نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مسخ - فرانتس کافکا
4.3
627 رای
مرتبسازی: پیشفرض
این داستان، ماجرای مرد جوانی را تعریف میکند که روزی از خواب بیدار میشود و میبیند تغییر عجیبی در وجود و زندگیاش رخ داده. او به یک سوسک تبدیل شده.
نویسنده ماجرای روبرو شدن خود فرد و خانوادهاش را با این مسئله و تاثیرش را بر جریان زندگی آنها تعریف میکند. اما آنقدر ساده توصیف میکند که انگار اتفاق چندان عجیبی نیست و هرچند نادر اما گاه به گاهی برای افرادی پیش خواهد آمد. این توصیف به ظاهر ساده با گوشه سازیهای بسیار خلاقانه از نویسنده به طور عجیبی داستان را جذاب میکند. من ِ خواننده داستان را میفهمم! حتی هم دردی میکنم و درکش میکنم. در حالیکه بخشی از مغزم پیام میدهد که این ماجرا واقعی نیست و نمیتواند باشد. اما بخش بزرگی از مغزم میپرسد: اگر واقعی باشد چه؟؟ حتی در محیط استعاره و تشبیه…؟؟؟
خیلی نرم و نازک شما را در فکر فرو میبرد. و حس خوبی ایجاد میکند.
به این فکر میکنم که باید نظر نویسندگان و منتقدان را در مورد این داستان بخوانم.
ممنونم از کتابراه و البته جناب سلطان زاده با صدا و اجرای بی نظیرشان!
نویسنده ماجرای روبرو شدن خود فرد و خانوادهاش را با این مسئله و تاثیرش را بر جریان زندگی آنها تعریف میکند. اما آنقدر ساده توصیف میکند که انگار اتفاق چندان عجیبی نیست و هرچند نادر اما گاه به گاهی برای افرادی پیش خواهد آمد. این توصیف به ظاهر ساده با گوشه سازیهای بسیار خلاقانه از نویسنده به طور عجیبی داستان را جذاب میکند. من ِ خواننده داستان را میفهمم! حتی هم دردی میکنم و درکش میکنم. در حالیکه بخشی از مغزم پیام میدهد که این ماجرا واقعی نیست و نمیتواند باشد. اما بخش بزرگی از مغزم میپرسد: اگر واقعی باشد چه؟؟ حتی در محیط استعاره و تشبیه…؟؟؟
خیلی نرم و نازک شما را در فکر فرو میبرد. و حس خوبی ایجاد میکند.
به این فکر میکنم که باید نظر نویسندگان و منتقدان را در مورد این داستان بخوانم.
ممنونم از کتابراه و البته جناب سلطان زاده با صدا و اجرای بی نظیرشان!
این اثر رو دو بار من سال های قبل خونده بودم کتابش رو باز هم دوست داشتم یک بار هم بشنوم یک داستان تکان دهنده منظورم فقط داستان گرگوری سامسا هست. و چقدر تلخی و فضای تاریک این داستان در دنیای واقعیت هم دیده میشه که فقط تا زمانی که منافعی برای اطرافیان داشته باشی روی سرشون میگذارنت و وقتی سربار شدی و منفعتی نرسوندی زیر پای خودشون لهت میکنن. از ابتدا تا انتها درد و عذاب و خجالت و همهی حالات بد گرگوری را شنونده هم درک میکنه. قلم کافکا خیلی تیز و برنده است. شنونده و خواننده رو مبهوت فضای داستانهای خودش میکنه قطعا این اثر شناخته شده را خیلی از آدم های اهل کتاب خوندند و باهاش ارتباط برقرار کردند پس برای کسانی که اولین بار هستش میخواهند این اثر رو گوش بدهند میتونم بگویم درنگ نکنید و از دستش ندید. سپاس فراوان
این کتاب شاهکاره اخه چطور ذهنی میتونه بهتر از خودمون اون هم سالها قبل از تولدمون جزئیات کوچیک زندگیمون رو توضیح بده؟ زمانی که برای اسایش خانواده تن به هر کاری بدی و روحت پس از اذار و اذیتی که نتیجه تن دادن به خواسته نا معقول کار فرماهاس با غرور شکسته و تنی بیمار به افیون پناه میبرید با امدن میهمان یا هر غریبهای پدر و مادر دلهره دیده شدن ما و شرمساری انها و از طرفی از دست دادن خواستگارها برای دختر خانه..... خب چرا از خانوادهای دختر بگیریم که معتاد: سوسک داره و..... حالا که بدلیل سوسک شدن نمیتونیم کار کنیم و چهره ترسناک و تن کثیفمون همه رو فراری میده مادر و پدر بارها با خشم فریاد زدت چرا نمیمیری
اول تشکر ویژه از کتابراه بابت ارائه رایگان این کتاب ارزشمند. دوم تشکر از آقای سلطان زاده با صدای گرم و استعداد عالیشان در روایت. سوم اینکه به نظر من ارتباط برقرار کردن با داستانهای تخیلی و استعاری کافکا برای پی بردن به منظور اصلی او کمی مشکل است، شاید علت اصلی مشکلات شخصی خود نویسنده بوده یا هر چی. این مفاهیم به نظر من با تفاسیر صادق هدایت هم به خود رنگ روشن تری نمیگیرد و گاها آنرا پیچیده تر میکند. اما با این حال داستانهای مسخ ارزش خواندن را حتما دارند.
