نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی کلید طلایی - روبرتو آلیاگا
4.4
353 رای
مرتبسازی: پیشفرض
اعظم منصوری
۱۴۰۲/۱۰/۲۷
11
داستان کوتاه کلید طلایی نوشتهی روبرتو آلیاگا داستان شیرین و جذابی برای کودکان است. این داستان با یک ترانهی زیبا شروع میشود که میتواند اشتیاق کودکان به شنیدن داستان را بیشتر کند. داستان دربارهی سه موش کوچک است که کلید طلایی را پیدا میکنند و اول حدس میزنند که آن کلید برای یک صندوقچهی جواهرات دزدان دریایی است ولی هر چه میکنند نمیتوانند با آن در صندوقچهی جواهرات را باز کنند سپس میگویند کلید در یک قلعهی بزرگ است اما وقتی به قلعه میرسند متوجه میشوند آن کلید برای در قلعه خیلی کوچک است و بعد موش کوچکتر میگوید این کلید شادی است و به خانه میروند و مادر آنها از دیدن بچهها خیلی خوشحال میشود زیرا آن کلید در خانهی آنها است که از همهی جواهرات با ارزش تر است و از همهی قلعهها امن تر و با صفاتر. بله داستان نتیجهی خیلی خوبی داشت زیرا خانواده مکانی شاد، امن، با عشق و صفا و صمیمی برای اعضای خانواده است. با تشکر از کتابراه برای تهیهی رایگان این داستان زیبا برای کوکان.
داستان بسیار جذابی برای کودکان هستش و توی اون به موضوعات زیادی اشاره میشه مثلا اینکه امانت دار باشیم و این موضوع به بچهها یاد داده میشه صوت گوینده هم خیلی زیبا بود و پیشنهاد میکنم که گوینده دراین نوع داستانها بیشتر با لحن کودکانه حرف بزنه و من کتابهای صوتی زیادی گوش دادم و توی اکثر اونها حتی صدا کاراکتر هارو عوض هم نمیکنن انگار که دارن متن رو روخوانی میکنند به گوینده عزیز توصیه میکنم که با لحن و صدای زیبایی که دارن به داستانشون جان ببخشن چه کودکانه چه داستان بزرگسالان و به کتابراه پیشنهاد میکنم که بهتره این نوع داستان هارو تو دو نوع ارائه بده مثلا یه نوع پر جنب و جوش با اواز که ررای گوش کردن در صبح خوب هست و نوع دوم با موسیقی ملاین و ارام که مخصوص خواب بچه هاست اینطوری نظر شنونده بیشتر جلب میشه و رضایت بخش تر ولی بازم از کتابراه و دست اندرکاران تشکر فراوان دارم
تلاش برای رسیدن به هدف همیشه باارزشه
گاهی وقتها هدف، در یک قدمی ماست و میدرخشد تا به آن برسیم.
موشهای این قصه کلیدی در دست داشتند که اتفاقا با آن در یک صندوقچهی گنج باز نکردند، بلکه کلید بسیار باارزش تر بود، چون در خانهی خودشان را باز کرد که دنیایی از گنجهای پرارزش مثل صفا، صمیمیت و عشق را با وجود و حضور مادر را در آن دیدند... قصه کلید طلایی بسیار شنیدنی و آموزنده است برای کودکان پیش از دبستان و سالهای اول.
گاهی وقتها هدف، در یک قدمی ماست و میدرخشد تا به آن برسیم.
موشهای این قصه کلیدی در دست داشتند که اتفاقا با آن در یک صندوقچهی گنج باز نکردند، بلکه کلید بسیار باارزش تر بود، چون در خانهی خودشان را باز کرد که دنیایی از گنجهای پرارزش مثل صفا، صمیمیت و عشق را با وجود و حضور مادر را در آن دیدند... قصه کلید طلایی بسیار شنیدنی و آموزنده است برای کودکان پیش از دبستان و سالهای اول.
داستان زیبایی هست راجع به سه موش کوچولو که یک کلید رو پیدا میکنند و خیال میکنند کلید صندوقچه گنجه، بعد میگند شاید کلید شادیه، اما در آخر میفهمند که کلید خونشونه و از هرچیزی باارزشتره و مادرشون رو خوشحال میکنند. به نظر من داستان بامزهای بود. صدای گوینده و اجرای ایشون هم خوب بود.