زندگینامه و دانلود بهترین کتابهای فریدریش نیچه
فریدریش نیچه شاعر، متفکر، منتقد فرهنگی و فیلسوف آلمانی است که آثارش در نقد فلسفهی مدرن تأثیر بسیار عمیقی بر جریان فلسفی و روشنفکری پس از خود گذاشت. کتابهای «چنین گفت زرتشت» و «غروب بتها» از مهمترین و تأثیرگذارترین آثار وی هستند.
زندگینامه فریدریش نیچه
فریدریش ویلهلم نیچه (Friedrich Wilhelm Nietzsche)، فیلسوف و نویسنده، در شهر روکن، نزدیک لایپزیگ، بزرگ شد. نام او برگرفته از نام پادشاه پروس، فریدریش ویلهلم چهارم، بود که در روز تولد نیچه 49ساله شد (نیچه بعداً، ویلهلم، نام میانی خود، را حذف کرد). پدر نیچه کشیشی لوتری و اجداد مادریاش نیز همگی کشیش بودند. او اولین فرزند این زوج بود. پدرش در دوران طفولیت نیچه به دلیل شکستگی جمجمه درگذشت و نیچه به همراه خواهر، مادر، عمه و مادربزرگش زندگی کرد. این محیط کاملاً زنانه و دیندارانه تأثیر زیادی بر روحیهی نیچه گذاشت.
فریدریش نیچه نوشتن شعر را از دوازدهسالگی آغاز کرد. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی، در ابتدا مشغول به تحصیل در رشتهی الهیات شد، اما خیلی زود، به دلیل از دست دادن باور به مسیحیت، آن را رها کرد و در سال 1865 به مطالعهی ریشهشناسی و زبان یونانی در لایپزیگ پرداخت. در همین دوران، بهطور اتفاقی با کتاب «جهان همچون اراده و تصور» آرتور شوپنهاور آشنا شد و شدیداً تحت تأثیر او قرار گرفت.
فریدریش نیچه، پیش از روی آوردن به فلسفه، کار خود را بهعنوان یک زبانشناس کلاسیک آغاز کرد. او در سال 1869 به جوانترین فردی تبدیل شد که کرسی زبانشناسی کلاسیک را در دانشگاه بازل داشته است. او در این زمان، تنها 24 سال داشت و نه دکترای خود را به پایان رسانده بود و نه گواهی تدریس دریافت کرده بود. نیچه در ماه مارس همان سال از دانشگاه لایپزیگ دکترای افتخاری دریافت کرد. در همین دوران با جاکوب برک هارت ـ نویسندهی کتاب تمدن رنسانس در ایتالیا ـ آشنا شد و بهواسطهی او با ریچارد واگنر ـ موسیقیدان ـ دوستی نزدیکی برقرار کرد که تأثیر عمیقی بر زندگی و افکار نیچه گذاشت.
واپسین سالهای زندگی فریدریش نیچه
فریدریش نیچه در سال 1869 تابعیت خود را ملغی کرد و به یک زندگی کولیوار در آلمان، سوئیس و ایتالیا روی آورد. او اغلب در پانسیونها زندگی میکرد و دائماً مشغول نوشتن بود. نیچه مهمترین آثارش را بین سالهای 1872 تا 1888 نوشته است.
فریدریش نیچه که در تمام زندگی دچار بیماری و سردردهای شدید بود، در سال 1889، در 45سالگی، دچار فروپاشی و پس از آن از دست دادن کامل قوای ذهنی خود، با فلج و احتمالاً زوال عقل عروقی شد. فردریش نیچه سالهای باقیماندهی عمر خود را تا زمان مرگ مادرش در سال 1897 تحت مراقبت مادرش گذراند. سپس با خواهرش الیزابت فورستر-نیچه و تحت مراقبت او زندگی کرد. نیچه در سال 1900 پس از چند سکتهی مغزی و ذاتالریه درگذشت.
بهترین کتابهای فریدریش نیچه
کتاب چنین گفت زرتشت (Thus Spoke Zarathustra): این کتاب که مشهورترین و مهمترین اثر فریدریش نیچه است در قالب یک داستان فلسفی و شاعرانه از زبان زرتشت، پیامبر اساطیری، که از کوهها فرود آمده تا با مردم سخن بگوید به طرح عقاید اصلی فردریش نیچه میپردازد. مفاهیمی چون ابرانسان، مرگ خدا و بازگشت جاودانه از مهمترین مضامین این کتاب است. از این کتاب ترجمههای متعددی در فارسی به چاپ رسیده است.
کتاب فراسوی نیک و بد (On Truth and Lies in a Nonmoral Sense): فریدریش نیچه در این کتاب به برانداختن تعاریف غربی و مسیحی از اخلاق پرداخته است. او اخلاق مسیحی را سرکوبگر، بردهدارانه و علیه نیروهای قدرت و ارادهی فردی میداند.
