نقد، بررسی و نظرات نمایش صوتی فال سفارشی - غزال زرگر امینی

فال سفارشی داستان دختری است که عاشق یکی از پسر اقوام بنام امیر شده و در شب یلدا برای نشان دادن عشق خودش و به میان کشیدن حرف عشق غزلی رو از قبل انتخاب کرده و از دایی جانش که ۴۰ ساله در شبهای یلدا فال میخونه میخواد که اینبار این فال رو سفارشی بخونه و نه فالی به شانس. اسم کتاب هم برگرفته از همین ماجراست. در اینجا دخترک اشاره میکنه که سرنوشت چیزیه که ما خودمون انتخاب میکنیم و نه انچه که تقدیر ماست دخترک حال خوشی داره و اواز عشق میخونه که نشون میده عشق چراغ از عقل کرفته و به دست دل داده. و خواسته احوالات دخترک رو با غزلی که نویسنده انتخاب کرده همخوانی بده. در بخشی از داستان دایی در جواب اصرار دختر میگه که پیشنهاد رشوه رو قبول نمیکنه که نشان دهنده اینکه ادم اکر واقعا عاشق چیزی یا کاری باشه با هیچ چیز نمیتونن اونو از مسیرش منحرف کنن. صدا گذاری‌ها خیلی خوبه و فضای خوبی به داستان داده. شنیدنش رو توصیه میکنم

خواستم این اثر کوتاه و زیبا را بعد از شنیدن به قفسه کتابهای خوانده شده انتقال دهم که وسوسه شدم نگاهی به نظرات ثبت شده بیندازم. متعجب از اینکه چرا تعداد زیادی پیغام با مضمون متوجه نشدم و خوب نبود وجود دارد، من را برآن داشت این چند خط را ثبت کنم. بنظر میرسد این اثر یک نوع ادای دین یا اظهار علاقه شخصی به یکی از غزلیات حافظ است که در قالب یک داستان کوتاه ارائه میشود و با انتخاب عالی در اسم داستان این مضمون به خواننده منتقل میشود که با یک غزل خاص سروکار داریم. همین و بس! نه مراسم خواستگاری در کار است ونه قصه نیمه کاره مانده و نه اصولا این موارد اهمیتی دارد. آنچه مهم است غزلی از حافظ است که به نوعی برای نویسنده اهمیت دارد و بدین شکل مشخص میشود. با این دیدگاه برای هیچکسی داستان نیمه کاره بنظر نمی‌رسد....

با سلام به کتابراه عزیز و خانم راضیه هاشمی و آقای عمرانی که این نمایشنامه زیبارو به زیبایی هرچه تمامتر ایفا کردند. شبهای یلدا هستش و فال حافظ که ناگفته هارو میگه و پرده از اسرار برمیدارهدایی و خواهرزاده ساعاتی پیش از شب یلدا باهم صحبتهایی در مورد این شب و گرفتن فال میکنند و افرا که عاشق شده از داییش میخواد که براش تفألی از حافظ بزنه و داییش هم کلی باهاش شوخی میکنه که همینجوری نمیشه و باید هزینه کنی و از این جور صحبتهادر واقع یه جورایی دایی میخواد افرا فعلا از فکر عشق بیاد بیرون که احیانا دختر آسیبی نبینهچون انگار عشق یه طرفه بوده و دایی اینو متوجه میشه. در هر صورت دایی کاملا بصورت نامحسوس به دختر این مسائل رو میفهمونه. در نهایت هم یه شعر زیبا از حافظ به خوبی خوانده میشه که مفهومش عشق هستش. زیبا بود حتما گوش کنید🌸

این نمایش و نمایش دانه انار، هر دو زیبا و خیلی جالب بودند. خانواده‌ی داستان به نظر خیلی مبادی آداب و رسوم ایرانی و علاقه‌مند به شعر و ادبیات هستند. چنین خانواده‌هایی را خیلی دوست دارم. مکالمه‌ی بین دایی و خواهرزاده هم خیلی صمیمانه و دلنشین بود. زیرکی دختر و مقاومت دای و اینکه دختر اصرار دارد دایی شعری از حافظ را به عنوان فال شب یلدا بخواند تا به نوعی صدای عشقش را به گوش امیر برساند.. غزل حافظی که در پایان خوانده شد، هم بسیار متناسب با حال و هوای قصه و شیرین بود. اما یک امتیازی که کم کردم به خاطر اجرای اگزجره و اغراق‌آمیز خانم هاشمی بود که‌ای کاش کمی کنترل میشد و طبیعی‌تر بیان میشد. اگرچخ کلا خوشم آمد و توصیه می‌کنم.

