نقد، بررسی و نظرات کتاب و کوهستانها فریاد زدند - خالد حسینی
4.3
33 رای
مرتبسازی: پیشفرض
روژینا برزگر
۱۴۰۱/۵/۱۳
00
خوب بود ولی به خوبی داستانهای دیگه نویسنده نبود، راستش سرگذشتها پراکنده بودن به نظرم، نویسنده میتونست به نظرم تمرکز کنه رو زندگی خانواده مثل پارتی که مربوط به نبی بود خیلی اون قسمت رو دوست داشتم یعنی از اول تا پایان سرگذشت نبی عالی بود👏ولی از بعدش دیگه نه، مثلا میتونست به جای زندگی اون دوتا پسر عمو یا اون گروه علوم پزشکی داوطلب یا دختر عبدالله به سرگذشت اقبال و عبدالله و پروانه و صبور بپردازه (اصلا دلم نمیخواست اقبال اون سرگذشت رو داشته باشه) یا حتی یک مقدار بیشتر به سختیهای پری تو پیدا کردن اقوام خونیش بپردازه، نویسنده انسجام مطلب رو خیلی خوب توی هزاران خورشید تابان و بادبادک باز رعایت کرده ولی تو این یکی نه، خیلی داستان خوبی بود ولی گرچه هنوزم این کار از یکسری یا خیلی از آثار یکسری از نویسندهها بهتر بود ولی به خوبی داستانهای دیگه این نویسنده نبود.
سلام. داستان کلی کتاب خیلی جالب بود
ولی بعضی جاها خیلی پیچیده ترجمه شده بود.
یک نکته جالب داشت این بود که ابتدا در مورد یک شخصیت به صورت ناشناس صحبت میکرد آدم کسل میشد وقتی نمیدونی داری در مورد کی حرف میزنه... یهو اون وسط یه اشاره به هویت شخصیت میکرد اونوقت ترغیب میشدی ادامه بدی که البته خیلی رو مخ بود این حرکت.
تو این کتاب ادک بیشتر قدر امنیت و دنیای بدون جنگ رو میفهمه
خیلی یه جاهای توضیحات اضافه داشت مجبور بودم رد شم ازشون.
ولی بعضی جاها خیلی پیچیده ترجمه شده بود.
یک نکته جالب داشت این بود که ابتدا در مورد یک شخصیت به صورت ناشناس صحبت میکرد آدم کسل میشد وقتی نمیدونی داری در مورد کی حرف میزنه... یهو اون وسط یه اشاره به هویت شخصیت میکرد اونوقت ترغیب میشدی ادامه بدی که البته خیلی رو مخ بود این حرکت.
تو این کتاب ادک بیشتر قدر امنیت و دنیای بدون جنگ رو میفهمه
خیلی یه جاهای توضیحات اضافه داشت مجبور بودم رد شم ازشون.