نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی داستان ساندویچ - قباد آذرآیین
2.7
186 رای
مرتبسازی: پیشفرض
maniya
۱۴۰۳/۱۱/۲۹
00
داستان ساندویچ در مورد خانوادهای بود که مشکلات مالی داشتند شوهر که صاحبکارش پولش را نداده بود. به آنها مجبور بودند تمام وسایلشان را حراج کنند وسایلی همانند یخچال چرخ خیاطی و دوچرخه پسرشان که خیلی گریه کرد. با تمام این همه دغدغه و بیپولی مرد ساندویچ خریده بود که با همسرش بخورد. ولی زن که خیلی ناراحت و نگران بود نمیخورد و همش سراغ پسرش را میگرفت و شوهر میگفت که او حالش خوب است. من در بعضی از نظرها دیدم که میگویند که شوهرش بچه را فروخته ولی من فکر میکردم شاید او را در جایی گماشته که شاگردی کند. همچنین در بخشی از داستان از یک ساختمان متروکه در یک مترو صحبت کرد که من متوجه ارتباط آن ساختمان با این خانواده نشدم. من چند بار این داستان را گوش دادم ولی باز درک نکردم. در آخر داستان نیز او در حال نوشتن خاطراتش بود گویی تمام مشکلاتش حل شده.
من اصلا متوجه مفهوم قصه نشدم، بخشهای مختلف ارتباط خاصی به هم نداشتند، خصوصا بخشی که راجع به ساختمان متروکه بود. فقط میتوان متوجه شد که این خانواده قصد مهاجرت دارند. گم شدن بچه، قفل شدن در، اصرار برای خوردن ساندویچ. اتفاقات قصه را نمیتوان به هم ارتباط داد. کلا این کتاب را توصیه نمیکنم.
واقعا بد و نامفهوم بود ولی چیزی که میشد فهمید این بود که به دلیل مهاجرت تمام وسایل و فروختن و به علت کمبود پول احتمالا بچه رو هم فروختن البته مسعود این کارو کرده بوده. ماجرا خیلی جالب و اجتماعی میتونست باشه اگه نویسنده از پسش برمیآمد. که متاسفانه نتونسته بود خوب حق مطلب رو ادا کنه. ممنون کتابراه