نقد، بررسی و نظرات کتاب وسایلی که همراهشان بود - تیم ابرین
مرتبسازی: پیشفرض
سهیل سیدغفوری
۱۴۰۱/۱۱/۱۴
20
نویسنده خیلی از کتاب اوریانا فالاچی تاثیر گرفته و سعی دارد ثابت کند سربازهای آمریکایی در ویتنام چه برههای معصومی بودند و خیلی بعید است که در ویتنام جنگیده باشد! مخصوصا وقتی سعی میکنند وارد یک تونل ویت کنگ شوند که تقریبا مثل این است که کسی کلهاش را وارد لوله توپ دشمن کند تا ببیند آن تو چه خبر است! اتفاقا من برای آمریکاییها خیلی احترام قائلم منتهی تصاویر این کتاب واقعا تصویر عادلانهای از ویتنام نمیدهد هرچند که ویتنام را فرانسویهای نکبت در قابلمه آمریکا گذاشتند وگرنه آمریکا ربطی یه ویتنام نداشت و این کشور در اصل مستعمره فرانسه بود. کتاب پر است از کلمات و انتخابهای اشتباه مثل جنگال برای لباس استتار که اصلا این معنی را نمیدهد یاام شانزده گاز انداز!!! هرکسی گازانداز دیده به من بگوید چیست چونام شانزده به غیر از گلوله قادر یه پرتاب نارنجک تفنگی هم هست که ظاهرا اینجا گازانداز شده و لحن و لهجه سربازها هم چیز غریبی است مثل بچه شیطنت کرده! این جمله؟ را آخرین بار کی شنیدید که در دهان سربازها گذاشتید؟! نویسنده خودش را کشته تا عمیق بنویسد و حاصل کار تصاویر مضحکی مثل آسمان صورتی که رفته رفته بنفش میشد تا مثلا خواننده بین پوست سالم و صورتی و زخم و ضرب دیدگی و خونمردگی بنفش ارتباط پیدا کند ولی فراموش کرده آسمان صورتی احتمالا در سیاراتی مثل زهره و مریخ پیدا میشود و در کره زمین این رنگ از آسمان فقط در پلنگ صورتی هست. به عنوان یک کتاب خوب در ژانر ضدجنگ کتاب در غرب خبری نیست را ببینید و یک شاهکار ایرانی به نام عقرب روی قطار اندیمشک....
من این کتاب رو حدودا ۲ سال پیش در برنامهای دیگه خوندم. بعد از ۲ سال هنوزم با این کتاب ارتباط دارم. اول برای اینکه یک کتاب جنگی بود اونرو دانلود کردم و خوندم اما هرچی جلوتر رفت باهاش ارتباط بیشتری گرفتم و با شخصیت (تیم ابراین) پیش رفتم. تا زمانی که درباره خاطرات جنگ میگه داستان راه خودش رو میره و شما در بعضی مواقع میخندین و ناراحت میشین و... اما زمانی که بعد از جنگ به خونه برمیگرده و دیگه هیجانات و خاطرات و دوستانش نیستن و برعکس توسط مردم خودش سرکوب هم میشه داستان فرق میکنه و به سوی تاریکی میره و اگر با کتاب ارتباط ایجاد کرده باشین خیلی ناراحت کننده میشه. بیشتر ازین نمیگم. ببخشید توضیحش یکم زیاد بود و مثل اسپویلرهای فیلما شد.
برعکس خیلی از کتابهایی که خونده بودم، پایانش و در کل نیمهی پایانیش نسبت به اوایلش خیلی بهتر بود، اوایل داستان کلی گویی و پر گویی داره، در هم و پیچیدست تا جایی که میخواستم نصفه رهاش کنم اما از یه جایی به بعد کلمات و جملاتش پر معنی تر شد و مستند نگاریش انقدر قوی و دقیق شد که انگار واقعا همون جا حضور داری، نسبت به کتابهای جنگی خیلی مختصر و کوتاه بود اما به نظر من هرچقدر کتاب در این زمینه نوشته بشه کمه، شاید اینطوری آدمها بفهمم یه زمانی باید دست از جنگ و کشتار بردارن
هم از دیدگاه تاریخ شفاهی و هم از دیدگاه داستان سرایی این یک کار فوق العاده است. جذاب و لذت بخش و خواندنی. کاش نویسندگان ما هم تلاش میکردند داستانهای مربوط به دفاع مقدس را با این سبک و سیاق بنویسند تا شاید هم ماندگاری بیشتری پیدا میکرد و هم خوانندگان بیشتری را جذب خودش میکرد. در ادبیات دفاع مقدس به همچین کارهایی احتیاج داریم تا نسل جوان با بهترین شکل و قالب این داستانها را بخوانند و با ۸ سال دفاع مقدس آشنا شوند. کاملاً دور از کلیشهها و ارزش گذاریهای افراطی.
واقعا عالی بود، نویسنده به خوبی سختیها و همین طور شیرینیهای جنگ رو به به نگارش دراورده بود. واقعا داستانهای کوتاه بسیار جذاب و گیرایی بودن و من به عنوان خواننده واقعا لذت بردم و بعضی مواقع شوک زده شدم. درکل بنظر من اگه کسی به دنبال کتابی پر از هیجان میگرده این کتابو بخونه.
بخوانیم تا بدانیم بشر تا کجاها سقوط میکند. من خوشم آمد حتی بیشتر از کتابای دفاع مقدس ایرانی چون جنس بشر شفاف نشان میدهد. اشکها و فتحها و شکستها همیشه تکرار میشود.
بخوانیم تا بدانیم بشر تا کجاها سقوط میکند. من خوشم آمد حتی بیشتر از کتابای دفاع مقدس ایرانی چون جنس بشر شفاف نشان میدهد. اشکها و فتحها و شکستها همیشه تکرار میشود.