نقد، بررسی و نظرات کتاب رستگاران - محمدعلی قجه
مرتبسازی: پیشفرض
Fatemeh Ap
۱۳۹۸/۱۰/۲۱
60
این کتاب رو به سفارش نویسندهی محترم ان اقای محمدعلی قجه خواندم،،، موضوع کتاب خوب بود، اما مشکلات کتابهای قبلی نویسنده در این کتاب هم دیده میشد،، به صورت افراطی در مورد احساسات و مشکلات شخصیتها بحث میکرد،، جملات تکراری مداوم استفاده میشد،،، به صورت نامتعارفی داستان اصلا جلو نمیرفت،، بین بخشهای کتاب بخش تصادف مهسا از وضعیت بهتری برخوردار بود، از همه بدتر بخش کولبر کردستانی بود، اصلا نیاز نبود این همه کش داده بشه،، بعضی مواقع لحظات تلخ یک داستان باید کوتاه گفته بشه و تصویر پردازی و حس غم به خوانندهی کتاب واگذار بشه،، ولی به قدری توصیف و تفضیل داده شده در این کتاب که خواننده فرصتی پیدا نمیکند تا حس همدردی داشته باشه،، به خواننده اعتماد داشته باشید،،، برای طولانی کردن کتاب این راه مناسبی نیست،، نویسنده ذهن خلاق و قلم خوبی دارند همون طور که در کتب قبلی ایشون هم مشخص است،، اما این روش نوشتار و توصیف باعث گمراهی نویسنده میشود و زیباییهای داستان رو نابود میکند،، باتشکر
سلام و درود، آقای قجه استعدادخوبی در داستان پردازی دارد ولی معمولا قهرمان داستان تصمیمات احمقانهای میگیرد و باعث میشود خواننده بگوید "حقشه هرچی سرش بیاد"در داستان اول زن جوان قصه که بارها از زیباییش سخن گفته شده چرا با لجبازی علیرغم فقدان توان مالی پسربیمارش را به همسر سابق و متمولش نداد و باعث اینهمه زجر وشکنجه برای خود و پسرش گردید که جانش را نیز از دست داد. آیا خانواده ای، پدری، مادری، بستگانی نداشت که جا داشت نویسنده به جای شاخ و برگ دادن بی حاصل، کمی به این موضوع میپرداخت. موقعیت ازدواج خوبی برای زن قصه فراهم شد که این فرصت راهم ازدست داد، از مرگ او ناراحت نشدم چرا که خودش که در جایی تصمیم به خودکشی داشت و از طرفی سرنوشت بهتری برای پسر بچه در کنار پدرش خواهد بود.
داستان دوم کولبر ۴۵ ساله قصه، اول اینکه هرچی حساب کتاب کردم نفهمیدم موقع ازدواج چند سالش بود که الان دو دختر زیر ده سال دارد (البته این را هم از توصیفات نویسنده حدس زدم وگرنه آقای قجه معمولا در ارتباط با زمان و سن وسال اطلاعاتی نمیدهد) هر چی هم فکر کردم نفهمیدم زیبای قصه چرا زنش شد، حالا زنش شد چرا عاشق قصه نرفت پیش پدر دختر کارکند و چطور راضی شد خانوادهاش با این فلاکت و بدبختی زندگی کنند در حالی که میتوانست تصمیمات بهتری بگیرد آخرش هم که خدابیامرز شد و فکر میکنم هم خودش هم خانوادهاش راحت شدند.
داستان سوم بسیار غم انگیز است، نوجوان چهارده ساله ماهیگیر با تمام سختیها و مشکلاتش، چرا آقای قجه اصرار دارد که علاوه بر تمام مشکلات قهر مان قصه، یک بیماری صعب العلاج نیز میان تمام این رنجها بگذارد، و دوباره یک تصمیم احمقانه دیگر، یک نوجوان میان دریای پرتلاطم، مگر قایق کهنهاش چقدر گنجایش داشت و خودش چقدر توان داشت.
داستان دوم کولبر ۴۵ ساله قصه، اول اینکه هرچی حساب کتاب کردم نفهمیدم موقع ازدواج چند سالش بود که الان دو دختر زیر ده سال دارد (البته این را هم از توصیفات نویسنده حدس زدم وگرنه آقای قجه معمولا در ارتباط با زمان و سن وسال اطلاعاتی نمیدهد) هر چی هم فکر کردم نفهمیدم زیبای قصه چرا زنش شد، حالا زنش شد چرا عاشق قصه نرفت پیش پدر دختر کارکند و چطور راضی شد خانوادهاش با این فلاکت و بدبختی زندگی کنند در حالی که میتوانست تصمیمات بهتری بگیرد آخرش هم که خدابیامرز شد و فکر میکنم هم خودش هم خانوادهاش راحت شدند.
