معرفی و دانلود کتاب صوتی کا30یا (کاثیا)

معرفی کتاب صوتی کا30یا (کاثیا)

امید کوره چی، نویسنده‌ی داستان‌های ترسناک و رازآلود در کتاب صوتی کا30یا (کاثیا) رازهای پنهان در رشته‌کوه‌های سربه‌فلک کشیده‌ی زاگرس را برملا خواهد کرد؛ جایی که موجوداتی ناشناخته، دور از نظر هر جنبنده‌ای حکمرانی می‌کنند و البته مزاحمت هیچ مهمان ناخوانده‌ای را تاب نمی‌آورند. با این حال، میرانا، قهرمان این داستان از مجموعه‌ی تخیلی و ترسناک هفت جن، نه از روی کنجکاوی بلکه برای پیدا کردن معشوق خود راهی صخره‌های تیز زاگرس می‌شود و از قضای بد، پا به قلمروی بیگانگان می‌گذارد.

درباره‌ی کتاب صوتی کا30یا (کاثیا)

چیزی تا روز مقارنه‌ی مریخ باقی نمانده و این یعنی میرانا فرصت چندانی برای نجات علی ندارد. کتاب صوتی کا30یا (کاثیا)، رمان مهیج و فانتزی امید کوره چی، از همان ابتدا با هراسی کوبنده آغاز می‌شود. امید کوره چی، تا به این جای کار، یعنی جلد پنجم از مجموعه داستان‌های «هفت جن» به خوبی توانسته دل مخاطبان ژانر فانتزی وحشت را به چنگ بیاورد و با فرازوفرودهای زندگی قهرمان خود یعنی «میرانا» همراه کند. اما اتفاقاتی که قرار است در این جلد برای زن داستان رخ بدهد، از آن دسته رویدادهایی نیست که بتوان به راحتی از آن جان سالم به در برد.

مقصد سفر دریاچه‌ی سیاه است، اما مسیر چندان آسان به نظر نمی‌رسد. میرانا برای رسیدن به وعده‌گاه نه تنها باید خطر روزها پیاده‌روی در گذرگاه‌های مرگبار را به جان بخرد، بلکه باید با مخاطراتی ورای طبیعت کوهستان دست‌وپنجه نرم کند. تاریکی شب‌هایی که قهرمان داستان صوتی کا30یا (کاثیا) باید به صبح برساند دربرابر سیاهی نیروهایی که قرار است با آن‌ها رودررو شود، هیچ به حساب می‌آید. خریدن رنج این سفر، به معنای حقیقی آغاز مصیبت‌های میراناست.

اسارت در جهان ناشناخته، آغاز نبرد قهرمان کاثیا

با گذر حوادث رمان کاثیا خواهیم دید که چطور ناامیدی و رخوت به وجود میرانا رسوخ می‌کند و او را اسیر جهانی می‌سازد که تا آن روز به چشم خود ندیده بود. جهانی که با جادو و سحر و طلسم پوشیده شده و در آن، نیروهای خیر و شر هر لحظه در پیکار مبارزه هستند. میرانا بی آن که بخواهد، به جریان این طوفان نادیده می‌پیوندد و اسیر حوادث ناشناخته‌ی آن می‌شود. در حالی که نیروهای اهریمنی قصد فریب و تسلط بر او را دارند، میرانا باید برای حفظ نیروی خود تلاش کند، در غیر این صورت او نیز به دسته‌ی فریب‌خوردگان و مسخ‌شدگان خواهد پیوست.

حوادث و رویدادهای رمان صوتی کا30یا (کاثیا)، در ادامه شدتی رعدآسا خواهند داشت. اکنون نیروهای شیطانی به خوبی می‌دانند چطور در عمق جان میرانا نفوذ کنند و روشنایی قلب او را خاموش سازند. اگر زن داستان تنها یک نقطه‌ی ضعف داشته باشد، آن چیزی نیست جز محبوب و معشوقش علی. به این ترتیب نبرد سخت میرانا آغاز می‌شود و از قضای بد، آفتاب بخت و اقبال او را در آغاز این مسیر همراهی نمی‌کند. اکنون میرانا در بن‌بست‌های معبد اوراک گرفتار شده، جایی که تاریک‌ترین طلسم‌های جهان در آن دفن شده.

