نقد، بررسی و نظرات کتاب کمی ایمان داشته باش - میچ آلبوم
4.3
301 رای
مرتبسازی: پیشفرض
*نقدی بر کتاب ایمان داشته باش کمی*
میچ آلبوم را بیشتر با کتاب سهشنبهها با موری میشناسند، کتابی که مدتی در صدر پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز و وال استریت ژورنال قرار گرفت و نامش از مرزهای کشورش خارج شد.
در کتاب حاضر، همانطور که از نامش بر میآید، میچ آلبوم به موضوع اعتقاد پرداخته و مسائلی را مورد نقد قرار داده است، از قبیل: خدا، گذشت، تردید نسبت به وجود خدا، و اهمیت داشتن ایمان در بحرانهای زندگی.
این کتاب، داستانی است درباره هدف زندگی، درباره از دست دادن ایمان و یافتن مجدد آن، درباره بارقه ایمان به خدا در وجود تمام انسانها با هر نوع و نژادی.
این کتاب زیبا جزو لیست پر فروشهای نیویورک تایمز قرار دارد.
داستان کتاب کمی ایمان داشته باش داستان با درخواستی عجیب و غیرمعمول آغاز میشود: خاخامی سالخورده اهل شهر محل تولد میچ آلبوم، از او میخواهد که وظیفه ارائه سخنرانی مراسم خاکسپاریاش را بر عهده بگیرد
میچ آلبوم را بیشتر با کتاب سهشنبهها با موری میشناسند، کتابی که مدتی در صدر پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز و وال استریت ژورنال قرار گرفت و نامش از مرزهای کشورش خارج شد.
در کتاب حاضر، همانطور که از نامش بر میآید، میچ آلبوم به موضوع اعتقاد پرداخته و مسائلی را مورد نقد قرار داده است، از قبیل: خدا، گذشت، تردید نسبت به وجود خدا، و اهمیت داشتن ایمان در بحرانهای زندگی.
این کتاب، داستانی است درباره هدف زندگی، درباره از دست دادن ایمان و یافتن مجدد آن، درباره بارقه ایمان به خدا در وجود تمام انسانها با هر نوع و نژادی.
این کتاب زیبا جزو لیست پر فروشهای نیویورک تایمز قرار دارد.
داستان کتاب کمی ایمان داشته باش داستان با درخواستی عجیب و غیرمعمول آغاز میشود: خاخامی سالخورده اهل شهر محل تولد میچ آلبوم، از او میخواهد که وظیفه ارائه سخنرانی مراسم خاکسپاریاش را بر عهده بگیرد
کتاب خوبی بود البته کتابی نیست که خیلی فکرتونو درگیر کنه...
اما خیلی ساده و با نثر روان درباره دینهای مختلف و تعاملشون صحبت شده
داستان شیرینی داره حول محور یک کشیش یهودی و یک خلافکار که بعدها کشیش مسیحی میشه میچرخه
درباره ایمان خیلی چیزها گفته میشه که جای تامل داره و خیلی قشنگه برای من اینطور بود که باعث شد یه نگاه دیگه به خودم و ایمانم بندازم بهم یه تلنگر زد که خدا رو تو زندگیم فراموش نکنم و اینکه واقعا ایمان داشتن تو زندگی خیلی مهمه...
این مهم نیست که چه دینی داریم هممون با هم متحد هستیم و به خدا ایمان داریم و باید کنار همدیگه باشیم
خیلی زمان خوبی خوندم این کتاب رو چون اتفاقاتی افتاد تو زندگیم اخیرا که واقعا وجود خدا و کمکشو حس کردم و این کتاب هم بهم قوت قلب داد
خلاصه اگر دوست دارید شمارو یاد خدا و ایمانتون بندازه این کتاب رو بخونید
اما خیلی ساده و با نثر روان درباره دینهای مختلف و تعاملشون صحبت شده
داستان شیرینی داره حول محور یک کشیش یهودی و یک خلافکار که بعدها کشیش مسیحی میشه میچرخه
درباره ایمان خیلی چیزها گفته میشه که جای تامل داره و خیلی قشنگه برای من اینطور بود که باعث شد یه نگاه دیگه به خودم و ایمانم بندازم بهم یه تلنگر زد که خدا رو تو زندگیم فراموش نکنم و اینکه واقعا ایمان داشتن تو زندگی خیلی مهمه...
