عجب داستان کوتاه و باحالی بود
مخصوصا صدا گذاری
و مخصوصا صدایه دختر
و اینقد به فال اعتقاد داشت که میخواست داییش تویه شب یلدا جلویه امیر که یکی از پسرهای فامیله و دختر دوسش داره براش بخونه
اما دایی اینقد اعتقادش به هنر و شعر و فال زیاد بود که. قبول نکرد😍
مخصوصا صدا گذاری
و مخصوصا صدایه دختر
و اینقد به فال اعتقاد داشت که میخواست داییش تویه شب یلدا جلویه امیر که یکی از پسرهای فامیله و دختر دوسش داره براش بخونه
اما دایی اینقد اعتقادش به هنر و شعر و فال زیاد بود که. قبول نکرد😍