داستان سوم بسیار غم انگیز است، نوجوان چهارده ساله ماهیگیر با تمام سختیها و مشکلاتش، چرا آقای قجه اصرار دارد که علاوه بر تمام مشکلات قهر مان قصه، یک بیماری صعب العلاج نیز میان تمام این رنجها بگذارد، و دوباره یک تصمیم احمقانه دیگر، یک نوجوان میان دریای پرتلاطم، مگر قایق کهنهاش چقدر گنجایش داشت و خودش چقدر توان داشت.
درود فراوان عرض می کنم خدمت محمد علی قجه و عرض خسته نباشید خدمتشون دارم. به خاطر شناختی که از مطالعه داستانهای قبلی از ایشون برام بوجود آمده بود در کنار موضوعاتی که گهگاه دغدغه فکریم بودن، انتظار قصه هایی قوی تر از این داستانها رو داشتم که متأسفانه به خواسته ام نرسیدم. از اتفاق و عاقبتهای تلخی که دچار سارای بسیار زیبا و یدالله کولبر افتاد اندوهگین نشدم چون توی کتاب خوندم که با فکر و تعقل قبل از عاقبت تلخشون می تونستن سرنوشت زیبا تر و مناسبترین برای خودشون بیافرینند ولی با تصمیمات احمقانه و خود خواهی بی تعقلشون سرنوشت مرگباری رو برای خودشون آفریدند. در کل توضیح اضافه ای که برای احساس و افکار یا زیبایی نقش اولها توی داستان با تشدید مکرر تکرار می شد حوصلم سر بر بود و خوشم نیومد.
سلام و خسته نباشید
کتاب زیبایی هست، شامل سه داستان کوتاه.
داستان اول رو قبلا در کتاب در آغوش عشق با پایانی متفاوت خونده بودم. و نظرمو گفتم. داستان قشنگی هست که حسهای مادرونه رو خوب بتصویر کشیده.
و در داستان دوم که راجع به کول بر زحمت کش بود، بسیار زیبا توصیف شده. زندگی سراسر سختی که خیلی از مردم جامعمون در ارن و انشای پایانی بسیار زیبای دختر عاقل و فهمیده اش.
و در داستان سوم هم بسیار زیبا وفاداری یک مرد به عشق و احساس قلبیش و همسری که همواره تا زمان بیماری بهش عشق و محبت هدیه میداد، بتصویر کشیده شده و من واقعا از اینکه حاضر به خیانت نشد، احساس خوبی داشتم. ممنون از عوامل کتاب خوب
و ممنون از عوامل کتابراه
کتاب زیبایی هست، شامل سه داستان کوتاه.
داستان اول رو قبلا در کتاب در آغوش عشق با پایانی متفاوت خونده بودم. و نظرمو گفتم. داستان قشنگی هست که حسهای مادرونه رو خوب بتصویر کشیده.
و در داستان دوم که راجع به کول بر زحمت کش بود، بسیار زیبا توصیف شده. زندگی سراسر سختی که خیلی از مردم جامعمون در ارن و انشای پایانی بسیار زیبای دختر عاقل و فهمیده اش.
و در داستان سوم هم بسیار زیبا وفاداری یک مرد به عشق و احساس قلبیش و همسری که همواره تا زمان بیماری بهش عشق و محبت هدیه میداد، بتصویر کشیده شده و من واقعا از اینکه حاضر به خیانت نشد، احساس خوبی داشتم. ممنون از عوامل کتاب خوب
و ممنون از عوامل کتابراه
در کل کتاب ضعیفی بود چه از لحاظ متن وچه از لحاظ موضوع این کتاب در حد کتابهای فهیمه رحیمی بود وبرای قشری خوب هستش که فقط به دنبال داستان هستند نه افرادى که ذهن جستجو گرى داشته باشند این سطح از نوشتهها باعث میشن جامعه ى مطالعه کننده در حد عوام باقى بمانند وسواد وفرهنگ جامعه هیچ تغییرى با کتاب خوانندن حاصل نشه لطفاً کتابهایى رو براى مطالعه انتخاب کنید که حداقل برنده جایزه ادبى شده باشند اینهمه کتاب خوب وجود داره از نویسند هاى ایرانى وخارجى لطفاً لطفاً بهفکر بالا بردن سطح فکر جامعه باشیم نه فقط سرگرم کردن ممنونم از شما
داستان اول رو توی کتاب آغوش عشق خوندم، توی اون کتاب پایانش خیلی بهتر بود. توی داستان دوم اگه یدالله پدرزن پولدار نداشت و بهش پیشنهاد کار نداده بود بیشتر تحت تاثیر قرار میگرفتم، ولی الان حس خاصی بهم دست نداد، قرار نبوده که پدرزنش بهش صدقه بده، قرار بوده پیش پدرزنش کار کنه و در ازای کارش پول بگیره، بخاطر یه غرورِ بیخودی خودش رو به کام مرگ کشوند و باعث رنجش همسر و فرزندانش شد. داستان سوم هم محتوای خاصی نداشت، چهارمی هم باز تکراری بود توی یه کتاب دیگه خونده بودمش، فکر کنم اسم کتاب حسادت بود.