سری داستانهای شب یلدایی، از غزال زرگر امینی، با نام این سریال، فال سفارشی، در دنباله داستان‌های کوتاه رادیویی وضعیت سفید هندوانه و هسته انار و این بار فال سفارشی، گویی دارد آیین باستانی یلدا را مرور می‌کند، آن هم گیرا و عاشقانه.
گویندگان پرحرارت و کاربلد هستند، دست مریزاد.
داستان با ادبیات ساده و عامیانه خانوادگی روایت شده است. اجراهای آن نیز شیرینی نوشتاری را به سمعی رسانده است و عشق جوانان نیز چاشنی دلبری‌های بزرگترها شده است.
غزال زرگر امینی در داستانش ابتدایی واضح ندارد اما سعی کرده است که پایان داشته باشد. البته داستان کوتاه یه روایتی است مختصر که کشش نیز در مخاطب ایجاد کند و سریع و صریح نیز بیان شود.

استارتش خوب بود و باعث میشد انتظار چیز بیشتر و بهترى داشته باشیم.، بازى دختر داستان با صداش خوب بود البته اغراق بی‌جهت هم داشت، و کاش شخصیتش رو براى اینکه خام نشون بدید انقدر لوس جلوه نمیدانید.
و اینکه خب این همه احترام و ادب دایی جان به هنر ستودنىیست، و شعر گویاى حال دخترک بود.،
اما برام سوال شده که چرا دست پُر تر نبودید؟! کم بود، هم محتوا و سرگرمى و اگه نخوام بی‌انصافى کنم سرگرمىش کمتر بود
با این حال همین که قدمى برداشتید عشقتون رو به این کار نشون میده و عشق چیزى نیست که بخوایم نادیده بگیریم
پس، ممنونم و خسته نباشید

چه جالب بود برام. دختر داستان انقد اعتقاد به فال‌های حافظ داشت که فکر می‌کرد اگر دایی‌اش فال سفارشیش را نخواند زندگی‌اش و عشقش به باد می‌رود. یاد شب چله افتادم و شعرهای ناب حضرت حافظ که با خواندش اهل منزل به شوق می‌آیند و با درک معانی آن امید تازه‌ای در زندگی اشان به وجود می‌آید. ❤

گوینده‌ها خیلی خیلی خوب بودن:) به نظرم عالی اجرا کردن و پُر حس!! نظرات رو که خوندم یکسری‌ها گفته بودن بی معنی بود و فقط دخترک از دایی جان میخواست فال انتخابیش رو بخونه. به نظرم احساسی که به وسیله نوع خوانششون جریان داشت در داستان، زیبا بود. من که خیلی لذت بردم و خوشحالم از شنیدنش.

داستان گرفتن فال است و تقلب کردن در فال. دختر داستان هرچه میکوشد که دائی را راضی کند که فال نشان شده او را بخواند دائی قبول نمیکند. رشوه نمیگیرد. کاش همه ما در هر کاری که هستیم این جور رفتار کنیم. رشوه نگیریم، هدیه نگیریم، کار درست را انجام دهیم ممنونم از کتابراه

عجب داستان کوتاه و باحالی بود
مخصوصا صدا گذاری
و مخصوصا صدایه دختر
و اینقد به فال اعتقاد داشت که میخواست داییش تویه شب یلدا جلویه امیر که یکی از پسر‌های فامیله و دختر دوسش داره براش بخونه
اما دایی اینقد اعتقادش به هنر و شعر و فال زیاد بود که. قبول نکرد😍

شب یلدا مخصوص فال حافظ است و داستان کوتاه و مفیدی بود و احترام به ادبیات و شعر و حافظ را به ما یاد میداد. در تاریخ ایران افرادی هستند همچون حافظ و سعدی و خیلی افراد دیگرکه معاصربا ما هستندبهشون افتخار میکنیم و سر تعظیم فرود می‌آوریم

چیز خاصی نداشت و نقش افرا زیادی لوس و مصنوعی و بی مزه اجرا شده بود، فقط تیکه آخر که دایی منوچهر قسمتی از غزل حافظ رو میخونه خوب بود که اونم خیلی کوتاه بود..
حالا میخوام دانه انارو گوش بدم که ادامه‌ی اینه، ببینم اون چه جوریه..