این مهم نیست که چه دینی داریم هممون با هم متحد هستیم و به خدا ایمان داریم و باید کنار همدیگه باشیم
خیلی زمان خوبی خوندم این کتاب رو چون اتفاقاتی افتاد تو زندگیم اخیرا که واقعا وجود خدا و کمکشو حس کردم و این کتاب هم بهم قوت قلب داد
خلاصه اگر دوست دارید شمارو یاد خدا و ایمانتون بندازه این کتاب رو بخونید
رمان تاثیر برانگیزی بود اما جذابیت رمانهای دیگر آقای آلبوم را نداشت (پیدا کردن چیکا و سه شنبهها با موری و یک روز دیگر) به هر حال به یکبار خواندنش میارزید. من کلا سبک نوشتن و شخصیت پردازیهای میچ آلبوم رو دوست دارم. اینکه همهی کتابهاش موضوعات معنوی رو دنبال میکنه رو هم دوست دارم. واقعا میچ آلبوم برای من یه نویسندهی متفاوت و فوق العاده است و این رو هم باید بگم که کتابهاش خیلی انرژی مثبته. پیشنهاد میکنم اگر خیلی زیاد اهل خوندن کتابهای عاشقانه نیستین، حتما کتابهای میچ آلبوم رو بخونین.
"به من آموخته شد که در هر مکالمه سه طرف وجود دارد: شما، یک شخص دیگر و خداوند"
"به من آموخته شد که در هر مکالمه سه طرف وجود دارد: شما، یک شخص دیگر و خداوند"
کتابیه که من رو به فکر فرو برد. درباره ایمانم و این که آیا واقعا تفاوتی هست بین ادیان. این که اعتقاد داشته باشیم فقط پیروان دین ما حق بهشت رفتن رو دارن و بقیه در گمراهین از کجا نشئت میگیره. این که یک پدر روحانی چقدر میتونه اثرگذار باشه در زندگی دیگران و افراد رو بهم نزدیک کنه اما من در اطرافم روحانیای با این خصوصیات نمیشناسم و هیچ وقت هم سعی نکردم که بشناسم چون حس بی اعتمادی بهشون دارم، چی باعث شده که من و خیلیهایی که میشناسم باید این حس رو داشته باشیم.
ترجمه هم بسیار روان بود با تشکر از مترجم محترم و تشکر از کتابراه.
ترجمه هم بسیار روان بود با تشکر از مترجم محترم و تشکر از کتابراه.
سلام به دوستان کتاب خونم
من قبلا کتاب سه شنبهها با موری میچ آلبوم رو خوندم و میتونم بگم عااالی بود. این کتاب هم ازنظر محتوا دقیقا مثل اونه. یه جا میچ از پدر میپرسه: چرا خدا میخواد انسانها بمیرن؟ پدر میگه: میچ این خواست خدا نیست، خواست خود انسانه. خدا اختیارهرچیزی روبه انسان داده، اونه که داره مرگ رو برای خودش وهم نوعش انتخاب میکنه.
پیشنهاد میکنم حتما بخونیدمطمئنم به جواب سوال هاتون میرسین، شاید همه ش نباشه ولی خب یه جواب هم به وقتش میتونه کمک زیادی بکنه.
مرسی از کتابراه عزیز که این کتاب عالی رو دراختیارمون گذاشت🌺🌺
من قبلا کتاب سه شنبهها با موری میچ آلبوم رو خوندم و میتونم بگم عااالی بود. این کتاب هم ازنظر محتوا دقیقا مثل اونه. یه جا میچ از پدر میپرسه: چرا خدا میخواد انسانها بمیرن؟ پدر میگه: میچ این خواست خدا نیست، خواست خود انسانه. خدا اختیارهرچیزی روبه انسان داده، اونه که داره مرگ رو برای خودش وهم نوعش انتخاب میکنه.
پیشنهاد میکنم حتما بخونیدمطمئنم به جواب سوال هاتون میرسین، شاید همه ش نباشه ولی خب یه جواب هم به وقتش میتونه کمک زیادی بکنه.
مرسی از کتابراه عزیز که این کتاب عالی رو دراختیارمون گذاشت🌺🌺
کتاب خوبیه، نه فوق العاده، نویسنده نثرزیباو روونی داره که ادم روجذب میکنه امابه نظرم روی هم رفته بعضی قسمت هاش شعاریه. باتمرکزاحساسی روی قسمتهای مثبت مذهب اونو خیلی خوب جلوه میده ولی خیلی به ابهامهای منطقی توساختار مذاهب پاسخ قانع کننده نمیده. توصیفاتش هم درمورد مردان خداکه درقالب یه کشیش ویه خاخام توی کتاب هستن به نظرم بیشتریه تصویر رویا گونه ست تا واقع بینانه.