کاثیا، یک بازآفرینی ایرانی از افسانه‌های هراسناک

امید کوره چی در بین داستان‌نویسان ژانر تخیلی در ایران، قلم پخته و ثابت‌شده‌ای دارد. او به خوبی می‌داند چطور اسلوب یک داستان ترسناک و سراسر وهم را به محکمی بنا کند. همچنین می‌داند آن را چطور با باورهای قدیمی و فرهنگ‌های نانوشته‌ی ایرانی درآمیزد. حاصل این ترکیب، داستانی ملموس و آشنا از جنس قصه‌ی جن و علوم ماورائی است که بارها در کودکی خاطره‌ی شنیدن مانند آن را داریم. این نوع آفرینش داستانی در مقابل ده‌ها اثر فانتزی با حال و هوای خارجی، یک تجربه‌ی خاص و گیراست که می‌تواند هم در دل مخاطب جا باز کند و هم آن را به لرزه دربیاورد. پیشنهاد می‌کنیم شما نیز با این تجربه‌ی شنیدنی و خاص همراه باشید.

این کتاب حاصل تلاش نشر صوتی موج کتاب و انتشارات میرانا است و روایت شنیداری آن با گویندگی حرفه‌ای سروش محمدی، محسن زرآبادی پور، فاطمه صداقتی، کوروش زارع پناه، فاطمه آل عباس، رضا خضرایی، علیرضا سخنور، بهرام سروری نژاد، سپیده زنگنه، کرامت رودساز، مریم اعتضادی، مهدی مجنونی کسمایی و معصومه عزیزمحمدی، به ثمر رسیده است.

کتاب صوتی کا30یا (کاثیا) برای شما مناسب است اگر

• به دنبال یک رمان فانتزی وحشت ایرانی با ریشه‌های بومی و فرهنگ و آئین ایرانی هستید.
• از روایت‌های مهیج و ماجراجویانه در قلمرو بیگانگان و موجودات ماورائی لذت می‌برید.
• علاقه‌مند به ماجراهای تخیلی با تلفیق جادو، سحر، طلسم و پیکار نیروهای خیر و شر هستید.

در بخشی از کتاب صوتی کا30یا (کاثیا) می‌شنویم

قبل از هرچیز باید یک مدخل ورودی در خویشتن ایجاد می‌کردم تا نیروی تاریک وارد صحن فیروزه گردد و همان‌جا اسیر شود که «من» درجا به ابرهای رؤیا اشاره‌ای کرد، ابرهایی که چون فولاد اندود، گرداگرد صحن را احاطه کرده و حصاری ساخته بودند و سپس باریکه‌راهی از میان صحن «تنهایی» به بیرون باز شد و حالا وقت آن بود اتاق معبد را چنان روشن کنم که موجود تاریک به‌اجبار وارد صحن فیروزه گردد و فوری طلسم آیینه‌ی انفسی را بر کف دست چپ نوشتم که دست راست جسم بیرونی‌ام چون نوری روشن در تاریکای اتاق درخشیدن گرفت.

سپس طلسم را بر دست راست حک کردم که دست چپ جسم بیرونی هم نورانی شد و دیگر زمان یگانه‌سازی آیینه‌ی درون با محیط اتاق معبد فرا رسیده بود که آنی هر دو دستم را به روی سینه گذاشتم طوری که انگشت‌هایم در هم قفل شد و ترلان آیینه را تکرار کردم، قلبم تکانی خورد و دوباره ترلان را خواندم که ناگهان قفسه سینه‌ام در میان صحن فیروزه و فولاد منبسط گشت و چون مهتاب به نور سفید درخشید، و به تبع آن وجودم هر لحظه باز و بازتر شد اما قفل کردن انگشتانم در هم وقت خوانش ترلان باعث شد بسط وجودم فراتر نرود از محیط تاریکی که جسمم در آن قرار داشت گویی «خود» همان شخص بیرونی بود که ناگهان معبد تاریک، سراسر نور شد و روشنایی و به یک‌باره توده‌ای سیاه و سیال در اتاق نورانی معبد هویدا گشت، توده‌ی تاریکی که چون به هم پیوستن هزاران سایگون در خود جمع گشته، منقبض می‌شد و به اطراف فوران کرده و پاشیده می‌شد اما هیچ مفرّی برای گریز از روشنایی اتاق معبد نمی‌یافت که من آهسته قفل انگشتانم را کمی باز کردم، درست به اندازه عبور یک سوزن که درجا نور سینه‌ام چون خلئی روشن تاریکی را فرومی‌کشید و توده‌ی تاریک ناگزیر به درون خلأ روشن فرورفت و ناگاه صحن فیروزه به کوبشی دهشت لرزید، لرزشی که حاصل ورود تاریکی مفرط بود از همان باریکه‌راهی که برای اسارتش ساخته بودم.

فهرست مطالب کتاب صوتی