به نظر من به جز صدای آقای عمرانی هیچی نداشت
خیلی داستان بیخودی بود.
خلاصه داستان (افرا از دایی خواست یک غزل که خودش انتخاب کرده بود بخواند) همین

یه دختری که عاشق پسر فامیل شده از دایی خود میخواد که شب یلدا فال حافظی که از قبل مشخص کرده رو بخونه ودایی قبول نمیکنه ومیگه فال حافظ شب یلدا رو خودمون انتخاب نمیکنیم داستان ده دیقه‌ای خوبی بود صدای راوی هم خوب بود

من دوست نداشتم، تبدیل به عاملی شد که دیگر نمایشنامه صوتی دانلود نکنم. البته راویان به خصوص خانم استعداد بی نظیری در روایت و انتقال هیجانات به شنونده دارند. امیدوارم کارهای غنی تری از ایشان وارد بازار شود.

به نظرم چقدر این داستان احتیاج به یه ادامه داشت ☹من خودم یه متنای خیلی خیلی کوچولو، برای دل خودم مینویسم، و به نظرم از این داستان میشد یه ادامه خیلی خوب درآورد. حیف شده، خیلی کوتاه و بی‌سر و ته بود☹😪

ماجرای داستان دختری هست که عاشق یک گسر میشه و برای نزدیک شدن به اون پسر یک غزل از حافظ رو انتخا میکنه و از دایی خودش میخواد اون غزل رو برای پسر به عنوان فال بخونه
کتاب جالب و قشنگیه حتما بهش گوش بدید

بسیار زیبا بود، هر اثری که توسط هنرمندان ایرانی صوتی یا تصویری میشود بیاد ماندنی تر و تاثیر گذارتر می‌شود این کار هم یکی دیگر از آثار ارزشمند هنرمندان کشور عزیزمان ایران هست دست مریزاد، سپاس فراوان

دختر شعر انتخابی‌اش را نشان دایی داد و بعد از کمی صحبت در مورد عشق‌اش به پسر از اتاق بیرون رفت. دایی شعر را زمزمه کرد و.. ‌.. پایان
نتیجه؟ چه چیزی را باید از این قصه گرفت؟ کاش پایان بندی بهتری داشت.

اول از همه ممنونم از کتابراه برای قراردادن کتاب‌های رایگان
درباره کتاب میتونم به طور خلاصه بگم که داستان فوق ساده‌ای داره اما اجرا‌ها عالیه

برای خواندن یک غزل از حافظ تلاش کرده بودند نمایشنامه بنویسند و اجرا کنند. ولی ایده جالبی نداشت. به نظر بی‌سر وته میامد و بلاتکلیف!

بالاخره چی میشه خب بهم میرسن یانه چرا تو خماری میزاریدمون

هی بدک نیس جالب کاره دایی افرا بود ک قبول نمی‌کرد
این داستانک به احتمال زیاد ادامه داره
دونه انار هم قسمتی دیگه از ماجرای افراس ک مکالمه‌اش با مادرشه

وای که چقدر لذت بردم از این کتاب، صدای گوینده‌ها که فوق العاده بود به کنار کلا از این جور داستان‌ها کم پیدا میشه، توصیه می‌کنم حتما گوش بدین.