اول خسته نباشید میگم به اقای قجه بخاطر زحماتی که کشیدند و همه میدونیم نویسندگی و کتاب نوشتن چقدر سختی و زحمت داره!
و بعد میگم که این کتاب زیاد به دلم نشست چون در داستانها موقعیتهایی پیش میومد که افراد رو از سختی نجات بده ولی داستان طور دیگهای پیش رفت...
مثلا در داستان اول امکاتش بود که اون خانم با صاحبکارش ازدواج میکرد و بچه اشم خوب میشد با پول عمل و... یعنی باید یه مشکل دیگه سرراهش قرار میگرفت نه این موضوع ینی بهونه دیگهای داشت... ولی عالی بود چون عشق مادر به فرزند رو به خوبی نشون داد 😍
و بعد میگم که این کتاب زیاد به دلم نشست چون در داستانها موقعیتهایی پیش میومد که افراد رو از سختی نجات بده ولی داستان طور دیگهای پیش رفت...
مثلا در داستان اول امکاتش بود که اون خانم با صاحبکارش ازدواج میکرد و بچه اشم خوب میشد با پول عمل و... یعنی باید یه مشکل دیگه سرراهش قرار میگرفت نه این موضوع ینی بهونه دیگهای داشت... ولی عالی بود چون عشق مادر به فرزند رو به خوبی نشون داد 😍
داستانها خوب بودند درسته که پایان هر داستان تلخ بود اما واقعیتهایی از زندگی روزمرهاند بودن انسانهایی با چنین اتفاقات دردناکی ویا حتی بدتر از اون در دنیای امروز، اما بعضی از داستانها میتونست پایان نسباتا بهتری داشته باشه، دو داستان اول مهرومحبت مادروپدر رو یاداور میشد که میتونست خیلی قویتر وبهتر نوشته بشه داستان دوم به مراتب خیلی زیباتر وقویتر احساس رو منقل میکرد، داستان سوم میتونست پایان غمباری نداشته باشه، داستان چهارم بد نبود اما به نظر از سه داستان دیگه ضعیفتر بود احساس رو به طور واقعی منتقل نمیکرد
خیلی خوب بود، خیلی چیزا یاد گرفتم، یاد گرفتم که آدما چقدر میتونن پست باشن، یاد گرفتم آدما چقدر میتونن وفا دارد و پر از عشق باشن، داستان اول و آخر دقیقا رو به روی هم دیگه بودن، یاد گرفتم دنیا هرچقدر هم سخت و نا مهربون باشه ولی عشق و وفاداری پدری و مادری میتونه مقاوم تر سختیها رو پشت سر بگذاره، با لحظه لحظی این ماجراها اشک ریختم، احساس غرور کردم یه غرور شیرین و مثبت، خیلی چیزا یاد گرفتم، عالی بود، خیلی خوب بود
وااااو عالی مثل همیشه ادامه بدید و داستانهای صد برابر بهتر از این رو بنویسید کتاباتون عالین منتظر بقیه نوشته هاتونم.... بیشتر از کتابهای صندلی.... داوطلبان مرگ ۱ و ۲..... دستان کوچک خونی رو دوست دارم ادامه این داستانها رو بنویسید از شخصیت رابرت خیلی خوشم میاد حتما ادامه بدید بقیه این کتابها رو 🤩🤩🤩🤩
آقای قجه خیلی جالبه که همهی نظراتو مطالعه میکنید من همیشه قبل از مطالعه نظراتو میخونم و بعد کتابو مورد مطالعه قرار میدم اما نظرانی که اینجا نوشته شده اصلا جالب نیست اما شما قلم خوبی دارید و در ابتدا مخاتبو جذب میکنه به نظر من اگه از پایان خوش و داستانهای نسبتا طولانی و فقابل باور استفاده کنید مورد استقبال قرار بگیرع
موفق باشید
موفق باشید
اقا خداوکیلی من نمیدونم چه تبی افتاده تو خیلیا عشق تولید کتاب.... شب بخوابن صبح کتاب بدن بیرون... با هر کیفیت و حجمی... 50 60 یا حتی 110 120 صفحه که اسمش رمان نیس. بعضی اثار اگه همشو یک کم بهتر و جمع و جورتر توی یک مجموعه داستان کوتاه اورده میشد بهتر بود خذعبلات و اراجیف همه استعداد یک جور ندارن.... . خداوکیلی بهتر بود