نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی خروسی که خودش بود - مگان دود لمبرت
4.4
297 رای
مرتبسازی: پیشفرض
maniya
۱۴۰۳/۰۹/۱۸
00
داستان اینگونه بود که خروس لری برای نمایش از مزرعه طلوع خورشید رفته بود صاحب مزرعه ناراحت بود چون دیگه خروسی نبود تا همه را بیدار کنه و نشاط انرژی به مزرعه بدهد اما بعداً خروسی به نام کلایک آمد و با من من گفت سلام اسب و گوسفند و گاو از او خوششان نیومد و گفتند اون اصلاً شبیه لری نیست خیلی لاغره غاز گفت به حرفاشون توجه نکن اونا فقط دلتنگ لری هستند کلاک گفت لری کیه اسب گفت یه خروس استثنایی گوسفند گفت بهترین خروس دنیا گاو گفت اون نابغه بود یک نابغه کلاک با این حرف ها ناامید شد و اعتماد به نفسش از بین رفت غاز گفت لری ادای باهوش ها رو در می آورد کلاید کلی تدارک دیده و تمرین کرد تا کسی شبیه لری شود تا از او خوششان بیاید اما به دلیل خستگی زیاد و تمریناتش خواب ماند و باعث عصبانیت حیوانات شد فردای آن روز نیز صبح گلویش را صاف کرد بالای سکو رفت اما یک دفعه از آن بالا افتاد زمین حیوانات برای متاسف شدند غاز گفت لری رو فراموش کن سعی کن خودت باشی کلاید گفت چی خودم یعنی چی غاز گفت درسته تو باید خودت باشی ن لری فردای آن روز کلاک یک قوقول قوقولی کرد که همه بیدار شدن مزرعه دار تعجب کرد اسب گفت انگار داره آواز می خونه گاو گفت چه صدای رسایی باز هم به او آفرین گفت و از آن پس همه از کلاک حساب می بردند
داستان بسیار زیبا و آموزندهی خروسی که خودش بود نوشتهی مگان دود لمبرت داستانی برای کودکان است که با ترانهای زیبا شروع میشود. در این داستان کودکان یاد میگیرند که برای انجام کارها و مسئولیتهایی که به عهده گرفتهاند باید تمام تلاش و کوشش خود را به کار بگیرند و از حرفهای ناامید کنندهی دیگران مایوس نشوند و شخصیت واقعی خودشان را حفظ کنند تا به بهترین شکل آنچه را که میخواهند بتوانند انجام دهند و در این صورت است که میتوانند انتظارات دیگران را نیز برآورده کنند.
با تشکر از کتابراه و آقای محمد طالشیان برای تهیه و اجرای زیبای این داستان زیبا و آموزنده بصورت رایگان برای کودکان
با تشکر از کتابراه و آقای محمد طالشیان برای تهیه و اجرای زیبای این داستان زیبا و آموزنده بصورت رایگان برای کودکان
خوب بود فقط اخرش چی شد یهو متحول شد نگفتن راز موفقیتش چی بود گفت بیا بهت بگم و یهو خروس خوش صدا شد 😁😁😁🤔🤔😬 الان میتونه کلی پکیج بده بیرون راز موفقیت در یک جمله 🤣🤣🤣🤣 ولی جدی پیامش این بود خودتون باشید نقاب نزنید استعداد درونی خود را کشف کنید 🤗🤗🤗🤗😉 ولی سیبیل بهش میومد تو عکس یه عالمه سیبیل دار 😁😁😁 متاسفانه حکایت نوجونای ماست که میخوان شبیه سلبریتیها بشن که هویت بگیرن رفتار حرفا لباساشونم مثل اونا میکنن،،، چشم بسته بدون تفکر بعد به خودشون میان وقت انرژی عمر خودشون تباه میکنن تو فضای مجازی و اینستا و فلان.... هعیییییی
این داستان خیلی مفید و آموزنده هست. راجع به اینه که هر کسی باید قدر استعدادهای خودش رو بدونه، اعتماد به نفس داشته باشه و سعی نکنه شبیه دیگری باشه. هرکسی باید خودش باشه و استعدادهاش رو شکوفا کنه. اگر بچهها این مفاهیم رو از حالا یاد بگیرند، قطعا در آینده افرادی موفقتر و بااعتمادبهنفس بیشتر خواهند بود. صداگذاری هم عالی انجام شد. عکس کتاب هم خوش رنگ و لعاب هست و کودک رو به خودش جذب میکنه.
وقتی لری، خروس مزرعه از مزرعهی طلوع خورشید برای نمایش به جای جدیدی رفت. صاحب مزرعه فهمید که دیگه خروسی نداره تا حیوانات دیگه رو بیدار کنه و مزرعه رو پر انرژی نگه داره. همهی حیوانات خواب میموندن و کسی نمیدونست باید چیکار کنن، تا اینکه همه چیز با اومدن خروس لاغری به اسم کلاید عوض شد…