نقد، بررسی و نظرات رمان مرغان خارزار (The Thorn Birds) - کالین مک کالو
4.6
74 رای
مرتبسازی: پیشفرض
باسلام وتشکر از کتابراه!
خلاصهای زیبا ومفیداز رمانی نسبتا بلند. از خواندن لذت بردم. ضمنا متن انگلیسی روانی (درحدمتوسط) دارد که برای زبان آموزان مفیدفایده است. به گمانم نویسنده به برخی سنتها همچون ازدواج نکردن کشیشها دربعضی از مذاهب مسیحیت (که خود بایدمروج ازدواج باشندزیراکه جزیی از عبادات است)، حق طلاق نداشتن و تاوان دادن ارتکاب عمل ناشایست اشارهای کرده است.
خلاصهای زیبا ومفیداز رمانی نسبتا بلند. از خواندن لذت بردم. ضمنا متن انگلیسی روانی (درحدمتوسط) دارد که برای زبان آموزان مفیدفایده است. به گمانم نویسنده به برخی سنتها همچون ازدواج نکردن کشیشها دربعضی از مذاهب مسیحیت (که خود بایدمروج ازدواج باشندزیراکه جزیی از عبادات است)، حق طلاق نداشتن و تاوان دادن ارتکاب عمل ناشایست اشارهای کرده است.
سلام با تشکر از فرستادن کتاب
قسمتها قابل جدا شدن نیستند که بشه علامت گذاشت تا کجا خوانده شده همیشه باید برگردیم به اول دوم ومهم اینکه قابل خواندن با دیکشنری نیست یعنی کلمات قابل کپی شدن نیست که بشه رو دیکشنری بدون تایپ الصاق
کرد یعنی باید دیکشنری رو باز کرد وهر کلمه را تایپ کرد که خیلی خارج از حوصله است
قسمتها قابل جدا شدن نیستند که بشه علامت گذاشت تا کجا خوانده شده همیشه باید برگردیم به اول دوم ومهم اینکه قابل خواندن با دیکشنری نیست یعنی کلمات قابل کپی شدن نیست که بشه رو دیکشنری بدون تایپ الصاق
کرد یعنی باید دیکشنری رو باز کرد وهر کلمه را تایپ کرد که خیلی خارج از حوصله است
قصه دربارهی عشقه. اما نه اون عشق لوس و بیدردسرِ توی فیلمای آبکی. دربارهی عشقیه که هم قدغنه، هم ممنوع، هم پیچیده، هم عمیق. یه عشقی که آدمو تا ته میسوزونه، ولی ازش نمیگذری. رابطهی مگی و رالف، یه داستان سادهی «دو نفر همو دوست دارن» نیست؛ یه مبارزهست. یه کشمکش بین دل و عقل، بین خواستن و نشدن.
نویسنده (کالین مککالوی) یه کاری کرده که کمتر کسی بلده: همهی شخصیتهاش زندهن. هیچکدوم سیاه یا سفید مطلق نیستن. رالف رو همزمان میفهمی و ازش حرصت میگیره. مگی رو هم دلت میخواد بغل کنی، هم گاهی داد بزنی سرش که “بابا بسه دیگه! ” ولی خب، این یعنی چی؟ یعنی نویسنده واقعیت زندگی رو آورده وسط؛ زندگیای که توش هیچکس تصمیم آسون نمیگیره و هیچ راهی بیدردسر نیست.
خود داستان یه جور تمثیله. اون خارزار لعنتی که مرغ قصه میره وسطش تا بخونه و با خارها جونش گرفته بشه، همون عشقیه که آدمو میکشه ولی ولش نمیکنی. چون انگار اون یهذره خوندن، اون یهذره حس کردن، میارزه به همهی دردش.
مرغان خارزار یه حماسهی عاطفیه. نه فقط یه داستان عشقی، بلکه یه داستان دربارهی سرنوشت، دربارهی زن بودن، خواستن، ساختن، از دست دادن و باز ادامه دادن. یه داستان دربارهی اینکه گاهی نمیتونی مسیرتو عوض کنی، فقط میتونی تو همون مسیر، با درد و عشق و امید بری جلو