نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی موشها و آدمها - جان اشتاین بک
4.4
156 رای
مرتبسازی: پیشفرض
رمانی عجیب و نه خیلی باند از ادبیات آمریکا! یک از موارد عجیب این کتاب اینه که خود جانش اشتاین بگ یک زمانی رو توی اردوگاههای کارگری بوده و این میتونه دلیلی بر شناخت اون روی این محیط و چالشهاش باشه. داستان توی درهی زیبایی به اسم سلین بود. دوضخصیت اصلی داستان یکی جورج آدمی ریزجثه، و اون یکی لنین فردی عقب مانده ذهنی و خیلی بزرگ جثه ست که با هم برای رسیدن به رویای مشترک دارن سفر میکنن تا کار کنن و با پس اندازشون زمینی برای خودشون بخرن.
حالا چرا اسمش موشها و ادمهاست!؟ لنین عاشق موشها ست و چون نرم هستن، اونها رو نوازش میکنه و با زور زیادی که داره از نوازش زیاد ومحکم اونها رو میکشه! و این میتونه اشاره به پایانی تلخ از سر محبت هم باشه! اتفاقاتی میافته در داستان که نهایتا باعث به مرگ لنین توسط جورج میشه!! که البته تویدنیای که همه تنها بودن، دوستی اونها همیشه به چشم میاومده.
من دلم درنهایت برای هردوی لنین و جورج سوخت و نمیتونستم فقط یک نفرشو مقصر بدونم! اما نمیدونمچرا این داستان منو یاد “هابیل و قابیل” انداخت! منتقدین هم شباهت زیادی بین این دو داستان ذکر کردن که خوندنشون خالی از لطف نیست.
حالا چرا اسمش موشها و ادمهاست!؟ لنین عاشق موشها ست و چون نرم هستن، اونها رو نوازش میکنه و با زور زیادی که داره از نوازش زیاد ومحکم اونها رو میکشه! و این میتونه اشاره به پایانی تلخ از سر محبت هم باشه! اتفاقاتی میافته در داستان که نهایتا باعث به مرگ لنین توسط جورج میشه!! که البته تویدنیای که همه تنها بودن، دوستی اونها همیشه به چشم میاومده.
من دلم درنهایت برای هردوی لنین و جورج سوخت و نمیتونستم فقط یک نفرشو مقصر بدونم! اما نمیدونمچرا این داستان منو یاد “هابیل و قابیل” انداخت! منتقدین هم شباهت زیادی بین این دو داستان ذکر کردن که خوندنشون خالی از لطف نیست.
سلام. ممنونم. کتاب خوبیست. ترجمه خوبی دارد. داستان درابرع جورج میلتون و لنی اسمال دو دوست هستند که با مهتری در اصطبل روزگار میگذرانند. آرزوی دیرین هر دویشان آن است که روزی جایی را بخرند و در آن خرگوش پرورش دهند. لنی از بچگی از نوازش چیزهای نرم خوشش میآید و زور بازوی بسیاری دارد ولی چندان باهوش نیست و کودن است. از همین رو دچار دردسر میشود، بهویژه هنگامی که زن پسر ارباب، کرلی، از او میخواهد تا موهایش را نوازش کند. لنی نخواسته زن بیچاره را میکشد و از ترس میگریزد. کرلی خشمگین با مردانش در پی یافتن و از پای درآوردن لنی راهی میشود. جرج هم بهرغم سوگندش برای پشتیبانی از لنی در چنین درگیریهایی به گروه پیوسته در پی لنی راهی میشود. چون میبیند دوستش گیر افتاده و راه گریز ندارد با هفت تیر به گردنش شلیک میکند و او را میکشد. خواندن آن پیشنهاد میشود.
با اینکه این رمان چیزی حدود ۱۰۰ صفحه بیشتر نیست اما یک تجربه کامل را برای ما تداعی میکند، که هم از لحاظ غنایی غنی میباشد هم در مورد چندین موضوع مختلف مثل فسردگی (شرایط بد اقتصادی که از ۱۹۲۹ شروع شد) و نومیدی سخن میگوید. اکثر شخصیتها هم خیلی خوب نوشته شده اندو میشه سریع باهاشون همراه شد. اعتماد و مهربانی طبقات پایین جامعه و اینکه خیلی زود به هم اعتماد میکنند و حاضرند آینده خود را باهم بسازند، با اینکه چند روزی نیست که هم را میشناسند، بسیار جالب و تامل انگیز است، توصیفات اشتاینبک خیلی با جزئیات هست انسان فرض میکند در کنار آنها حضور دارد و پایان رمان هم برخلاف خیلی از کتابها بسیار زیبا تمام میشود،
این کتاب از دوستی دو مرد که از نظر ظاهر و هوش و تواناییهای جسمی متفاوتند میگوید، ودر حالی که چنان تضاد بارزی بینشان است، محبتی عمیق و رویایی مشترک دارند، از فشار اجتماعی بر روی هرکس که ضعفی دارد. کارگر در مقابل کار فرما، زن در مقابل مردان و رنگین پوست در مقابل اکثریت سفید. انکه فکر میکند، قادر است. از قدرتش با قضاوت کردن سو استفاده میکند. کتاب کوتاه و ساده است ولی خیلی حرفها میتوان در بارهاش گفت، راوی کتاب استادانه اجرا کرد ولی چون شخصیت مرد کتاب زیاد بودند، دیگر صداو لحن گوینده شبیه به هم شده بود وکاش کمک میداشتند از ایشان ممنونم و همینطور شما که سعی میکنید برایمان مطالعه را تسهیل کنید
برخلاف بسیاری از کتابهای صوتی دیگر در این سایت، متاسفانه گویندگی خوبی نداشت. صدای لنی آزاردهنده بود. صدای جورج و اسلیم باید حاکی از شخصیتهای محکم، سرسخت و بانفوذ باشه که براحتی و روان صحبت میکنن در حالیکه جورج کلمات رو به سختی و با تاکید بیجا ادا میکرد و جاهایی که باید حس مهربونی یا تاسف رو نشون میداد اصلا اینجور نبود. مثلا در آخرین بخش جایی که میگه "جورج به نرمی گفت" هیچ نرمشی در لحنش نبود. اسلیم باید حس عاقل بودن رو هم منتقل میکرد در حالیکه صداش حکایت از یک آدم احمق داشت.