کتاب تبارشناسی اخلاق (On the Genealogy of Morality): این کتاب شامل یک پیشگفتار و سه رسالهی مرتبط به هم است که مفاهیمی را که نیچه در فراسوی نیک و بد ترسیم کرده بود، گسترش داده و پی میگیرد. این سه رساله گفتارهایی را در مورد تحول اخلاقی در مقابله با تعصبات اخلاقی برآمده از مسیحیت و یهودیت طرح میکنند. برخی از نیچهشناسان، تبارشناسی را شاهکار نیچه میدانند.
کتاب انسانی، زیاده انسانی (Human, All Too Human): این کتاب شامل 638 گزینگویه است. فریدریش نیچه در این کتاب برخلاف کتابهای قبلیاش که بیشتر تحت تأثیر شوپنهاور و واگنر بودند، پایههای فلسفهی شخصی خود را پی میریزد. این کتاب بیشتر مفروضات ناموجه فکری را به نقد میکشد و نیاز به فراتر رفتن از اخلاق مسیحی را گوشزد میکند.
کتاب غروب بتها (Twilight of the Idols): این کتاب که آخرین نوشتهی فریدریش ویلهلم نیچه پیش از مرگش است، درواقع، پختهترین اثر وی و چکیدهی نظرات فلسفیاش نیز به حساب میآید. او در این کتاب در قالب 8 فصل با زبانی شاعرانه به نقد پیشفرضهای ذهنی و فلسفی از یونان تا اروپای مدرن میپردازد.
شما میتوانید برخی از بهترین کتابهای فریدریش نیچه را به صورت کتاب صوتی و الکترونیکی از سایت و اپلیکیشن کتابراه دریافت کنید.
سبک نگارش و دیدگاههای فریدریش نیچه
فریدریش نیچه را امروز بهعنوان پیشگام اگزیستانسیالیسم، پستمدرنیسم و پساساختارگرایی میشناسند. رویکردهای متعددی در مورد نگرش فریدریش نیچه میتوان یافت. میتوان راجع به نیچهی چپگرا، مارکسیست، انتقادی یا حتی فاشیست صحبت کرد. در این میان، برتراند راسل او را بیشتر یک پدیدهی ادبی میشمارد تا فلسفی. برخی دیگر از نیچهی روانشناس یا جامعهشناس سخن میگویند. ولی توضیح اینکه نیچه بهراستی متعلق به کدام مکتب فکری است کار دشواری است.
زندگی کولیوار فریدریش نیچه و جملات یکسر انتقادی و طعنهآمیزش در کنار حملاتش به میهنپرستی و یهودیستیزی او را محبوب جریانهای چپگرایانه کرده است، در عین حال، ابرانسان و ارادهی معطوف به قدرت و انتقاداتش به دموکراسی او را محبوب راست افراطی میکند. ژرژ باتای در مورد فلسفهی فریدریش نیچه معتقد است که افکار نیچه بسیار آزادتر از آن است که توسط هر جنبش سیاسی مورد استفاده قرار گیرد. او در «نیچه و فاشیستها»، علیه چنین ابزارسازیهایی، توسط چپ یا راست، استدلال کرد و اعلام کرد که درواقع هدف نیچه دور زدن زمان کوتاه سیاست مدرن، و دروغها و سادهسازیهای ذاتی آن، برای ورود به یک بازهی زمانی تاریخی بزرگتر است.
آنطور که کارل یاسپرس میگوید، اندیشهی نیچه برای آنان که در طلب امور معتبر جاودانه هستند تهی است و به نزد آنان که میتوانند در سیر و حرکت آن سهیم شوند همچون کمال و موفقیتی ظاهر میشود. برخلاف بزرگترین فلاسفهی گذشته شخصیت حقیقی نیچه مشخصاً بیش از اثباتهایش در انکارهایش ابراز وجود میکند. نیچه افقهای تنگ و محدودکننده را ویران و فضایی بیکرانه نمایان میکند. او به ما میآموزد که با پرسشهای انتقادی طرحی نو دراندازیم.
سبک نگارش فریدریش نیچه برآمده از نگاه فلسفی اوست. او از زبانی شاعرانه و طعنهآمیز استفاده میکند. از جملات بلند میپرهیزد و امکان تفسیرهای مختلف از متن را برای خواننده فراهم میکند. در جهان آلمانیزبان، نیچه و شوپنهاور جزء بهترین نثرنویسان هستند.
مفاهیم فلسفی فریدریش نیچه
فریدریش نیچه سرشت روشنگری و پیامدهای آن را خوب تشخیص داده بود. او میگفت تا پیش از روشنگری، خدا همهی معیارها را برای انسان تعیین میکرد، اما اکنون انسان جای خدا نشسته است و معیارها را تعیین میکند. او اعلام این گزاره را که «خدا مرده است» برای فهم مسئولیت انسان در برعهده گرفتن پیامد قانونگذاریاش ضروری میدید. بازگشت جاویدان، ارادهی معطوف به قدرت و ابرانسان برخی از مفاهیم اصلی فلسفهی نیچهاند.
