معرفی و دانلود کتاب صوتی بنیاد و امپراتوری: کتاب دوم مجموعه‌ی بنیاد

معرفی کتاب صوتی بنیاد و امپراتوری: کتاب دوم مجموعه‌ی بنیاد

در کتاب صوتی بنیاد و امپراتوری، حکومت و پادشاهی دیگر معنایی زمینی ندارد. آیزاک آسیموف، نابغه‌ی ادبیات گمانه‌زن، جنگ بر سر قدرت را به پهنای آسمان کشانده است. هری سلدن، دانشمند بزرگ و مبدع علم روان‌تاریخ، تمام تلاش خود را برای حفظ اندوخته‌ی علمی بشر به کار گرفت. هدف او مراقبت از این گنجینه در دوران سقوط سی هزار ساله‌ی امپراتوری کهکشان بود. حالا در مقطع دیگری از زمان، دانشمندان «بنیاد» تلاش می‌کنند این میراث عظیم را به سلامت از دوره‌ی بربریت گذر دهند. البته در این مأموریت دشمنان بسیاری سر راه خود دارند. این کتاب قسمت دوم از مجموعه داستان‌های بنیاد است که از سوی جشنواره‌ی ادبی هوگو به عنوان برجسته‌ترین مجموعه‌ی علمی تخیلی در تمام دوران انتخاب شده است.

درباره‌ی کتاب صوتی بنیاد و امپراتوری

در جهانی که آیزاک آسیموف (Isaac Asimov) به تصویر می‌کشد، زمین زباله‌دانی کوچک و ناچیز از بقایای کهکشان است، جایی متروک که دیگر برای زندگی به کار نمی‌آید و حتی تمدن فراموش‌شده‌ی آن ارزش تحقیق و بازبینی ندارد. در نگاه قهرمانان و شخصیت‌های کتاب صوتی بنیاد و امپراتوری (Foundation and Empire) خورشید و سیارات کوچک اطراف آن، بیشتر به یک افسانه‌ی قدیمی شباهت دارند. اکنون قرن‌هاست که کهکشان عظیم به جولان‌گاه تازه‌ی بشر و تاخت و تازهای او تبدیل شده.

مروری بر بنیاد یک، شمارشی برای نابودی جهان

در قسمت اول از سری داستان‌های بنیاد گفتیم که جنگ‌افروزی‌های انسان چطور کهکشان را به ورطه‌ی فنا و نابودی کشاند. در برابر این فاجعه‌ی قریب‌الوقوع، تنها یک نور امید در دل، هری سلدن، دانشمند و ریاضی‌دان سیاره‌ی مرکزی روشن بود. سلدن تصور می‌کرد می‌تواند تا پیش از وقوع آشوب بزرگ، مجموعه‌ی دستاوردهای علمی بشر را به سیاره‌ی کوچک و دورافتاده‌ای منتقل کند تا حداقل حاصل هزاران سال تمدن کهکشانی را در دوران سیاه و شومی که در پیش بود در امان نگه دارد.

قهرمان داستان علمی تخیلی بنیاد و امپراتوری، این چکیده‌ی علم بشر را تنها میراثی می‌دانست که می‌تواند به حال آیندگان مفید باشد و به بازسازی حکومت کهکشان کمک کند. اما برای به سرانجام رسیدن این مأموریت خطیر تلاش‌های سلدن کافی نبود. او حالا بیش از هر زمانی به یاری و اتحاد دیگر دانشمندان نیاز داشت و البته شاید سخت‌ترین مرحله‌ی کار او نیز همین بود که همگی آن‌ها را در سیاره‌ی دورافتاده‌ی ترمینوس جمع کند و مرکز تحقیقاتی بنیاد را بنا سازد.

