صحیح تری در برخورد با کهنسالان که میراثی از گذشته برای ما هستند، داشته باشیم.
انسیه اله رضا
۱۴۰۱/۰۵/۲۷
با سلام
داستان خوبی بود داستان یک خانم پیر زن‌. اما کاش داستان بلند تر بود و صدای خواننده زیبا بود.
مچکرم که کتاب‌های رایگانی رو در اختیارمون قرار میدین
با اینطور داستان‌ها میتونیم کمی توجهمون رو به افراد سن بالا بیشتر کنیم
معصومه اکرمی
۱۴۰۳/۰۳/۱۴
در عین سادگی خیلی جالب و آموزنده بود نمونه‌اش اینکه بعضی اوقات حتی زمان کمک کردن به دیگران نیز بدون اینکه بخواهیم موجب ناراحتی طرف مقابل میشیم یاد گرفتم اگر بتونم موقع صحبت مواظب درست بودن کلماتم باشم ممنون
کیمیا
۱۴۰۲/۰۸/۰۳
چقدر نظرم نسبت به ادمای اطرافمو تغییر داد، چقدر درعین اینکه کوتاه بود پر ازمعنی بود، کاش یاد بگیریم نسبت به ادمای اطرافمون بی تفاوت نباشیم چون روزی هم خودمون دچار این حالت میشیم و به دیگران احتیاج پیدا میکنیم.
📚هستی لک 📚
۱۴۰۲/۰۷/۲۲
آخ آخ متاسفانه یکی از بزرگترین مشکلات ما آدما این هست که بی موقع قهر میکنیم و بی موقع با خودمون و دیگران لج میکنیم که بیشترین آسیب و به خودمون میزنیم چقدر افسوس خوردم از شنیدن کتاب ممنونم از کتابراه
مهدی عزتی
۱۴۰۲/۰۶/۳۰
پیرزنی که گویا عامل پخش مواد مخدر به شوهر دومش و در نتیجه به زندان بود توسط عامل آشنا این کار را انجام میداد که روزی با نوه‌اش به زندان میرود و میبیند آشنایش درآن جا نیست به کت شک میکنند به پیش سرهنگ می‌فرستند و...
Saha. G
۱۴۰۲/۰۵/۰۸
بدک نبود...
واقعا بعضی وقتا از اینکه یه انسانم خجالت میکشم: (
گاهی اوقات یه تلنگر کافیه که یادآوری کنه ما اشرف مخلوقات خداییم و عقل به ما برتری داده به دیگر مخلوقات؛ اما ما استفاده ازش رو هم فراموش میکنیم.
Parastoo Nahad
۱۴۰۱/۰۹/۱۶
داستان جالبی بود از آینده‌ای که در انتظار همه هست.... نه در جوانی باید غرور داشت نه در پیری باید از کمک گرفتن از دیگران امتناع کرد. خدا آخر عاقبت همه رو ختم به خیر کنه. ممنون از دست اندرکاران کتابراه و کانون چوک..
حامد کرمی
۱۴۰۱/۰۹/۱۱
من واقعا دوست نداشتم گوینده شخصیت داستان واقعا بد بود چه راوی چه پیر زن و چه افراد دیگه واقعا بد بود
داستانش پر از احساس بود اما نمی‌تونستن واقعا اون حس رو انتقال بدن
روند داستان خوب بود و جالب تموم شد
مهر مهر
۱۴۰۰/۰۸/۱۳
سلام به نظر من خیلی زیبا بود داره گذر عمر رو نشون میده چقدر زندگی کوتاه است در ضمن داره میگه تا وقت دارید از محبت دیگران استفاده کنید که دنیا کوتاه است من خوشم اومد کوتاه و آموزنده بود خسته نباشید 😍🙏🍀🍀
مهنازاحمدیان
۱۴۰۳/۰۴/۲۱
واقعاتمام برداشت من این بود که یک پیرزن وسط خیابون مردومرگ خود شو دید وجالب اینکه مگه میشه چون ازبقیه درخواست کمک کرده برای ردشدن ازخیابون بقیه حرفشوندیدبگیرند؟ مردم انقدردل سنگ که نیستند.
AniSa
۱۴۰۳/۰۴/۲۰
داستانِ جالبی بود و هر لحظه‌اش من رو به فکر فرو میبرد، از همون ابتدا پیام‌های زیادی داشت اما بنظرم خیلی کوتاه و مختصر بود و میتونست پُر و پیمون تر باشه اما نبود.. به هر حال خوشم اومد ازش.
حامد چراغی
۱۴۰۳/۰۳/۰۱
داستان خوبی بود، کوتاه و آموزنده به بی تفاوتی آدم ها اشاره میکنهاین که به هم کمک نمیکنن و اونایی هم که کمکی میکنن با منت و طعنه س پیرزن میتونه عاقبت همه افراد باشه، همه اونایی که کمکش نکردن
اکرم ابوالفضلی
۱۴۰۲/۰۴/۲۷
با سلام داستان جالبی بود و موضوع نوع بود و البته واقعیت‌های جامعه ما کاش بیشتر به مسنترها توجه کنیم واقعا تقصیر اونا نیست اگه ناتوان شدن پیریی شتری است که دیر یا زود دم خونه همه میخوابه
فرزاد
۱۴۰۱/۰۲/۱۸
عالی بود خوشم اومد لطفاً از کتاب‌های که معنی دارد و با افکار و با بین خوب بزارید و کتابی بزارید که واقعیه و خود فرد از احساسش داستان تعریف کنه ممنونم میشم خیلی سپاسگزارم از برنامه خوبتون
عرفان احمدنژاد
۱۴۰۱/۰۱/۰۵
خوبه که آدم از فرصت‌های زندگی استفاده مفید کنه، خیلی سخته تشخیص بدی که این تصمیم الانت روی آینده چه تاثیری میذاره. همیشه سعی کنیم بهترین انتخاب رو داشته باشیم چون زندگی دنده عقب ندارم
لیلا امینی
۱۳۹۹/۰۷/۲۸
پیام داستان این بود که بی تفاوت از کنار اطرافیان نگذریم. حالا اون فرد آشنا باشه یا غریبه. اگه بچه‌های پیرزنه ماهی یکبار میبردنش بیرون هوای پارک به سرش نمیزد
1 2 3 4 5 6 >>