چشم بر پشت سو سو کنان در کنجِ اتاق نشستم بر بالین غمِ چشمانم جاری بر سیاهی پایین پلک بستهام دوان دوان جلو میروم آیا مرگ مرا میبرد یا من مرگ را میبرم فرقی نمیکند بی وقفه نفس کشیدنم درجا میزند هندل میزنم جاری میشوم خون میبارم گرداب درست میشود از این ور به ان ور میروم غوغا میشود سربه فلک رو به پایین برکه سنجابی دوان دوان سو سو نور کرم مهتابی تا چشمه آسمان جلو میرود تا گناهم به گناه بی گناهی مبتلا بشود بس است چرت و پرت نویسی نقطه.
سلام خیلی ممنون از زحماتتون در تفسیر شعر فلسفی میگن انسان در پشت این کلمات خود را منتقل میکند و بیراه نیست که به آن بیت یا خانه میگویند در تفسیرهای زیبا جای چیزی خالیست سوسک و مرد شکارچی و شمشیر خورده و حتی سمور همه خود خودآگاهی کافکا و صادق هدایت است و بقول مولوی مردم دوست دارم با داستان و تمثیل این صور مثالی را ببینند. افسردگی شدید و استغنا از مردم از نشانههای دو نفر است که سرانجامی جز سرانجام تمثیل سوسک ندارد
سلام من از بچگی به مطالعه علاقه زیادی داشتم و با وجود مشغله زیاد همیشه سعی میکنم کتاب بخونم. کتابراه یه فرصت ویژه برای من بوجود آورد که من بتونم از کتابخانهای به وسعت جهان از هرجا خواستم کتاب بردارم و بخونم.. مطالعه کردن باعث میشه احساس خیلی بهتری داشته باشم برام واقعا لذت بخشه. بخاطر این لذت از گرد آورندههای کتابراه سپاسگزارم.
کتابهایی که کافکا نوشته رو واقعا دوست دارم و کاملا نظرتات ایشون موافقم خیلی جالب دنیاهای پس از مرگ رو توصیف میکنه. برداشت من اینه که هر طور فکر کنی به دنیا رو همون طور تجربه میکنی. صادق هدایت هم از بی نظیرترین نویسندگان هستن و ترجمه عالی ایشون. گوینده اقای ارمان سلطان زاده با گویندگی عالیشون هم باعث هیجان بیشتر میشه و در کل دوست داشتنی هست
اغلب کتابهای کافکا و آلبرکامو با اینکه داستان خاصی را دنبال نمیکنند اما آنقدر جذاب هستند که تا آخر کتاب انسان را بدنبال خود میکشند، خیلی دلم بحال گرگوار سوخت، فکر میکنم زیادی از خودش برای آسایش خانوادهاش مایه گذاشته بود طوریکه خودش را فراموش کرده بود اما برخورد اطرافیانش بعد از مسخ او نشان داد که تو هرکاری باید اعتدال را رعایت کرد، اجرا هم بسیار خوب بود.
کتاب ارزشمندی که هم تاثیر گذاره و هم متاثر کننده!
در مورد اینکه رفتار آدما در شرایط متفاوت چقدر عوض میشه. این کتاب رو به اونایی که تو خونشون سالمند دارن و احساس خستگی میکنن پیشنهاد میکنم، به اونایی که تا زمانی که کسی حامی شون هست براش احترام قائلن ولی همینکه اون شخص ناقص یا ضعیف و ناتوان شد ازش بیزار میشن!!!
در مورد اینکه رفتار آدما در شرایط متفاوت چقدر عوض میشه. این کتاب رو به اونایی که تو خونشون سالمند دارن و احساس خستگی میکنن پیشنهاد میکنم، به اونایی که تا زمانی که کسی حامی شون هست براش احترام قائلن ولی همینکه اون شخص ناقص یا ضعیف و ناتوان شد ازش بیزار میشن!!!