ممنون از خانم هاشمی و آقای عمرانی عزیز.... خانم هاشمی کارتون برای صوتی کردن کتابها ستودنیه.... و اما نظر در مورد کتاب.... ناقص بود و بی پایان

من افرا رو حیلی دوسش دارم! و متن هم دوست داشتنیه من یه ستاره کم داد چون انتظار دارم که خیلی بیشتر بنویسید و در اخر افرا به خواسته دلش برسه✨

دوستان داستان جالبی هستش دانه انارقبل فال سفارشی هستش احتمالا بعد هم داره مثل کتابهای سبزو سفید و قرمز ولی قبول دارم یکم داستان ضعیفیه

داستان «دانه انار» و داستان «فال سفارشی» در ادامهٔ هم هستن اما پایانی نداره! انگار یه قسمت سومی هم نیازه!!!🤔

در حد اینکه تو تاکسی از رادیو پخش شه هم نبود... واقعا کی مجبورشون کرده اینو صوتی کنن؟ انقدر نوشته‌ی فاخر کم داریم که صدای رضا عمرانی حروم بشه بخاطر این جفنگیات؟

من اولین باره که گوش کردم. عالی بود. بیشتربخاطرصوتی بودنش. کتابهای رایگان روبیشترکنید وبیشترکتابهای روزروتورایگان بذارید تاافرادبیشترترغیب بشن.

دوباره میگم این گونه داستانک‌ها خیلی خوبن برای خوب کردن حال و هوای آدم.
اجرای صداپیشگان بی‌نظیره

کاش بنویسید که دانه‌ی انار ادامه‌ی اینه تا خوانندگان بدونن.... . ادامه‌ی دانه‌ی انار کدومه؟ میدونه کسی؟

اپیزودی از زندگی یه دختر عاشق که دست به دامن حافظ شده تا مطمئن بشه اتفاقای خوب میفته، البته خوب میدونه که حافظ واسه کسی بد نمیخواد

عشق و صداقت و ثابت قدم بودن در راستای خواسته و عشق خود خلاصه این داستان بود و به نظرم جالب بود و پیشنهاد میدهم حتما" بخوانید.

از این کتابا میشه درس گرفت
که چطور پابنده علاقت باشی
چه ب عشقت ب خواای براش کلک بزنی
چ ب حضرت حافظ که بخوای دورش بزنی

به نظر من هم داستان خیلی کوتاه و دلنشین بود هم گوینده‌ها صدایی عالی داشتند.
ادامه‌اش هم فکر می‌کنم در داستان کوتاه دانه‌های انار باشه.

کارای خونه وخیاطی رو با گوش دادن به کتابای صوتی انجام میدم واصلا متوجه نمیشم کارام کی تموم شد وخسته نمیشم ممنون از شما

داستانش ادامه داره بقیه داستان رو اسمشو گذاشتن دانه انار که اونم باز ادامه داره معلوم نیست کی به آخر داستان میرسه

کتاب قشنگیه و باید در ادامه کتاب دانه انار هم خونده بشه، خصوصا نوای موسیقی سنتی زیبایی که نواخته میشه واقعا عالیه

مرسی برا کتابهای رایگانتون.. خصوصا برای خانای خانه دار عالیه... عینک دور طلایی خیلی خوب بود...

این اولین کتاب صوتی کتابراه که شنیدم
بخاطر نمایشی بودن غافلگیر شدم و خوشم اومد
کارگردانیش خوب بود
اسمش جذاب بود

صداگزاری و بیان احساسات و تصویر سازی برام جالب بود ک بازیگران تونستند تنها با صدا انتقال مفهوم کنند

یه داستان کوتاه بامزه چند بار تا حالا گوش دادم یه فضای با صفا و ساده‌ای داره مخصوصا دایی جان خیلی خوبه

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت عزیزانی که در گردآوری این کتاب زیبا زحمت کشیدند
داستان بسیار زیبا و جذابی است

داستان که نه، ولی خواندن غزلی از جناب حافظ با صدای خوب و عالی آقای عمرانی بی نظیر بود... سپاس از کتابراه

کاشکی بیشتر غزل میخوند استاد عمرانی با اون صدای زیباش اصلا بجای نمایشنامه همه‌اش غزل میخوند

بنظرم بیشتر هدف این بود که گوینده غزل معروف " در ازل پرت حسنت... " رو بخونه. وگرنه خود داستان بی‌معنی بود.

اقای عمرانی و خانم هاشمی واقعا مرسی از صدای گرمتون

خیلی خوب نبود صدای اون خانوم واقعا بد بود که هی خودشو لوس میکرد و با ناز حرف میزد

خیلی خوب بود... فقط این داستان وداستان دونه انار واسه چه کتابیه؟؟؟مشتاقم بگیرمش