از نظر فریدریش نیچه بازگشت جاویدان سنجهای برای بازارزشگذاری ارزشها و در مقابلِ روحیهی کینهتوزی و آرمان زهد است. بازگشت جاویدان بهتعبیر ژیل دلوز، قاعدهای عملی به خواست است. نتیجهی عملی این آموزه این است که آنچه میخواهی چنان بخواه که بازگشت جاودانش را نیز بخواهی. درواقع آن تأثیر عملی که نیچه میخواهد از طریق این مفهوم محقق کند، یک اگزیستانسیالیسم تمامعیار است. نگرشی که بذر اگزیستانسیالیسم در کار مارتین هایدگر و ژان پل سارتر را نیز فراهم میکند.
فریدریش نیچه ارادهی معطوف به قدرت یا خواست قدرت را میلی بنیادی در جهان میداند که در بطن هر کنش و واکنشی حضور دارد. او میگوید جهان ارادهی قدرت است و دیگر هیچ. او برخلاف سنت افلاطونی که فضیلتمحور است هرگونه حقیقت یا فضیلتی را توهم میداند.
مفهوم ابرانسان برای فریدریش نیچه به موازات طرح مسئلهی مرگ خداست. ابرانسان که یک الگوی آرمانی برای انسان است در قید ارزشهای نیک و بد نیست. او بهدنبال ارتقای انسان و آزادی نیروهای اوست.
فریدریش نیچه از نگاه دیگران
- نوشتههای نیچه برای خواندن آسانتر، ولی برای فهمیدن دشوارتر از نوشتههای تقریباً همهی اندیشمندان دیگر است. (والتر کافمن)
- اهمیت نیچه برای اخلاق با اهمیت کوپرنیک برای کیهانشناسی قابل قیاس است. (گئورگ زیمل)
- فریدریش نیچه در کنار کارل مارکس و زیگموند فروید، یکی از استادان «مکتب سوءظن» است. (پل ریکور)
اقتباسهای سینمایی و فرهنگی از فریدریش نیچه
- 1992: رمان «وقتی نیچه گریست»، نوشتهی اروین یالوم، روانشناس اگزیستانسیالیست معروف، یکی از ماندگارترین اقتباسهایی است که از فلسفه و زندگی نیچه شده است. از روی این کتاب فیلمی نیز ساخته شده است.
- 1906: نقاشی از چهرهی فریدریش نیچه توسط ادوارد مونش، نقاش.
- 1896: گوستاو مالر سمفونی سوم خود را تحت تأثیر کتاب «چنین گفت زرتشت» نوشته است.
حقایقی جالب درباره فریدریش نیچه
- مهمترین عشق زندگی فریدریش نیچه، لو آندرئاس سالومه، دختری آزاداندیش و اهل تفکر بود. او که دختر یک درجهدار روس بود، در دورهای تحت تأثیر نیچه قرار گرفت ولی نهایتاً نیچه را در این عشق ناکام باقی گذاشت.
- پس از درگذشت نیچه، خواهر او الیزابت فورستر-نیچه به ویراستاری آثار نیچه پرداخت و برخی از آثار منتشرنشدهی وی را بر اساس ایدئولوژی نازیسم ملیگرایانه بازنویسی کرد. اما در قرن بیستم برخی از پژوهشگران به نقد این ویراستها پرداختند و ویراستهای تازهای از او عرضه شد.
جملات برگزیده فریدریش نیچه
- ما با ممنوعیتها میستیزیم و این نشانهای از پیروزی فلسفهی من است، زیرا تاکنون پیوسته تنها حقیقت را ممنوع دانستهاند. (کتاب این است انسان)
- پس از آنکه بودا مرد، سایهی او را قرنها در غاری برای ترساندن مردم نشان دادند. خدا مرده است، آری، طبیعت انسانها اینچنین است که باز هم سایهی او را در غارها تا هزاران سال برای ترساندن نشان خواهند داد. ما باید بر این سایه نیز غلبه کنیم. (کتاب حکمت شادان)
- پدران و مادران ناخواسته از فرزندان خود چیزی همانند خود میسازند و این کار را تربیت مینامند. (کتاب فراسوی نیک و بد)
- آنکه همیشه شاگرد میماند آموزگار خود را پاداشی بهسزا نمیدهد. (کتاب چنین گفت زرتشت)
- سمّی که موجودات ضعیف را هلاک میکند برای موجودات قوی تقویتکننده است. (کتاب حکمت شادان)
فریدریش نیچه در میان ایرانیان
آثار فریدریش نیچه با اقبال فراوانی در ایران روبهرو بوده است. اولین بار علامه اقبال لاهوری در اشعارش از نیچه میگوید. سپس محمدعلی فروغی در کتاب سیر حکمت در اروپا به معرفی او میپردازد. چند سال بعد حمید نیرنوری کتاب «چنین گفت زرتشت» فریدریش ویلهلم نیچه را به فارسی برمیگرداند. اما این داریوش آشوری، مترجم صاحبنام ایرانی، است که با ترجمهی چنین گفت زرتشت از آلمانی و مقدمهای که بر آن مینویسد فریدریش نیچه را بهخوبی به فارسیزبانان میشناساند. او در ادامه دو کتاب فراسوی نیک و بد و تبارشناسی اخلاق را نیز به فارسی ترجمه میکند. تا امروز ترجمههای زیادی از کتابهای نیچه به فارسی صورت گرفته است.