من این اثر رو در مسیر شیراز به تهران پشت فرمان گوش کردم. خب میشه گفت هرگز خوابم نگرفت و از ان مهم تر با ذهن متفاوت تری به مقصد رسیدم. خواندن این کتاب برای انکه به رمان و فلسفه و سیاست همزمان علاقه مند است به یادماندنی خواهد بود. شخصیتها قابل تاملاند که میدانیم شخصیت پردازی در رمان میتواند در موفقیت اثر نقش اساسی داشته باشد
با سلام و احترام
توی این دوران که خیلی دردها نمود پیدا کرده مطالعه یک کتاب خوب میتونه قدر حال آدم رو خوب کنه و این کتاب یکی از همون کتاب هاست که با قلم شیوای فرانتس کافکا وسایلی که در زندگی همه ما میتونه رخ بده رو تحلیل و به قالب نوشته آورده و ترجمه عالی و خوب صادق هدایت شیوایی آنرا چندین برابر کرده حتما پیشنهاد میکنم مطالعه بفرمایید.
توی این دوران که خیلی دردها نمود پیدا کرده مطالعه یک کتاب خوب میتونه قدر حال آدم رو خوب کنه و این کتاب یکی از همون کتاب هاست که با قلم شیوای فرانتس کافکا وسایلی که در زندگی همه ما میتونه رخ بده رو تحلیل و به قالب نوشته آورده و ترجمه عالی و خوب صادق هدایت شیوایی آنرا چندین برابر کرده حتما پیشنهاد میکنم مطالعه بفرمایید.
اول تشکر میکنم از برنامه کتاب راه، از مدیریتش گرفته تا پشتیبانی سریع وخوبی که ارائه میده در ادامه این کتاب فوق العادست به نظرم شادترین ذهنها وزندگیها اوناین که واقعیت دنیا رو دیدن و بر حسب آزادی انسان و حق انتخابشون زندگی شاد و پر از اخلاق و عدالت رو انتخاب و به دنیا هدیه دادن
آثار کافکا مبنی بر کنایه و تمثیل استدر این کتاب هم باید به عمق و معانی کنایهها پرداخت که منظور از این داستان آشفتگیهای دنیای کنونی ماست. این اثر را با از زاویه دیگر و عمیق تر مطالعه کرد. طبق معمول بیان و صدای رسا استاد سلطان زاده اشتیاق هرچی بگم کم گفتم. ممنون از مجموعه حرفهای کتابراه
به علاقمندان به فلسفهی اگزیستانسیالیست توصیه میکنم که حتمااین کتاب و بخونن و دریچهی جدیدی به باورها و نکرش هاشون نسبت به زندگی باز کنن... ممنونم از کتابراهِ عزیز که این امکان رو برامون ایجاد کرده... دوبلور عزیز هم صدای خوب و گیرایی دارن و خیلی قشنگ حسِ نوشتهها رو منتقل میکنن.
حالا اگه نگاهی بندازیم به سامسای عاشق موراکامی که بهنوعی ادای دین به مسخ کافکاست تفاوت زاویه دید جالبه موراکامی شخصیت سامسا رو از همون نقطهی عجیب بیداری در قالب یک موجود بیگانه شروع میکنه اما مسیر رو برعکس میره اینبار سامسا تلاش میکنه انسان بشه عاشق بشه رابطه برقرار کنه توی این روایت تمرکز به جای بیگانگی و انزوا روی آگاهی تدریجی کشف بدن احساس و حتی میل جنسی و عشقه.
در واقع کافکا از درون انسان به زوال و بیگانگی میرسه ولی موراکامی از بیرون به درون انسان نگاه میکنه با فضایی سوررئال شاعرانه و انسانیتر اگرچه سامسای عاشق عمق فلسفی و شوک روانی مسخ رو نداره ولی یه جور مکالمهی پستمدرن با اون متن کلاسیکه یه تلاش برای بازگشت به انسانیت حتی از دل غیرانسان بودن.
در مجموع، مسخ یه اثر کلاسیکه که هنوزم مثل پتک روی روان مخاطب فرود میاد و آدم رو با حقیقت بیرحمانه طرد شدن روبرو میکنه. سامسای عاشق موراکامی بیشتر شبیه یه پاسخ ملایم تره با فضای خیال انگیز نگاه انسانی و امید به اینکه شاید هنوز بشه آدم بود حتی اگه روزی از خواب بیدار بشی و نفهمی کی هستی.
توصیه میکنم بعد از مطالعه مسخ حتما سامسای عاشق موراکامی هم بخونید.