افراد کمی می‌توانستند به سلدن و پیش‌بینی‌هایش اعتماد کنند. تنها شاهد و مدرک سلدن برای وقوع عصر نابودی، علمی تازه بود که آن را روان‌تاریخ می‌نامید. این که بتوان رفتار جمعی انسان را با دقت بالایی محاسبه کرد شاید یک ادعای پوچ به نظر برسد؛ اما سلدن حاضر بود ثابت کند که با ترکیب علم روان و فرمول‌های ریاضی می‌توان به نتیجه‌ای قطعی درباره‌ی آینده‌ی بشر رسید. نابودی جهان دیر یا زود رخ می‌داد. زمان برای وقوع این پیش‌بینی عظیم به شماره افتاده بود.

بنیاد دو، پیش‌بینی‌ها به وقوع می‌پیوندند!

به ماجرای رمان صوتی بنیاد و امپراتوری می‌رسیم. اکنون صدها سال از وقوع حوادث جلد قبل می‌گذرد. سلدن و البته هیچ‌یک از هم‌عصران او زنده نیستند تا شاهد تلاش‌هایشان برای نجات نسل بشر باشند. آن‌ها هم سرنوشتی مانند کره‌ی زمین پیدا کرده‌اند و به افسانه‌ای قدیمی تبدیل شده‌اند، «افسانه‌ی جادوگران بنیاد». اما ثمره‌ی کوشش آن‌ها هنوز بر جای مانده. وارثان علم روان‌تاریخ همچنان در مرکز بنیاد زندگی می‌کنند و به دقت مراقب حفظ اطلاعات و دستاوردهای علمی نیاکانشان هستند.

پیش‌بینی‌های سلدن آهسته و پیوسته به حقیقت بدل می‌شوند. اکنون کهکشان در بحران و ناآرامی بزرگی قرار گرفته. «بل ریوز»، مرد حریص و بدذات و البته ژنرال امپراتوری، با خود عهد بسته تا از راز افسانه‌ی جادوگران بنیاد سر در بیاورد. او برای این کار چاره‌ای ندارد جز آن که از «دوسم بارِر»، دانشمند بزرگ، کمک بگیرد، ولو مجبور باشد برای این کار خانواده‌ی او را وسیله‌ی تهدید قرار دهد.

دشمن اول از راه می‌رسد! آغاز یک جنگ در رمان علمی تخیلی آیزاک آسیموف

با شروع تحقیقات ژنرال و دانشمند، حقایق کهنه یکی پس از دیگری آشکار می‌شوند. مرکز بنیاد یک افسانه و داستان تخیلی نیست. در پهنه‌ی دور کهکشان گروهی ناشناخته زندگی می‌کنند؛ آن‌ها در یک مرکز اطلاعاتی سکونت دارند و طبق پیش‌بینی‌های یک روان‌تاریخ‌دان منتظر وقوع دوره‌ی تاریک امپراتوری هستند. بنیادگرایان به دقت از فرمان‌های ضبط‌شده‌ی شخصی به نام سلدن اطاعت می‌کنند تا پس از وقوع نابودی، تمدن انسانی را دوباره به هم پیوند دهند. البته در این بین پیش‌بینی‌های دیگر هری سلدن را از یاد نبرده‌اند «قطعاً دشمنانی از راه می‌رسند و برای نابودی مرکز بنیاد نقشه می‌کشند.»

بل ریوز همان تهدید بزرگی است که سلدن از آن صحبت می‌کرد. او اگرچه اولین دشمن ازراه‌رسیده‌ی بنیاد بود، اما قطعاً آخرین آن به شمار نمی‌آمد. ساکنین بنیاد حالا بیش از هر زمانی به درستی پیش‌بینی‌های پیشوای خود ایمان آورده بودند. اگر برای همراه شدن با نقشه‌ی مقاومت بنیاد در برابر امپراتوری آماده هستید، دعوت می‌کنیم به ماجرای پرتب‌وتاب این داستان گوش بسپارید.

این کتاب با تلاش نشر صوتی آوانامه و همکاری انتشارات کتابسرای تندیس با ترجمه‌ی حسین شهرابی به دست شما رسیده و روایت هنرمندانه‌ی آن با صدای مهدی صفری اجرا شده است.