درکل کتاب عالیی بودسپاس ازکتابراه.
درکل کتاب عالیی بودسپاس ازکتابراه.
به نظرم کتاب عالی بود
شاید اولش کسل کننده به نظر بیاد اما کتاب خوبی بود
اولش بایک دیدار شروع شد و یک درخواست, درخواستی که ۸ سال طول کشید و تو اون سالها زندگی و مرگ غم و شادی شناخت خدا و نزدیکی همهی دینها به هم اینکه خدا همهی آفریده هاش رو دوس داره و تو همهی دینها خدا مشترک وداستان زندگی افراد زیاد. و آخرش هم سخنرانی تو مراسم خاکسپاری
به نظرم جذاب بود
شاید اولش کسل کننده به نظر بیاد اما کتاب خوبی بود
اولش بایک دیدار شروع شد و یک درخواست, درخواستی که ۸ سال طول کشید و تو اون سالها زندگی و مرگ غم و شادی شناخت خدا و نزدیکی همهی دینها به هم اینکه خدا همهی آفریده هاش رو دوس داره و تو همهی دینها خدا مشترک وداستان زندگی افراد زیاد. و آخرش هم سخنرانی تو مراسم خاکسپاری
به نظرم جذاب بود
بسیار از خوانش این کتاب لذت بردم، در فصلهای آخر که وضعیت کلیسای دیتروت رو بعد از چاپ گزارش، بیان کرد، واقعا اشک در چشمانم جمع شد. و اینکه احساس کردم چقدر افکار نویسنده به خودم نزدیک بود؛ و اینکه دلهرهاش از بودن در جوار مذهبیون، و دلایلش واقعا جای تامل داشت. جمله فوق العادهاش: انسان سعی میکند از خدا فرار کند...!
با وجود تفاوت فرهنگی و مذهبی راوی و شخصیتهای داستان با خودمون، اما همونطوری که نویسنده کتاب در «یادداشت نویسنده» ابتدای کتاب گفته پیروان تمامی ادیان میتوانند چیزی مشترک در آن پیدا کنند.
کتاب و رمان خوبی بود و نکتهای که جذابیتی اون رو اضافه میکرد واقعی بودن داستانش بود.
کتاب و رمان خوبی بود و نکتهای که جذابیتی اون رو اضافه میکرد واقعی بودن داستانش بود.
ادیان الهی سخن میگه... از یهودیت، مسیحیت، هندوها، کاتولیک، مسلمانان، مساجد،
کنیسه، کلیسا، کشیش، خاخام... اما تبلیغ یک دین رو نمیکنه، در واقع اصلا نمیگه بیاین
به دین یهود ایمان بیارین، بیاین مسیحی بشین یا بیاین مسلمون بشین، بلکه به همدلی بین ادیان، اینکه تو اعتقاد خودت رو داری وطرف مقابلت هم اعتقاد خودش رو
داره، قراره به هم احترام بذاریم، محبت ومهربونی بین ادمها، همون چیزی که میتونه یه
ادم رو به قدری شگفتزده کنه، با چشمان گشاد شده نگات کنه، پدر... عجب عنوان عجیبی
این ادم قلب مهربانی داشت.
در ابتدای داستان از یه چیز خوشم اومد، قرار بود یه شاگرد بره خونه استاد، و اون رو با هیبتی... به قول خودش غیرمحترمانه ببینه! باهم حرف بزنن، یکدیگه رو بغل کنن، در حالی اون ادم تو بچگی از این استاد میترسیده! برام شیرینی قابل توجهی داشت که وادارم کرد دنبالش کنم، هرچند اواسط کتاب وسوسه زیادی به کنار گذاشتمش در وجودم دیدم، اما اخراش... جایی که خیلی منتظر رسیدن بهش بودم، کنجکاو بودم... حسابی جذاب بود
تو هر شرایطی میشه به خدا اعتماد کرد، حتی اگه خیلی خیلی بد باشی، بازم خدا تو رو
میپذیره، یه ادمی که بعد از بارها شکستن قولی که به خدا داده، بلاخره بهش عمل میکنه
و به خیلی دیگه از بندههای خدا... داستان غیر منتظرهای بود، زمانی که شروع به خواندن کردم هیچ فکر نمیکردم اینقدر ساده، لطیف، گیرا و... دوستداشتنی باشه!!