نقد، بررسی و نظرات کتاب اولالا - رابرت لویی استیونسن
3.7
11 رای
مرتبسازی: پیشفرض
دلارام کاشانی
۱۴۰۴/۰۶/۱۵
00
از نویسندهی جزیرهی گنج و دکتر جکیل و آقای هاید انتظار بیشتری داشتم. سبک نویسنده مثل همیشه دقیق و عمیق بود با توصیفات زیبا و گه گاه جملات عمیق و متفکرانه ولی خود داستان هیچ کششی نداشت. یه عاشقانه در نگاه اول سطح پایین از یه سرباز به سمت یه دختر زیبا با خون اشرافی مشکل دار، حالا دیوانگی، شیاطین یا خون اشامی فرقی نداره فقط نمیدونم از بس سانسور شده بود داستان بی مفهوم شده بود یا واقعا از اول استیونسون دچار رویا و مالیخولیا بود و این اثرو نوشته بود. در نهایت از شخصیت محکم اولالا لذت بردم که تسلیم هیچ خواستهای نشد چه خانوادهاش و چه سربازی که مثلا عاشقش بود ولی حاضر نیستم دوباره بخونمش.
انتخاب این اثر برای انتشار را چه از سوی مترجم و چه ناشر بایست تحسین کرد. چه آنجایی که تاریخ و تحلیل در میماند؛ ادبیات راهش را میگشاید برای به تصویر کشیدن حقیقت زمانهاش. حقیقتی که شاید برای ما دور از ذهن مینماید مُهر تائیدیست بر آنچه در قرون گذشته بر آن باور داشتهاند. این داستان از باز نمایی صرف یک واقعهی عاشقانه و... فراتر رفته و استعارهای میشود برای بازنگری به همان گذشته و دورهی گذار از خرافات. (البته اگر قائل به گذر کردن از دورهی خرافات باشیم). این داستان کوتاه شاهکار محسوب نمیشود اما خارق العاده ست. ترجمه و توصیفات در بسیاری از لحظات بسیار عمیق و هنرمندانه میشوند. بخوانید.
تمام داستان در هالهای از ابهام قرار داشت و بجای اینکه بطور شفاف و واضح فضای قصه توصیف بشه فقط اشاره به موارد مختلف میشد و انگار که خود خواننده باید تصمیم گیری میکرد از موقعیتهای قصه... و در نهایت من نفهمیدم که آیا این خانواده اشرافی خون آشام بودند یا نه و در انتهای قصه وقتی شخصیت اصلی با اون مرد روستایی ملاقات کرد منظور مرد روستایی از دوستش که وارد کاخ خانواده اولالا شده بود پدر خانواده بود یا نه...