اقتباس سینمایی و فرهنگی از مجموعه‌ی بنیاد

• دیوید اس. گوییر و جاش فریدمن در سال 2021 یک سریال تلویزیونی با اقتباس از مجموعه‌ی بنیاد تولید کردند.
• شبکه‌ی رادیویی BBC Radio 4 یک اقتباس رادیویی از مجموعه‌ی بنیاد انجام داد که در قالب هشت قسمت تولید شد.

کتاب صوتی بنیاد و امپراتوری برای شما مناسب است اگر

• از پیگیران پروپاقرص داستان‌های علمی‌تخیلی پیچیده و کهکشانی هستید.
• از مرور تاریخچه‌ی تمدن‌های خیالی و روایت‌های فانتزی حماسی لذت می‌برید.
• به داستان‌های پادآرمان‌شهری و رمان‌های آخرالزمانی علاقه‌مندید.
• به ادبیات روسیه و آثار کلاسیک برتر جهان عشق می‌ورزید.

در بخشی از کتاب صوتی بنیاد و امپراتوری: کتاب دوم مجموعه‌ی بنیاد می‌شنویم

بل ریوز از قدم زدن باز ایستاد و وقتی آجودانش وارد شد، امیدوارانه نگاهش کرد و پرسید: «خبری از ستارک رسید؟»

«خیر، گروه گشت‌زنی فضا را زیر نظر دارد، ولی هنوز دستگاه‌ها چیزی آشکار نکرده‌اند. فرمانده‌ی یومه گزارش داده‌اند که ناوگان آماده‌ی حمله‌ی تلافی‌جویانه‌ی فوری است.»

فضابُد سر تکان داد، گفت: «نه! به‌خاطر ناو گشت‌زنی نباید حمله کرد، هنوز زود است. بگو نفرات و ناوها را دو برابر کند. صبر کن، خودم پیغام را می‌نویسم. رمزنگاری‌اش کنید و با پرتوی باریک بفرستید.»

حرف که می‌زد، مشغول نوشتن هم شد و بعد کاغذ را به دست افسر داد. پرسید: «مرد سیونایی هنوز نرسیده؟»

«خیر.»

«خب، حواست باشد، به محض اینکه رسید، بیاوریش اینجا.»

آجودان سلام داد و رفت. ریوز دوباره مشغول قدم‌زنی در آن فضای تنگ قفس‌مانند شد. وقتی در دوباره باز شد، دوسم بارِر در آستانه‌ی اتاق ایستاده بود.

آهسته آهسته و به دنبال آجودان وارد اتاق پرزرق‌وبرق شد که سقفش مدلی هولوگرافیک و رنگارنگ از کهکشان بود و بل ریوز هم با لباس رزم در وسطش ایستاده بود.

«روزتان به‌خیر، حضرت والا.»

فضابُد با پایش یک صندلی را هُل داد و بعد به آجودانش اشاره کرد و گفت: «آن در بسته می‌ماند تا خودم بازش کنم.» بعد، در حالی که پاهایش به اندازه‌ی عرض شانه باز بود و دست‌هایش را پشتش به هم گره زده بود، جلوی مرد سیونایی توقف کرد. روی پاشنه‌هایش ایستاد و غرق در فکر کوشید تعادلش را حفظ کند. سپس با لحنی خشن گفت:

«حضرت والا، آیا شما تبعه‌ی وفادار امپراتور هستید؟»

بارر که تا آن زمان در کمال بی‌اعتنایی سکوت پیشه کرده بود، به پیشانیش چین انداخت.

«دلیلی ندارد که به حاکمیت امپراتوری عشق بورزم.»

«این حرف البته تفاوت زیادی با خیانت ندارد؛ نمی‌شود به‌صرف این حرف شما را خائن حساب کرد.»

«درست است، اما صرف خائن نبودن هم تفاوت زیادی دارد با کمک داوطلبانه به شما.»

فهرست مطالب کتاب صوتی