نظر مجیدناجی برای کتاب طوفان سواری

طوفان سواری
مجیدناجی
۱۴۰۳/۰۹/۲۲
00
داستان اول افکار کودکانه و در عین حال جهان را زیر زربین میبرد. دستگاه شهربازی که میچرخد باسرعتی نچندان زیاد اما در چشم او همه چیز تار است. اما گردش زمین و حرکت ستارگان را نمیبیند و احساس نمیکند. داستان دوم نامهای است که قرار است خبر ازدواج و زندگی را برساند اما قبل از ارسال صانحهای دردناک به وقوع میپیوندد. دریک جمله بایدگفت مرگ از رگ گردن به آدمی نزدیکتر است. ممنونم از عزیزان کتابراه
هیچ پاسخی ثبت نشده است.