من خودم همیشه اول نظرات شنوندگان راجع به کتابهای صوتی رو می خونم بعد نسبت به خرید آن اقدام میکنم. داستان کوتاه و جمع و جور و روان است. شرح حال آدمهای خیلی معمولی جامعه که روزانه با هزاران اتفاق گوناگون دست و پنجه نرم میکنند. گویندگی آقای کامیار محبی رو دوست داشتم. تعداد مردهای داستان زیاد بود و این کار ایشون رو سخت میکرد با این حال بنظر من در مورد دو شخصیت اصلی داستان یعنی لنی و جورج حق مطلب رو بخوبی ادا کردند. ممنون از کتابراه و گویندگان آن.
در این کتا ب نویسنده میخواهد انسان بودن را نشان بدهد بشر در اصل بخش کوچکی از یک دنیای عظیم تشکیل میدهد. اگر تمام کهکشانها را در نظر بگیریم، زندگی و مرگ این همه انسان مختلف تنها تاثیر خیلی کوتاه و اندکی به جای میگذارد. ولی با این حال همه مردم میخواهند جایگاهی در طبیعت داشته باشند. زمینی داشته باشند، ریشه داشته باشند، جایی داشته باشند که بتوانند آن را خانه بنامند. همه مردم دنیا چنین دغدغههایی دارند و میزان موفقیت آنها چندان مشخص نیست
با تشکر از زحمات استاد محبی و سایر دوستان
به نظر من، کتاب زمانی که صوتی میشود برای استفاده در شرایطی است که شخص به دلایلی نمیتواند کتاب مکتوب را بخواند لذا لازم نیست که آن را مانند نمایشنامه اجرا کرد فقط کافی ست با لحن درست خوانده شود
چگونگی برداشت از شخصیتها به عهدهی شنونده همانند خوانندهی کتاب گذاشته شود؛ ضمن اینکه این نظر من چیزی از ارزش هنرنمایی دوستان کم نمیکند ولی ترجیح میدادم که
کتاب را به صورت یک خواننده بشنوم.
ممنون
به نظر من، کتاب زمانی که صوتی میشود برای استفاده در شرایطی است که شخص به دلایلی نمیتواند کتاب مکتوب را بخواند لذا لازم نیست که آن را مانند نمایشنامه اجرا کرد فقط کافی ست با لحن درست خوانده شود
چگونگی برداشت از شخصیتها به عهدهی شنونده همانند خوانندهی کتاب گذاشته شود؛ ضمن اینکه این نظر من چیزی از ارزش هنرنمایی دوستان کم نمیکند ولی ترجیح میدادم که
کتاب را به صورت یک خواننده بشنوم.
ممنون
در توانایی جان اشتانبک در مورد طبقه کارگر و مشکلات آن و سبک نوشتاری آن به صورتی که فضا را طوری رسیم میکند که انگار در حال تماشای فیلم هستی شکی نیست ولی این کتاب درخشان شکی نیست که در بین سایر آثار این نویسنده توانمند جایگاه ویژهای دارد البته از خوانش کتاب توسط وینده مسلط هم نمیتوان گذشت ولی فقط گفت باید شنید و لذت برد
نویسنده مثل بقیه کتابهایش به مشکلات اجتماعی و اقتصادی جامعه پرداخته، استثمار قشر فقیر و کارگر توسط زمین داران. کارگران باید همهی عمر و سلامتی و وقت و انرژی خود را صرف کار برای زمین داران کنند در برابر پول ناچیزی که حتی خوراک آنها را تامین نمیکند، اشاره به تبعیض نژادی هم دارد، یکی از بهترین کتابهایی که شنیدم، جان اشتاین بک بهترینه
داستان کوتاه و خوبی بود.
نویسنده خیلی خوب و ماهرانه این مفهوم رو به مخاطب میرسونه که انسانها به انسان دیگری در کنارشون نیاز دارند …به یک دوست، همراه و همدم.
اینکه آدمها میلی به تنهایی مطلق ندارند و نمیشود در تنهایی مطلق خوشحال بود، مثل این برش از کتاب: «یادت باشه آدم از تنهایی ناخوش میشه.»
نویسنده خیلی خوب و ماهرانه این مفهوم رو به مخاطب میرسونه که انسانها به انسان دیگری در کنارشون نیاز دارند …به یک دوست، همراه و همدم.
اینکه آدمها میلی به تنهایی مطلق ندارند و نمیشود در تنهایی مطلق خوشحال بود، مثل این برش از کتاب: «یادت باشه آدم از تنهایی ناخوش میشه.»
از شنیدن داستان و ساعتها فکر کردن به آن لذت بردم
سپاس از گوینده و کتابراه