نقد، بررسی و نظرات کتاب طوفان سواری - برنارد کوپر
3.7
31 رای
مرتبسازی: پیشفرض
maniya
۱۴۰۳/۰۹/۰۸
00
داستان اول در مورد یک پسر بچه بود که چگونگی شرح و حال عمهاش را در هنگام سوار شدن وسیله بازی یعنی همان طوفان سواری بیان میکرد شرح حال بسیار پیچیده و وحشتناک از ترسیدن یک فرد در هنگام طوفان سواری کلمات بسیار قلمبه سلمبه و پیچیده بود من چندین بار خواندم تا کمی متوجه آن شدم اما در انتهای آن باز نقطه چین داشت یعنی افکار پیچیده آن پسر نیز در ادامه دارد اما داستان دوم بسیار زیبا و و عاشقانه بود با اینکه فقط دو صفحه بود اما بسیار تاثیرگذار بود و من را بسیار متاثر و ناراحت کرد میگه در یک شب بارانی زیر یک چتر کوچک آن اتفاق وحشتناک در چند ثانیه بیفتد بسیار برای من ناراحت کننده بود آن هم اتفاق وحشتناکی که یک نامه در دست یکشان بود که در آن یک اتفاق خوشایند در حال رخ دادن بود اما دیگر رخ نخواهد داد من نیز دوست دارم که داستانهای کوتاه و تاثیرگذار بنویسم و بیان خود ر چگونه ا به مخاطب القا کنیم
داستان اول افکار کودکانه و در عین حال جهان را زیر زربین میبرد. دستگاه شهربازی که میچرخد باسرعتی نچندان زیاد اما در چشم او همه چیز تار است. اما گردش زمین و حرکت ستارگان را نمیبیند و احساس نمیکند. داستان دوم نامهای است که قرار است خبر ازدواج و زندگی را برساند اما قبل از ارسال صانحهای دردناک به وقوع میپیوندد. دریک جمله بایدگفت مرگ از رگ گردن به آدمی نزدیکتر است. ممنونم از عزیزان کتابراه
داستان اول که کلا نامفهوم بود و اصلا مشخص نبود که چه هدفی را دنبال می کند. سیر داستانی هم نداشت. فقط یک سری افکار که برای چند دقیقه از ذهن یک ناظر میگذشت را بیان می کرد. اما داستان دوم داستان عاشقانه ی زیبایی بود که خیلی دوست داشتم. هنر و مهارت زیادی لازم است تا یک نویسنده بتواند در یک داستان کوتاه، این چنین دل خواننده را بلرزاند. خیلی وقت بود از هیچ داستانکی اینقدر لذت نبرده بودم.